دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

تاویلی در علم جامعه شناسی


تاویلی در علم جامعه شناسی

بشر از دیر باز بدنبال شناخت رشد و تکامل فرهنگی و اجتماعی خویش بوده است ولی شاید بتوان گفت مقوله جامعه شناسی و رشد تاریخی این دانش به دو قرن نرسیدن است

الف) مروری بر تاریخچه ی علم جامعه شناسی

بشر از دیر باز بدنبال شناخت رشد و تکامل فرهنگی و اجتماعی خویش بوده است. ولی شاید بتوان گفت مقوله جامعه شناسی و رشد تاریخی این دانش به دو قرن نرسیدن است. چه این که واژه جامعه شناسی را برای اولین بار اگوست کنت فرانسوی در سال ۱۸۳۸ بکار برد. آگوست کنت را پدر جامعه شناسی لقب داده اند و این مهم بدین خاطر است که ابتدا مقوله ی جامعه شناسی را در دروس فلسفه اثباتی خود به کار گرفت. در ثانی دانش جامعه شناسی را بنیان مشاهده و طبقه بندی منظم و کارآمد علمی بر شمرد. بعد از کنت دانشمندان زیادی در رشد و تعالی این علم کوشیدند که می توان به هربرت اسپنسر انگلیسی اشاره نمود. اسپنسر در سال ۱۸۷۶ یعنی دقیقاً ۳۸ سال بعد از نظریه کنت نظریه خود را به عنوان " تطور اجتماعی" مطرح و گسترش داد. اسپنسر اگرچه در این نظریه با حالتی تعدیل و بعد تقبل مواجه گردید ولی بر نظریه خود اعتقاد راسخ داشت. به طوری که نظریه ی تکامل داروین را به جوامع بشری تعمیم داد. این دانشمند سیر تکاملی بشر را از مرحله ی ابتدایی تا رشد جامعه صنعتی مطرح نمود و اعتقاد داشت که فرآیند تکامل، حالت طبیعی دارد و انسان نباید در آن دخالت کند. به گونه ای که کلمه ی جنبنده در قرآن نیز که مسیر تکاملی انسان را بررسی می کند در کتاب تکامل در قرآن از یدالله سحابی نیز در زوایایی با اندیشه های اسپنسر وجه اشتراکاتی را ایجاد کرده است. افزون بر این که حرکت جوهری ملاصد را نیز که از مباحث فلسفی است می توان دیدگاه مقابل نظریه هر برت اسپنسر بر شمرد.

لستر وارد آمریکایی نیز از دیگر جامعه شناسان مطرح دنیاست لستر وارد با انتشار کتاب جامعه شناسی پویایی خود در سال ۱۸۸۳ به اثبات رساند که پیشرفت اجتماعی از طریق کنش اجتماعی ای می باشد که جامعه شناسان هدایت می کنند.

امیل دور کیم با انتشار کتاب «قواعد روش جامعه شناسی» در سال ۱۸۹۵ نظراتی بدیع را در علم جامعه شناسی خلق کرد. دورکیم معتقد بود که جامعه ها را باورهای مشترک و ارزش های مورد قبول اعضای آن تشکیل می دهد دیگر جامعه شناسان مشهور ماکس وبر (۱۸۶۴ ـ ۱۹۲۰) می باشد. وبر از دانشمندان شهیری بود که اعتقاد داشت چون دانشمندان علوم اجتماعی، آن جهان اجتماعی را که خود در درون آن زندگی می کنند را مورد بررسی قرار می دهند، باید پذیرفت که تا حدودی برداشت های ذهنی آنها بر تحقیقاتشان اثر می گذارد. او بر این اصل استوار بود که جامعه شناسان باید در مطالعات خود از ارزش گذاری امتناع جویند و هرگز اجازه ندهند که ایده های فردی و شخصی، تحقیقات آنها را زیر تأثیر قرار دهد یا بر نتایج تحقیق اثر بگذارد. با این تفاسیر تاریخ رشد علم جامعه شناسی با دیدگاه اگوست کنت آغاز گردید و در سال ۱۸۹۰ کلاس های درس جامعه شناسی در بسیاری از دانشگاه ها شکل گرفت و در سال ۱۸۹۵ مجله آمریکایی جامعه شناسی منتشر و در سال ۱۹۰۵ انجمن جامعه شناسی آمریکا پایه گذاری شد.

آنچه در این مبحث پر اهمیت است، شاید بتوان گفت سیر صعودی علم جامعه شناسی بوده که بطور اساسی و منتج در جوامع متداول و رشد کرد. بر خلاف حرکت آغازین علم جامعه شناسی که در ابتدا جامعه شناسانی از کشور آمریکا بودند و زاده ی روستاها و بسیاری از آنها مدد کار اجتماعی به حساب می آمدند و البته فضای فعالیت آنها نیز محدود بود ولی با رشد چشم گیر این علم فضای فعالیت ها نیز به اوج خود رسید و جامعه شناسان در ابعاد مختلف و بطور جامع و آکادمیک به طرح و ساماندهی این علم پرداختند.

ب) تعاریفی از علم جامعه شناسی و علوم مرتبط با آن:

