سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

پایان اسطوره


پایان اسطوره

مرگ احتمالی شارون در حالی که هنوز اسرائیل در بحران قرار دارد برای دولت یهودی دشواری ساز خواهد بود خلاء ناشی از وجود رهبری کاریزما و پرجسارت, شرایطی را فراهم می آورد که ادارهٔ امور در دست رهبران نسل دوم اسرائیل قرار گیرد که پیش از این دو تجربه ناموفق از خود به نمایش گذارده اند

در ۱۰ نوامبر گذشته در میان سکوت و بهتر بگوییم همراهی خجولانه کشورهای عربی و اسلامی مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ای صادر کرد و طی آن ۲۷ ژانویه را به عنوان روز جهانی بزرگداشت قربانیان کهولوکاست» اعلام نمود. گویا کشورهای اسلامی و عربی به دلیل رودربایستی با افکار عمومی خود ترجیح دادند تا از رفتار خود در این باره سخن نگویند، حتی متأسفانه نخبگان و روشنفکران آزاداندیش نیز اهمیت این موضوع را درنیافتند و به آن نپرداختند. اگر نخبگان به این نکته توجه می کردند که هولوکاست فراتر از کشته شدن تعدادی از یهودیان در حقیقت مهمترین ابزار برای توجیه اشغال فلسطین و ظلم و ستمی است که بر این مردم مظلوم روا می رود؛ آنگاه اهتمام اسرائیل و کشورهای غربی برای زنده نگاه داشتن این بهانه را در چارچوب حقیقی اش قرار می دادند، امّا چنین نشد.

اظهارات محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در حاشیه کنفرانس سران کشورهای اسلامی در مکه در حالی بیان شد که سه هفته از این رویداد بسیار مهم می گذشت بی آنکه توجه کسی به آن جلب شود.

در حقیقت احمدی نژاد احساسات و عواطف سرکوب شده ملتهای منطقه را بیان کرد بی آنکه خود قضاوتی نهایی در اینباره اعلام دارد. او گفت اگر هولوکاست صحت دارد پس چرا باید هزینه این جنایت مورد ادعای شما را ملتهای منطقه خاور میانه پرداخت کنند.

در مورد هدف و یا اهداف غرب از برپایی اسرائیل در خاورمیانه همواره یک نکته به فراموشی سپرده می شود. حقیقت این است که اروپا از ادامهٔ حیات توطئه آمیز یهودیان در آن خطه در رنج بود. جنگهای مختلفی که میان یهودیان اروپایی و دیگر ملل آن روی داد به دلیل رفتار مرموز، توطئه گر و فزونی طلب اندیشهٔ صهیونیستی بود که در میان یهودیان رواج یافته بود. مـآلاً کشورهای اروپایی متحداً بر آن شدند تا از دست صهیونیستها خلاصی یابند. اما بعد دیگر مسئله، رقابت تاریخی غرب و شرق اسلامی است. اگر به تاریخ جنگهای صلیبی توجه کنیم، در می یابیم که فلسطین اصلی ترین محل تلاقی دو تمدن بوده است. غرب در دوران معاصر رویکرد نوینی را در روند این تقابل پیشه ساخت که بخشی از آن با عنوان سیاست استعماری تعریف می شود وبخش دیگر را می توان در تلاش آنها برای ایجاد یک دولت یهودی به جای فلسطین تعریف نمود. این دولت یهودی که بر مبنای قرائت صهیونیستی از تعالیم یهود تأسیس می شد در واقع به عنوان متحد استراتژیک غرب در منطقه شکل می گرفت که مناسباتش با غرب کاملاً ارگانیک بوده و به نمایندگی از تمدن غربی کنترل تمدن اسلامی را بر عهده می گیرد. جهان غرب با اجرای این پروژه اولاً از دست یهودیان خلاصی می یابد و ثانیاً برای ادامهٔ نبرد تاریخی خود با شرق اسلامی دیگر هزینهٔ انسانی متحمل نمی شود و خاکریز بسیار تنومندی در برابر مسلمانان احداث می کند. بدین ترتیب غرب حمایت کامل مالی و سیاسی اسرائیل را بر عهده می گیرد.

