دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

خدا و دین در اندیشه هگل


خدا و دین در اندیشه هگل

اصطلاح «همه درخدایی» نخستین بار از سوی یكی از شاگردان هگل به نام كراوس K C F Krause ;۱۷۸۱ ۱۸۳۲ برای اشاره به این دیدگاه وضع شد كه جهان, جاندار الوهی است, به گونه ای كه خداوند دربردارنده, و در عین حال, فوق طبیعت و نیز انسانیت انسان ها است

هگل فیلسوف غامض‏گو و پیچیده‏نویسی است كه تفسیر دیدگاه‏هایش در میان متخصصان فن، ماجرای درازدامنی دارد. برخی وی را به اعتقاد به همه‏خدایی، همه‏درخدایی و حتی كفر متهم ساخته‏اند و برخی دیگر وی را ستوده‏اند؛ اما آنچه پیداست این است كه هگل خود را متعهد به مسیحیت لوتری دانسته، دامن خود را از این اتهامات برمی‏شوید. دزموند فیلسوف معاصری است كه پس از ۲۵ سال مطالعه در آراء هگل، در كتابی با عنوان خدای هگل: بدَلِ ساختگی؟ به تفسیر دیدگاه هگل درباره خدا و دین پرداخته است. این كتاب، كه آكنده از اصطلاحات پیچیده فلسفه هگل و نیز نوواژه‏های خاص خود دزموند است، در این مقاله مورد بررسی و نقد اجمالی قرار گرفته است.

نكته مهم در این بررسی تأكید آن بر این نكته است كه باید از داوری شتاب‏زده درباره فیلسوف بزرگی چون هگل پرهیز كرد و بدون هیچ‏گونه محدودنگری به سایر دیدگاه‏هایی كه در تفسیر نظرپردازی‏های هگل درباره دین مطرح شده‏اند، توجه كرد.

نقل شده است كه شهید بهشتی در روزهای اقامت در آلمان به دیدار قبر هگل در برلین شرقی رفت. پس از مدتی جست‏وجو در قبرستان، سرانجام قبر هگل پیدا شد. یكی از همراهان وی با عناوین زننده و ناپسندی از هگل یاد كرد. شهید بهشتی از این كار وی خشمگین شد و اظهار داشت آنچه هگل در زمان و مكان خود كرد، از نظر تأثیرگذاری قابل مقایسه با كاری است كه ملاّ صدرا در عصر صفویان انجام داد.(۲) شهید بهشتی در آثار هگل چه چیزی دیده بود كه این‏گونه از هگل تعریف و تمجید كرد؟ آیا ممكن است وی تصور كرده باشد كه هگل مسلمان است؟ مطمئنا پاسخ منفی است. دست كم، مسلمان بودن هگل به معنای تغییر مذهب یا دین رسمی یا به زبان آوردن شهادتین، منتفی است. هگل تنها یك بار به طور اتفاقی در كتاب خود، فلسفه تاریخ،(۳) آن هم با به كار بردن تعبیر غلط و رایج در زمان خود، یعنی تعبیر غلط «Mahometanism» به دین اسلام اشاره كرده است. وی در آنجا اظهار می‏دارد كه مدت‏هاست اسلام از صحنه تاریخ ناپدید شده. وی در كتاب سخنرانی‏هایی در باب فلسفه دین، تقریبا همه اسلام را نادیده می‏گیرد و فقط می‏گوید: اسلام به دلیل ردّ آموزه تجسّد، همسان با خداشناسی طبیعی (Deism) است.

