پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

آموزش و یادگیری زبان انگلیسی در ایرانآگاهی ها, ناآگاهی ها و چالش ها


آموزش و یادگیری زبان انگلیسی در ایرانآگاهی ها, ناآگاهی ها و چالش ها

فراگیری زبان های خارجی, امروزه نقش چشمگیری در برنامه ریزی های شخصی افراد جامعه, بدون توجه تام به جایگاه اجتماعی آنان ایفا می کند هر فرد از دو منظر به زبان های خارجی و بایستگی یادگیری آن می نگرد نخست علاقه و کشش های شخصی و دوم, نیاز خود

فراگیری زبان های خارجی، امروزه نقش چشمگیری در برنامه ریزی های شخصی افراد جامعه، بدون توجه تام به جایگاه اجتماعی آنان ایفا می کند. هر فرد از دو منظر به زبان های خارجی و بایستگی یادگیری آن می نگرد: نخست علاقه و کشش های شخصی و دوم، نیاز خود.

علاقه، زاییده فرانگری به محیط پیرامون و درک دگرگونی های ارتباطی بستر زندگی ست که به طبع، لزوم تعریف دوباره چگونگی حضور و نمود انسان در دایره جهانی را می طلبد. گسترش استثنایی دنیای اطلاعات و همه گیرشدن بیش از پیش پایگاه های اینترنتی، مجلات، نشریات الکترونیکی، شبکه های ماهواره ای، در کنار دسترسی بی سابقه جامعه به فیلم و سریال های خارجی، حقیقت تغییر فرهنگ ارتباطی انسان در دهکده جهانی را پیش دیدگان اکثریت مردم گشوده و آشکارا آن بارقه های علاقه به ارتباط با دنیای خارج را در افراد جوامع خواهان پیشرفت، چه کم سن و چه بزرگسال پدید آورده است.

آن کودک، جوان یا بزرگسال ایرانی که یا خود را برای حضور پویا در دنیای جدید و ترقی بدون مرز آماده می کند یا در جستجوی آن است امروز دوست می دارد تا همپای پیشرفت شگرف رسانه ای، پای خود را از مرزهای محدود ارتباطی با تنها داشته فهمی و ارتباطی اش یعنی زبان مادری در داخل مرزهای کشور بیرون بگذارد و با یادگیری زبانی تازه و چندبعدی ساختن دانش و آگاهی های خود، درهای تازه ای را بسوی زندگی و آینده ای برتر بگشاید.

درباب نگرش دوم به اهمیت یادگیری زبان یعنی نیاز فرد، چنین باید گفت که همیشه نمی توان توقع علاقه و رغبت داشت. چه بسیارانی که یا به محدودیت های ارتباطی و رسانه ای خود قانع اند یا اقتضائات شغلی، وقتی برای فراگیری ایشان باقی نمی گذارد. اما افراد بیشماری با در نظر گرفتن شغل یا رشته تحصیلی خود، بدون توجه بارز به برجستگی جنبه علاقه، می بایست یادگیری زبان را به برنامه های روزانه یا هفتگی خود بیفزایند تا با دسترسی به منابع و سرچشمه های مورد نیاز، در کار خود موفق تر و در رشته تحصیلی خود پیشرو باشند.

