یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
چند چوب آرزو
الآن یک ساعت و نیم است که پای برگه امتحان نشستهام و دارم گوشه کاغذم را خطخطی میکنم. آخر این سختترین امتحان ماست.
موضوع انشا هم این است: چند تا آرزو داری؟
من همیشه به آخرین آرزوی خودم فکر میکنم و تا حالا آرزوهایم را نشمردهام. داشتم به همینها فکر میکردم که یکدفعه صدایی آمد. صدای هواپیما بود. همه از پنجره بیرون را نگاه میکردند. من هم نگاه کردم؛ ولی چیزی ندیدم، چون از بیحوصلگی عینکمرو در آورده بودم. فقط از آن دور صندلی چوبی شکسته توی پارک روبهروی مدرسه را میدیدم. مدتی به آن صندلی خیره شدم. آهان فهمیدم.
مینویسم تعداد آرزوهایم به تعداد چوبهای آن نیمکت است. آخر آنقدر چوب دارد که قابل شمردن نیست؛ چون هر جایش ترک خورده، رویش چوب کوبیدهاند. کمی متفاوت بودن هم بد نیست! مینویسم:
«من به تعداد چوبهای نیمکت چوبی پارک روبهروی مدرسه آرزو دارم.»
بعد از تصحیح ورقهها چون موضوع من متفاوت بود، ۲۰ گرفتم. آخر همه نوشته بودند، مثلاً من ۱۲ تا آرزو دارم و آنها را نام برده بودند. از آن به بعد هر وقت چشمم به آن نیمکت چوبی پارک میافتد، یاد امتحان سخت انشا میافتم و به یاد آخرین آرزوی خودم، یعنی تمام شدن آن امتحان!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست