شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

بلر رفت, براون آمد جابه جایی قدرت در ساختمان شماره ۱۰


بلر رفت, براون آمد جابه جایی قدرت در ساختمان شماره ۱۰

پس از یك دهه آتش افروزی در منطقه خاورمیانه و ارتكاب اشتباهات استراتژیك, تونی بلر نخست وزیر انگلیس با بی میلی و در عین حال سرافكندگی كلید ساختمان ۱۰ «داونینگ استریت» را به «گوردون براون» سپرد

پس از یك دهه آتش افروزی در منطقه خاورمیانه و ارتكاب اشتباهات استراتژیك، تونی بلر نخست وزیر انگلیس با بی میلی و در عین حال سرافكندگی كلید ساختمان ۱۰ «داونینگ استریت» را به «گوردون براون» سپرد. براون می خواهد «عصر و روزگار بلر» را پشت سر گذارد و با درس گرفتن از اشتباهات بلر خصوصاً در میدان عراق دوران جدیدی را آغاز كند. حزب كارگر با انتقاد گرایی از اشتباهات گذشته درصدد تجدیدنظر در عرصه داخلی انگلستان از یك سو و خاورمیانه از سوی دیگر است. همه این امور باید بتواند گشایش های اصولی برای انتخابات آینده در برابر حزب محافظه كار فراهم كند.

بعضی از تحلیل گران بین المللی معتقد هستند كه ویژگی های شخصیتی براون توانایی اعمال یك استراتژی انتقال گرایانه موفق را نخواهد داشت. از یك طرف انتقال گرایی جدید نمی تواند در حد و اندازه مطالبات مردم و احزاب مخالف حزب كارگر باشد به گونه ای كه مردم انگلستان تفاوت محسوسی میان بلر و براون بیابند. از طرف دیگر اشتباهات عمیق بلر و تخریب چهره انگلستان در داخل و خارج نیازمند یك شخصیت كاریزماتیك، قدرتمند و مردم گرا در حد خانم تاچر در دهه ۸۰ میلادی است نه گوردون براون چنین شخصیتی است و نه اصولاً از ارزش های لیبرال چیزی مانده است كه بوسیله آن بتوان پیكره فسرده نظام حاكمیتی انگلیس را بزك كرد! آنچه كه در این مقاله مورد توجه عمده است كنكاش هایی در استراتژی اتحاد جهانی برای ارزش های جهانی تونی بلر و ریشه یابی دلائل شكست آن است.

۱) به جرئت می توان گفت كه ۱۱ سپتامبر به عنوان لكه ننگی در كارنامه های طراحان آن- چه افراطیون وابسته به صهیونیسم و چه هسته های القاعده- باقی خواهد ماند و برای همیشه آزادگان جهان خشم و عضب خویش را نثار بانیان این نوع فجایع در سرتاسر جهان و نه تنها كشته شدگان آمریكایی- خواهند كرد. با همه این اوصاف ۱۱ سپتامبر شالوده شكنانه بنیادهای موریانه زده دموكراسی غربی را هدف گرفت. ۱۱ سپتامبر، نظم نمادین غرب را كه از دل آن مشروعیت نظام های سیاسی آن دیار تراوش می كرد هدف قرار داد و آن را از هم درید. «نظم نمادین» تكیه گاه نظام های سیاسی غرب بود و چون دچار گسیختگی شد همه چیز جایگاه خویش را از دست داد و به یكباره همه چیز شناور گشت.

آنچه كه فقط باقی مانده بود قدرت بود و تزویر و ریا. جناب بلر بی جهت نباید نكته و حرف در دهان مخالفین خود بگذارد و عنوان نماید كه از ۱۱ سپتامبر به بعد مخالفین سیاست های مداخله گرانه انگلستان و آمریكا پیدا شدند. مخالفت ها با سیاست های یكجانبه گرانه آمریكا با حمایت انگلستان به پیش از ۱۱ سپتامبر بازمی گشت و مخالفین هوشیار در سرتاسر جهان بویژه در منطقه محروم خاورمیانه به نیكی دریافته بودند كه قبیله گرایی و بربریت آمریكایی از اصالت و سندیتی مردمی برخوردار نیست. ۱۱ سپتامبر فقط توانست این قبیله گرایی نوین را به سرعت هرچه تمام تر برملا سازد و نشان دهد كه نه تنها قدرت در آمریكا و انگلستان پشتگرم به مشروعیت نیست، بلكه تزویر و ریا، دروغگویی و تجاوز مبنای عملكرد استراتژیست های غربی شده است.

۲) دروغ زنی های انگلیس و آمریكا باید می توانست نظر افكار عمومی غرب را بخود جلب كند. القاعده به عنوان كسانی كه برجهای دوقلو را مورد هدف قرار داده بود می توانست محملی برای عملیات علیه طالبان در افغانستان باشد. امروز كمتر انسان منصفی را در دنیا می توان یافت كه سطحی نگری های موجود در نهاد تفكر طالبان و سازمان القاعده را به نیكی و وضوح نداند. ولی نكته مهم این است كه مردم محروم، فقیر و آرام افغانستان در زمره معتدل ترین مردمان دنیا تا پیش از درگیری این كشور در دام منازعات دوابرقدرت در دوران جنگ سرد بودند. منازعات دوابرقدرت و آنگاه پیدایش طالبان توسط ایالات متحده آسایش را از مردم خونگرم این منطقه گرفت.