از واژه جامعه می توان چنین استنباط کرد که به معنی جمع باشد. البته نه آن جمعی که دارای وجه اشتراک فرهنگی و اجتماعی نیستند بلکه جماعتی که هم اهداف مشترک دارند و هم این که سیر تکاملی مشترکی را طی می کنند بر اساس واقعیاتی که در بطن موالید چهارگانه وجود دارد می توان گفت که این موالید هم از حیث ظاهر و هم از لحاظ باطن دارای خصایص مشترکی اند. به مانند خانواده ی پرندگان و یا جانوران و در نباتات و جمالات نیز می توان یک نوع اشتراک فرهنگی و فرآیندی اجتماعی را دریافت. بنابراین واژه جامعه را می توان مونث جامع ـ گردآورنده ـ توده ی مردم ـ گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند ـ صنفی از مردم ـ مردم یک شهر یا یک کشور و نیز به معنی دانشگاه نیز معنا کرد (فرهنگ لغت عمید صفحه ۴۹۰) اما این معانی را بایستی در زمانی جستجو و محل وارسی دانست که واژه جامعه شناسی توسط اگوست کنت مطرح و رواج پیدا کرد. کما این که با پیشرفت علم، جامعه شناسی را به دو قسمت تقسیم کردند. نخست جامعه شناسی انسانی و دیگر جامعه شناسی حیوانی ولی با رشد و تعالی فنون و علوم روز و ترقی افکار بشر علم جامعه شناسی نیز به درجات بالاتری دست یافته چه این که علاوه بر جامعه شناسی انسانی و حیوانی می توان علم جامعه شناسی را شامل جامعه شناسی گیاهی و جمادات نیز بر شمرد. لذا همانطور که موریس مترلینگ برای پی بردن به شگفتیهای زندگی جمعی برخی حشرات کتاب مورچه و موریانه را می نویسد پس تردیدی نیست که علم جامعه شناسی دیدگاهای بس عمیق تر از آنچه که تصور می شود، می تواند داشته باشد. یعنی این علم می تواند در زوایای مختلف و متنوع محیط طبیعی و اجتماعی را با در نظر گرفتن روابط متقابلی که با هم دارند را مورد کنکاش قرار دهد. از دیدگاه دکترین جامعه شناسی جامعه شناسی علمی است که زندگی اجتماعی را مورد بررسی قرار می دهد. مضاف بر اینکه این مقصود از زندگی اجتماعی را ابتدا زندگی اجتماعی انسان دانسته اند و در وهله دوم زندگی اجتماعی برخی از جانوران عالی به مانند شنپانزه و بعضی از حشرات مانند زنبور عسل و مورچه. (کتاب زمینه ی جامعه شناسی به قطع رحلی قدیمی). تعریف دیگر از علم جامعه شناسی علمی است که به بررسی و مطالعه ی واقعیت های اجتماعی و دگرگونیها و تحولاتی که در زندگی اجتماعی انسانها رخ می دهد اطلاق می گردد ضمن این که بر پیروی از اصول و قواعد علم جامعه شناسی نیز تأکید گردیده است. تعریف نخست اگرچه تعریفی جامع می باشد ولی به فراخور روحیات و شرایط زمانه در ابعادی سرسازگاری ندارد. چه این که علم جامعه شناسی با ظهور تکنولوژی و فناوری افق دید گسترده ای را پیدا کرده است. بدین سان که امروزه علاوه بر زندگی اجتماعی انسانها و زندگی برخی از جانوران، علم جامعه شناسی زندگی و سیر تکاملی خیلی از کائنات را بررسی می نماید. ولی این را هم نباید فراموش کرد که علت این که جامعه شناسان بر زندگی زنبور عسل و مورچه تأکید کرده اند، اغلب به خاطر وجه اشتراک روش زندگی اجتماعی این حشرات با زندگی اجتماعی انسان ها بوده که بر اساس تحقیق و تقحص بدست آمده است.

تعریف ثانی نیز باز در چهار چوب زندگی انسانها محل بحث می باشد. اگرچه بررسی و مطالعه ی واقعیات اجتماعی و دیگر گونیها و تحولات از مهمترین تعاریف در جهت رسیدن به مفاهیم اصلی علم جامعه شناسی است، ولی امروزه دیگر جامعه شناس تنها به این موارد اکتفا نمی کند بلکه بررسی و مطالعه ی واقعیات اجتماعی دیگر، سوای از زندگی انسانها نیز محل بحث و نظر است (موالید سه گانه) لذا در یک جمع بندی کلی می توان گفت: علم جامعه شناسی علمی است که امروزه به بررسی و مطالعه ی واقعیات و تحولات اساسی موالید چهارگانه می پردازد و جامعه ی مورد مطالعه نیز تنها شامل جامعه انسانی و حیوانی نیست بلکه جامعه جمادات و نباتات نیز در این قالب می گنجد. علم جامعه شناسی با علوم دیگری در ارتباط بوده و در خیلی از موارد کمک می گیرد. این علوم را می توان علوم اجتماعی بر شمرد که شامل مردم شناسی ـ انسان شناسی ـ تاریخ اجتماعی ـ باستان شناسی و جمعیت شناسی می شود.

۱) مردم شناسی: علمی است که به زندگی اجتماعی و روابط اقوام محلی و گروههای نژادی و فرهنگی می پردازد. به مانند مطالعاتی که در مورد ایلات و طوایف و عشایر ایران به انجام رسیده است. (شجره نامه و تبارشناسی) افزون بر این که امروزه علم مردم شناسی آداب و سنن جامعه های شهری را نیز مطالعه می کند و البته محور و شاخص اصلی آن شناخت فرهنگ است.

۲) انسان شناسی: علمی است که نوع انسان را صرف نظر از قومیت و نژاد و گروه خاص و مشخصات عام انسان را در ازمنه ی تاریخ بررسی می کند انسان شناسی محور بحث آن بیشتر مطالعه فرهنگ اقوام و ملل است.

۳) تاریخ اجتماعی: همانطور که از نامش پیداست سرگذشت جوامع را از زمانهای دور که انسان نوشتن را آغاز کرده و آثاری از خود به جای گذاشته را بررسی می کند.

۴) باستان شناسی: علمی است که به بررسی آثار و بقایای انسان در گذشته می پردازد باستان شناس بر اساس اصول و قواعد معینی که دارد می تواند آثار و بقایای تاریخی یک کشور را از حیث فرهنگ، زبان، مذهب، تاریخ، خط و قومیت بررسی نماید.

۵) جمعیت شناسی: اگرچه علم جمعیت شناسی از علوم اجتماعی به شمار می آید، ولی از دیدگاه جامعه شناسان از زیر شاخه های اصلی علم جامعه شناسی است.

جمعیت شناسی علمی است که به شمار جمعیت، وقایه چهار گانه حیات (تولید، ازدواج، طلاق و فوت) افزایش و کاهش طبیعی جمعیت، مهاجرت ها، جابه جایی، رابطه ی جمعیت و اقتصاد، تحولات جمعیتی و برخی پیش بینی های جمعیتی می پردازد. علم جمعیت شناسی سه محور اساسی را به اسامی سن، توزیع و حجم جمعیت در مطالعات خود لحاظ می کند.

ج) مبانی جامعه شناسی

۱) کنش و واکنش اجتماعی: یکی از مهمترین مبانی جامعه شناسی کنش و واکنش اجتماعی است. شاید بتوان گفت چهار چوب اصلی زندگی انسانها را همین کنش و واکنش اجتماعی تشکیل می دهند. کنش عبارتست از رفتاری که حتماً واکنشی مثبت و یا منفی را در بر می گیرد کنش اجتماعی بستگی به نوع رفتار فرد دارد که چگونه به معرض نمایش گذاشته می شود می توان گفت در اغلب تعاملات اجتماعی مقوله ای بنام کنش وجود دارد و این مهم نیز تعیین کننده ی فرهنگ و رفتارهای اخلاقی و اجتماعی افراد به شمار می آید. واکنش عبارتست از همان عکس العملی که در مقابل کنش اجتماعی صورت می گیرد. واکنش همیشه تحت فرمان کنش اجتماعی است. چه این که تصمیم گیری و عمل آن بستگی به نوع کنشی است که صورت می گیرد کنش هم می تواند مثبت و نتیجه بخش باشد و هم این که منفی و متضرر. واکنش نیز به همین منوال است با این تفاوت که منوط بر نوع رفتار کنش نیز دارد کنش ها و واکنش ها در جوامع مختلف صور متفاوتی دارند. از این منظر شاید بتوان گفت در کشورهای توسعه یافته از حیث فرهنگی و اقتصادی ارتباط دوستانه و صمیمی بهتری را می توان بین این دو دریافت. اما در کشورهای پیرامونی و دچار نوسانات اقتصادی یک نوع در آمیختگی مبهم و عقیم مشاهده می گردد. انسانها چون از صفات انسانی و عاطفی مضاعفی به طور فطری بهره می جویند لذا هر چه قدر آرامش و متانت رفتار بیشتر جلوه نماید، عکس العمل انها نیز آرام تر و نتیجه بخش تر است.

۲) پیشداوری ـ تبعبض ـ تعصب: پیشداوری واژه ی است ترکیبی که از پیش و داور تشکیل شده است. پیش به معنی عقب و یا قبل است و داور نیز به معنی قضاوت کردن می باشد بنابراین پیشداور به کسی می گویند که قبل از این که کاری رخ دهد در مورد آن کار قضاوت می کند در اجتماع این مقوله جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. البته ظهور و تراوش مفاهیم آن نیز اغلب در محیط هایی است که به نبوغ فرهنگی و بلوغ فکری نرسیده اند و شاید گفت در دنیای سیاست و حوزه رقابت این مقوله بیشتر خودی نشان می دهد. از دیدگاه جامعه شناسان نیز پیش داوری به محض وجهه نظر یا احساس شخصی نیست به اعضای یک گروه اقلیت است. به مانند پیشداوری یک فرد درباره ی فرد دیگر ضمن این که پیشداوری با شناخت و اطلاعات قبلی نیز به وقوع می پیوندد با این تفاوت که تنها فرد در مورد قضاونی که می نماید، اطلاع کافی ندارد مانند پیشداوری زن یک خانواده درباره کل خانواده نسبی یا سبی شوهر خود. تبعیض به الگوی رفتاری آشکاری گفته می شود که بر علیه یک فرد و یا گروه اقلیت صورت می گیرد امروزه تبعیض در اشکال مختلف ظاهر می شود. به مانند تبعیض اقتصادی و غیره. تبعیض یک مقوله ی اجتماعی است که باعث جدایی سازی در بین آحاد جامعه می گردد ولی آنچه که بعنوان یک نماد در مورد تبعیض مشهود است شاید بتوان گفت همان تبعیض نژاد باشد که در جوامع اروپایی و آمریکایی بیشتر به چشم می خورد و یا تبعیض نژادی آلمانی ها نسبت به دیگر نژادها که خود را نژاد برتر می دانند تبعیض نوعی رفتار غیر معقول و منطقی است که منجر به ظهوری خود برتر بینی جسمی و خصایص جغرافیایی یک قوم را نسبت به دیگر اقوام آشکار می سازد. تعصب از مقولات اجتماعی است و طبعاً در اشکال مختلف ظاهر می شود تعصب می تواند جانب داری از کسی یا از طریقه و مذهبی باشد و یا حمایت و یاری کردن از کسی اطلاق شود ضمن این که تعصب می تواند به چیزی دل بسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن نیز به حساب آید در بطن اجتماع ما با دو نوع تعصب برخورد می کنیم نخست تعصب معقول و منطقی است که پیامدهای آن نیز سبب رشد و تعالی فرهنگ و جوهره انسانی جامعه می شود در ثانی تعصب خشک و غیر منطقی است که در اغلب موارد سبب رکود فرهنگ و تقلیل افکار و عقاید مردم می شود تعصبات قومی و قبیله ای و تعصبات حزبی و گروهی که در جوانبی مفید و در جهاتی نیز مضرند از این دسته تعصبات به شمار می آیند.

۳) تحرک اجتماعی و انواع آن: تحرک اجتماعی یک فرآیند اجتماعی است که این فرآیند می تواند حالت صعودی داشته باشد و یا این که حالتی نزولی تحرک اجتماعی را جامعه شناسان چنین تعریف کرده اند: «به جا به جایی افراد از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر اطلاق می شود» که این جا به جایی می توان حالتی صعودی و یا نزولی و یا در همان سطح باشد.

جامعه شناسان چهار نوع تحرک را بر شمرده اند که عبارتند از:

الف) تحرک عمومی: عبارتست از تغییر پایگاه فرد، هنگامی که از یک طبقه به طبقه ی اجتماعی دیگر انتقال می یابد افزون بر این که در این تغییر هر دو حالت صعودی و نزولی دیده می شود یعنی ممکن است این تغییر پایگاه باعث رشد فرد شود و یا سبب تنزل آن، در تحرک عمودی از نوع صعودی آن سمت، درآمد و مسئولیت فرد به همان اندازه مهم است که در نوع نزولی آن می توان مهم باشد به مانند سیر صعودی کارمند جز یک اداره به سمت مدیر کل آن اداره و یا انتقال مدیر یک دبیرستان به سمت معلمی در دبیرستان دیگر.

ب) تحرک افقی: عبارتست از انتقال فرد از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر در همان سطح است. این انتقال افقی تأثیری بر پایگاه اجتماعی فرد نمی گذارد به مانند انتقال کارگری که در یک شرکت تولیدی با حقوق روزانه ی ۱۵۰۰۰ هزار تومان مشغول بکار است. و با همان حقوق در شرکت دیگری مشغول می شود در این تحرک اجتماعی ما با هیچگونه ارتقای شغلی مواجه نمی شویم چه این که این کارگر تنها به شغل دیگری با همان میزان مهارت روی آورده است.

پ) تحرک میان نسلی:نوعی تحرک اجتماعی است که از نسلی به نسل دیگر رخ می دهد د ر این تحرک ما با دو حالت صعودی و نزولی نیز مواجه هستیم به مانند پسر یک بقال فروش که به تحصیلات خود ادامه می دهد و در ختام یک مهندس خوب از آب در می آید و یا در سیر نزولی آن به مانند فرزند یک مهندس که کارگر و یا راننده تاکسی می شود.

ت) تحرک درون نسلی: عبارتست از تغییر یا تغییراتی که در پایگاه اجتماعی یک فرد یا گروه در همان نسل رخ می دهد. به مانند خانواده ای ۶ نفره که ۵ نفر از آنها بعد از اخذ دیپلم وارد بازار کار می شوند و مشاغل متوسطی را بر می گزینند ولی نفر ششم بعد از اخذ دیپلم ادامه تحصیل می دهد و بعد از اخذ لیسانس و یا بالاتر در یک شرکت و یا اداره مشغول بکار شده و بعد از چند سال مدیر آن شرکت می شود این فرد اگر چه پاره وقت کاری را جهت امرار معاش بر می گزیند اما هدف آن هدفی متعالی و مجزار از دیگر افراد می باشد.

ث) تحرک بی بدیل: تحرک بی بدیل از جمله تحرکات اجتماعی است که در اغلب خانواده ها و محیط های اجتماعی رخ نمی دهد این تحرک بستگی به چند عامل مهم دارد. نخست ریشه در رخدادهای اجتماعی دارد دوم از فرهنگ مهاجرت تبعیت می کند سوم حوادث اجتماعی نقشی سازنده دارند و چهارم نبوغ فکری و دید اجتماعی است که در افراد ظاهر می شود. تحرک بی بدیل بیشتر در نوابغ و نخبگان جامعه رخ می دهد به مانند رشد بی بدیل و پیش بینی نشده یک کارگر ساختمانی که در یک خانواده رشد علمی می کند یا مانند رشد صعودی یک معتاد که به یک نویسنده مشهور مبدل می شود در این تحرک چند عامل فوق که ذکر آن رفت حیاتی و موثرند.

شاید بتوان گفت تحرک بی بدیل نیز از دیدگاه جامعه شناسان جایگاهی ویژه دارد چه این که عوامل طبیعی و اجتماعی در این نوع تحرک مدخلند.

۴) پایگاه اکتسابی و پایگاه انتسابی: پایگاه اکتسابی پایگاهی است که فرد با تلاش و درایت شخصی با نشان دادن مهارت فردی خود بدست می آورد اکثر نویسندگان و شعرا پایگاه هنری خود را با دارا بودن فاکتورهای شخصی بدست می آورند و یا به مانند یک بازیگر سینما که با مهارت فردی خود در هنر موفق به کسب پایگاه در سینمای کشور می گردد پایگاه اکتسابی شامل افرادی است که در همه ی زمینه اجتماعی و ابعاد متعالی زندگی با پشتوانه ی تلاش و تفکر خویش کسب افتخار می کنند و به بیانی ساده افرادی خود ساخته و خود باور به شمار می آیند. پایگاه انتسابی پایگاهی است که فرد به هنگام تولد آن را به دست آورده است انتساب از نسب می آید و نسب نیز در دل تبار و خانواده فرد بوجود می آید پایگاه انتسابی یک نوع پایگاه خانوادگی و مووثی است که در برخی از موارد عملکرد آن بستگی به فرهنگ خانواده ها و موقعیت های اجتماعی دارد شاید بتوان گفت در فرهنگ ایلات و اقوام این نوع پایگاه جایگاهی ویژه دارد چه این که اصل و نسب از محورهای اصلی و کاربردی اقوام به شمار می آید افزون بر این که مقابل پایگاه انتسابی پایگاه انتصابی است باید ابراز داشت که پایگاه انتصابی از مقولات جامعه شناسی است. بطوری که جایگاه آن در سیستم های بوروکراسی و حوزه سیاسی مشهود است. پایگاه انتصابی پایگاهی است که فرد از سوی مقامی عالی رتبه به سمتی نصب می شود. (در این نوع انتصاب نیز شایستگی ها و خلاقیت های فردی و اجتماعی نیز مهم است) به مانند انتصاب مدیر کل ارشد یک استان به سمت معاون وزیر ارشاد و یا وزیر ارشاد کشور یا انتصاب عضو هیئت علمی یک دانشگاه به سمت رئیس همان دانشگاه و یا انتصاب یک فرد سیاسی از یک مقام به مقامی بالاتر و یا پایین تر.

ث) هوس، مد، جنون و هیستری جمعی:

هوس رفتاری و یا رسمی دروغین و یا صادق است که در مقابل نیازهای اجتما قد علم میکند تأثیر مثبت و منفی آن نیز بستگی به رفتار و شکل این نیازها دارد هوس از ویژگی های باطنی انسان است که بدنبال خواسته ی مدنظر خود است و چنانچه این خواسته مسجل شود بلافاصله هوس ظاهر می شود به مانند هوس خریدن لباس و یا هوس پولدار شدن و یا هوس خریدن ماشین و زمین و ... هوس اگرچه به تغییر زودگذر در رفتار اطلاق می شود ولی در خیلی از موارد می تواند ماندگار هم باشد از این منظر چون از ویژگی های فطری انسان است. لذا در خیلی از موارد نیز افول ندارد.