● چرا زبان انگلیسی؟

زبان های گوناگون دارای پایه و جایگاه های منحصری در جهان ارتباطی امروز هستند. از منظر سنتی، با توجه به ظرفیت و توانایی های بالقوه هر زبان، کاردادی بدانها بخشیده شده که نقش هر یک را در توصیف و تبیین موضوع و مباحث خاص، ممتاز می سازد. البته این تعریف کل نگر و فراسوی نگاه صرف به اصل گفت وگو و مبادلات کلامی، که به عنوان نمونه، پارسی، زبان شعر و ادب، فرانسه، زبان عشق و احساس، آلمانی، زبان فلسفه و اسپانیایی، زبان موسیقی است طبیعتا مورد تایید و رواداری همگان نیست. برخی زبانها نیز بر حسب ساختار، اساسا از آن چنته بایسته برای پوشش ارتباطات فراقومی برخوردار نیستند; اما کمتر کسی است که به نقش و جایگاه یکتای زبان انگلیسی به عنوان زبانی بین المللی معترف نباشد. درستی این مهم که چرا هیچ زبانی برای حضور در پهنه تبادلات گفتاری و فرهنگی ملل، یارای برابری با این کلام و توانایی به زیر کشیدن آن از جایگاه سترگش را ندارد، باید در همان توانایی ها و ظرفیت های بالقوه ساختاری، کلامی، ارتباطی، دایره وسیع واژگان و به ویژه سهولت محسوس مراتب فراگیری آن نسبت به زبان های دیگر جست وجو کرد.

ژرف نگری و فراگویی درباره چرایی این موضوع در این جستار نمی گنجد اما همین بس که در پس گذر زمان و در محک تجربه باهمستان جهانی خصوصا در دو قرن اخیر، از میان تمامی زبان های زنده دنیا این انگلیسی بوده است که نقش فراملی خود را بدون هماوردی جدی، یافته و تثبیت کرده است.

در کشور ما زبان های خارجی مختلفی مورد توجه قشرهای جامعه بوده است اما با توجه به صفات و خصوصیات شناخته شده زبان انگلیسی، بسیاری بسوی یادگیری این کلام سوق داده شده اند. این فراگیری اما در ایران با چالش ها و کژراهه های گوناگونی مواجه است که بدان اشاره خواهد شد.

● خانه یا موسسه؟

با گسترش روزافزون رویکرد قشرهای گوناگون به فراگیری زبان، بدیهی ست که متفکران شایسته، در کنار مدعیان مهندسی آموزشی جامعه، هر یک به فراخور خویش واکنش نشان داده و در پی تهیه پاسخ هایی به این خواست عمومی برآیند. چنین شده است که در سالهای اخیر، ما با رشد انواع و اقسام روش های مختلف یادگیری و آموزشگاه های زبان روبرو بوده ایم. از به کارگیری و تبلیغ روش های کهنه و سست بنیاد تا دعوای ابتکارات و نوآوری; از بسته های رنگارنگ آموزشی تا جزوه های به اصطلاح یکتا; از سی دی های چندجینی تا فلش کارت های آشفته; از آموزش های کوتاه و بلندمدت در موسسات معتبر و غیرمعتبر تا روشهای عجیب یادگیری ده روزه و دو هفته ای با لهجه اصیل! به این مجموعه بیفزایید، تئوری های به اصطلاح انقلابی و ناشناخته یادگیری مانند آموزش در عالم خواب و هیپنوتیزم و غیره. این حجم عظیم تبلیغات ریز و درشت باعث شده که اصل عدم آگاهی علاقمندان از شیوه ها و روش های علمی یادگیری، در کنار آیین و ساختار نه چندان کارای آموزش رسمی، بسیاری مواقع، فراگیران را از مسیر درست آموزش دور سازد و حتی در سن و سال های مهم و حیاتی یادگیری سبب آسیب رسانی به فرایند آموزشی افراد گردد. آن حجم بزرگ آگهی های تجاری و تبدیل شدن آموزش زبان به یک تجارت نسبتا پردرآمد، براستی این روزها در ایجاد حس سردرگمی و بی نظمی فکری علاقمندان به فراگیری زبان انگلیسی دامن زده اند. پرسش یا پرسش هایی که این روزها بیش از همیشه شنیده می شوند این است که از کجا باید آغاز کرد؟ با چه ابزاری، چگونه و چه زمانی باید شروع کرد؟ اینجاست که می بایست در پس آشفتگی های امروز، به این پرسش ها پاسخ هایی درخور داد.

چگونگی یادگیری زبان را من به دو جنبه یادگیری در خانه یا خصوصی و یادگیری در آموزشگاه یا عمومی تقسیم می کنم.

پیش از پرداختن به مزیت ها و بایستگی های جنبه ارجح، در اینجا پرانتزی باز می کنم و در بطن آن، تمامی روشهای غیراصولی و کوتاه مدت یادگیری زبان را رد کرده و آن را نمونه بارز دکانداری آموزشی و سو»استفاده از علاقه افراد معرفی می کنم. از تبلیغات یادگیری یک هفته ای و یک ماهه گرفته تا بسته های جادویی و از این قبیل، اساسا هیچ یک همپا و درپس تئوری های علمی آموزش زبان شکل نگرفته اند چراکه به اصول سترگ و بی بدیلی همچون آموزگار به عنوان راهنمای پروسه یادگیری، مبادلات کلامی در بستر اجتماعی به منظور تمرین و تکرار اساسی آموخته ها و بسیاری بایستگی های دیگر بی توجه اند و با فارسی سازی های عجولانه و سبک، نه تنها ارائه گر تصویر ناروشنی از اهداف یادگیری هستند، بلکه در راه مختل ساختن درک اصول صحیح و بسامان یادگیری نیز گام می زنند.

به باور من، رشد قارچ گونه این روش ها برآمده از عادات بخشی از ما ایرانی هاست که هر موفقیتی را سریع، ساده و بی دغدغه می خواهیم و کمتر حاضر به پرداخت بهای لازم برای دست یافتن به چیزهای ارزشمند هستیم. این سیستم هایی که بیشتر نیز مدعی نوآوری و ابتکارات خارق العاده اند و بعضا روش های علمی یادگیری را نیز در تبلیغاتشان پس می زنند، خود با به کارگیری های ناقص و پراشتباه از اصول تئوریک و تجربه شده، بدون هدفمندی یا جهت دهی دقیق، به مراحل آموزش صحیح لطمه وارد می کنند.

گاه داعیه آموزش به شیوه شنیدن و تکرار دارند اما ابتدایی ترین ساختارهای زبانی و شکل دادن استخوان بندی آموزشی فرد را چه از نظر دستور زبان و چه واژگان فراموش می کنند و بر پایه تئوری های کهنه رفتارگرایان، در پی نبود آموزگار که نقش راهنمای یادگیری را ایفا کند، شنیدن و تکرار طوطی وار را به فراگیران می آموزانند. روشی با ابعاد محدود که برای تمامی علاقمندان به زبان انگلیسی، به ویژه برای کودکان و نوجوانان پرخطر است و می تواند فرایند یادگیری آنان را به دلیل آغاز نادرست و غیرعلمی برای همیشه به بیراهه برد. البته مصداق این انتقاد طبیعتا به هدف یادگیری آنهایی است که در جست وجوی آموزش اصولی و بسامانند نه افرادی که با کبر سن یا محدویت های قابل توجه زمانی مواجه اند و پراکندگی و فروع را بر اصول، تمرکز و استمرار، برتری می بخشند. بازگردیم به دو جنبه در چگونگی یادگیری. درس تجربه، از دو گزینه یادگیری در خانه یا موسسه، به ویژه برای کودکان و نوجوانان، پیام آور ارجحیت آموزش در موسسات است. آموزشگاه های معتبر از این پنج مزیت یکتا و قابل توجه برخوردارند:

۱) کتاب آموزشی به روز و پرورنده ۴ مهارت اصلی

۲) آموزگار مطلع و آگاه به تئوری های آموزشی

۳) دوره بلندمدت و سیستماتیک آموزشی

۴) بستر اجتماعی-ارتباطی پویا

۵) محیط محک خوردن بی وقفه داشته ها

فراگیران با آغاز یک دوره بلندمدت آموزشی در موسسات معتبر که با تحقیق، پرسش و تجربه، این پنج مزیت را در آن یافته اند، در صورت کشف و تقویت اصل و قاعده ای حیاتی به نام جدیت و استمرار در خویش، خود را در فرایند آن نظامی قرار می دهند که برپایه کتب اصیل و شناخته شده آموزش زبان انگلیسی شکل گرفته تا مرحله به مرحله فرد را در مسیر پرورش ۴ مهارت اصلی و بنیادی گفتاری، شنیداری، نوشتاری و خوانشی (ادراکی) یاری نماید. بسیاری مواقع این پرسش را شنیده ایم که به عنوان نمونه، فلان موسسه، آموزش دستور زبان را هدف قرار داده یا پرورش توانایی های گفتاری را؟ بدون شک کتب آموزشی معتبر و به روزی که از سوی دانشگاهها و موسسات بزرگ و شناخته شده جهان همچون Oxforb، Camdribge، Longman و غیره از سطوح ابتدایی تا پیشرفته منتشر شده اند و فرنام Books Course را بدوش می کشند، کتبی هستند ۴ بعدی که در مسیر پرورش ۴ مهارت اصلی در یادگیری زبان انگلیسی حرکت می کنند. طبیعتا علاقمندان به زبان با آگاهی از این واقعیت، آن پرسش سنتی، یعنی تردید بین ارجحیت بخشیدن به گرامر یا مکالمه در موسسات را به پستوی فراموشی خواهند سپرد. بر اهمیت محیط اجتماعی آموزشگاه ها نیز می بایست فراوان تاکید کرد چراکه بهترین بستر برای میزبانی داشته های فرد است. در واقع فرد، خود را همپای دیگر زبان آموزان هم سطح، در بطن محیطی می یابد که می تواند توانایی های کلامی و ارتباطی اش را به محک آزمون بگذارد تا با یاری راهنما که همان آموزگار مجرب و آشنا به تئوری های آموزشی است، در راستای فرآیند یادگیری، اشتباهات و نقص های خود را در هر مهارت یافته و مرتفع گرداند. زبان آموز باید به این نکته آگاه باشد که با بهادادن به جدیت و فعالیت خواهد توانست به آن اهداف یادگیری، پله پله دست یابد. یکی از ضعف هایی که شاید برخی زبان آموزان در محیط آموزشگاه ها با آن مواجه اند و بعضا از آن به عنوان بهانه ای برای ترک حضور و کوشش نام می برند، ترس از اشتباه است. این هراس ناموجه باید از احساسات آنان زدوده شود. زبان آموزان اگر بدانند که نخستین محرک فعال یادگیری، "اشتباه" کردن است، این حس ناروا را برای همیشه از خود دور خواهند ساخت. کلاس درس، فرای بستر رقابتی، ایفاگر نقش صافی آموزشی ست. درواقع با اشتباه کردن در محیط کلاس زبان است که هر فرد به نقاط ضعف و نقصان های ریز و درشت داشته هایش پی می برد تا با یاری هم درسان و جهت دهی آموزگار، درصدد رفع آنها برآید; آن ترس نابجا در محیط موسسات با توجیه کم رویی و از این دست در برابر دیگر زبان آموزان با آگاهی از مزیتهای اشتباه کردن در آن بستر اجتماعی، به گونه ای کامل از بین خواهد رفت. نهایت اینکه نقش کلیدی محیط اجتماعی کلاس در تولید انگیزه، به مثابه بهانه ای برای پیگیری، مرور، تکرار و استمرار را نیز نباید از نظر دور داشت.

یادگیری در خانه اما از مزایای شماره های سه، چهار و پنج، در کنار میانمایگی دیگر محرک های برشمرده، اگر نگوییم بی بهره، بسیار کم بهره است. یادگیری در خانه تنها برای آنانی توصیه می شود که از نظر زمان با محدودیت ها و دشواری های محسوسی روبرویند و امکان حضور در موسسات را ندارند. طبیعتا گستره اصولی یادگیری برای این افراد، چندان وسیع نیست اما برخی اهداف موردنظر را پوشش می دهد. تذکر مهم در این باب اینکه، رویه یادگیری در خانه به هیچ عنوان برای کودکان و نوجوانان توصیه نمی شود چراکه اهمیت بسزا و چشم انداز اهداف و شیوه های آموزش و یادگیری این رده های سنی، بشکلی اصولی با بزرگسالان تفاوت دارد.

● تفاوت یادگیری کودکان و بزرگسالان

مبحث اختلاف بین چگونگی یادگیری زبان خارجی توسط کودکان و بزرگسالان یکی از بزرگترین و پرچالش ترین موضوعات در دنیای آموزش زبان انگلیسی بوده و هست. طبیعتا در گفتار ما جایی برای راهیابی به هسته این موضوع نیست اما تنها به هدف آگاهی، در این بخش به طور اجمالی و گذرا به این تفاوت اشاره می شود.

کودکان با توجه به اصول روانشناسی یادگیری و مطالعات گسترده موردی و تاریخی، در پروسه فراگیری زبان، بسیار سریع تر، روان تر و بهتر از بزرگسالان عمل می کنند. در واقع در سنین پایین، کودکان بدون احساس نیاز به توضیح، تفسیر و تبیین کارکردهای زبان، با یاری یک خودآگاهی شگرف و ممتاز زبانی به اکتساب مهارت می پردازند. برخلاف روش بزرگسالان که در آن یادگیری به جای اکتساب می نشیند.

برپایه اساس بیولوژیکی زبان، تئوری خاصی در یادگیری زبان شکل گرفته است به نام دوره حیاتی; (Periob Critical) این دوره حیاتی، به فاصله سنی و زمانی معینی اشاره دارد که اگر کودک در آن سنین به آغاز فراگیری زبان بپردازد، فرایند یادگیری به گونه ای اصولی و نظام مند، شکل گرفته و پیرو آن از سیر پیشرفتی منطقی برخوردار خواهد بود. پس از سپری شدن این زمان تناوب، فراگیری زبان خارجی، نه غیرممکن اما دشوار خواهد بود. اینکه این فاصله از چه سنی آغاز و چه زمان به پایان می رسد مورد اختلاف تئوری پردازان بوده است اما با یک داوری کلی، آغاز آن ۶ سالگی و پایان آن ۱۲ سالگی است.

این تئوری گرچه مورد تایید تمامی کارشناسان زبان نیست و بعضا با توسل به مطالعات موردی رد شده است اما هنوز از تزهای پرطرفدار بشمار می رود. این نکته را باید اضافه کرد که در قلمداد این فاصله سنی، نمی توان از فاکتورهای فردی، اجتماعی و حتی سیاسی چشم پوشید. پس آن اعتباری که برای اصل اکتساب ناشی از خودآگاهی در برابر اصل اندیشگی و یادگیری قائل شده اند، بزرگترین تفاوت چگونگی فراگیری زبان توسط کودکان و بزرگسالان است.

با این تفاصیل و درک اهمیت خطیر اهداف آموزشی فراگیران کم سن، باید بر گزینش آموزشگاه بجای انتخاب پروسه یادگیری در خانه تاکید گذارد; چراکه زبان آموز در بطن محیط اجتماعی-ارتباطی کلاس و در معیت همسالان خود، بسیار بهتر می تواند با گفت و شنود مکرر و فعالیت کارای ذهنی به اکتساب دانش و پرورش چشمگیر توانایی های کلامی و ارتباطی اش بپردازد. بستری که در محیط خانه، بسیار تنگ و محدود خواهد بود.

در تمامی کشورهایی که یادگیری زبان خارجی را نیاز مبرم نسل های کم سال خود می دانند، سن آغاز یادگیری اصولا از آن فاصله سنی مذکور در تئوری دوره حیاتی خارج نیست. پس نیاز است در کشور ما نیز مورد توجه قرار گیرد و فرای ملاحظه والدین، وزارت آموزش و پرورش نیز زمان عرضه درس زبان خارجی در مدارس را از همان دوران دبستان آغاز کند. به اهمیت این نیاز، در بخش نقدی بر اهداف و شیوه های آموزش زبان انگلیسی در مدارس، بازخواهیم گشت.

● آنچه آموزشگاه ها از آن رنج می برند

نقش خطیر آموزگار دانا و مجرب در فرآیند آموزش و یادگیری، بر کسی پوشیده نیست و لزوم جذب و به کارگیری استعدادهای بالقوه در موسسات معتبر، حقیقتی خردپذیر است. پس این مهم که هر فردی را با توانایی های اندک و چنته ای میانمایه نمی توان به این عرصه فراخواند و زبان آموز در اختیارش گذارد، امری مسلم است و آموزشگاه های معتبر می بایست آن را مدنظر تام قرار دهند; اما امروزه برخی آموزشگاه ها از دو جنبه عمده رنج می برند: نخست، بهره گیری از تئوری های کهنه تدریس و دوم، کتاب آموزشی. با پیشرفت دانش و دگرگونی روش ها و نظریه های یادگیری زبان، برخی موسسات هنوز با تکیه بر قدیمی ترین متدها که بعضا عمری بیش از ۴۰ سال دارند، به ذم خود مشغول پروردن زبان آموزان هستند. البته گریزناپذیری از این نقصان به عامل بعدی -یا اصلی- یعنی کتاب آموزشی باز می گردد.

ناظریم که شوربختانه برخی موسسات از آثاری بهره می گیرند که نخست، به دست یک ایرانی تالیف شده است و دوم، پرورش آن چهار مهارت اصلی در یادگیری زبان را به موازات هم پوشش نمی دهند. تالیف کتاب آموزشی از سوی یک کارشناس غیربومی و بهره گیری از آن، اگر در گذشته هر توجیه پذیرفتنی داشته باشد، امروز و در عصر جدید که مدرن ترین کتب آموزشی به قلم اساتید بومی توسط دانشگاه ها و موسسات معتبر جهان منتشر شده و در سراسر جهان قابل دسترسی است چه مصداقی دارد؟ اگر پایه طرح ریزی برای نیل به اهداف آموزشی، بر اصل پیشرو بودن و نگاه به جلو باشد، بهره گیری از این آثار، جز پیگیری عقاید و تئوری های فرسوده و پیش پا افتاده نیست. بعلاوه دیده می شود که برخی از همین آموزشگاه ها، به جای توجه به نقصانهای بزرگ سیستم آموزشی خود و تلاش برای رفع آنان، هنوز به نمایش های غریب در فرآیند ثبت نام زبان آموزان سرگرم اند و نقطه قوت خود را نه در کیفیت حقیقی، بلکه در صف های بلند انتظار علاقمندانی می بینند که چشم براه فرارسیدن زمان ثبت نام و ورود به این آموزشگاه ها هستند. باید اذعان کرد که عصر نمایش های کهنه آموزشی به پایان رسیده است و عیار موفقیت را امروز، جز با کارکرد سیستم، کیفیت تدریس و سطح دانش فراگیران آن محیط آموزشی نمی توان سنجید.

● نقدی بر اهداف و شیوه های آموزش زبان انگلیسی در مدارس

در بخش پایانی این جستار، به منظور گشودن بابی تازه در نقد نگرش و رویکردهای مسلط پیرامون سیستم آموزش زبان انگلیسی در مدارس و هدف وزارت آموزش و پرورش ایران در عرضه این درس، نیک است که اجمالا به تبیین دیدگاه های خود و ارائه راهکارهایی عملی بپردازم. تمامی کشورهای پیشرفته دنیا اهمیتی بسزا برای زبان خارجی قائلند و در برخی از آنها، حتی بر آموزش دو یا سه زبان تاکید می شود. اما نکته مهم اینجاست که دیدگاهی غالبا کاربردی بر مقاصد و نظام آموزشی آنان حاکم است. منظور از کاربردی، آموزش به هدف سودمندی و استفاده عملی از توانایی و مهارت هایی است که در فرآیند زمانی مشخصی آموزش داده شده; به گونه ای که پس از اتمام تحصیلات، دست کم دو مهارت کلامی و خوانشی (ادراکی) دانش آموزان، تا حد قابل توجهی پرورانده شوند. اما رویکردی دقیقا عکس این هدف بر نظام آموزشی کشورمان حاکم است.

سیستم آموزش زبان ایران، اصولا بر پایه درک مطلب (Comprehension) پی ریزی شده و هیچ هدف ارتباطی (Communicative) که می بایست در مرکز شان و اعتبار برنامه آموزشی باشد مورد ملاحظه قرار نگرفته است. در واقع دانش آموزان، زبان نمی دانند و نمی آموزند، بلکه درباره زبان می دانند و می آموزند. در ایران هدف این است که دانش آموز، اطلاعاتی پایه ای تا پیشرفته، پیرامون دستور زبان و واژگان زبان انگلیسی بدست آورده، بتواند - هرچند پراشکال- به خواندن متون درسی بپردازد و در بهترین شکل، از پس تست های زبان کنکور سراسری دانشگاه ها برآید. از دوره راهنمایی که زبان به عنوان درسی مستقل به دانش آموزان ارائه می شود تا پایان مقطع دبیرستان که فرد، وادار به یادگیری دشوارترین ساختارهای دستوری و لغات پیچیده می شود، کوچک ترین نمود استفاده کاربردی از این زبان خارجی در آنان دیده نمی شود. به زبان صریح، سیستم آنان را بدین راه هدایت نمی کند. متعاقبا به دلیل آن دشواری های درسی دوران دبیرستان، شاهد سرخوردگی و گریز دانش آموزان از درس زبان بوده ایم.

چنین است که برخی مدارس غیرانتفاعی، در کنار ارائه کتاب زبان معرفی شده از سوی آموزش و پرورش، با همکاری موسساتی، به ترتیب دادن کلاس های زبان فوق برنامه پرداخته اند تا شاید نگرش منفی شمار نه چندان اندک دانش آموزان به زبان انگلیسی را که ناشی از نظام پرچالش حاکم بر آموزش این درس بوده تغییر داده و تعریفی دوباره از حقیقت یادگیری زبان خارجی را به آنان ارائه دهند. پرسش اینجاست که چرا؟ برای چه این امکان برای بسیارانی که قادر به ثبت نام در چنین مدارسی نیستند نباید وجود داشته باشد اما برای افراد محدودی، چرا. زدودن این تبعیض را باید مدنظر داشت و برای آن تلاش کرد.

با رویکردی فرانگر، آموزش و پرورش می تواند با تغییر اهداف آموزشی در پس تحقیق، بررسی، پژوهش و مشاوره، نه تنها همسان چنین امکانی را بسیار ارزانتر برای عموم دانش آموزان ایجاد کند، بلکه هر نگاه غیرکاربردی و منفی را همپای گذر زمان، از ذهن آنان بزداید. این مهم البته تنها زمانی ممکن است که هدفها برپایه ترقی خواهی و آینده نگری اصولی طرح ریزی شوند وگرنه با ادامه نظام فعلی آموزشی، پایفشاری بر مقاصد پیشین و کهنه گرایی ها، در بر همان پاشنه پیشین خواهد چرخید. راهکارهای پیشنهادی چنین اند:

۱) تغییر کتاب

۲) استخدام مربیان مجرب

۳) آغاز فرایند آموزش از مقطع دبستان

بهین امکان پیش روی وزارت آموزش و پرورش این است که پس از مشاوره با کارشناسان این رشته و کنار گذاردن کتب فعلی، از میان آثار معتبری که از سوی دانشگاه ها یا موسسات معتبر جهان منتشر شده، دست به گزینش زند و با توجه به هر مقطع سنی-تحصیلی، بهترین اثر را برای ارائه در مدارس انتخاب کند. با انتخاب آثار مطابق روز که پرورش هر ۴ مهارت اصلی زبان انگلیسی را مدنظر دارند، طبعا می توان به اهداف واقعی و سراسر کاربردی و عملگرای آموزش زبان دست یافت و قناعت به تک بعدی بودن بی حاصل سامانه آموزشی را که تجربه ای نه چندان دلپذیر بوده و هست، پشت سر گذاشت. بهره گیری از این کتب به روز، طبعا نیازمند به خدمت گیری اساتیدی است که می بایست با روش های نوین آموزش زبان آشنا باشند.

بسیاری از زبان دانان، فارغ التحصیلان رشته آموزش زبان یا رشته های مرتبط با آن، با نگریستن به درهای باز فرصت های شغلی و اجتماعی، آشکارا می توانند با امید بیشتری به مطالعه، فراگیری و کسب تجربیات حرفه ای بپردازند و متعاقب آن به نظام آموزشی کشور خدمت نمایند. نظام آموزش و پرورش امروز، شوربختانه به میزان محسوسی از وجود این استعدادها خالی است. اگرچه بسیاری دبیران کنونی فعال در این نظام نیز باوجود بهره بردن از توانایی های بالا، در بطن آن سازه فرسوده، قادر به نوآوری و بدعت گذاری های اصولی نبوده و نیستند. پیشنهاد آخر، اما لزوم آغاز آموزش زبان از دوره دبستان است. با توجه به آنچه در بخش تفاوت یادگیری کودکان و بزرگسالان و شرح تئوری دوره حیاتی آورده شد، خوب است از استعدادهای بالقوه بی شمار موجود در این مقطع استفاده کرد و در راه شکوفایی آنان کوشید. دانش زبان انگلیسی اگر بدرستی و نظام مند به دانش آموزان ارائه شود، بی شک همچون برگ برنده ای است که پیشرفت و ترقی علمی نسل های آینده کشور را بیش از همیشه تضمین خواهد کرد. این دگرگونی ساختاری، بدون شک مسیر ما را در پیوستن به جرگه کشورهای پیشگام که از ابتدا سامان صحیح آموزش زبان را برگزیده اند، هموار خواهد ساخت و چشم انداز فردای روشن کیفیت آموزش و منظره پروردن هرچه بهتر دانش آموزان را می توان بس فراخ و گسترده تر پیش رو گشود. تحقق این اهداف ریشه ای، فرای هر مطالعه و مشاوره، به عزم راسخ دست اندرکاران و سیاستگذاران امر آموزش کشور بازمی گردد تا با دورنگری، به سوی این تغییر شگرف قدم بردارند. شاید این تغییر بنیادی در یک درس مهم و پراهمیت یعنی زبان انگلیسی بتواند زمینه ای برای دگرگونی و نوشدن دیگر اهداف درسی نظام آموزشی ایران باشد که مدتهاست با چالش های خطیری روبروست.

● مقصود

مقصود این گفتار، برشمردن و واکاوی چند مساله مهم پیرامون آموزش و یادگیری زبان انگلیسی در کشورمان و آگاهی بخشی به جامعه، خصوصا نسل جوان و خانواده های اندیشمند آنان بود، به این امید که در نقش راهنمایی موجز، به برخی پرسش های آنان در این باب، پاسخ داده باشد. لازم به اشاره است که نگارنده از هر انتقاد مستدلی پیرامون این گفتار، استقبال می کند.

نویسنده : محمد مهدی مرادی