یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سوتی در حضور کوتی


سوتی در حضور کوتی

نگاهی به فردوسی پور و برنامه نود

نوشتن درباره فردوسی پور هرچند کار چندان نوآورانه ای نیست و زیاد هم انجام شده ولی دست کم برای من یک جور چالش با نفس رذیله ام است.در کشوری که همه مان دربست در خدمت تابو سازی در زمینه های فرهنگی و اجتماعی هستیم(در این نوشته تنها از ورزش و حاشیه های آن حرف می زنم) و مدام می خواهیم دیگران را به زور با قواعد ومعیارهای خودساخته زیبایی شناسی و ساختار شناسی دگماتیک همرای کنیم من عقیده ای خلاف جماعت عزیز دارم و بزدلی است اگر ننویسم.

فردوسی پور یک پدیده واقعی و تمام عیار در فرهنگ و گفتمان ایرانی بود(منظورم فقط در فوتبال نیست) ولی امروز جزیی جدانشدنی از گفتمان تحقیر است. باید به اثبات این حرف همت کنم وگرنه بس گزاف و گران خواهد بود.

برگردیم به زمانی که فردوسی پور پا به تلویزیون نگذاشته بود. از گزارشهای احساساتی و کم دانش ولی گرم صالح نیا بر فوتبالهای داخلی تا گزارشهای همیشه بی جان و مغرورانه و خودبسنده شفیع و گزارشهای لج درآور و دیوانه کننده بهروان گذشته بودیم و تازه صدای گیرایی همچون جواد خیابانی به شبکه سوم نوظهور تلویزیون پا گذاشته بود.

خیابانی صدای بسیار گرم و گیرایی دارد و دست کم یکی از معیارهای زیبایی شناسانه یک گزارشگر و مجری برنامه های فوتبال( یا یک گزارشگر به مفهوم عام) رابه خوبی و کمال دارد ولی او مثل چند نفر دیگر از معیار دیگری بی بهره است که کلا این معیار در تلویزیون ایران اصلا اهمیتی ندارد و آن دلپذیر بودن و متناسب بودن چهره و هیکل کسی است که چندین ده میلیون انسان ناگزیرند تماشایشان را تحمل کنند.( نگاه کنید به بیشتر مجری های محترم برنامه های مختلف که هیچ تناسبی با مقوله تصویر ندارند )عدم گزینش زیبایی را نمی شود به شکلی نابکارانه به ارزشهای دینی و اخلاقی نسبت داد. چون در همین کشور همه خطوط هواپیمایی سعی میکنند از پرسنل با آمادگی بدنی خوب و چهره های شاد و نیروبخش( شما بخوان زیبا) به مسافران بهره بگیرند نه از آدمهای عبوس و تلخ رو و زهوار در رفته.

فردوسی پور هیچکدام از دو معیار ورودی لازم برای یک گوینده را ندارد.صدای ناخوشایند و مهمتر از آن ناواضحی دارد که اصلا در استانداردهای رسانه ای قرار نمی گیرد و چهره اش هم در جایگاه یک مجری چندان قابل پذیرش نیست. شکی نیست که تا همین جا سیل دشنام ها را به جان خریده ام.ولی اولا هر کی فحش بده خودشه و ثانیا هنوز بخش اصلی صحبت من مانده و شب دراز است... پس از ورود جواد خیابانی مهمترین اتفاق بعدی ورود نازنینی به نام آقای توابی به پشت صحنه فوتبال در تلویزیون بود. او با نگاه دقیق و موشکافانه خود و با اطلاعات و دانش ( این دو تا یکی نیستند ها!) بسیار خوب خود چیزی به نام کارشناسی نوین را به فوتبال ما هدیه داد. در کارشناسان پس از بازی هم امیر حاج رضایی برای مدتی ( یعنی تا زمانی که توشه مثل ها و داستانهایش ته نکشیده بود و هنوز به فراموشی خاطر گرفتار نشده بود) چنین حالنی داشت. بیهوده و دروغ است اگر ورود گفتارهای فرامتنی فوتبال به گزارشها را به فردوسی پور نسبت بدهیم.

با آقای توابی بود که چنین بابی گشوده شد. ورود فردوسی پور به تلویزیون نه باتصویرش که با صدای آن زمان جوانتر و عجیب و غریبش بود. خیلی ها دوست داشتند صاحب این صدای یله و بی خیال را ببینند. در ساز و کار رسمی گویندگی های خشک و سرد تلویزیون، لحن بی هوای فردوسی پور برای همه کنجکاوی برانگیز بود. درست چیزی بود در نقطه مقابل لحن حماسی و ساختگی خیابانی. فردوسی پور تا مدتها دیده نمی شد و تنها دلیلش هم نوع پوشش و چهره اش بود.

در یکی از گزارشها که او کنار استاد اسکندر کوتی مشغول گزارش بود (و یادم نیست اسکندر کبیر هم گزارش می کرد یا کارشناس بود؟ یا مجری؟) ناگهان یک اشکال فنی رخ داد و دوربین داخل استودیو را نشان داد و برای اولین بار مردم فردوسی پور را با شمایلی بسیار غیر رسمی و متفاوت با خشک نمایی های تلویزیون دیدند.شاید آن زمان فردوسی پور به کت پوشیدن عادت نداشت.چندی پس از این سوتی در حضور کوتی،کم کم فردوسی پور به جلوی دوربین آمد و البته اینبار با کت و یک دست اسلحه! گزارشهای او رگبار اطلاعات فرامتنی بود: در ایتالیا لقب راوانللی، اسب نقره ای است / به قول آقای توابی اسپورتینگ خیخون درسته نه گیخون! / و...

فردوسی پور نقطه ضعفش در بیانش بود ولی در عوض نقاط قوت پرشماری داشت که او را به اوج رساندند: اطلاعات فرامتنی درست و دقیق و مفصل، شناخت درست و دقیق فوتبال از الف تا ی، هوش بسیار بالا و مدیریتهای آنی در لحظات بحرانی یا حساس و تسلط بر زبان انگلیسی ( که برای هر گوینده و مجری تلویزیون لازم است) و البته خصوصیت مهمی که او را محبوب مردم کرد: تا حد ممکن از چاپلوسی و پاچه مالی دوری کردن!

چیزی که در برخی های دیگر اصلا وجود ندارد و دلیل نفرت مردم از آنهاست.جامعه هوشیاری که خود به خوبی، ارزشها و خطوط اجتماعی را می شناسد نیازی به شنیدن مداوم و ملال آور آن از یک فرد نه چندان با سواد ولی بسیار پرمدعا و پررو ندارد. بزرگان دین شرم داشتند از اینکه دیگران را در جمع نصیحت کنند ولی برخی از گزارشگران فوتبال با بی ادبی همیشه لحنی نصیحت گرانه دارند و البته جوابشان را هم همیشه با نفرت بیش از حد مردم گرفته اند و میگیرند. آنها نمی دانند که با مردم میانمار و بنگلادش روبرو نیستند و روبرویشان مردمی با فرهنگ و معتقد و تیزهوش نشسته اند؟ می دانند .ذاتشان پاچه مال است. فردوسی پور از این خصیصه زشت بری بود و با زیرکی تا جایی که می توانسته از سد این ظاهرنمایی ها گذشته . حتی اگر جمله ای چند کلمه ای را بر کاغذی بنویسند تا مردم را نصیحت کند ، برای خواندن همان چند کلمه ،چندین بار کاغذ را جلوی چشمش می آورد و نگاه می کند تا همه بدانند جریان از چه قرار است.

فردوسی پور دو کارکرد داشت و کم کم کارکرد سومی هم دارد به آن اضافه می شود: کارکرد اول گویندگی یا گزارشگری فوتبال بود. کارکرد دوم: تهیه برنامه ای به نام نود. و کارکرد سوم که این روزها دارد شکل می گیرد: کارشناسی فوتبال.

در مورد نخست با گویندگی فردوسی پور مشکل اساسی دارم چون بسیار گنگ و شل حرف می زند و اصلا مناسب گزارشگری نیست.ولی می تواند به عنوان کارشناس حین بازی با اطلاعات بسیار غنی اش کمک کننده باشد( چیزی شبیه آقای توابی آن سالها) و در واقع یک ترکیب ایده آل خواهد بود که نمی دانم چرا چند سال است بی خیالش شده اند و به کارشناسی های بعد از بازی روی می آورند که به دلیل ضیق وقت!!! اکثرا مثله می شود.البته کارشناسی های بعد از بازی با شیوه های نوین آنالیز هم جایگاه خودش را دارد که به جز مجید جلالی بقیه در این میان ول معطلند. ولی برنامه نود حکایت دیگری است. برنامه نود از منظر یک تحلیل انتقادی به فوتبال و حاشیه هایش پا گرفت و کم کم تبدیل به یک پدیده اجتماعی شد.

دلیلش هم تابو شکنی های مهم و مکرر فردوسی پور از شمایل های موجه ولی در باطن آلوده ورزش و طرح مسایل اخلاقی و فرهنگی و در مخمصه قرار دادن انسانهای دورو و ریاکار در محضر دوربین زنده و باج ندادن به هیچ بنی و بشری بود.برنامه نود از حد یک برنامه نقد وررزشی فراتر رفت و برخلاف برنامه های متظاهرانه و دروغ زنانه تلویزیون و مجری های ریاکارش بدون درافتادن به پاچه مالی و با یک مجری تیزهوش و بسیار آگاه تبدیل به یک کوشش ضدگفتمانی در عرصه رسانه ها شد. از این رو بود که همه اندیشمندان جامعه و آدمهای غیر فوتبالی هم عاشق این برنامه بودند. خود نگارنده علاقه چندانی به بازی مسخره و کاپیتالیستی فوتبال ندارد و آن را یکی از کثیف ترین پدیده های سرمایه داری در دنیای امروز می داند که به شدت آلوده سیاست و دستاویز بنگاه های فکری و مالی است.

وجود پدیده های آلوده ای چون برلوسکونی ،آبراموویچ،کارلوس منم،مارادونا،اسکولاری و ... در سطح اول فوتبال دنیا هم شاهد چنین مدعایی است.این بحث مفصلی است که باید در نوشته ای جداگانه به آن بپردازم. در هر حال برنامه نود من بی علاقه به فوتبال را هم علاقمند دیدن خودش کرد چون داشتم فروریختن تابوهای ریاکارانه اخلاق ایرانی را در یک برنامه تلویزیونی می دیدم . آن هم در تلویزیونی که به بهانه حفظ شئونات و اخلاقیات ،از هرگونه نقد جدی اجتماعی دوری می کند و حیاتی پویا و سازنده و متناسب با جامعه جوان و نیازمند شور و انرژی ایران ندارد .متاسفانه تذکرات مکرر به فردوسی پور و فشارهای بیرونی به مصداق سخن میشل فوکو،کوشش ضد گفتمانی برنامه نود را در گفتمان مسلط اخلاقی –فرهنگی جامعه حل کرد و امروز برنامه نود نشانی از آن رویکرد بی رودربایستی و آزادانه خود ندارد و فردوسی پور با عافیت گزینی خود را از گزند هر تهدید احتمالی دور میکند و برنامه ای خنثی و مصلحت اندیشانه ارائه می دهد.

اما چرا در آغاز این نوشته از گفتمان تحقیر سخن گفتم. تحقیر از نگاه یک جانبه بر می خیزد و وقتی شما تنها یک گزینه پیش رو دارید و مجبورید آن را نگاه کنید و چاره ای برای اعلام نظر خود برای اعتلای آن هم ندارید مدام در معرض تحقیر هستید. درست خلاف گذشته ای که برنامه ای نوپا چون نود برای نفوذ به قلب و اندیشه جامعه متفکر ایرانی مجبور بود خود را موظف به بهتر و بهتر شدن و شایسته پذیرش شدن کند . امروز پس از استقرار هژمونی نام فردوسی پور و نود،او مدام در حال تیپا زدن به خواسته های مخاطبان خود است. نود امروز برنامه ای خنثی است و ذوب در گفتمان تحقیر.

فردوسی پور انسان باهوشی است. امیدوارم از هوش خود برای گریز از این سراشیبی پیش پا افتادگی استفاده کند وگرنه سرنوشتی بهتر از علی دایی نخواهد داشت.یادتان باشد علی دایی از چه محبوبیتی به چه .... رسید.

اسفندیار استاد یگانه



همچنین مشاهده کنید