از دیدگاه جامعه شناسان مد یک شیوه ی رفتاری است که تنها به طور دوره ای در معرض تغییر قرار دارد مد را نسبت به هوس با دوام تر و مدت دار تر دانسته اند ولی از این نگاه مد می تواند رسمی مقطعی باشد که به فراخور جامعه ایفای نقش می کند و هر چند زمانه در تغیییر و تحول باشد مد نیز دچار تغییر می شود مد بستگی به تحولات فرهنگی و فکری و انقلاب صنعتی یک جامعه دارد بنابراین مد در اشکال گوناگون نیز ظاهر می شود و تنها مختص به لباس نیست بلکه مد فکری و فرهنگی و انقلاب علمی و ماشینی یک جامعه نیز به نوبه ی خود مد اطلاق می شود مد می تواند تقلیدی باشد و یا واقعی ولی در اکثر موارد مد در قالبی تقلیدی خودی نشان می دهد به مانند تقلید زودگذر یک فرد از سیگار کشیدن یک بازیگر سینمایی و یا تقلید از واژه های ابداعی یک شخصیت سیاسی و یا هنری و یا تقلید از لباس و یا مو و جنبه های ظاهر یک فوتبالیست.

ـ جنون جمعی: جنون جمعی الگوی رفتاری نا متعارفی است که شمار کوچکی از مردم در یک دوره زمانی کوتاه، از خود بروز می دهند شاید بتوان گفت جنون جمعی رفتاری غیر معمول و منطقی است که پیامدهای آن نیز عقیم است جنون جمعی ریشه در عدم تعادل فکر و ثبات فرهنگ و تعالی روح افراد دارد بنابراین اینگونه الگوی رفتاری ازمحور مهمی بنام سالم اندیشی فکری بی بهره است جنون های جمعی را اغلب می توان در جماعات فقیر نشین شهرها مشاهده نمود فقر و بیکاری دو عامل اساسی در جهت ایجاد جنون های جمعی اند.

ـ هیستری جمعی: هیستری جمعی به گروهی اطلاق می شود که کنترل خود را از دست می دهند و دست به رفتار هیجانی و غیر منطقی می زنند هیستری جمعی موقعی شیوع پیدا می کند که امکان رفتار منطقی از افراد سلب می شود و در چنین شرایطی است که افراد دچار هراس شده و رفتار غیر منطقی خود را تقویت می کنند هیستری های جمعی بر اثر عواملی غیر منتظره و تضاد با روحیات و واقعیات فرهنگی افراد رخ می دهد به مانند نمایش رادیویی «جنگ دنیا ها» که اورسن ولز کارگردان و بازیگر انگلیسی در رادیوی آمریکا اجرا کرد و پیامدهای آن نیز منجر به هیستری جمعی برخی از مردم مناطق آمریکا گردید.

۵) جماعات و انواع آن: جماعت به گروهی از مردم اطلاق می شود که در یک جا گرد هم می آیند و با هم مرتبط و به جنب و جوش می پردازند به عبارت دیگر جماعت گروه متجانس موقتی است که به اقتضای وضع یا حادثه ای خود بخود به وجود می آید و بر اثر کنشهای متقابل دارای رفتاری مشکوک می شود جماعت در زمانی معنا می یابد که افراد به موضوع اندیشه رویداد و یا شخص خاصی علاقه مشترک دارند به مانند تماشا چیان یک بازی فوتبال ـ مسافرین منتظر در یک ایستگاه قطار و یا تماشاچیان در یک سالن سینما ـ جامعه شناسان جماعت را به انواع مختلف تقسیم کرده اند:

الف) جماعت نمایشی: جماعتی است که تمایل دارد احساسات مشترک اعضایش را ابراز نمابد به گونه ای که این احساسات به نحوی نسبتاً مهار شده آشکار گردد. به مانند شرکت کنندگان در یک گردهمایی سیاسی و یا تماشا چیان یک مسابقه فوتبال.

ب) جماعت فعال: جماعت فعال به جماعتی گفته می شود که درصد ایجاد نوعی تغییر است که واکنش های خود را در جهت هدف یا فرد خاصی متوجه می کند و برای نیل به هدف خود به خشونت متوسل می شود به مانند جماعت نظاره کننده و یا جماعت یک گروه شورشی.

پ) جماعت آشوبگر جماعتی است سازمان یافته که چند سر دسته آن را بر انگیخته اند جماعت آشوبگر یا همان نا آرام، جماعتی است لجام گسیخته که نه در درون مهار شده و نه از بیرون. این جماعت ممکن است از گروهی سازمان یافته و متشخص که دارای هدف هستند تشکیل شده باشد و یا اینکه از گروه اوباش و اراذل شکل گرفته باشد بنابراین در هر دو حالت احساسات این جماعت بشدت تحریک شده و منجر به بلوا و اغتشاش می گردد.

ت) جماعت شنونده: جماعت شنونده یا تماشاچی جماعتی است که با تصمیم قبلی برای حضور در یک مراسم در محلی تجمع می کند و تحت تأثیر محرکهای خارجی است. جماعت شنونده بر خلاف جماعت آشوبگر که در یک اقدام مشترک شرکت دارند، جماعت شنونده ـ تماشاچی جماعتی انفعالی و پذیر است این جماعت به اشکال گوناگونی چون تماشاچی بیدار یا خفته ـ شدید یا آرام ـ تأیید کننده یا تکذیب کننده ظاهر می شود.

ث) جماعت شورشی : جماعتی است که برای نیل به اهداف خود خشونت به خرج می دهد. جماعت شورشی برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کاری می زند یعنی اقدام به نابودی اموال عمومی و ضرب و شتم از خصایص این جماعت به شمار می رود.