اگر بخواهیم در این باره جدّی باشیم كه فیلسوف بزرگ و مسلمان و انقلابی‏ای نظیر آیت‏اللّه بهشتی احتمالاً چه چیزی در آثار هگل مشاهده كرده، می‏توانیم از اینجا آغاز كنیم كه نظر هگل درباره خدا چه بوده و این مسئله‏ای است كه دزموند در كتاب خود به بحث درباره آن می‏پردازد. دزموند اكنون استاد فلسفه در مؤسسه فلسفه دانشگاه كاتولیك «لووین» بلژیك می‏باشد و پیش‏تر نیز رئیس انجمن «هگل» آمریكا (۱۹۹۱ـ ۱۹۹۳) و نیز انجمن «متافیزیكی آمریكا» (۱۹۹۲ـ ۱۹۹۴) بود. او تاكنون مجموعه مقالاتی درباره هگل جمع‏آوری و ویراسته و نیز دو كتاب و مقالات متعددی درباره هگل به نگارش در آورده است.

دزموند كتاب خود را به منزله وداع با هگل توصیف می‏كند و دلیل وداع گفتن دزموند با هگل دقیقا آن است كه وی از دیدگاه هگل درباره خدا ناخرسند است. دزموند نخستین فیلسوفی نیست كه ناخرسندی خود را از الهیات هگل ابراز می‏دارد. حتی شیلینگ پس از آنكه جانشین هگل شد، ملزم شد كه «تخم اژدهای همه‏خداییِ هگلی را در برلین لگدمال كند.»(۴) به همین منوال، دزموند هشدار می‏دهد كه اگر همانند هگل، خدا را همچون یك كل ـ و نه فراتر از هرگونه كل ـ بدانیم، «سرانجام بت‏پرستانی «همه‏خداگرا»(۵) و حتی «همه‏درخداگرا»(۶) خواهیم گشت.»(۷) دزموند می‏پذیرد كه هگل با انكار جوهر بودن خدا، از همه‏خدایی مبتنی بر دیدگاه اسپینوزا می‏گریزد، اما معتقد است: خواه خدا، به عنوان امرِ غاییِ نزدیك به انسان، را «جوهر» بدانیم ـ همچنان كه اسپینوزا بر آن بود ـ یا او را «روح» بدانیم ـ آن‏گونه كه هگل بر آن است ـ در هر حال، ساختارِ همان سرزنشی كه در ردّ اسپینوزاگرایی در نزاع درباره همه‏خداگرایی مطرح بود، در مورد هگل نیز صادق است؛ زیرا تنها تفاوت هگل با اسپینوزا آن است كه هگل روح را جایگزین جوهر كرده است. نخستین كسی كه به سرزنش اسپینوزاگرایی پرداخت یاكوبی بود(۸) كه در سال ۱۷۸۵ اظهار داشت: ایمان به خدای شخصی و آزادی و اختیار انسان، با الهّیات فلسفی موجود (دیدگاه اسپینوزا) تهدید شده است.(۹)

چارلز هارتسهورن نیز هگل را به «همه‏خدایی» یا به بیان دقیق‏تر، «همه‏درخدایی» متهم می‏كند، (هرچند به داشتن نوعی التباس و سرگردانی در این‏باره اعتراف می‏نماید) و به رغم انكار خود شیلینگ، وی را نیز همانند هگل فردی معتقد به «همه درخدایی» تلقّی می‏كند:

اگر هگل (۱۷۷۰ـ ۱۸۳۱) معتقد به نوع مشخصی از خداپرستی باشد، باید وی را معتقد به «همه‏درخدایی» تلقّی كنیم. هگل معتقد است كه برای بیان حقیقت، باید متضادها متحد شوند و هر دو اصطلاح «وجوب» و «امكان» را به كار می‏گیرد. با این حال، تشخیص اینكه دقیقا منظور وی از این اصطلاحات چیست، مشكل است. بی‏شك، وی معتقد است كه اتحاد واجب با ممكن، غیرمتناهی با متناهی، و عام با خاص، حقیقت و ذات هر دوی آنها را تشكیل می‏دهد. اما معضل پیشِ روی، نحوه توصیف این اتحاد است. از نظر من، هگل در این مسئله به روشنی سخن نمی‏گوید. فریدریش شیلینگ (۱۷۷۵ـ ۱۸۵۴) همشاگردی و دوست هگل در «توبینگن»، در نوشته‏های اخیرش، به‏گونه‏ای روشن‏تر و مشخص‏تر از هگل معتقد به همه درخدایی می‏نُماید، هرچند وی نیز با این حال، چندان روشن سخن نمی‏گوید. وی به تغییر و آزادیِ هم خدا و هم مخلوقات تصریح می‏كند و بی‏شك، نه خالق و نه وجودِ نوعی نظام مخلوق را ممكنِ صرف تلقّی نمی‏كند.(۱۰)

