سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نسل فراموش شده جنگ افغانستان و عراق


نسل فراموش شده جنگ افغانستان و عراق

جنگ تمام می شود, نظامیان به خانه های خود بازگشته, کشته شدگان به خاک سپرده شده و مجروحان نیز بار دیگر سلامت خود را به دست می آورند

جنگ تمام می‌شود، نظامیان به خانه‌های خود بازگشته، کشته‌شدگان به خاک سپرده شده و مجروحان نیز بار دیگر سلامت خود را به دست می‌آورند.

پس از آن که غبارهای جنگ کاملا فرو نشست، نوبت به فکر کردن در مورد آن می‌رسد. هزینه هولناک جنگ، از بین بردن شورش‌ها و نجات انسان‌ها موضوعاتی است که فکر کردن در مورد آنها ممکن است یا به سرعت اتفاق افتاده یا زمان بیشتری صرف کند، اما فارغ از تمام این مسائل چنین تفکری بدون شک اتفاق خواهد افتاد. ۹ سال جنگ در افغانستان و عراق، صرف بیش از یک تریلیون دلار، ۵۶۰۰ کشته و ۴۳۰۰۰ مجروح مسلما هر فردی را به فکر فرو خواهد برد. اما آنچه که کمتر در این جنگ‌ها دیده می‌شود موضوعی است که گرترود استین آن را یک نسل گمشده می‌نامد. این واژه نخستین بار برای مردانی به‌ کار رفت که پس از جنگ جهانی دوم به خانه‌هایشان باز گشتند.

سربازانی که به خانه بازمی‌گردند، سعی می‌کنند تا بار دیگر عضوی از جامعه مدنی شوند، اما زخم‌ها و جراحت‌های روحی‌شان به مراتب عمیق‌تر و دردناک‌تر از آسیب‌‌های جسمی است. در نتیجه کشور و قوای نظامی نیز با بازگشت آنان تغییر می‌کنند. طبق اعلام ادارات نظامی تخمین زده می‌شود ‌حدود ۲۰ درصد ‌ نظامیان بازگشته از جنگ از اختلال روحی و روانی رنج می‌برند. آمار خودکشی بین نظامیان آمریکایی نیز از کنترل خارج شده است به طوری که طی ۶ ماه نخست سال ۲۰۰۹ تعداد خودکشی‌ها از تعداد افراد کشته شده در میدان‌های جنگ بیشتر بود. در ماه ژوئن به طور میانگین روزانه یک سرباز دست به خودکشی می‌زد.

● رشد اختلالات روانی

اخیرا نیروهای نظامی آمریکا آماری را اعلام کرده‌اند که نشان می‌دهد این اختلال روحی و روانی در جنگ‌های پیشین نیز وجود داشته است. طی جنگ جهانی دوم میزان افراد مبتلا به این اختلال روانی در اروپا و آفریقا یک به ۴ بود، یعنی یک بیمار روانی در مقابل ۳ مجروح جنگی. در جزیره اوکیناوا در اقیانوس آرام این آمار برای دسته ششم نیروهای دریایی آمریکا یک به ۲ بود. این آمار تاسف‌برانگیز در جریان جنگ ویتنام نیز ادامه داشت. اگرچه این آمار در ابتدای جنگ یک به ۱۰ بود اما با ادامه آن، ۶۰ درصد از مجروحان جنگی را بیماران عصبی و روانی تشکیل می‌دادند.

در حال حاضر هنوز مشخص نیست آیا تعداد این بیماران در جنگ‌های افغانستان و عراق در مقایسه با نبردهای پیشین بیشتر است؟ اما آنچه که مشخص است این که تعداد بیماران مبتلا به اختلالات روانی در این جنگ‌ها از بیماران جسمی بیشتر است. این احتمال وجود دارد که به دلیل تجهیزات نظامی پیشرفته، ماشین‌های مین یاب و کاهش‌درگیری‌های تن به تن تعداد مجروحان جسمی کمتر باشد و در نتیجه تعداد افراد مبتلا به بیماری‌های روانی بیشتر می‌شود. بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹ در عملیات مختلف نظامی در عراق و افغانستان حدود ۳۳ هزار نفر مجروح شدند که ۱۴ درصد از آنها یعنی ۴۷۰۰ نفر مبتلایان به اختلالات روانی بودند، اما متاسفانه این آمار تنها برای سربازانی است که بنا به دلایل روانی به خانه‌هایشان فرستاده می‌شوند. پزشکان معمولا ترجیح می‌دهند پس از معاینه بیماران بار دیگر آنها را به صحنه جنگ بازگردانند و در نتیجه سابقه پزشکی مشخصی برای آنها ثبت نمی‌شود. به طور خلاصه این که این ۱۴ درصد تنها بخشی از آمار واقعی است که از این بیماری‌ها رنج می‌برند.

