سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آزادی رسالت پیامبران


آزادی رسالت پیامبران

قرآن, رسالت پیامبران را دعوت به توحید و رهایی از هر گونه بردگی طواغیت اجتماعی و بندگی شیطان های درونی و بیرونی و آزادی از آن ها می داند «لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٔ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّـغُوت; ما به راستی در هر امت و گروهی پیامبری برانگیختیم تا مردمان خدا را پرستش کنند و از طاغوت بپرهیزند

قرآن، رسالت پیامبران را دعوت به توحید و رهایی از هر گونه بردگی طواغیت اجتماعی و بندگی شیطان های درونی و بیرونی و آزادی از آن ها می داند: «لَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّهٔ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّـغُوت;( ) ما به راستی در هر امت و گروهی پیامبری برانگیختیم تا مردمان خدا را پرستش كنند و از طاغوت بپرهیزند. از این رو، از پیروان ادیان دیگر نیز می خواهد تا در یك گفتمان و راهبرد مشترك مشاركت نمایند; راهبردی كه ویژگی و اصول بنیادین مشترك آنان نیز است: «قُل یـاَهلَ الكِتـبِ تَعالَوا اِلی كَلِمَهٔ سَواء بَینَنا وبَینَكُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِكَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ ;( ) ای پیامبر بگو: ای اهل كتاب! بیایید بر سر سخنی كه میان ما و شما یكسان است و همه می پذیریم بایستیم كه: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریك او نگردانیم، و بعضی از ما دیگر را به جای خدا به پروردگاری و ربوبیت نگیریم»

بنابراین مسؤولیت پیامبران و پیروان آنان این است كه به وظایف خود عمل نمایند و در راستای رسیدن به اهداف از ساز و كارها و مكانیزم های مناسبی بهره گیرند. این وظایف و مسؤولیت ها عبارتند از:۱) آزادسازی انسان از قید و بندها: «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَـلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیْهِمْ;و از آنان قیدها و بندهایی را بر می دارد كه بر ایشان بوده است.»( )۲) آزادسازی انسان از سلطه دیگران و مبارزه با طاغوت ها و سلب كنندگان آزادی: «اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی;«وَ فِرْعَوْنَ ذِی الاَْوْتَادِ* الَّذِینَ طَغَوْاْ فِی الْبِلَـدِ;( )می كوفت) كسانی (چون فرعون) كه در سرزمین ها طغیان كردند.» همین طغیان ها بود كه بستر و زمینه عذاب و نابودی اقوامی چون ثمود فراهم كرد; ۳) ایجاد اصلاحات ممكن: «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الاِْصْلَـحَ مَا اسْتَطَعْتُ;(۴) مبارزه با موانع تحقق آزادی حقیقی انسان:«وَقَـتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَكُونَ فِتْنَهٌٔ;

موانع در راه ظهور و بروز آزادی طبیعی و انسانی در فرد و جامعه موجب شد تا پیامبران در این راه، مبارزه سخت و جانكاهی را آغاز كنند تا بتوانند حقوق طبیعی و انسانی را به انسان های در بند و قید طاغوت های برون و شیاطین درون بازگردانند.

قرآن با بیان مصادیق عینی و تاریخی می كوشد تا تصویر درست و راستینی از آن چه پیامبران انجام می دادند و در راه رسالتی كه گام بر می داشتند، نشان دهد. این تصویر تاریخی روشن می سازد كه پیامبران موانع تحقق آزادی را در فقدان آزاد اندیشی می دانستند و با آن ها مبارزه می كردند.

● خاستگاه آزادی

به نظر قرآن خاستگاه آزادی را باید در سرشت و نهاد او جست. قرآن انسان را موجودی دارای اختیار و اراده می داند كه می تواند میان حق و باطل، شكر و كفر، تقوا و فجور آزادی امری فطری، ذاتی، طبیعی و انسانی است نه یك پدیده و قرار داد اجتماعی، سیاسی و یا حقوقی.

▪ از نشانه های وجود اختیار و آزادی می توان به مسائلی چون

۱) وجود مسؤولیت پذیری و پاسخگویی انسان:

كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَهٌٔ;

۲) وجود تكلیف و وظیفه:

آیات بسیاری در این باره وجود دارد كه می توان از آن میان به این آیه اشاره كرد: مَا خَلقتُ الجِنَّ وَ الانسَ الاّ لِیَعبُدوُن;جن و انسان را جز برای پرستش و عبادت نیافریدیم

۳) پذیرش تربیت و تعلیم:

یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُم;اشاره كرد.

