پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
حُکم مقدّر صورت زخمی ها ۲
لیلا حاتمی همچنان روی صندلی لهستانی نشسته و پاهای خود را تکان میدهد. کیمیائی در همان حال که بالای سر او ایستاده، تأکید میکند که عکس آخر فیلمی که روی پرده افتاده است، فیکس شود. فروزنده (خیره به یک نقطه): چقدر خوبه آدم تو خونهاش سینما داشته باشه.
رضا معروفی: نه، سینما تو سالن سینما خوبه، ویدئو بدم مییاد. برای سهند گفتم، برای من فقط همین سینما و فیلم دیدن مونده. کیمیائی با انتظامی بر سر نحوهٔ ادای جمله، بحث میکند و پس از چندبار تکرار شدن این جمله از سوی او، سرانجام میگوید: آها همین خوبه، یک خورده با دریغ بگین ...
خانم اشرفالسادات میرصادقی صاحبخانهای که فیلمبرداری در آن انجام میشود، از قدمت ۷۰ سالهٔ این خانه میگوید و توضیح میدهد: حکم بیستوپنجمین کاری است که در اینجا فیلمبرداری میشود. ما خودمان هم کمک میکنیم و وسایل خانه را در اختیار گروهها میگذاریم. جالب است بدانید که فرزندانم به سینما علاقه دارند. دختر و دامادم در کانادا سینما میخوانند و پسرم در دانشکدهٔ هنر رشتهٔ کارگردانی را میگذراند ... من همواره سر صحنه حضور دارم و صرفاً به جنبههای مادی فکر نمیکنم، بلکه بیشتر جنبهٔ فرهنگی کار برایم جذابیت دارد. اولین فیلمبرداری در اینجا با فیلم رخساره ساختهٔ امیر قویدل شروع شد و حالا هر ۵ شبکهٔ تلویزیون، هفتهای چندبار با ما تماس دارند و این مکان را برای فیلمبرداری سریالهای خود میخواهند. حتی سیمافیلم خواستار این شده که اینجا را بهطور کامل اجاره کند. لوکیشن اینجا قابلیت انعطاف برای کارهای مختلف را دارد. بهرام رادان (در نقش سهند) با حالت نگران و دلواپس و آشفته راه میآید و کمی نزدیک صندلی فروزنده میایستد و شروع به ادای دیالوگ خود میکند: فکر این محسن از سرم نمیره، بالاخره مییاد سراغم. مییاد سراغ فروزنده. و همزمان بالای سر لیلا حاتمی میرسد.
کیمیائی شرایط را برای گرفتن نمای بعدی فراهم میکند: ما حاضریمها، این وسط میتینگه؟
رضا معروفی: اگه ما نریم سراغ اون، اون مییاد سراغ ما.
کیمیائی چندان راضی نیست و به زریندست میگوید: علی جان چند دقیقه خاموش کنین! بعد میرود با انتظامی صحبت میکند و به او میگوید: چای میخورین؟ انتظامی با دستمال آبی پارچهای خود، عرق پیشانی خود را پاک میکند.
صحبتها رد و بدل میشود و کیمیائی قبل از گرفتن این قسمت، از انتظامی میخواهد که وقتی رو به پرده نشست، کلاه را با ادای احترام به سینما از سر خود بردارد ...
کار این جلسه که تمام میشود، عزتالله انتظامی با سر و وضع مرتب و بدون احساس خستگی در کنار من مینشیند و اینگونه، حرف دل خود را میزند: من این همه کار کردم ولی متأسفم که خدا به من کمک نکرد تا بتوانم زودتر با مسعود کیمیائی همکاری داشته باشم. ای کاش بیست، سی سال قبل، چنین شانسی نصیبم میشد زیرا خیلی به پیشرفت کارم کمک میشد. بازیگر احتیاج به این موجها دارد. کیمیائی چیزهائی در لحظات کار مطرح میکند که بازیگر سر شوق میآید و در او حس و انگیزه ایجاد میشود. من چون سنم بالاست، در ابتدای کار ترسیدم و پیش خود گفتم که آیا از پس این کار برمیآیم؟ به خود کیمیائی هم گفتم: شاید نتوانم کار خاصی برایت بکنم. کیمیائی گاهی اوقات موجی میدهد که شما را عوض میکند و نگاهی دیگر پیدا میکنید. حرکات ریزی که به من تذکر میدهد، برایم نوعی آموزش است، امیدوارم از پس این نقش برآمده باشم. این دوره برایم از هر نظر آموزنده بوده است. من تا کنون با این روش کار نکردم. شیوهٔ کار کیمیائی این است که سر صحنه دیالوگها را مینویسد و یا عوض میکند و آدم کم میآورد. بهر حال، امیدوارم رضایت خاطر او را فراهم کرده باشم.
مقابل پردهای که ساعتی قبل فیلم سیاه و سفید کوبریک روی آن افتاده بود، مینشینم و به آخر حکمی که خوانده شده، فکر میکنم.
شهرک غرب - فاز ۳
(یکجای امن برای حدّ میثاق و دار و دستهاش)
تا نفروختِت، بفروشِش!
دفتر کار غلامرضا شریفی (سرمایهگذار فیلم) که در طبقهٔ همکف ساختمان محل سکونت او واقع شده، چنین شب شلوغ و پرازدحامی را به خود ندیده است. دور یک میز که پایههای آن را چهار شیر سنگی مشکی تشکیل میدهد. خسرو شکیبائی، اکبر معززی و جلال پیشوائیان نشستهاند و همزمان با ورود من، نماها و دیالوگهای حدّ میثاق در حال ضبط و گرفته شدن است. دو کلام مشکی و یک کلاه طوسی، روی میز دیده میشود. حدّ میثاق (همراه با انداختن کت خود روی صندلی): این جارو کامران انتخاب کرده و میگه امنتره. هرجور کار کاره. ما هم سرراست نیستیم. معامله معامله است. با کی یا چی؟ موضوع چیه؟ من هر کدوم از این معاملهها که یه سرش زیر این خاک باشه و سر دیگهاش زیر یهودیهای قاچاقچی موافق نیستم.
کیمیائی با دست به شکیبائی اشاره میکند که این سو و آن سو و نهایتاً جلال و اکبر معززی را نگاه کند و بعد از گرفته شدن این نما، با احساس رضایت میگوید: قطع! این شد اصل. بابک برزویه، از مقابل کیمیائی با دوربین پایهدار خود عکس میگیرد. کیمیائی به خانزادی میگوید: مثل این که علی امشب، حالاش خوبه. بقیه حرفهای حدّ میثاق را میگیریم.
خانزادی (با ابراز نارضایتی): آقا اونجا دم در خیلی شلوغه.
امین فرجپور (دستیار اول کیمیائی)، افراد حاضر در اتاق را دعوت به سکوت میکند و به علی جناب میگوید که دیگر کسی داخل اتاق نشود.
حدّ میثاق: یه سرش تو جیب توئه جلال. این مربوط به سرنخ شوشتره. با توام کامران. نه تو، اززیر این خاک، ایران (ضربه روی میز میزند)، هر کی تو این معاملههاست، اونم با اینا، آزارش میدم (ضربه روی دستاش، همراه با لرزش انگشتانش) ... محسن کجاست؟
کیمیائی قطع میکند و به شکیبائی میگوید: خسرو یکبار دیگه بگو! محسن کجاست را که میگی، تکیه بده به صندلی. پشت سر شکیبائی یک تابلوی بزرگ از عقابی در حال پرواز دیده میشود. عادل تبریزی (یکی از افراد گروه کارگردانی)، از پشت صحنه با دوربین خود عکس میگیرد.
