پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

امیرمؤمنان ع و نظارت مردمی


امیرمؤمنان ع و نظارت مردمی

امیرمؤمنان علی ع همواره بر نقش مردم در تحقق اهداف دولت و امت تاکید داشت زیرا همه هدف وحی و پیامبران و اوصیاء و اولیای الهی ع تعلیم و تزکیه است تا مردم جایگاه والای خویش را بشناسند و حقوق خود را بدانند و در مقام انسانیت و خلافت الهی, تکالیف خویش را در برابر خود و دیگر آفریده ها به درستی بجا آورند پس مدار و محور دین و پیامبران, دولت اسلامی و رهبران دینی, مردم است

امیرمؤمنان علی(ع) همواره بر نقش مردم در تحقق اهداف دولت و امت تاکید داشت؛ زیرا همه هدف وحی و پیامبران و اوصیاء و اولیای الهی(ع) تعلیم و تزکیه است تا مردم جایگاه والای خویش را بشناسند و حقوق خود را بدانند و در مقام انسانیت و خلافت الهی، تکالیف خویش را در برابر خود و دیگر آفریده ها به درستی بجا آورند. پس مدار و محور دین و پیامبران، دولت اسلامی و رهبران دینی، مردم است.

براین اساس در آموزه های اسلامی مردم از برترین جایگاه برخوردار هستند و همه چیز در خدمت ایشان است. دانشمندان و عالمان و رهبران موظف هستند تا مردم را به حقوق خویش آگاه سازند تا آنان خود زمام امور را به دست گیرند و در چارچوب عقل و وحی و براساس آموزه ها و احکام عقل و دین، زندگی خود را سامان دهند و حقوق خود را مطالبه کنند. اینجاست که مسئله ولایت و نظارت مردمی مطرح می شود؛ زیرا این مردم هستند که ولی نعمت همه دولت و مسئولان هستند نه اینکه دولت و مسئولان ولی نعمت مردم باشند. به سخن دیگر، دولت و مسئولان و رهبران خادمان مردم هستند و این مردم هستند که صاحبان حقیقی دولتند.

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی بر آن است تا نگرش امیرمؤمنان را درباره نظارت مردمی بر جامعه و دولت بیان کند.

مسئله ولایت به معنای سرپرستی مبتنی بر محبت از اصطلاحات اسلامی و قرآنی است. ولایت بیانگر نوعی رابطه عاطفی و عقلانی دو سویه است که هر سو، حقوق و مسئولیتی در قبال سوی دیگر دارد. همه ما با ولایت والدین بر فرزندان آشنا هستیم. والدین سرپرستانی هستند که از روی عقل و عاطفه، فرزندان را زیر بال و پر خود می گیرند و همه نیازهای آنان را برآورده می سازند. غیر از تغذیه به تعلیم و تربیت آنان اقدام می کنند و عاشقانه و از روی مهر و صفا فرزندان را پرورش می دهند تا به جایی برسند که خودشان بتوانند مستقلا زندگی خود را به عهده گیرند.

نوعی رابطه ولایی میان خدا و خلق وجود دارد که خیلی فراتر از رابطه میان والدین و فرزندان است. اینجاست که اشخاصی به عنوان اولیای الهی مطرح می شوند. (یونس، آیه ۶۲؛ شوری، آیه ۶) این افراد به سبب نوعی همانندسازی میان خود و خدا به این مقام می رسند. اینان در گام نخست زندگی خود، رنگ خدایی می گیرند و سپس در ادامه با زندگی شریعت محور و عبودیت و عبادت به جایگاهی می رسند که از آن به مقام متالهین و ربانیون یاد می شود. (آل عمران، آیه ۷۹)

اولیای الهی به سبب رسیدن به این مقام دارای درجات و مقاماتی هستند که مختص و منحصر به آنان است به گونه ای که از تسلط شیاطین جنی و انسی در امان هستند و خود نوعی ولایت نسبت به دیگران دارند که ریشه در همان ولایت الهی دارد و به عنوان خلیفه و جانشین خدا عمل می کنند.