اما تفاوت بین جنگ‌های امروز و پیشین بسیار عمیق‌تر از آن است که بتوان با آمار و ارقام آن را نشان داد. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌ها نحوه مبارزه و جنگیدن سربازان و نیروهای نظامی است که فرد وقت کمتری را برای استراحت داشته و در نتیجه بیشتر در میدان نبرد حضور دارد. در نبردهای قبل نیروهای جنگی برای مدت زمان مشخصی در صحنه مبارزه بودند و نیروهای پشتیبانی نیز از آنها حمایت می‌کردند، اما روند مبارزه با شبه‌نظامی‌گری بسیار متفاوت است. مائوتسه‌تونگ رهبر چین می‌گفت: شبه‌نظامیان باید مانند ماهی‌ها زندگی کنند که همواره در حال شنا در دریا هستند. مقابله و مبارزه با شبه‌نظامی‌گری نیز بر همین اساس استوار است. هیچ خط آتش و محل استراحتی وجود ندارد، در واقع سربازان و واحدهای نظامی همواره در حال مبارزه هستند. حرکت هر واحد نظامی بخشی از جنگ حساب شده و هیچ زمان و مکان مشخصی برای استراحت وجود ندارد. بنابراین سربازان و فرماندهانشان بخوبی می‌دانند که این مسائل یکی از دلایل مهم بروز اختلالات روانی هستند.

● بی توجهی مردم

نیروهای نظامی نیز بخوبی از آمار بیماران روانی در این جنگ‌ها اطلاع دارند به طوری که در بسیاری از تحقیقات انجام شده در مورد سلامت روانی سربازان، فشارهای عصبی، مشکلات روانی و تفکرات منجر به خودکشی از مشکلات رایج بین نیروهای نظامی آمریکا به حساب می‌آید. مشکل دیگری هم در اینجا وجود دارد. دقیقا در زمانی که از سربازان آمریکایی خواسته می‌شود تا بیش از همیشه فعالیت کنند، حمایت جامعه آمریکا از جنگ در خارج از کشور در حال کاهش است. پس از جنگ جهانی دوم به نیروهای نظامی همچون قهرمانان ملی خوشامد گفتند و با ایجاد فرصت‌های مناسب شغلی و اقتصادی زمینه بازگشت آنها به جامعه مدنی را فراهم کردند، اما امروز استقبالی همچون قهرمانان از آنها نخواهد شد. در حقیقت اگر از یک سرباز بپرسید که عجیب‌ترین چیز در مورد بازگشت به خانه چیست؟ به شما می‌گوید: آمریکا اصلا در جنگ نیست. یک نگاهی به اطراف خود بیندازید. آیا این وضعیت ملت و کشوری است که درگیر جنگ است؟ و مسلما حق با اوست. آمریکا تنها ۹ سال در افغانستان بوده بی آن که تحرکی در اقتصاد آمریکا یا تغییری در رفتار مردم خود آمریکا دیده شود. زمانی که اولین گروه‌های نظامی وارد خاک افغانستان می‌شدند، رئیس‌جمهور آمریکا از مردم خواست که به کار روزانه خود ادامه دهند و مثل همیشه به کار و خرید بپردازند. همان طور که کسی متوجه رفتن آنها نشد، کسی هم توجه چندانی به آمدنشان نمی‌کند.

از طرف دیگر هیچ شغل یا فرصت اقتصادی انتظار بازگشت این افراد را نمی‌کشد. باید قوانین به گونه‌ای باشد که برای سربازان حاضر در جنگ شرایط مناسب اقتصادی پس از بازگشت‌شان وجود داشته باشد. دولت نیز در این شرایط نا مناسب اقتصادی نمی‌تواند چندان کار موثری انجام دهد. با توجه به آمار بیکاری ۲۱ درصدی نیروهای نظامی، بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند در واحدهای نظامی مانده و به حقوق ثابت خود بسنده کنند.

تمامی این موارد بیانگر نسل جدیدی از مردان و زنانی است که در داخل و خارج از موقعیت‌های نظامی همواره در حال نزاع و کشمکش هستند. لازم به ذکر است این اختلالات روانی مختص درجه یا گروه خاصی از نظامیان نیست؛ برای مثال در سال ۲۰۰۹ دو نفر از ژنرال‌های آمریکایی اعلام کردند به علت بروز بیماری‌ها و فشارهای روانی ناشی از جنگ تحت درمان قرار گرفته‌اند. البته در این میان ترس از درمان چنین مشکلاتی نیز یکی دیگر از موضوعات بحث‌برانگیز است. با توجه به بسیاری از تحقیق‌های انجام شده، نیمی از سربازان عقیده داشتند مراجعه به پزشک برای درمان مشکلات روحی ـ روانی نوعی ضعف به حساب می‌آید.

در پایان حضور آمریکا در جنگ ویتنام، نیروهای نظامی با مشکلات فراوانی روبه‌رو بودند. استفاده از مواد مخدر، رهبری و مدیریت ضعیف و مشکلات نژادی شدید ازجمله مواردی بود که موقعیت نیروهای نظامی آمریکا را تهدید می‌کرد. امروز نیز بار دیگر شاهد استفاده فراوان مواد مخدر توسط نظامیان بوده و افسران جوان با وضعیت روحی و روانی خطرناک در حال ترک ارتش هستند. فشار عصبی ناشی از حضور مداوم و طولانی‌مدت نیروهای نظامی بسیار خطرناک است که این خطر هم برای خود نظامیان و هم برای خانواده‌هایشان است.

فارین پالسی

مترجم: حسین خلیلی