بنابراین در گزاره های انسان شناختی و آموزه های دستوری قرآن می توان به این مهم دست یافت كه خاستگاه آزادی را می بایست در فطرت و ذات انسان جستجو كرد و آزادی به عنوان یك امر ذاتی و فطری در نهاد و سرشت انسان قرار داد.

در بینش و نگرش قرآن انسان در نظام آفرینش موجودی مختار است (آزادی تكوینی) و می تواند از حقوق فطری خویش بدون دخالت قدرت چیره و سلطه گر بیرونی، بهره مند شود و خود انتخاب گر اصلی باشد(آزادی تشریعی).

● ریشه یابی مفهومی آزادی

نباید آزادی، در قرآن به معنای یك مفهوم انتزاعی مورد توجّه قرار گیرد; زیرا این واژه در قرآن نام فعل و كار خارجی و عینی است. آزادی یعنی رهایی از قید و قدرت بر انتخاب ارادی بدون جبر و اكراه و اضطرار; پس آزادی یك مفهوم انتزاعی نیست، چنان كه عدالت مفهومی انتزاعی است; بلكه یك مفهوم عینی و نام چیزی خارجی و عمل است، هر چند آزادی در حقیقت خود، به عنوان زیر مجموعه عدالت و یكی از مؤلفه های آن مطرح می باشد.

واژه عربی حرّ به معنای آزادی، نیز در قرآن، به معنای آزاد ساختن از بردگی (آزادی حقوقی)بندگی دنیا و اسارت آن (آزادی معنوی)

واژگان دیگری در قرآن كه دلالت بر مفهوم آزادی به معنای «رهایی از قید و بند» دارد، نیز آمده است; مانند واژگان نجات

● مصادیق آزادی

در قرآن برای تبیین و تشریح و ملموس و عینی سازی آزادی به مصادیق چندی از آن اشاره شده است. در حقیقت، قرآن نه تنها به بیان مباحث مفهومی، انتزاعی و فلسفی آزادی نپرداخته و در مقام تبیین آن از این زوایه و چشم انداز نظری توجهی ندارد، بلكه می كوشد تا با بیان مصادیق عینی و ملموس، همگان را به دریافت حقیقت آن توجّه دهد. از این رو، قرآن به مصادیق آزادی اهتمام و توجّه بسیاری نموده است. درجه نخست، این اهتمام مربوط به مصادیق آزادی های حقوقی و معنوی است.

به نظر می رسد آزادی حقوقی در قرآن همان رهایی از بردگی و آزادی معنوی رهایی از بندگی خدایان است. این گونه از آزادی های حقوقی، سیاسی و اجتماعی به عنوان اهداف متوسط بعثت پیامبران مطرح و مورد دقت قرار گرفته و مصادیق تاریخی و ملموسی برای شناخت درست آن بیان شده است.

▪ مصادیق و انواع آزادی در قرآن عبارتند از:

۱) آزادی اندیشه

در نگرش قرآن، آزادی اندیشه زیربنای گزینش درست هدف، مسیر و شیوه زندگی و شرط برخورداری از هدایت الهی است. قرآن در بیش از سیصد آیه، انسان ها را به تعقل، تفكر و بصیرت دعوت كرده است; از آن میان آیه ۲۱۹ سوره بقره كه می فرماید: «كَذَ لِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاَْیَـتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون; این چنین خداوند برای شما آیات و نشانه ها را روشن بیان می دارد تا شاید شما اندیشه كنید.»

تأكید قرآن به اندیشه استدلالی و برهانی و تعصب های غلط و جمود فكری بیانگر آن است كه اندیشه و تعقل و تفكر منطقی و استدلال جایگاه ارزشمند و مهمی در بینش قرآن دارد.

قرآن با طرح شبهات ملحدان و مخالفان و بحث و مناظره پیامبران با آنان می كوشد همگان را به آزاداندیشی و تفكر و تعقل وادارد، هر چند كه در این اندیشگی گاه به بی راهه نیز سیر كند و حق و باطل را نشناسد; زیرا بدون اندیشگی امكان رشد و تكامل انسانی فراهم نمی شود.