تکالیف و وظایف مومنان نسبت به هم

در مرتبه ای پایین تر میان افراد مومن یک رابطه ولایی است که آن نیز ادامه ولایت الهی است. در پایین ترین درجه و مرتبه، رابطه ولایی میان مسلمانان برقرار است. هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر از ولایت برخوردار است. این ولایت دو سویه، موجب می شود تا حقوق و تکالیفی برای آنان مطرح شود. پیامبر گرامی(ص) در بیان این ولایت می فرماید: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ هر یک از شما شبان و مسئول نسبت به دیگران است.

خداوند می فرماید: مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و نماز را برپا می کنند و زکات می دهند و از خدا و پیامبرش فرمان می برند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است. (توبه، آیه ۷۱)

این بدان معناست که هر مسلمان و مومنی دارای حقوق و تکالیفی نسبت به خود و دیگران است. شناخت این حقوق و تکالیف است که موجب رهایی انسان از خسران و زیان ابدی می شود که همگی در دنیا گرفتار آن هستند؛ چرا که انسان ها تنها با شناخت این تکالیف نسبت به خدا و خلق و حقوق خود و دیگران و انجام آنهاست که می توانند خوشبختی را دریابند و در دنیا و آخرت سعادتمند شوند. (سوره عصر)

البته از آن جایی که شناخت این حقوق و تکالیف از عهده عقل برنمی آید؛ چرا که عقل کلیات را درک و اثبات می کند ولی در بیان جزئیات و شناخت آن درمی ماند؛ وحی به مدد عقل آمده است تا تمام این تکالیف و حقوق را بیان کند و حتی رهبرانی را فرستاده و معرفی کرده که براساس آن مردم، هم راه را بشناسند و هم چگونگی عمل را بدانند. این افراد که همان پیامبران و اولیای الهی هستند، به عنوان اسوه های نیک و الگوی برتر و کامل معرفی شده اند. (احزاب، آیه ۲۱ و آیات دیگر)

از جمله این اسوه های نیک و برتر قرآنی حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علی(ع) است. (نساء آیه ۵۹؛ آل عمران، آیه ۶۱؛ مائده، آیات ۳ و ۵۴ و آیات دیگر) ایشان به سبب آنکه انسان کامل و معصوم و متاله و ربانی است، خلیفه الهی است و از همان ولایت کامل و مطلق الهی برخوردار است. ایشان براساس همان قاعده ولایت عمومی و همگانی که در قرآن برای هر مسلمان و مومنی بیان شده، خواهان نظارت کامل مردم است تاحقوق و تکالیف، چنان که عقل و وحی بیان کرده، اجرا شود.

نظارت مردمی، ولایت الهی

انسان به هر دلیلی چون استخدام چنانکه علامه طباطبایی معتقد است یا به سبب خلقت الهی که زوج و جفت آفریده است یا هر دلیل دیگر، موجودی اجتماعی است. همین مسئله موجب می شود تا انسان ها از نظر روحی و عاطفی یا تعاون و همکاری به یکدیگر نیازمند باشند و اجتماع را تشکیل دهند؛ چرا که به تنهایی نمی توانند به کمال برسند و راه رشد را بپیمایند. دست کم هیچ مرد و زنی به تنهایی کامل نیستند و به کمال نمی رسند و از بسیاری جهات کمالی نیاز دارند که در کنار هم باشند تا بسیاری از تجربیات کمالی از جمله عشق و مودت و ایثار و سکونت و آرامش را درک کنند. آرامش و عشق و محبت و مودتی که از طریق زوجیت به دست می آید هرگز با عوامل دیگر به دست نمی آید.

امیرمؤمنان علی(ع) در سخنی نکته ای را مورد توجه قرار می دهد و در آن معلوم می دارد که مثلاً قدرت واقعی جز از طریق جماعت به دست نمی آید. آن حضرت(ع) می فرماید: الزموا السواد الاعظم، فان یدالله مع الجماعه و ایاکم و الفرقه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ همواره با جمعیت و اجتماع باشید که دست خدا همراه آن است. از جدایی و پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها، اسیر شیطان است، همان گونه که گوسفند دور از گله، طعمه گرگ است. (نهج البلاغه، خطبه۱۲۷)

البته همه اجتماعات انسانی، موجب رسیدن به کمال نیست؛ بلکه تنها اجتماع خردمندان و اهل فطرت و عقل است که این گونه است؛ چراکه دارای یک نوع تقوای عقلانی است که عقل نظری و عملی مستقل بدان رهنمون می شود. از جمله اینکه عقل به حسن عدالت و قبح ظلم یا حسن وفای به عقد و عهد و یا حسن امانت و قبح و زشتی بی وفایی و خیانت حکم می کند. اینها بخشی از اصول اخلاقی عقل است که شریعت و وحی نیز آن را تأیید و امضا کرده است.

پس هر اجتماعی ازنظر عقل و وحی، اجتماع رشدی و مناسب نیست، بلکه اجتماعی که بر شرک که ظلم بزرگ است (لقمان، آیه۳۱) یا کفر فرمان می دهد و یا براساس کارهای ضداخلاقی و زشت چون فجور و هنجارشکنی و منکرات می رود (نوح، آیه۲۷) اجتماعی است که می بایست از آن پرهیز کرد؛ چراکه چنین اجتماعی انسان را به شقاوت و بدبختی دنیا و آخرت گرفتار می کند. (همان)

جامعه سالم ازنظر امیرمؤمنان علی(ع) جامعه ای است که در آن مردم حقوق حکومت را ادا کنند و حکومت نیز حقوق مردم را رعایت کند. حق و عدالت در میان آنها قوی و نیرومند و راه دین و دینداری استوار و جاودانه است و نشانه های تحقق عدالت اجتماعی نمایان است. امور زندگی فرد و جامعه در مجرای اصلی خود قرار گرفته و جامعه و زمانه اصلاح می شود. (همان، خطبه ۲۱۶)

جامعه آلوده و ناسالم جامعه ای است که گوینده حق در آن اندک و زبان از گفتار راست ناتوان و گنگ و حق جویان در آن خوار و ذلیل هستند. (نهج البلاغه، خطبه۲۳۳) در چنین جامعه ای رعیت و ملت بر حکومت خویش چیره و یا حکومت و رهبر بر مردم ظلم روا می دارد. نظم اجتماعی در آن فروپاشیده و نشانه های جور و ستم، آشکار و اعمال ناروا در امور دین در آن فراوان است. (همان، خطبه ۲۱۶)

جامعه همان گونه که هدف ها و روش های خاصی را به عنوان فلسفه و سبک زندگی انتخاب می کند، ناچار به ایجاد دولت و حکومتی است که آن اهداف را در چارچوب آن روش های خاص یعنی سبک زندگی مخصوص به آن جامعه پیش می برد. از این رو امیرمؤمنان علی(ع) از لزوم برقراری حکومت در جوامع بشری سخن می گوید و می فرماید: مردم نیاز مبرم به حکومت و رهبری دارند؛ خواه نیکوکار باشد یا بدکار. مؤمنان در سایه حکومت و برقراری نظم اجتماعی به کار مفید خویش سرگرم می شوند و کافران نیز از زندگی مادی خود بهره می برند. باید حکومتی وجود داشته باشد تا مردم زندگی عادی خود را تداوم بخشند تا مالیات های کشور جمع آوری گردد و دشمنان مهاجم، دفع شود و امنیت در جاده های کشور حکم فرما باشد. (همان، خطبه۴۰)

آن حضرت(ع) می فرماید: از میان حقوق الهی، بزرگ ترین حقی که واجب شده همان حق حکومت و رهبری اسلامی بر مردم و حق مردم بر حکومت و رهبر است. این فریضه ارزشمند را بر هر کدام از زمامداران و رعایا قرار داده است؛ زیرا رعایت حقوق حکومت و مردم مایه الفت و پیوستگی آنان با یکدیگر و عزت و نیرومندی دین شان است. (همان، خطبه۲۱۶)

اما شکی نیست که حکومت و قدرت مانند هر کار دیگری نیازمند نظارت دائمی است؛ البته در اسلام مسأله ای به نام قدرت معنایی ندارد و دولت از ولایت برخوردار است نه قدرت. ولایت به معنای سرپرستی از روی محبت است؛ بنابراین مانند سرپرستی والدین بر فرزندان است که بیش از آنکه سرپرست سود برد فرزند سود می برد و اینگونه است که ولایت اولیای امور، نوعی خدمت گزاری عاشقانه است؛ زیرا هرکسی که در مرتبه بالاتری از ایمان قرار می گیرد درمی یابد که سعادت واقعی در خدمت به مردم و از مصادیق عبادت الهی است.

مردم باتوجه به کتاب و قانون و سنت ها و سیره پیشوایان دین از مسئولان می خواهند که همان گونه رفتار کنند و از دایره عدالت و انصاف بیرون نروند. اگر امت اسلام به سنت ها و سیره های پسندیده عقلانی و وحیانی انس بگیرد و عادت کند، نسبت به هرگونه انحراف حساس می شود و گوشزد می کند و اجازه نمی دهد که کاری به فساد و انحراف برود. (نهج البلاغه، نامه۵۳)

البته امیرمومنان علی(ع) به این نکته توجه می دهد که مردم همواره رهبران اجتماعی را الگوی رفتاری خود قرار می دهند، زیرا آنان را انسان های موفق می شمارند. پس از ایشان پیروی کرده و آنان را اسوه خود قرار می دهند. اگر اولیای امور و مسئولان حکومتی افراد غیرصالح انتخاب شوند، در یک فرایند، سنت های پسندیده دگرگون می شود و مردم به سنت ها و آن سبک زندگی خوی می گیرند که اولیای غیرصالح در پیش گرفتند. از این رو حضرت بر انتخاب صالحان برای مصادر امور تاکید کرده و می فرماید: مردم بدون اصلاح زمامداران و حاکمان، اصلاح نمی گردند و اولیای امور نیز جز با درستی و استقامت مردم یک جامعه اصلاح نمی شوند. (همان، خطبه ۲۱۶)

پس شکی در این نیست که مردم و دولت در یکدیگر تاثیر دارند، هرگاه دولت فاسد شود ملت اگر با استقامت در دین و سبک زندگی خود دولتمردان را اصلاح نکند، خود نیز فاسد می شود. پس می بایست همواره بر کار اولیای امور نظارت داشته و آنان را در کوچک ترین انحراف به استقامت و اصلاح امور وادار سازند، زیرا تغییرات فرهنگی به کندی انجام می گیرد و چنان مانند خوره و سلول های سرطانی رشد می کند که جامعه ناگهان با مرگ و فساد مواجه می شود.

راه نظارت مردمی از نظر امیرمومنان(ع)

امیرمومنان علی(ع) همان گونه که اصل کلی نظارت مردمی را بیان می کند، راه های نظارت را نیز تشریح می نماید تا مردم در چارچوب آن بتوانند به اصلاح رفتار دولت بپردازند:

۱-تقویت روح مسئولیت پذیری: مردم باید به این حد از بلوغ فکری برسند که فعالانه در همه امور مشارکت داشته باشند و خود را کنار نکشند. رهبران الهی همواره بر این مطلب توجه داده اند که مردم، حقوق خویش را بشناسند و برای تحقق آن قیام کنند. (حدید، آیه ۲۵) هدف ایشان ایجاد روحیه مسئولیت پذیری و دفاع از حق و حقوق خود و قیام حتی به شمشیر بوده است. امیرمومنان علی(ع) نیز می فرماید: ای مردم از خدا بترسید و پرهیزگار باشید، زیرا از همه شما در روز قیامت بازخواست خواهد شد. شما مسئول امور آفریده های خدا حتی از شهرها و حیوانات خواهید بود. خدا را اطاعت کنید و از فرمانش سرپیچی نکنید. هرگاه نیکی و خوبی ها را مشاهده کردید، انتخاب کنید و اگر بدی دیدید از آن اعراض کنید. (خطبه آیه ۱۲۷)

خلافت الهی انسان مقتضی این معناست که نسبت به آبادانی زمین (هود، آیه ۶۱) و حتی پرورش حیوانات و حمایت از آنان بکوشند. پس نقش ایشان در برابر مسئولان و رهبرانی که هدایت جامعه را به عهده گرفته اند بیش از هر کسی و هر چیز دیگری است و می بایست کاملا رفتار و افکار آنان را ردگیری کنند و در صورت انحراف و کژی، به عدالت و استقامت وادار سازند و اصلاح نمایند.

۲-تقویت اعتقاد به معاد: معاد نقش بسیاری در تغییر و اصلاح رفتار آدمی دارد. اگر کسی دنیا را تنها دری به سوی جهانی دیگر بداند و این که هر کاری را می بایست پاسخ گو باشد و خداوند از مثقال ذره هم نمی گذرد (زلزال) در این صورت هم کارهای خویش و هم کارهای دیگران را زیرنظر می گیرد تا براساس آموزه های عقلانی و وحیانی باشد. امیرمومنان(ع) در بسیاری از نامه ها مردم و دولتمردان و کارگزاران را به این نکته توجه می دهد تا کارهای خویش را براساس معاد و بازخواست روز جزا هماهنگ سازند. (همان، خطبه۲۷)

۳- زنده کردن روح تعهد و وفاداری: انسان چنان که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود در برابر خود و بلکه همه موجودات هستی مسئول است؛ زیرا مقتضای خلافت الهی اوست. از این رو، ستم کردن بر مورچه را نیز ناروا و گناه می شمارد و حاضر نیست تا در برابر همه عالم حق مورچه ای به ستم ستانده شود: سوگند به خدا اگر همه عوالم هفتگانه عالم هستی را به من بدهند تا پوست جویی را از دهان مورچه درآورم هرگز انجام نخواهم داد. (همان، خطبه ۲۲۴) او حاضر نیست برای هوی و هوس خود غذای لذیذ بخورد در حالی که می داند مردم در گوشه ای از حجاز و یمامه قرص نانی ندارند. (همان، نامه۴۵)

۴- تقویت روح تعاون و همکاری: اسلام بر تعاون و همکاری در کارهای نیک و پسندیده تأکید می کند: تعاونوا علی البر و التقوی. بنابراین اگر جامعه اسلامی از چنین روحیه مشارکت در کارهای خیر و نیک برخوردار شود و همگی نسبت به کارهای دولت حساس باشند تا به کارهای نیک بپردازد، در آن صورت جامعه مطلوبی می شود. امام علی(ع) می فرماید: از حقوق واجب الهی بر بندگان این است که به اندازه توانایی خود در خیرخواهی و نصیحت به دیگران بکوشند و برای برقراری حق و عدل همکاری و هماهنگی داشته باشند. (همان، خطبه ۲۱۶)

۵- اجرای امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر مهم ترین دستور و راهکار نظارتی است که اسلام بیان کرده است. این اصل بسیار مهم امام حسین(ع) را به قیام علیه دولت یزیدی وا می دارد. امر به معروف و نهی از منکر از تمام خوبی ها برتر و بالاتر است: تمام اعمال نیک حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر همانند قطره ای در برابر دریاست. (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴) از نظر امام نظارت مردمی از مصادیق جهاد و جنگ مقدس است: جهاد در راه خدا چهار قسم است که دو قسم آن بر امر به معروف و نهی از منکر تکیه دارد. (همان، حکمت۳۱) امام علی(ع) می فرماید: آن دو از صفات الهی است که نه اجل و مرگ را نزدیک می کند و نه از روزی می کاهد (همان، خطبه۱۵۶)

اینها نمونه هایی از راهکارهایی است که امام علی(ع) برای نظارت مردمی بیان کرده است. به هر حال، در اسلام نظارت مردمی بر کارکرد مسئولان و رهبران جامعه امری ضروری و لازم است که موجب رشد و بالندگی جامعه و افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی می شود و اهداف جامعه به شکل ساده تر و آسان تری تحقق می یابد.

علی صالحی