اصطلاح «همه‏درخدایی» نخستین بار از سوی یكی از شاگردان هگل به نام كراوس (K.C.F. Krause ;۱۷۸۱-۱۸۳۲) برای اشاره به این دیدگاه وضع شد كه جهان، جاندار الوهی است، به گونه‏ای كه خداوند دربردارنده، و در عین حال، فوق طبیعت و نیز انسانیت (انسان‏ها) است.

هارتسهورن میان «همه‏درخدایی» و «همه‏خدایی» بر اساس مسئله جبر(۱۱) تمایز می‏نهد. وی ادعا می‏كند كه «همه خداییِ كلاسیك»، در دیگاه رواقیون و اسپینوزا جبرگرایانه بود، در حالی كه «همه‏درخدایی» چنین نیست.

تعجبی ندارد كه دزموند به هارتسهورن اشاره‏ای نمی‏كند، هرچند پی بردن به این نكته روشنگرانه خواهد بود كه دزموند تا چه حد مایل است نقدهایی را كه در ردّ هگل مطرح می‏سازد در مورد افراد دیگری نظیر شیلینگ و مورز مندلسون نیز، كه به بحث درباره «همه‏درخدایی» پرداخته‏اند، مطرح كند.(۱۲)

با توجه به تشابهات موجود میان دیدگاه‏های دزموند و یاكوبی، كه هر دو به دفاع از خدای شخصی، در برابر جعل هویت‏های فلسفی(۱۳) می‏پردازند، این امر بسیار مأیوس‏كننده و تأسف‏انگیز است كه دزموند هیچ اشاره‏ای به یاكوبی و دیدگاه‏های وی در این باره نمی‏كند. در واقع، دزموند هرگز به خود زحمت نمی‏دهد كه نقدهای خود بر دیدگاه هگل درباره خدا را در میان بسیاری دیگر از نقدهای مشابه قرار دهد. منظور من آن نیست كه تلویحا نقدهای دزموند را تكراری بخوانم، بلكه تنها می‏خواهم متذكر شوم كه هرگونه داوری درباره امتیازات آنچه در نقد وی متمایز است، باید با مقایسه نكات مطرح شده توسط وی با نكات و نقدهایی آغاز شود كه بسیاری از كسانی مطرح كرده‏اند كه دیدگاه‏های هگل را به لحاظ دینی غیرقابل پسند یافته‏اند، و این گامی است كه خود دزموند در پیمودن آن كمكی به ما نمی‏كند.

كتاب دزموند بیشتر جدلی است تا كمك به فهم دیدگاه هگل. این كتاب اعتراف‏نامه اعتقادی شخصی دزموند است. دزموند پس از ۲۵ سال مطالعه و بررسی در باب هگل، خود را از شرّ وی خلاص می‏كند و به كار الهّیاتی خود می‏پردازد. وی دلایل خود را برای ردّ هگل و نیز سرنخ‏هایی را كه می‏توان در این مورد پیش‏بینی كرد، ذكر می‏كند. من مطالعه این كتاب دزموند را برای كسانی كه آثار دیگر وی را خوانده و آنها را جالب توجه یافته‏اند و می‏خواهند مسیرهای پر پیچ و خم استدلال‏های وی را دنبال كنند، توصیه می‏كنم تا بصیرت‏های بیشتری نسبت به این نكته به دست آورند كه چگونه ممكن است یك متفكر كاتولیك مدت زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه در دیدگاه‏های هگل كرده، پس از در نظر گرفتن محتاطانه و دقیق همه جوانب و ابعاد آن، رأیی برای اجرا صادر كند مبنی بر اینكه برداشت هگل درباره خدا، بت‏پرستانه است.