حدّ میثاق (به صندلی تکیه میدهد و دست زیر چانهٔ خود میگذارد): میمون چرا آوردی آقا؟ هشت نفرن. سی تا زبون میدونن آقا. سر راست. اینقدر انگلیسی رو بار برای آبادانم بلدن. چیه کم مییارین، زبونتون عوض میشه؟
کیمیائی رو به من میکند و میگوید: نگاه کن دستشو چی کار کرد؟ بازیگری که تکنیک میدونه، حساش را منتقل میکنه به دستاش. آقا خیلی ممنون، شامو بدین! اسحاق خانزادی که در لوکیشنهای قبلی به من قول حرف زدن داده بود، خودش پیشقدم میشود و از فرصت پیشآمده استفاده میکند و در مورد علت تداوم همکاری خود با کمیائی (بعد از فیلمهای مرسدس، سلطان، فریاد، اعتراض و سربازهای جمعه) میگوید: یکی به من گفت: رفاقتات با کیمیائی خوب جوش خورده. گفتم: رفاقت را با چه دیدی میگوئی؟ من به کیمیائی احترام میگذارم و سعی کردم هر فیلمی را بهتر از کار قبلی انجام دهم. فکر میکنم چه در صداگذاری و چه صدابرداری، کیمیائی به من اطمینان دارد و متقابلاً من هم چیزی کم نگذاشتهام. فرضاً صدای فیلم حکم را طوری گرفتهام که شاید نتوان در دوبله این کار را کرد. کیمیائی برای من حکم استادی را دارد که برای این سینما و مملکت خدمت فرهنگی زیادی کرده و من نیز حاضرم همهگونه خدمتی به او بکنم. چه کسی میتوانست خاک، داش آکل، گوزنها و سفر سنگ را به این زیبائی بسازد؟ صدای سر صحنه گرفتن کار سادهای نیست. شما با گروهی مواجه هستی که هرکسی میخواهد کار خود را به بهترین نحو انجام دهد و شما باید خودت را با این مجموعه هماهنگ کنی. کار صدابرداری با کیمیائی، ویژگیهای خاص خود را دارد. اگر صدابردار یا فیلمبردار با او مچ نباشد، جا میمانند. من آنقدر با او و شیوهٔ کار او مچ شدهام که قبل از آن که بگوید صدا برود، صدایش را ضبط کردهام. خوشبختانه اغلب بازیگران این فیلم، اعم از استاد انتظامی، خسرو شکیبائی، بهرام رادان، مریلا زارعی و پولاد کیمیائی، خوشصدا هستند و همکاری خوبی با من دارند. تصورم این است که حکم یکی از بهترین کارهای کیمیائی خواهد شد، به شرط آنکه عجله نکند. صدا، موسیقی، تدوین و فیلمبرداری در این فیلم، جایگاه خاصی دارد و شاهدم که علیرضا زریندست بسیار با وسواس و هنرمندانه کار میکند ... من کیمیائی را عاشقانه دوست دارم، بچههای بعد از انقلاب هم به نیکی از او یاد میکنند و این به سادگی بهدست نمیآید. من در سه فیلم او با یک دوربین صدادار به سختی کار کردهام، چون میخواستم کارش راه بیفتد و هیچگاه از حریم خود فراتر نرفتهام. او برای من همواره در سر صحنه، آقای کیمیائی بوده است ...
کیمیائی پس از صرف شام افراد گروه، از اکبر معززی میپرسد: حاضری اکبر جون؟ و او پاسخ مثبت میدهد.
اکبر معززی (در نقش کامران): خوب معامله معلومه، سلیمان نافی اینجا نیست، از مملکت رفته بیرون. سنگ اینجاست. موضوع یک سنگ ۱۷۰۰ قیراط زمرده، سه تا کارشناس بلژیکی تأییدش کردن ...
خانزادی: اکبر یه خورده بلندتر بگو، من اصلاً نفهمیدن.
اکبر معززی: آخه اگر بلند بگم، اون چیزی که آقای کیمیائی میخواد نمیشه.
خانزادی: بالاخره ما هم باید بفهمیم.
کیمیائی: جنگ آمریکا کویت، از مجموعهٔ سبز شیخ بیرون اومده. همهشم دست این دو تا یهودیه. واسطهاش هم یک کُرد عربه، با یک دفتر واردات خودنویس ...
قسمتی از دیالوگ اکبر معززی یک جملهٔ انگلیسی است و او آن را تمرین میکند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست