سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

وقتی که نقد زرد می‌شود


وقتی که نقد زرد می‌شود

اورسن ولز چهره چارلزفاستر کین را برمبنای شخصیت سرمایه‌دار و غول رسانه‌ای آمریکایی، ویلیام راندلف هرست ساخت. امروز این ارجاع فرامتنی کوچک‌ترین جایی در نقد و تحلیل فیلم جاودانه …

اورسن ولز چهره چارلزفاستر کین را برمبنای شخصیت سرمایه‌دار و غول رسانه‌ای آمریکایی، ویلیام راندلف هرست ساخت. امروز این ارجاع فرامتنی کوچک‌ترین جایی در نقد و تحلیل فیلم جاودانه همشهری‌کین ندارد. اولیور استون نیز فیلم‌هایی با ارجاعات مشخص به چهره‌هایی سیاسی همچون نیکسون و کندی ساخته است اما مبنای تحلیل منتقد در نقد این آثار، نه میزان انطباق چهره‌های درون فیلم با ماخذهای بیرونی‌شان بلکه خود فیلم است بنابراین معیار تحلیل فیلم هیچ‌ چیز جز خود جهان اثر نیست. ارجاعات فرامتنی در یک نقد ناب جایگاه بااهمیتی ندارد و بیشتر به درد ستون حواشی می‌خورد. اخراجی‌ها نه به واسطه ارجاعات فرامتنی موضوع و پیشینه مولفش، بلکه به دلیل فیلمنامه ساخت ساده‌انگارانه‌‌اش اثر پیش پاافتاده‌ای است همچنانکه اهمیت یک فیلم خوب هم در خود آن است نه مولف آن. نقد را علی‌القاعده کاری با مولف نیست نه اعتبارش در ساخت آثار جاودان و نه اشتهارش به ساخت آثار مبتذل، هیچ یک معیار نقد اثر نیست. اثر، مستقل از مولف و مستقل از ارجاعات فرامتنی جهان یگانه و خودبسنده خود را دارد.

با این وصف هیاهوی ایجاد شده بر سر مولف و ارجاعات بیرونی فیلم «وقتی همه خوابیم» هیچ ربطی به خود فیلم ندارد. این حق هر کسی است که فیلم را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. این حق هر کسی است که بر له یا علیه آن بنویسد. اگر بر آنچه در گرماگرم این هیاهو نوشته شد، عنوان یادداشت‌هایی ژورنالیستی نهیم، فکر نمی‌کنم کسی با آن مشکلی داشته باشد اما مساله این است که همین یادداشت‌های ژورنالیستی، فریبکارانه خود را در جامه نقد فیلم می‌نمایانند، بگذارید همنوا با خرده‌گیران فیلم، بگوییم اصلا بیضایی خواسته است با عوامل ساخته نشدن، فیلم قبلی خود تسویه حساب کند، خب این به کسی چه ربطی دارد؟ گیریم که او اشتهاریان را برمبنای اعتباریان ساخته باشد، این چه ربطی به خود فیلم و نقد آن دارد؟ مگر منتقد وکیل آدم‌های حقیقی و حقوقی ‌است؟ مگر کسی امروز ولز را به خاطر راندلف هرست به باد پرسش و اهانت می‌گیرد؟ منتقد با فیلم سروکار دارد، او را چه به ارجاعات فرامتنی که یک‌باره با سر بیفتد در چاه ویل دفاع از سیستم سرمایه‌سالارانه سینما و او را چه به پچ‌پچ‌های درگوشی که حالا برای فلان ستاره‌های سینمایی سینه‌چاک کند (و تازه کدام ستاره؟)

بیضایی شاید تنها فیلمسازی هست که نه تنها فیلم‌های ساخته‌شده‌اش بلکه حتی فیلم ساخته‌نشده‌اش هم انگار می‌تواند موضوع نقد منتقد قرار بگیرد بنابراین نه‌ تنها می‌توان به او به خاطر ساخت این فیلم اهانت کرد بلکه می‌توان او را به خاطر آنکه سال گذشته حاضر نشد با هر شرایطی فیلم بسازد به باد انتقاد گرفت. نقد فیلم هیچ حقی ندارد که از چرایی ساختن یا نساختن یک اثر پرس وجو کند. نقد فیلم را چکار به این پرسش از مولف که چرا چنین اثری را خلق کرده است؟ آن وقت فرق منتقد و ممیز اداره نظارت و ارزشیابی در چیست؟

اشتباه نکنید، هیچ واژه و گزاره‌ای از این نوشتار نیست که حق منتقد در نقد اثر را نادیده بگیرد. منظور من هم از نقد، نه آن عبارت دل‌آزار نقد سازنده بلکه نقد مخرب و ویرانگر است. هیچ جای این نوشته نمی‌خواهد «وقتی همه خوابیم» را اثری کامل بداند.

هیچ عبارتی از این نوشته این داعیه را ندارد که کسی حق نقد این اثر را ندارد. نگارنده به جد بر این اعتقاد است که هنرمند مختار و آزاد است هر آنچه (تاکید می‌کنم هر آنچه) می‌خواهد بسازد و هیچ‌کس هم حق این پرسش را ندارد که او چرا چنین موضوعی را برگزیده یا چنین زبانی را انتخاب کرده است (این انتخاب هنرمند است) و البته از آن سو منتقد هم مختار و آزاد است (و بلکه می‌باید) اثر را اگر در آن ابتذال و ساده‌انگاری می‌بیند- ویران و تخریب کند اما براساس نقیصه‌های درون فیلم نه ارجاعات بیرون آن. در میان همه یادداشت‌های تندی که درباره «وقتی همه خوابیم» نوشته شده، هنوز به یک نقد مخرب اما جدی که اثر را براساس نقیصه‌های خود اثر نقد کند، بر نخورده‌ایم. به همه نوشته‌هایی که در روزهای جشنواره نوشته‌شده مراجعه کنید، همه‌شان بلااستثنا پر هستند از ارجاعات فرامتنی.

شاید بهتر بود که این یادداشت در گرماگرم همان هیاهو به چاپ می‌رسید اما بی‌تردید حرف آن در میان همان هیاهو گم می‌شد، زیرا من داعیه دفاع از فیلم را ندارم، داعیه دفاع از ساحت نقد را دارم و البته برای چاپ این یادداشت هنوز دیر نشده زیرا اینگونه سیاهچاله‌های ژورنالیستی نه با آن فیلم شروع شده‌اند و نه با آن خاتمه می‌یابند. امروز پیش از آنکه نقد جدی،حواشی نشریات زرد را به حاشیه براند، این حواشی زرد است که به نقد سرایت کرده و منتقد را بیمار ساخته است.