۶) جماعت هراسان: جماعت هراسان جماعتی سازمان نیافته و بدون رهبر بوده که وحشت و سراسیمگی از صفات این جماعات به شمار می آیند. این جماعات بر اثر احساس ناشی از خطر، رفتار وحشتزده و بی هدفی از خود نشان میدهد به طوری که بسرعت هراس همه ذهن جماعت را تسخیر می کند و جماعت را به سمت تلاش های بیهوده و دیوانه وار هدایت می نماید.

جماعت اگرچه در اشکال مختلف ظاهر می شود ولی همیشه علت خاصی در جهت شکل گیری این جماعات وجود دارد البته برخی از آنها سازمان یافته و هدفمند هستند و پیامدهای منتجی را در بر دارند و بعضی دیگر نیز بی هدف و عقیمند.

۷) نژاد و قوم در جامعه شناسی: تردیدی نیست که گروههای نژادی و قومی از پایه های اصلی علم جامعه شناسی به شمار می روند. نژاد و قوم از معقولات اجتماعی مفید و سازنده اند که جامعه شناس بخش عمده ای از مطالعات خود را از این دو اقتباس می کند. شاید بتوان گفت علاوه بر کشور ایران که شامل گروههای قومی و طایفه ای و ایلات متعدد و بزرگی است و البته نژادهای مختلف و واحدی نیز در این سرزمین وجود دارد. در دیگر جوامع نیز گروههای نژادی و قومی جایگاهی بس عمیق و هدفمند و طبعاً سازنده دارند. در تعریف نژاد می توان گفت به گروهی از افراد گفته می شود که در ازای نسل های متوالی خصایص مشترک جسمی یا زیستی خود را حفظ کرده اند. مشخصه های نژاد هم می تواند شامل رنگ ـ قد و در مجموع شکل ظاهری یک قوم و یا گروه خاص باشد و هم می تواند مشخصات زیستی و فرهنگی و در ابعادی تمدن یک سرزمین اطلاق گردد با این تفاسیر گروههای نژادی را جامعه شناسان به سه دسته تقسیم کرده اند. نژاد سفید یا قفقازی ـ نژاد سیاه یا زنگی و نژاد زرد یا مغولی. با این حال ایراداتی نیز بر این تقسیم بندی وارد است چرا که جای دادن دیگر نژادها در یکی از این سه مقوله کاری بس دشوار و دور از انتظار است و این مهم بدین خاطر است که امروزه با توجه به مهارجرت ها و فرهنگ پذیری جوامع و در آمیختگی های اجتماعی موجود ما شاهد نژادهای دو رگه و حتی نژاد مجزای سرخپوستان نیز می شویم که با توجه به تقسیم بندی بالا فرهنگی بنام تبعیض نژادی و غیر معقول دیده می شود. گروه قومی گروهی است که اعضای آن ویژگی های فرهنگی یکسان دارند این ویژگی ها شامل: دین ـ زبان و ملیت و در زوایای آداب و رسوم و اصل و تبار نیز از مشخصات گروههای قومی است. گروههای قومی اغلب بر محور اصالت و تبار خویش در حرکتند در گروههای قومی ما با یک نوع انسجام قومی و قبیله ای و فرآیند نسبی مواجه می شویم. و فرق اساسی گروههای نژادی با گروههای قومی در این است که اعضای گروههای نژادی از نظر ظاهر جسمی با هم مشابهت دارند اما گروههای قومی الزاماً از این نظر وجوه مشترکی ندارند بلکه دارای ویژگی های فرهنگی یکسانی اند. مثلاً نام خانوادگی یک فرد بیانگر هویت آن فرد است. ضمن این که افرادی که از قوم و طایفه تبعیت می کنند و عضوی از این دو به شمار می روند تغییر نام خانوادگی آنها باعث عدم شناخت آن فرد در آن قوم یا طایفه می گردد و اغلب مهاجرینی که مجبور می شوند فرهنگ معیار را بپذیرند و دست به مقوله ای بنام فرهنگ پذیری می زنند، از این دسته اند لذا تبار و نسب افراد در هر مکانی بسیار مهم است چرا که اصل و ریشه آن فرد بدون داشتن اصالتی مشخص، آشکار نمی گردد به عنوان مثال یک فرد ایرانی مقیم آمریکا که عضو یکی از قومیت های ایران است با نام خانوادگی آن می توان به منشأ قومی یا ملی او پی برد.

چند گرایی فرهنگی: چند گرایی فرهنگی یک نوع تساهل فرهنگی است که منجر به صلح و صفا و آشتی در بین گروهههای یک سرزمین می شود چند گرایی فرهنگی از پشتوانه ی محکمی بنام شعور و آگاهی فرهنگی و توسع فکری خاصی بهره می جوید در تعریف جامعی از این مهم می توان گفت: به شکلی از انطباق یا برابری گفته می شود که گروههای نژادی و قومی مختلف را در کنار هم جمع نموده و در حالی که هر قوم یا نژاد رسوم خود را حفظ می کند، شیوه ی زندگی اقوام دیگر را نیز می پذیرد مهمترین ویژگی چند گرایی فرهنگی تفاهم فکر و اندیشه ای گروههای نژادی و وقومی است و شاید بتوان گفت پذیرفتن آداب و رسوم و فرهنگ همدیگر نیز از عواملی است که باعث نوعی آشتی فرهنگی می شود. سوئیس از کشورهایی است که اکثر جامعه شناسان آن را نمونه آرمانی چند گرایی فرهنگی دانسته اند. چه این که در سوئیس زبان ملی وجود ندارد و گروههای مذهبی مختلف در صلح و صفا در کنار هم زندگی می کنند ضمن این که در مقابل همین چند گرایی فرهنگی می توان به برخی از واکنش های گروه اقلیت نیز اشاره داشت که دقیقاً بر خلاف چند گرایی فرهنگی عمل می نمایند به مانند فرهنگ پذیری که در خیلی از موارد نیز این نوع اکنش صورتی علمی پیدا نمی کند. خود جداسازی که در اغلب گروههای اقلیت به وقوع می پیوندد. و یا می توان جدایی طلبی را بر شمرد که اغلب گروه اقلیت به دنبال ایجاد نوعی جامعه جدید با افکار و منشی مجزاست و نمونه بارز آن کشور کاناداست که مسئله جدایی طلبی آن امری مشهود است. به مانند جمعیت کاناداییهای فرانسوی تبار در ایالت کبک و یا جمعیت کاناداییهای انگلیسی تبار که هر کدام از این ها بدنبال واکنشی به نام جدایی طلبی اند.

۸) طبقات اجتماعی: اگرچه جامعه شناسان طبقات اجتماعی را به سه طبقه بالا ـ متوسط و پایین تقسیم کرده اند و محور بحث آنها نیز در این تقسیم بندی مسائل اقتصادی است. ولی امروزه با توجه به ظهور انتقلاب های فرهنگی و الکترونیک دامنه ی طبقات اجتماعی گسترش یافته است. به گونه ای که طبقات فرهنگی و هنری و در مواردی علمی نیز محل بحث و وارسی است طبقات اجتماعی دقیقاً در اجتماعات وقتی شکلی واقعی به خود میگیرد که عدالت اجتماعی کم رنگ و یا احیاناً به نقطه صفر می رسد. از این منظر طبقات اجتماعی بر اساس قدرت است و نه اقتدار و توانایی افراد. می توان گفت طبقات اجتماعی نوعی تعهد قراردادی اند که توسط دولت ها و در برخی از موارد توسط قشرهای بورو ژوا صورت می گیرد. با این تعابیر طبقات اجتماعی از واقعیات اجتماعی اند که از دیر باز ماهیت وجودی خود را داشته و تاکنون نیز این ماهیت حفظ شده است. بنابراین می توان طبقات اجتماعی را از زمینه های جامعه شناسی نیز به حساب آورد. چه این که بخش عمده ای از مطالعه جامعه شناس بر روی همین طبقات اجتماعی صورت می پذیرد جامعه شناسان برای طبقات اجتماعی در آمریکا سه نوع طبقه را متذکر شده اند نخست طبقه ی بالا است. وجوه مشخصه ی این طبقه انباشتن ثروت، نفوذ در بخش دولتی و خصوصی جامعه، جمعیت به دو گروه تقسیم می شود. گروه اول شامل طبقه ی بالای بالاست.

طبقه بالای بالا شامل خانواده های قدیمی و معروف است. یعنی خانواده هایی که ثروت و نفوذ اجتماعی را از نسل های گذشته به ارث برده اند. گروه دوم شامل طبقه بالای روبه پایین است. این طبقه از خانواده های تازه به دوران رسیده تشکیل می شود. یعنی خانواده هایی که ثروت و نفوذ اجتماعی خود را بتازگی بدست آورده اند لذا طبقه ی دوم با این که متمول هستند ولی چون از اصالت ثروت و قدمت اجتماعی لازمی برخوردار نیستند در جرگه گروه اول قرار نمی گیرند. دوم گروه متوسط است. رشد صنعت و ایجاد موسسات بزرگ بازرگانی در ایالات متحده از آغاز قرن بیستم با افزایش نیاز به کارکنان اداری مدیران و متخصصان توأم بوده است. در مقیاس وسیعتر این نیاز به شمار اعضای طبقه ی متوسط افزوده است. ارزش ها ـ باورها ـ وجهه نظر و ذوق و سلیقه هایی که امروز در ایالات متحده رواج یافته، به طور عمده از آن طبقه متوسط است. مشخصات طبقه متوسط بالا در کشور آمریکا شامل: درآمد بالا ـ سطح آموزشی عالی و سطح پایین بیکاری است. این طبقه برای پس انداز و برنامه ریزی برای آینده ارزش فراوانی قایل است طبقه متوسط بالا اغلب در مشاغل حرفه ای و مدیریت به کار اشتغال دارند. از دیگر ویژگی های این طبقه فعالیت بالای سیاسی و مشارکت منتج در فعالیت های اجتماعی است در مقابل طبقه متوسط بالا طبقه متوسط پایین قرار دارد. طبقه ی متوسط پایین عمدتاً شامل کارگران یقه سفید ـ کارکنان امور دفتری ـ پیشه وران جز، نمایندگی های فروش، معلمان و مدیران جز می شود اعضای طبقه ی متوسط پایین عموماً به همان ارزش هایی مقیدند که طبقه متوسط برتر بدانها قایلند. اعضای طبقه ی متوسط پایین برای پس انداز و برنامه ریزی برای نیازهای آینده، به کسب درآمد متعادل و تحصیلات عالی ارزش و اهمیت ویژه ی می دهند.

افزون بر طبقاتی که ذکر آن رفت می توان به طبقه کارگر و طبقه پایین نیز در کشور آمریکا اشاره نمود طبقه ی کارگر اغلب از کارگران یقه آبی و نیمه ماهر تشکیل شده که در تمامی مشاغل تجاری و صنعتی حضوری فعال دارند در این طبقه تعدادی از کارگران بسیار ماهر دیده می شود که در مقایسه با دیگر افراد طبقه کارگر دستمزد بسیار بالاتری اخذ می نمایند در طبقه کارگ با توجه به دستمزد پایین امکان پس انداز ضعیف است و بیشتر به جای برنامه ریزی برای آینده، نیازهای آنی خود را مرتفع می کنند در این طبقه سطح تحصیلات پایین بوده و زندگی حالتی معمولی و بخور و نمیر دارد طبقه پایین شامل اعضای پایین جامعه می شود که دارای سطح مالی پایینی هستند اکثر اعضای این طبقه بیکار و بیسوادند و عمدتاً با اعانه های دولت امرار معاش می کنند طبقه پایین یا فاقد در آمدند و یا درآمدشان آنقدر پایین است که زیر خطر فقر زندگی می کنند مشخصات این طبقه شامل: تلاش دایم برای زندگی ـ کم کاری ـ بیکاری ـ دستمزد ناچیز ـ مشاغل غیر حرفه ای ـ کار کردن کودکان ـ نداشتن پس انداز ـ نداشتن ذخیره ی غذایی کافی ـ اخذ وام با بهره سنگین و نداشتن لباسهای مرغوب، مهمترین نشانه های اجتماعی و روانشناختی طبقات پایین عبارتند از: زندگی در محلات پر تراکم ـ داشتن روحیه ای مقلد ـ مصرف بی رویه ی الکل و مواد مخدر ـ تنبیه بدنی کودکان و زنان ـ پیشرس بودن زندگی جنسی ـ ترک گفتن خانواده و گرایش به خویشاوندان و فرمانبرداری. با این تفاصیل می توان گفت چنین شرایطی طبقاتی ای را بیشتر درکشورهای توسعه یافته و دارای نبوغ اقتصادی می توان مشاهده کرد.کما این که در کشورهای جهان سوم و پیرامونی که اقتصاد آن بر محور حساب شده ای در حرکت نیست، چنین طبقاتی بی معنا ست با توجه به مشاهدات و تحقیقات میدانی و تجاربی که این قلم از طبقات اجتماعی جامعه ایران بدست آورده است. شایذ گفت نمی توان هیچگونه طبقات اجتماعی مشخص و تعریف شده ای را از حیث اقتصادی، برای جامعه ایران ترسیم نمود. چه این که سه عامل تورم، بیکاری و فقر در تشدید تزلزل و منفعل بودن طبقات اجتماعی موثر افتاده اند. طبقات اجتماعی از حیث اقتصادی می بایست به مانند کشور امریکاه از چهار چوب و به بیانی استخوان بندی محکم و استواری برخوردار باشد به طوری که ریشه و زمینه های اقتصادی در آن به وفور دیده شود. ضمن اینکه برای جامعه ایران هیچ نسخه ای را نمی توان پیچید زیرا که پایه های اقتصادی جوابگوی نماد ساختمان اقتصادی نیستند لذا بدین لحاظ است که همیشه رشد صعودی و نزولی طبقات در نوسان است. یعنی نمی توان تعریف درستی رابرای طبقات اجتماعی در نظر گرفت چون ثبات اقتصادی و پایداری فکر اقتصادی در تزلزل است. از آن سو نیز طبقات اجتماعی نیز در حالتی بالا و پایین به سر می برند.

۹) فرهنگ مادر (معیار) و فرهنگ پذیری: فرهنگ مادر فرهنگی است که می تواند در دو شکل ظاهر شود نخست فرهنگ اصیل گروههای مهاجر می بوده که به منطقه و یا شهر دیگری مهاجرت می کنند. درثانی فرهنگ مادر می تواند همان فرهنگ اصیل و بومی منطقه و یا شهری باشد که اقوام مختلف از آن تبعیت می کنند فرهنگ پذیری فرآیندی است که توسط گروه اقلیت از فرهنگ معیار اقتباس می گردد فرهنگ پذیری اگرچه برای گروههای اقلیت و مهاجر امری حیاتی و مفید است ولی تقبل سبک زندگی و شیوه فرهنگ و رسوم فرهنگ معیار کاری بس دشوار بوده به گونه ای که در بسیاری از موارد نتیجه این می شود که شخص و یا گروه هیچیک از این دو فرهنگ را کاملاً نمی پذیرند. به عنوان مثال می توان به فرهنگ پذیری گروههای اقلیت در پایتخت و یا کلان شهر کرج اشاره نمود. مگر این فرهنگ غالب استحکام و ثبات و شیوه واحد و جذابی داشته باشد به طوری که گاهی اعضای گروه اقلیت و یا به بیانی گروههای مهاجر که در پایتخت سکنی می گزینند برای آنکه مورد قبول گروه مسلط قرار گیرند، اسمشان را عوض می کنند و یا می کوشند تا که قیافه ظاهریشان را به قیافه ی اعضای گروه مسلط شبیه سازند در کلان شهر کرج نیز اگرچه تنوع فرهنگی و تفاوت های اعتقادی فراوانی وجود دارد ولی مقوله ای بنام فرهنگ پذیری متداول است. چه این که اغلب مهاجرین با توجه به وجود فرهنگ واحد و مادری شهر کرج مجبور به تقبل پذیرفتن فرهنگ این کلان شهر شده اند فرهنگ پذیری بستگی به تنوع فرهنگی و ریشه های منتج فرهنگ معیار دارد و در اشکال مختلف صورت می گیرد به طوری که این مهم می تواند در رفتار و ماهیت وجودی افراد و گروه ها تأثیر گذار باشد و یا در زبان و مذهب و احیاناً آداب و رسوم افراد موثر افتد و دربرخی از موارد نیز ورحیه و تیپ منطقه و تعامل فرهنگی نیز تأثیر شگرف می گذارد افزون بر این که فرهنگ پوشش و به بیانی ساده نوع پوشیدن لباس فرهنگ معیار نیز از دیگر عوامل فرهنگ پذیری به حساب می آید.

با این تفاوت می توان گفت که فرهنگ معیار و فرهنگ پذیری از دیر باز مورد توجه و تأمل بوده ولی بهتر راه این است که هم فرهنگ مادر و پیشین و اصیل خود را حفظ کنیم و هم این که مقوله ای بنام فرهنگ پذیری را بپذیریم.

نوشته: عابدین پاپی

نویسنده و مدیر جامعه شناسی

موزه تاریخ شهر کرج

منابع و مأخذ

۱) فرهنگ فارسی عمید به قطع رحلی و فرهنگ فارسی علامه دهخدا

۲) زمینه های جامعه شناسی به قطع رحلی چاپ قدیم

۳) مبانی علم جامعه شناسی مربوط به دانشگاه ها

۴) استفاده از تجارب و تحقیقات میدانی

۵) این نوشتار شامل تحلیل بخش عمده ای از مبانی جامعه شناسی به قلم نگارنده است.

۶) اقتباس از مقالات جامعه شناسی منتشر در روزنامه های ایران

۷) مدرنیته و مدرنیسم (سیاست، فرهنگ و نظریه اجتماعی) ترجمه و تدوین حسینعلی نوذری

۸) استفاده از دیدگاههای دانشمندانی چون ویل دورانت ـ کن ـ دور کیم ـ ماکس و بر ـ اسپنسر ، ابن خلدون ... ، لستر وارد و هابرمارس و ...

۹) و منابع و مأخذی که در بطن مقاله ذکر شده.