کهولوکاست» بدون توجه به واقعی بودن و یا حجم حقیقی آن، در واقع بهانه ای است که یهودیان را به کوچ از اروپا تشویق می کند و در عین حال به ابزاری برای توجیه اشغال و غصب فلسطین مبدل می شود. خشم اروپا و صهیونیست ها از ابراز تردید در مورد هولوکاست و همچنین مبالغه آمیز بودن حجم قربانیان آن در واقع بیانگر نگرانی آن ها از فرو ریختن مبنایی است که برای ایجاد مشروعیت رژیم صهیونیستی از آن استفاده می شود. بر آن بودیم که این شماره به بررسی موضوع هولوکاست اختصاص داده شود. بیماری شارون و احتمال مرگ و یا جدی بودن خروج وی از صحنه سیاست اسرائیل موجب شد تا چند مقاله نیز بدان اختصاص یابد.

ویژگیهای منحصر به فرد آریل شارون در میان رهبران اسرائیل او را قادر می ساخت تا در شرایط بحرانی ایفای نقش کلیدی را عهده دار شود. شارون مشروعیتش در اسرائیل را نه از صندوقهای رأی بلکه از تاریخ حضور فعال خود در همهٔ جنگهایی که تاکنون در فلسطین روی داده است به دست آورده بود. اساساً هر دو طرف درگیر در فلسطین یعنی صهیونیستها و فلسطینیان در شرایطی به سر می برند که اساس مشروعیت هر فرد و یا جریان سیاسی در کارنامهٔ آنان در عملیات نظامی نهفته است. اکثر قریب به اتفاق رهبران اسرائیل از بدو تأسیس تاکنون یا نظامی بوده اند و یا سابقه حضور در میان شبه نظامیان یهودی در دوران جنگهای تأسیسی را داشته اند. دیگر رهبران نوعاً از اقتدار کافی برای پیشبرد امور برخوردار نبوده اند. در میان فلسطینیان نیز تقریباً وضع به همین منوال است. فقط آن دسته از رهبرانی که سابقه حضور مستقیم در مقاومت را داشته اند و یا رهبری یک جریان مقاوم را عهده دارند نقش برجسته و تعیین کننده ای دارند . مردم نیز در قضاوت میان رهبران خود کسانی را برمی گزینند که برای دفاع از منافع آنان در برابر زورگویی اسرائیل از همهٔ ابزارهای قدرت بهره می گیرند.

شارون علاوه بر سابقه برجسته نظامی خود تقریباً تنها فرد باقی مانده از نسل رهبران اولیه اسرائیل بود که شاهد دوران تأسیس بوده اند. شیمون پرز دیگر باقی مانده از رهبران اولیه به دلیل نداشتن سابقه نظامی و عدم جسارت لازم برای اتخاذ مواضع در هنگامه ها، هیچگاه به یک مهره کلیدی تبدیل نشد و همیشه به عنوان فرد شماره ۲ بیشتر به اندیشه پردازی و ارائه راهکارهای استراتژیک می پرداخت.

پس از خروج اسرائیل از جنوب لبنان و شکست مذاکرات کمپ دیوید۲ که پایان روند اسلو تلقی می شود، اسرائیل در یک تنگنای استراتژیک قرار گرفت. اصلی ترین سرمایه اسرائیل در نبرد با فلسطینیان و اعراب تفوق روانی آن بود. افسانه شکست ناپذیری اسرائیل، حالتی را به وجود آورده بود که طرف مقابل پیش از آغاز هر نبردی خود را شکست خورده می پنداشت. در آغاز سال ۲۰۰۰ این حالت برای نخستین بار شکسته شد و دیگر توانایی های عظیم نظامی اسرائیل نمی توانست موجب ایجاد وحشت در میان فلسطینیان گردد. در این شرایط حاکمان اسرائیل به این نتیجه رسیدند که باید شخصیتی متناسب با شرایط جدید به صحنه آید؛ و بدین ترتیب شارون با سیاست کالنصر بالرعب»، روی کار آمدو از همان ابتدا کوشید تا با رجزخوانی همهٔ طرفهای مقابل را دچار وحشت کند؛ شاید دیگربار موازنه روانی را به سود اسرائیل تغییر دهد. اما گذر زمان نشان داد که روی کار آوردن شارون یک هدف اساسی دیگر را نیز دنبال می کند تنظیم و اجرای تغییر در استراتژی اسرائیل.

اسرائیل از ابتدای تأ سیس هیچگاه تعیین مرز برای خود را نمی پذیرفت و موجودیت فلسطینیان را برنمی تافت. اما انتفاضهٔ نخست در سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ موجب شد تا اندک تغییر در این استراتژی به وجود آید. حاصل آن شد که محول نمودن اداره امور محلی به فلسطینیان بدون برخورداری از یک دولت با حق حاکمیت در دستور کار قرار گیرد. توافقات اسلو که اساساً برای حل مشکلات امنیتی اسرائیل صورت پذیرفت تا حدی نیازهای اسرائیل را برطرف ساخت اما این بازی طرفهای دیگری نیز داشت که در نهایت ارادهٔ حق خود را بر اسرائیل تحمیل کردند. مقاومت در جنوب لبنان با تجربهٔ درخشان خود الگویی موفق برای تقابل با اسرائیل را ارائه می کرد. در این میان اسرائیل نیز رفته رفته به دشواریهای مقابله با فلسطینیان پی می برد.

اما اسرائیل نمی تواند هویت و موجودیت کفلسطینی» را بپذیرد زیرا موجودیت خود را بر ویرانه های آن بنا کرده است. آنچه در کمپ دیوید ۲ از سوی باراک به عرفات عرضه شد با لحاظ کردن این نکته و در عین حال با مدّ نظر قرار دادن نیازهای امنیتی اسرائیل و رهایی از دشواری در مناطق سکونت فلسطینیان در غزه و کرانه باختری بود. اگر مفاد پیشنهادات باراک را در نظر بگیریم و آنگاه اقدامات شارون در چند سال اخیر را مورد توجه قرار دهیم درمی یابیم که در واقع آنچه که باراک می خواست در قبال اخذ امتیازات عظیم سیاسی به طرف فلسطینی واگذار نماید اینک در شرایط جنگی و به صورت یکجانبه واگذار می شود. خروج از غزه و همچنین احداث دیوار حائل تقریباً اجرای عملی همان امتیازاتی است که باراک ادعای واگذاری آنها را به فلسطینی ها داشت. اما شارون افزون بر این از یک استراتژی جدید دیگر نیز سخن به میان آورد. تبدیل ایدهٔ کصلح در برابر زمین» به ایدهٔ کامنیت در برابر استقلال». گویی اسرائیل زمین را واگذار شده تلقی می کند. یعنی دیگر نباید از بازپس دهی زمینهای دیگری در کرانه باختری سخن به میان آید، که با احداث دیوار در میان آن بخشهای قابل واگذاری مشخص گردیده است. بر این اساس از این پس هر مذاکره ای با محوریت تضمین امنیت برای اسرائیل در برابر اعطای استقلال به فلسطینی ها صورت خواهد گرفت. کاملاً روشن است که چرا به جای کدولت» از ترم کاستقلال» استفاده می شود. دولت می تواند به مبنایی تبدیل شود که شاید در نهایت حاکمیت مطلق در آن نهفته باشد. اما کاستقلال» در اینجا به مفهوم جداسازی ادارهٔ امور فلسطینیان از اسرائیل خواهد بود.

اینک شارون لااقل دیگر حضور فعالی در صحنه سیاست نخواهد داشت. مرگ احتمالی او در حالی که هنوز اسرائیل در بحران قرار دارد برای دولت یهودی دشواری ساز خواهد بود. خلاء ناشی از وجود رهبری کاریزما و پرجسارت، شرایطی را فراهم می آورد که ادارهٔ امور در دست رهبران نسل دوم اسرائیل قرار گیرد که پیش از این دو تجربه ناموفق از خود به نمایش گذارده اند. یکی دولت ناتانیاهو و دیگری دولت ایهود باراک؛ یکی راست و دیگری چپ. این در حالی است که تلاش شارون برای ایجاد تغییر در آرایش سیاسی در اسرائیل در میانه راه رها می شود. نه اولمرت این توان را دارد که نیروهای گرد آمده در حزب ککَدیما» را حفظ کند و نه پرز می تواند آنانی که اکثراً خاستگاهی افراطی دارند را متحد نگاه دارد. از هم اکنون مذاکرات لیکود با بسیاری از عناصر خارج شده از آن آغاز شده است تا در صورت امکان بار دیگر به لیکود بازگردند و همچنین تماسهای پرز با حزب تاریخی او یعنی کار، نیز با همین هدف در حال انجام است.

اما اگر شارون حتی با از دست دادن بخش عمده ای از سلامت ولو بر روی ویلچر به صحنه بازگردد، نیمه جان او نیز کافی است تا تلاش آغاز شده برای ایجاد تغییر در آرایش سیاسی اسرائیل تکمیل شود، هر چند که وی برای تکمیل تلاش دیگرش در تغییر استراتژی اسرائیل با دشواری فراوانی مواجه خواهد بود. می توان مرحلهٔ جدید را مرحله ای به شمار آورد که برای اسرائیل بحرانی تر خواهد بود.

هادی صبا