این كتاب، مناسب با سطح دانشجویان نیست؛ نثر آن فشرده و آكنده از اصطلاحات فنی است. البته در بررسی دیدگاه هگل، از استعمال برخی از این اصطلاحات گریزی نیست، اما دزموند تعداد زیادی از نوواژه‏های خاص خود را مطرح كرده و به این صورت، متن كتاب را فوق‏العاده مغلق می‏سازد. اگر كسی برای درك دیدگاه‏های الهّیاتی هگل و چگونگی بحث درباره این دیدگاه‏ها از سوی دیگر شارحان و اندیشمندان خواهان كمك باشد، می‏توان به انبوه فراوانی از بررسی‏های دیگر اشاره كرد كه دانشجویان باید پیش از مطالعه كتاب دزموند، نخست به مطالعه آنها بپردازند.

كتابی از عالِم ژزوئیست، كونتین لاور (Quentin Lauer)، با عنوان برداشت هگل در باب خدا(۱۴) به راستی لذت‏بخش و نیز روشنگرانه است. لاور نحوه واكنش هگل به كسانی كه وی را در روزگار خود به همه‏خدایی متهم می‏كردند، بیان می‏كند. ریموند كیث ویلیامسون نیز در كتاب مقدّمه‏ای بر فلسفه دینِ هگل(۱۵) مسئله بسیار مكرّر و مشهورِ «همه‏خدایی» و پاسخ‏های هگل به این‏گونه اتهام‏ها را با منابع كاملی آورده است.

مسئله مسیحی بودن هگل محور اصلی فصل پایانیِ كتابی از بوربیج با عنوان [دیدگاه] هگل در باب منطق و دین(۱۶) می‏باشد. بوربیج با الگو قرار دادن این تأكید هگل كه دین مشتمل بر احساسات، مناسك، و آموزه‏هاست، پیشنهاد می‏كند كه با بررسی هر یك از این عناصر به ارزیابیِ مسیحیت مورد نظر هگل بپردازیم. هگل درباره عنصر «احساس»، حركت از احساسِ شعور ناراحت(۱۷) ـ و حتی آكنده از رنج ـ (كه نشأت یافته از این باور مسیحی است كه خداوند در جریان تصلیب مرده) به سمت «خودیقینی محض»(۱۸) را مورد بحث قرار می‏دهد. تأكید بر این نوع حركت از «شب تاریكِ»(۱۹) خودِ غریب به سمت حیات كیهانی، موضوعی است كه در مسیحیت رایج به چشم نمی‏خورد، بلكه در عرفان مسیحی، مكرّر به آن اشاره می‏شود. بوربیج پس از بحث درباره عنصر «احساس»، به این نتیجه می‏رسد كه هگل احساساتی دینی هم‏سنخ با احساسات بزرگ‏ترین عرفای مسیحی داشته است.

خدا و دین در اندیشه هگل(۱)

منابع

- John W. Burbidge, Hegel on Logic and Religion, Albany: SUNY Press, ۱۹۹۲;

- Patricia Marie Claton, Hegels Metaphysics of God: The Ontological Proof As the Development of a Trinitarian Divine Ontology, (Aldershot, UK, and Burlington, Vt: Ashgate, ۲۰۰۲);

- Stephen Crites, Dialectic and Gospel in the Development of Hegels Thinking, (University Park, PA: Pennsylvania State University Press, ۱۹۹۸);

- Dieter Henrich, Der ontologishe Gottesbeweis: Sein Problem und seine Geschiche in der Neuseit, Tübingen: Mohr, ۱۹۶۷);

- Walter Jaeschke, Reason in Religion: The Foundations of Hegels Philosophy of Religion, Berkeley: University of California Press, ۱۹۹۰ / Die Vernunft in der Religion. Studien zur Grundlegung der Religionsphilosophie Hegels, Stuttgart- Bad Canstatt: Frommann - Holzboog, ۱۹۸۶;

- Muhammed Khair, "Hegel and Islam," The Philosopher, Volume L×××× No ۲;

- http://atschool.eduweb.co.uk/cite/staff/philosopher/hegel&islam.htm;

- Hans Kung and J.R. Stephenson, The Incarnation of God: An Introduction to Hegel۰۳۹;s Theological Thought As Prolegomena to a Future Christology, National Book Network, ۱۹۸۷;

- Quentin Lauer, S.J., Hegels Concept of God, Albany: SUNY Press, ۱۹۸۲;

- Philip M. Merklinger, Philosophy, Theology, and Hegels Berlin Philosophy of Religion, ۱۸۲۱-۱۸۲۷, Albany: SUNY Press, ۱۹۹۳.

- Robert M. Wallace, "Freedom, Reality, and God: True Infinity as the Key to Hegels System" http://www.gwfhegel.org/Religion/rw.html

- Raymond K. Williamson, An Introduction to Hegels Philosophy of Religion, Albany: SUNY Press, ۱۹۸۴;

- Amos Yong, "Animated by a Pneumatological Imagination,"

- http://david.snu.edu/brint.fs/wpsinl/yond.htm;

پی‏نوشت‏ها

۱ـ مقاله حاضر، كه عنوان اصلی آنwas Hegel a muslim? می‏باشد نگاه انتقادی كوتاهی است به كتابی از دزموند با مشخصات ذیل:

William Desmond, Hegels God: A Counterfeit Double? (Aldershot: Ashgate, ۲۰۰۳), ۲۲۲ pps, Bibliography, index.

۲ـ نویسنده این مطلب را از چند نفر از استادان دانشگاه در ایران شنیده است.

۳. Georg W.F. Hegel, The Philosophy of History, tr.J. Sibree (Amherst, NY: Prometheus Books, ۱۹۹۱), pp. ۳۵۵-۳۶۰.

۴. William Desmond, Op.Cit, pp.۱۶-۱۷.

۵. Pantheistic.

۶. Pan-en-theistic.

۷. William Desmond, Op.Cit, p. ۱۳۸.

۸. F.H. Jacobi, Uber die lehere von Spinoza an den Herrn Moses Mendelssohn (Breslau: Lawe; ۲ndedn, ۱۷۸۹); repr. In H. Scholz (ed.) Die Hauptschriften Zum Patheismusstreit Zwischen Jacobi und Mendelssohn, (Berlin: Reuther & Reichard, ۱۹۱۶).

۹ـ دزموند به طور صریح، مطالب چندانی درباره تهدید آزادی انسان بیان نمی‏كند و بر فقدان غیریت، كه از جایگزین شدن برداشت هگل از خدا به جای فهم و برداشت سنّتی مسیحیت ناشی می‏شود، متمركز می‏گردد.

۱۰. Encyclopedia of Religion (Provo: Macmillan, ۱۹۹۵), Vol. ۱۱, P.۱۶۹.

۱۱. determinism.

۱۲ـ آموس یانگ (Amos Yong)، یكی دیگر از كسانی كه به بررسی دیدگاه دزموند پرداخته، از اینكه دزموند «همه‏درخدایی» را جدّی نگرفته، گلایه می‏كند.

۱۳. Philosophical impersonations. (با پوزش از به كار بردن این تعبیر)

۱۴. Hegels Concept of God.

۱۵. Raymond keith Williamson, An Introduction to Hegels Philosophy of Religion.

۱۶. John W. Burbidge, Hegel on Logic and Religion (Albany, SUNY Press, ۱۹۹۲).

۱۷. unhappy consciousness.

