شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

سعادت آباد, خیانت و این همه دست انداز


سعادت آباد, خیانت و این همه دست انداز

«سعادت آباد» داستان زندگی روزمره و پنهان کاری های یکسری از انسان ها را بیان می کند که جا دارد تا از آقای مازیار میری تشکر ویژه ای داشته باشیم, به خاطر بیان این موضوع به صورت کاملا واقعی و بدون هیچ گونه اضافه کاری و با تصویری دقیق و عمیق

«سعادت‌آباد» داستان زندگی روزمره و پنهان‌کاری‌های یکسری از انسان‌ها را بیان می‌کند که جا دارد تا از آقای مازیار میری تشکر ویژه‌ای داشته باشیم، به‌خاطر بیان این موضوع به صورت کاملا واقعی و بدون هیچ‌گونه اضافه‌کاری و با تصویری دقیق و عمیق. در جامعه ما پنهان‌کاری بسیار زیاد است، میری در این فیلم به زیبایی هرچه تمام‌تر در قالب‌های مختلف شخصیتی آدم‌های این فیلم پنهان‌کاری را مطرح می‌کند. این فیلم از لحاظ روان‌شناسی بسیار جالب توجه است.

● چرا پنهان‌کاری؟

علی پنهان‌کاری‌های مخصوص خودش را دارد، چون علی پنهان‌کاری با خودش را دارد اما بقیه پنهان‌کاری با محیط را دارند. سوال اصلی این است که ما در این پنهان‌کاری‌ها به دنبال چه می‌گردیم؟ که اگر به جواب این سوال برسیم بسیاری از مشکلات حل خواهند شد. به پنهان‌کاری در ۳ حوزه می‌توان پرداخت: ۱- تاریخی، ۲- فرهنگی و ۳- روان‌شناسی فردی. بعد تاریخی این قصه برمی‌گردد به ضرب‌المثل همیشگی ما که می‌گوییم «چهاردیواری اختیاری» که‌ امن‌ترین بخش جامعه می‌شود داخل خانه‌های‌مان. اگر به بعد فرهنگی آن نگاه کنیم به عنوان مثال فرض می‌کنیم شما فرزندتان را برای ازدواج آماده می‌کنید. چه چیزهایی به او یاد می‌دهید؟ انگار که آن‌ها را برای میدان جنگ آماده می‌کنید جملاتی مثل: مبادا همسرت حساب بانکی‌ات را بداند و... جملاتی این چنینی که ما اینجا هم همان پنهان‌کاری را تکرار می‌کنیم و در سطح روان‌شناسی فردی، شما به‌طور وسیع و عمیق پنهان‌کاری را در جامعه خواهید دید؛ بحث خودی و غیرخودی همان بحث پنهان‌کاری است. حالا چه در بحث‌های بزرگ‌تر مثل دولت و ملت و چه در داستان این فیلم و بعد کوچک‌تر همین جمع‌های کوچک ما که این بحث‌ خودی و غیرخودی در تمام داستان این فیلم و شخصیت‌های این فیلم وجود دارد.

● رابطه‌ای وجود ندارد

یک سکانس از این فیلم بود که من واقعا لذت بردم، صحنه‌ای که بهرام (حسین یاری) و محسن (حامد بهداد) شروع به خواندن آهنگ کردند برای لاله (مهناز افشار.) در عین این‌که لاله اشک می‌ریخت ولی دیگر فضا آن فضای قبلی نبود، فضایی که دیگر هیچ قید و بندی وجود نداشت درست مثل صحنه‌ای که دخترها آهنگ خودشان را خواندند. شما در این ۳ زوج چیزی به‌نام رابطه نمی‌توانید پیدا کنید. یکی روی کاناپه می‌خوابد، دیگری در بالکن تنهاست و آن یکی چراغ را برای همسرش خاموش می‌کند و می‌رود.

● تجاوز به حقوق دیگران

بحثی وجود دارد به نام مدیریت اطلاعات که شبیه همان پنهان‌کاری است.مدیریت اطلاعات زمانی است که ما می‌دانیم ظرفیت یک ظرفی چقدر است و به همان میزان اطلاعات وارد آن می‌کنیم، یعنی همان رفتار خردمندانه این نوع نگاه یعنی بالانس کردن سیستم. فرض می‌کنیم کسی برای همسر من مزاحمت ایجاد می‌کند، همسر من باتوجه به ظرفیت من این موضوع را به من نمی‌گوید یعنی ایشان باتوجه به ظرفیت من موضوع را مدیریت می‌کند. شما در مدیریت اطلاعات آنچه که لحاظ می‌کنید حقوق است اما وقتی از حقوق گذر می‌کنیم و بحث منافع پیش می‌آید، شما تمام تلاش خود را برای حفظ منافع خود می‌کنید که این همان پنهان‌کاری است و باعث می‌شود ما به حقوق دیگران تجاوز کنیم.ما در این فیلم این مطلب را در همه می‌بینیم غیر از ۲نفر، علی و یاسی (لیلا حاتمی) که کاراکترهای خاصی دارند همه به حقوق هم تجاوز می‌کنند.

● علی و یاسی جدا نمی‌شوند مگر...