ناگفته نماند كه در بینش قرآنی، آزاداندیشی و آزادی اندیشه امری فطری و طبیعی است و نیازمند جعل، وضع و قرارداد و قانونی نیست تا فراهم آید. انسان به طور ذاتی از آزادی اندیشه كه یك امر درونی است برخوردار می باشد. آن چه ما در این جا از آن سخن می داریم این بخش از مفهوم آزادی اندیشه نیست بلكه مراد فراهم آوردن بسترهای مناسب برای زمینه ها بروز و ظهور اندیشگی در انسان و برخورداری از تمام ظرفیت و توان همه انسان ها در این امر است.

۲) آزادی بیان

بی گمان برخورداری ذاتی انسان از اندیشگی و تعقل این بستر و زمینه را فراهم می آورد تا آن چه را اندیشیده بیان دارد. از این جاست كه پای آزادی و عدم آزادی به میان می آید; به نظر می رسد آزادی انتخاب دین و باور نیز همانند آزادی اندیشه به جهت امر درونی بودن فاقد مفهوم درست و صحیح اطلاق آزادگی و عدم آزادگی در مقام سلب و اثبات است; زیرا آن چه كه امری ذاتی، فطری و درونی است قابلیت جعل و عدم جعل و امر و نهی را ندارد. پس نمی توان سخنی از آزادی باور، عقیده، دین و اندیشه یا عدم آن ها به میان آورد; چون كه دور از دسترس جعل و وضع قانون و قراردادهاست . بنابراین، آن چه در این جا خود را می تواند نشان دهد و مطرح گردد تنها سخن از جواز و عدم جواز ابراز و اظهار باور، عقیده و دین، همانند ابراز و اظهار اندیشه است، نه مسأله امكان و عدم آن. در حقیقت میان مقام ثبوت و اثبات فرق است. به نظر می رسد كه اندیشه و عقیده به جهت آن كه امری ذاتی، فطری و درونی است قابلیت جعل و وضع و یا امر و نهی را به طور مستقیم و مباشر را ندارد. آن چه می توان درباره امكان و عدم امكان جعل و وضع سخن گفت در مقام اثبات، یعنی همان مقام ابراز و اظهار یك امر فطری و درونی است، به ویژه اگر آن امر درونی و باطنی از امور ذاتی و فطری انسان باشد.

قرآن به آزادی بیان و ابراز اندیشه ها تأكید میورزد; زیرا به نظر می رسد كه بیان در هویت بخشی و ماهیت سازی اندیشه كاركرد ایجادی دارد. به این معنا كه بدون بیان، اندیشه به صورت ناقص و خام و یك امر بالقوه در انسان می باشد. با ابراز و اظهار اندیشه است كه اندیشه جان می گیرد و از توان و قوه به فعلیت می رسد و پا به عرصه وجود می گذارد. از این جاست كه بسیاری از اندیشمندان نقش بیان را در اندیشگی به ویژه در مقولات فلسفی و استدلالی آن مورد تأكید و توجّه قرار داده و حتی اندیشه بدون بیان را امری خیالی و غیر واقعی و دور از دسترس بر می شمارند.

بنابراین قرآن به مسأله بیان، اهتمام ویژه داشته و آن را به عنوان یك موهبت و نعمت الهی بر شمرده و به این اعطای این نعمت بر انسان منت می نهد: عَلَّمَهُ الْبَیَانَ;خدا بود كه به انسان بیان را آموخت.

به نظر می رسد كاركرد آزادی بیان را بتوان در چارچوب اندیشه های مخالف و عقاید متفاوت مورد بررسی قرار داد. قرآن در جهت رشد و بالندگی اندیشگی و تفكر انسان، اجازه می دهد تا انسان به ابراز و اظهار اندیشه و عقاید(دین) ولو مخالف خود بپردازد، زیرا بدون اظهار و بیان، اندیشگی ها و عقاید درونی نمی توان فرد و جامعه را به رشد و بالندگی رساند. افزون بر آن كه بدون بیان اندیشگی به ظاهر ناقص و ناتمام است; از این رو، با جواز بیان اندیشگی ولو از نوع مخالف این امكان و بستر را فراهم آورد تا فرد و جامعه در مقام اندیشگی و تعقل نیز به رشد و تكامل دست یابد.