۱۸. Pure self-certainty.

۱۹ـ dark night اصطلاحی است كه برای اشاره به حالتی در عارف به كار می‏رود كه در آن، فرد عارف از رسیدن به درك و رؤیت خدا احساس یأس و ناامیدی كرده و گویی به بن‏بست می‏رسد.

۲۰. The beautiful soul.

۲۱. John W. Burbidge (۱۹۹۲), P. ۱۵۰.

۲۲. Ibid, P.۱۵۱.

۲۳. self-elevation.

۲۴. Incarnation.

۲۵. William Desmond, Op.Cit, P.۵۳.

۲۶. The noumenal.

۲۷. The Phenomenal.

۲۸. Immanence.

۲۹. William Desmond, Op.Cit, pp. ۵۳-۵۴.

۳۰. Ibid, P.۵۵.

۳۱. Forgiveness.

۳۲. Monism.

۳۳. Enzyklopadie der philosophiscen Wissenschaften imm Grundrisse (Hamburg: Felix Meiner, ۱۹۵۹), & ۵۷۳, cited in Desmond, ۷۹.

۳۴. William Desmond, Op.Cit, pp. ۵۶ & ۸۳.

۳۵. Determination.

۳۶. G.W.F. Hegel, Lectures on the Philosophy of Religion: One - Volume Edition. The Lectures of ۱۸۲۷, ed. Peter C. Hodgson, trans. R.F. Brown, P.C. Hodgson and J.M. Stewart, (Berkely and los Angelos: University of California Press, ۱۹۸۸). P. ۱۹۱.

۳۷. See: Philip M. Merklinger, Philosophy, Theology, and Hegels Berlin Philosophy of Religion, ۱۸۲۱-۱۸۲۷ (Albany: SUNY Press,۱۹۹۳)p. ۱۳۳.

۳۸. self-cognition.

۳۹. Lectures on the Philosophy of Religion Vol.۳. P. ۲۳۳, cited in Merklinger (۱۹۹۳), P. ۱۳۸.

۴۰. Pentecost.

۴۱. Congregation.

۴۲. Quentin Lauer. S.J., Hegels Concept of God, (Albany: SUNY Press, ۱۹۸۲), P. ۳۲۶.

۴۳. erotic.

۴۴. agapic.

۴۵. Pietist Lutheran.

(این فرقه بر احساسات دینی و جدایی از سیاست تأكید می‏كردند.)

۴۶ـ این بیانات عین عبارات تولوك نیستند، بلكه در واقع، تلخیص دیدگاه‏های او از سوی مركلنگر هستند. ر.ك:

Philip M. Merklinger Op.Cit, P.۱۴۵.

۴۷ـ گفته‏اند كه تولوك اصطلاح «سوفیسم» (یا به تعبیر بهتر، معادل لاتینی این واژه) را در كتاب ذیل وضع كرده است:

Ssufismus sive theosophia Persarum pantheistica (Berlin: ۱۸۲۱)

۴۸. native.

۴۹. G.W.F. Hegel, Letters, ۵۲۰-۵۲۱; Breife, Letter۵۱۴a; cited in Merklinger (۱۹۹۳), P. ۱۴۴.

۵۰. ecclesiology.

۵۱ـ سید محمدباقر صدر، فلسفتنا، (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ ق)، چ دوازدهم، بخش ۲، ص ۲۲۱ به بعد.

۵۲. See: William Chitic, The Sufi Path of Knowledge (Albany: SUNY Press, ۱۹۸۹), pp. ۱۱۴ & ۱۱۶.

۵۳. Inclusion.

۵۴. Identification.

۵۵. Joseph Von Hammer-Purgstal.

۵۶. Vorlesaungen Uber die Aesthetik.

۵۷. The Encyclopedia Iranica URL= http//www.iranica.com/articles/v۱۲f۲۰۰۸.html.

دكتر محمّد لگنهاوسن

مترجم: منصور نصیری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.