وقتی زنی مادر می‌شود و مرد بچه، این نوع بالانس رابطه کاملا بیمارگونه است. اگر فارغ از خشم و تعصب جنسیتی به مسئله نگاه کنیم یعنی به آدم‌ نگاه ‌کنیم نه به زن یا مرد، به نظرم از میان زوج‌ها علی و یاسی کمترین احتمال را برای جدایی دارند به دلایل متعدد؛ یکی از آن‌ها این است که آن‌ها هم‌جنس هم هستند، ولی اگر این بالانس بیمارگونه به دست یک انسان ناشی از بین برود منجر به نابودی این ۲ می‌شود. علی به حقوق کسی تجاوز نمی‌کند، علی با خودش مشکل دارد، نه با کسی دیگر؛ انسان‌هایی مثل علی بیشترین آسیب را به خودشان می‌زنند. این را هم بگویم که در جامعه ماپدرسالاری در حال انقراض است چون پدرسالارها فقط دهنده و کنترل‌کننده‌ و مانع پیشرفت هستند. مرد ایرانی از رشد همسرش می‌ترسد و این مسئله در تمام شخصیت‌های مرد این فیلم وجود دارد. شاید نوه دختری یاسی بتواند از حقوق مساوی با همسرش برخوردار شود و این مستلزم گذر زمان نسل‌هاست.

● مشکلات علی و لاله

زن‌ها برای رسیدن به موقعیت اجتماعی دم‌دستی‌ترین بهانه‌ای که دارند بچه‌دار شدن است تا به این وسیله فرصت بیشتری داشته باشند برای حضور در جامعه و داشتن موقعیت بهتر اجتماعی. یکی از ضعف‌های لاله این است که حقی برای همسرش قائل نیست، علی هم می‌تواند ضعف‌های خود را بشناسد و یکی از ضعف‌های او این است که دوست دارد محیط را کنترل کند و اگر هرکدام از این‌ها کمی رشد کنند و بالاتر بیایند، دیگر مشکلی نخواهند داشت.

● تغییر یا تعدیل؟

چیزی به عنوان صفر و صد در رابطه وجود ندارد، من به تغییر افراد هیچ باوری ندارم اما به تعدیل اعتقاد دارم، وقتی پدیده‌ای تغییر می‌کند یعنی ماهیت آن به کلی عوض می‌شود. این در مورد انسان‌ها ممکن نیست، اما تعدیل واقعی و شدنی است.تعدیل یعنی سوار شدن روی شرایط و کنار آمدن با شرایط.

● یقه چه کسی را بگیریم؟

رابطه بین زوج‌ها به این صورت است که هرکدام یقه آن یکی را گرفته اما درست این است که هرکس یقه خودش را بگیرد و ضعف‌های خودش را بشناسد؛ نتیجه این رابطه هرچه باشد، آن شخص برنده است زیرا خودش را، ضعف‌هایش را و حتی پنهان‌کاری‌هایش را شناخته است.

● نسل آن‌ها منقرض می‌شود؟

بهرام (حسین یاری) بسیار شخصیت مجهولی دارد که می‌تواند سرکوب کند. محسن (حامد بهداد) کسی است که هوش، شرف، صداقت و انسانیت را می‌تواند دوباره تعریف کند؛ برای این‌که بتواند خودش را با محیط تنظیم کند بدون هیچ اصولی پا روی تمام قوانین می‌گذارد، حتی برای خیانت کردن آن هیچ اصالتی وجود ندارد اما از طرفی، در فیلم شخصیتی داریم به‌نام (یاسی) که در حال انقراض است اما از نظر من وقتی در ۲ سال گذشته به جامعه نگاه می‌کنیم باز تولید این نسل را می‌بینیم و من باورم براین است که ما دوباره در این سرزمین و در این فرهنگ اخلاق را خواهیم داشت و به مرور و گذر زمان نسل‌ها اخلاق‌گرا خواهند شد.

● این نسل می‌توانست اگر...

حتی راه‌رفتن‌های زوج‌های نسل قبل با حالا فرق می‌کند، الان خانم‌ها همیشه یک قدم جلوترند. نسل قبل با سنت درگیر است و کمی هم با نسل مدرن درگیر شده اگر این نسل موردنظر ما فرصت زمانی و تاریخی پیدا می‌کرد، نسلی که تحویل جامعه می‌داد بسیار تاثیرگذار و بسیار فرهیخته بود،‌ البته به شرطی که دچار شکست فرهنگی عاطفی نمی‌شد.

● کدام رابطه می‌ماند، کدام نه

محسن‌ها (حامد بهداد) در جامعه دست به هرکاری می‌زنند حتی دزدی، آدم‌فروشی و حتی جنایت زیرا هدف وسیله را توجیه می‌کند و محسن‌ها نتیجه تفکر ماکیاولیسم هستند.

لاله (مهناز افشار) اگر در رابطه پیشرفت کند یعنی تحمل یعنی استیصال. او فقط منتظر کسی است که بیاید ولی وقتی پیدا می‌شود حتما فرار می‌کند.

اگر فرض کنیم یاسی (لیلا حاتمی) این سرپشت‌بام است و محسن (حامد بهداد) آن سرپشت‌بام حتما باید هرکدام به تنهایی تا وسط پشت‌بام جلو بیاید ، اگر آمدند با هم به جلو می‌روند اگر نه آن کسی که به تنهایی جلو بیاید راهش را پیدا می‌کند و این یعنی بزرگ شدن و آن یکی راهی پیدا نمی‌کند.

بهرام و تهمینه هم دچار یک بی‌هویتی محض هستند و یک رابطه مرده دارند که تنها رابطه بین آن‌ها پول است و این رابطه آن‌جایی قیچی می‌خورد که این دیالوگ گفته می‌شود: «از فردا حسابمون ۲ امضایی می‌شود.»