واقعیت این است كه تبدیل افغانستان توسط آمریكا و انگلستان به محیط مبارزه علیه تروریسم بین المللی فاقد هرگونه ارزش استراتژیك است در هم كوبیدن خانه های گلی و بمباران زیستگاه های ابتدایی مردم افغان و شخم زدن اقتصاد معیشتی آنها به هیچ رو دربردارنده موفقیت و پیروزی برای آمریكا و انگلستان نبوده و نخواهد بود.

دیری است كه مردم محروم افغانستان نقاب تزویر از چهره ایالات متحده بركشیده اند و خود شاهد بوده اند كه آن كشور چگونه با یك دست از سرزمین های عربی افراطیون را در سرزمین افغانستان تشكل و سازمان می بخشد و با یك دست دیگر تندی های این سازمان را بهانه برای استقرار ناتوی نظامی و فرهنگی خویش در این سرزمین محروم و فقیر می كند. دیری است كه مردم و بیدار افغانستان شاهد فقر روزافزون زنان و كودكان خویشتند و حال آنكه كمك های بشردوستانه صرف عیاشی ها و شب گذرانی های سربازان ناتو در افغانستان می شود. دیری است كه مردم مسلمان افغانستان با پوست و گوشت و استخوان خود طعم تلخ تجاوز و اشغال را چشیده اند.

آنها دیده اند كه چهره های شرارت بار سربازان ناتو هزاران مرتبه مخوف تر از بن لادن و سازمان تروریستی اوست. آنها دیده اند كه هرگونه وجه مقاومت- چه از ناحیه القاعده و چه از ناحیه مردم بی دفاعی كه مراسم عروسی و جشن و سرورشان با بمباران های هوایی به غم و اندوه كشیده می شود برچسب «جنگجویان غیرقانونی» می خورد در این مورد هیچ خط فاصلی قابل شناسایی نیست چرا كه اصولا قبیله گرایی آمریكایی را نسبتی با مشروعیت و فاصله گذاری و مرزهای سیاسی نیست!

۳) عراق دومین نقطه ضعیف در منطقه خاورمیانه بود كه مورد خشم مشترك انگلستان و ایالات متحده و شركای آنها قرار گرفت. تا آنجا كه به عراق مربوط می شد، نقش انگلستان پررنگ تر شد. دروغ های پررنگ و لعاب دستمایه تجاوز و اشغال عراق گردید. دروغ پردازی های بلر نمایان تر بود؛ ارتباط صدام حسین با القاعده و داشتن سلاح های كشتارجمعی این كشور!

همان موقع و ماه ها قبل از هجوم به عراق كم نبودند چهره های منتقدین در دولت بلر كه دروغ پردازی های طراحی شده در دفتر نخست وزیر را فهمیده بودند. آنها فهمیده بودند كه حمله به عراق دارای هیچ مشروعیتی نیست و اطلاعات موجود در خصوص سلاح های كشتارجمعی عراق به شكل مفتضحانه ای دست كاری شده است تا خطر صدام حسین را فوری و فوتی جلوه دهد. پیش از جنگ آقای بلر، تلاش كرده بود تا افكار عمومی انگلستان را متقاعد كند كه سربازان انگلیسی به عراق می روند تا با نیروهای القاعده كه در ارتباط نزدیك با صدام حسین بودند بجنگند!!

سازمان ملل متحد بازیچه مقاصد شیطانی ایالات متحده و انگلستان شده بود. در وضعیتی كه این دو كشور از مدت ها قبل تصمیم به اشغال عراق گرفته بودند، صدور قطعنامه ها بسیار معنادار بود جریان صدور قطعنامه ها به گونه ای پیش می رفت كه عملا با فرض آنها توسط دولت عراق، بستر برای اشغال و تجاوز، شكلی مردم پسند، مشروع و قانونی پیدا كند!

امروز دیگر اثری از دیكتاتوری صدام حسین در عراق نیست.

امروز روشن شده است كه ارتباط صدام حسین با القاعده افسانه ای ساخته شده در دفاتر رئیس جمهور آمریكا و نخست وزیر انگلیس بوده است. امروز ثابت شده است كه صدام حسین به هیچ رو سلاحی نداشت كه بتواند در طول و ۴۵دقیقه آنرا علیه جهان غرب فعال سازد. رسوایی بزرگ انگلستان در حمله به عراق آن چنان وسیع و همه جانبه بوده است كه همگام با جهان اسلام كه بكارگیری انواع و اقسام سلاح های مرگبار از جمله بمب های خوشه ای بمب های ده تنی و... علیه مردم عراق را محكوم كرده اند افكار عمومی غرب هم به همسوئی، همدردی و همنوایی با مردم ستمدیده عراق و خاورمیانه برخاسته اند.

آقای بلر افكار عمومی غرب و بعضی از دولت های اروپایی را به باد انتقاد می گیرد و عنوان می كند كه همواره بعد از جنگ مدتی اوضاع و احوال اجتماعی كشوری كه در آن جنگ اتفاق افتاده است وخیم می شود ولی آینده آن كشور به مرور به سمت و سوی روشنایی خواهد رفت! در ارتباط با خشم و غضب مردم خاورمیانه نیز موضع او جالب توجه است. او می گوید كه ما عمق ناراحتی و حرمان شما را درك می كنیم. ما ناراحتی شما را و خشم و غضب شما را در مورد اشغال یك كشور مسلمان درك می كنیم ولی اینكه شماها بخواهید علیه نیروهای انگلیسی و آمریكایی از طریق تروریسم اقدام كنید اشتباه است!

آفرین بر این منطق استوار كه دروغگویی وسیله ای برای حمله به خاورمیانه می شود آنگاه انواع و اقسام سلاح های غیرمجاز با هدف نابودسازی تمدن آن بكار گرفته می شود و به محض اینكه مردمان این خطه براساس ابتدایی ترین اصول زیستی مقاومت از خود نشان می دهند متهم به فعالیت های تروریستی می شوند. مردم عراق باید سر در اطاعت بی چون و چرای اوامر امرای نظامی و سیاسی انگلیس و آمریكا داشته باشند تا ملتی متمدن و دموكراتیك به حساب آیند والا بربر و تروریست هستند و فاقد هرگونه وزن استراتژیك در تصمیم گیری ها به حساب می آیند!!!

۴- امروزه خبط و خطای استراتژیك انگلیس و آمریكا موجب پیدایش دولت مردمی «نوری المالكی» شده است.

دولت مردمی وی براساس فرم ها و استانداردهای دموكراتیك به قدرت رسیده است. لیكن به وضوح می توان دید كه نه انگلیس و نه ایالات متحده هیچكدام علاقه ای به بقای دولت قانونی مالكی ندارند.

این دولت موقعی در دیدگاه این دو كشور قابل پذیرش است كه در چهارچوب فهم قبیله گرایی غربی حركت كه و منافع آنها را به شكل جدی مورد توجه قرار دهد. اینجاست كه تناقض بنیادین در عملكرد غرب خویش را نشان می دهد. چنانچه انگلیس و آمریكا به دموكراسی معتقد هستند. كه اصولا معتقد است كه این دو كشور در عملكرد خویش تفاوتی با فاشیست ها در طول جنگ جهانی دوم ندارند، دامن زدن به اختلافات قومی استراتژی جدید آمریكا و انگلیس در عراق است. این موضوع می تواند دو كار ویژه مهم داشته باشد از یك سو حضور اشغالگران در عراق را كماكان توجیه كند و از سوی دیگر كشورهای همسایه عراق را متهم به دخالت در اوضاع امنیتی عراق كنند.

۵-راه كارهای فائق آمدن بر خشم و غضب مردم خاورمیانه از دیدگاه تونی بلر در خور تامل و تعمق هستند. او می گوید ایدئولوژی مردمان خاورمیانه را باید مورد هدف قرار داد، بر آن مسلط شد و آن گاه آن را به استحاله كشید. این ایدئولوژی نابود نخواهد شد مگر اینكه غرب در سطح عقاید و آراء وارد منازعه شود.

باید به آنها تفهیم كرد كه نگرش حكومتی آنها مربوط به عصر ماقبل فئودالیسم است. باید به آنها فهماند كه مذهب آنها در نسبت با مذاهب دیگر ارتجاعی است. ما نه تنها باید اقدامات بربروار آنها را منكوب كنیم بلكه به آنها اجازه ندهیم كه موفق شوند ما را به عنوان سرچشمه های مصیبت و حرمان خود قلمداد كنند! ما باید از الگوی تفرقه بینداز و حكومت كن استفاده كنیم و نیروهای مسلمان معتدل را به تقابل علیه تندروها بكشیم. موفقیت در این استراتژی موجب خواهد شد كه دنیای اسلام به فهمی نزدیك به فهم دموكراتیك غرب برسد!

آنچه در این باره جالب توجه است این نكته است كه بلر یك بعد جدید اخلاقی به نگرش های واقع گرایانه متداول در عرصه بین المللی اضافه كرده است. در دیدگاه های واقع گرایانه آنچه كه خود را نشان می دهد منافع متحول ملی كشورهاست كه از یك متن تاریخی به متن دیگر دچار تحول و دگرگونی می شود.

معلوم نیست كه نخست وزیر انگلیس چگونه اخلاق گرایی را كه اصولا در دیدگاه های متداول بین المللی جایگاهی ندارد با واقع گرایی های نومحافظه كارانه تركیب كرده است؟ قدر مسلم آن است كه این گونه اظهارات بعد از آنكه انگلیس و آمریكا در باتلاق عراق گرفتار شده اند مطرح شده است.

علیرضا آقا حسینی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.