در قرآن به مسأله آزادی بیان به عنوان مسأله «استماع قول» توجّه داده شده است و بندگان خود را به این صفت می ستاید كه قول و بیان اندیشگی مردمان را گوش می دهند و پس از ارزیابی و سنجش بر پایه برهان و اصول استدلالی در مقام عمل از اندیشه و عقیده نیكوتر پیروی می كنند. تأكید قرآن بر واژه «احسنه» نشان می دهد كه به لزوم نیازی نیست كه آن اندیشه و یا سخنی كه در مقام عمل از آن پیروی می شود، «حق» باشد. بنابراین انسان می تواند آن چه را نیكوتر می یابد عمل نماید. امّا در مقام اندیشه و یا بیان حتی نیاز به این صفت و ویژگی نیست و انسان این اختیار را دارد تا به آزادی آن چه را اندیشیده بیان دارد ولو آن كه نیكوتر یا نیكو نباشد; چه برسد به آن چه كه دارای صفت «حق» نباشد. بنابراین لازم نیست تا ما از شرایط آزادی بیان «حق گویی» را قرار دهیم.

چنان كه از شرایط آزادی بیان این نیست كه مخالف پس از گفتمان و استماع استدلال های برهانی طرف مقابل، در برابر حق كُرنش نماید و به اجبار آن را بپذیرد، بلكه این حق را دارد تا با حق مخالفت نماید( ) و هیچ كس حق تهدید و ارعاب مخالف خود را ندارد; زیرا با این شیوه تهدید حق طبیعی اندیشگی كه به «بیان» كامل می شود از انسان سلب می شود و انسان اجازه رشد و تكامل نمی یابد; ولی اگر این حق به او داده شود پس از اندیشگی شاید راه یابد و به حق و حقیقت برسد.

● آزادی عمل

از آن جایی كه در نگرش قرآن، انسان موجودی صاحب اراده و مختار است. در عمل و رفتار خود نیز آزاد و مختار است. از این رو، به طور ذاتی در مقام انجام دادن و ندادن و دو راهی های عمل از حق ذاتی انتخاب نیز برخورد می باشد.

براساس آزادی عمل است كه به انسان مسؤولیت جانشینی واگذار شده و مسایلی به نام تكلیف، حق، وظیفه، پاسخ گویی، كیفر و پاداش معنا و مفهوم یافته است; زیرا اگر انسان در مقام عمل از آزادی كامل برخوردار نباشد، نمی توان از او به خاطر رفتار و كردارش بازخواست و درباره اش به جزا و مكافات اندیشید. این كه قرآن درباره انسان می فرماید: وَ لَتُسْـَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُون; از آن چه می كنید پرسش و بازخواست می شوید; وَ هُمْ یُسْـَلُونَ; و از آنان بازخواست می شود; و یا می فرماید: وَ مَا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُون; نیست جز پاداش آن چه می كردید.

در حالی كه قرآن درباره فرشتگان كه از حق و امانت و موهبتی به نام اراده، اختیار و انتخاب برخوردار نیستند می فرماید: یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ; هر چه بدان امر شود انجام می دهند»; این تفاوت میان انسان و فرشته نشان گر آن است كه انسان به طور ذاتی از ویژگی و توانایی خاصی برخوردار است كه نتیجه آن آزادی در عمل است.

آن چه گذشت درباره توانایی ذاتی انسان درباره آزادی عمل است و در حقیقت سخن از یك مسأله تكوینی و هستی شناسانه و وجودشناختی است. به این معنا كه چنین توانایی ذاتی ای در انسان به ودیعت نهاده شده است. امّا آیا از نظر تشریعی نیز قرآن به چنین آزادی مطلقی قایل است؟

به نظر می رسد قرآن كه نمی تواند چنین اطلاقی را بپذیرد; زیرا هدف قرآن ساختن انسانی است كه بتواند خلافت و جانشینی از حق را به عهده گیرد; بنابراین لازم و ضروری آن است كه تنها اعمال و رفتاری را تجویز كند كه در این راستا باشد. مجموعه آموزه های دستوری قرآن كه به عنوان تكلیف و باید و نبایدهای شرعی و حتی اخلاقی وارد شده، چیزی جز ایجاد خطوط قرمز برای آزادی عمل نیست.

خلیل منصوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید