جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دموكراسی و نابرابری


دموكراسی و نابرابری

نظام و شبكه اقتصادی, سیاسی, فرهنگی تمدن غرب به عنوان جهان گراترین مكتب مادی ماتریالیست و انسان محور اومانیست تاریخ, بسان مجموعه یكپارچه ای تا نیمه اول قرن نوزده, تكوین و تجسم یافت

نظام و شبكه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی تمدن غرب به عنوان جهان گراترین مكتب مادی (ماتریالیست) و انسان محور (اومانیست) تاریخ، بسان مجموعه یكپارچه ای تا نیمه اول قرن نوزده، تكوین و تجسم یافت. مقارن با ناكارآمدی ها و نقایص نظام نوخواسته جدید به ویژه در تأمین برابری های اقتصادی و حقوق سیاسی برای همه قشرهای اجتماعی در نیمه دوم قرن نوزده، متفكران بی شماری درصدد تشكیك در سرنوشت این روند، برآمدند و وضعیت حاضر را ناتوان از تحقق وعده های تمدن مدرن در آغاز راه، قلمداد كردند. از برجسته ترین آنها كارل ماركس فیلسوف آلمانی بود كه آغازگر مهمترین سنت انتقادی، اما درون گفتمانی در غرب بود كه تا قرن بیستم ادامه پیدا كرد (بشیریه، ،۱۳۸۳ ص۲۱) به دنبال نحله های انتقادی ماركسیسم، جریان دامنه دار اگزیستانسیالیسم هم، با همان هدف (تشكیك در بدیهیات، تذكر نسبت به آسیب ها) به راه افتاد. از نگاهی دیگر جریان نقد و اصلاح درون گفتمانی مدرنیسم را می توان به دو گرایش یوتوپیایی و ایدئولوژیك تفكیك كرد.

آنسان كه كارل منهایم در اثر معروف خویش بحث كرده است و اندیشه های سیاسی را به این دو سو، منتسب ساخته است، اندیشه های یوتوپیایی به طور عمده در پی نفی و تغییر وضع موجود بوده و اندیشه های ایدئولوژیك، وجه موجود را موجه نشان می دهد.

یكی از متفكران منتقد كه بسان اصلاح گری دلسوز، غرب مدرن را به تیغ نقد خویش، تشریح كرد «كرافورزبراف مكفرسون است كه می توان به طور كلی او را در طیف منتقدان چپ به شمار آورد.

با وجود آن كه پارادایم نظریه و بستر تحلیلی و فكری مكفرسون را ماركس و آموزه های فكری او كه با عنوان ماركسیسم از آن یاد می شود، تشكیل می دهد اما این نكته به این معنا نیست كه او اندیشمندی اصیل و نوآور نیست بلكه برعكس او از معدود متفكران قرن [بیستم] است كه همراه با خلاقیت، نظریه ماركسیستی را بسط و گسترش داد و در پاره ای از موارد به تصحیح اشتباهات و نقایص نظام فكری ماركس پرداخت و میراث فكری عمیق و بدیعی را از خود برجای گذاشت (فروغی).

به طور مختصر ضرورت پرداختن به اندیشه های انتقادی مكفرسون كه به ویژه بعد سیاسی لیبرال دموكراسی را مورد توجه قرار می دهد، عبارت است از:

۱) عمق بررسی های مكفرسون كه از بنیادی ترین مؤلفه مدرنیسم یعنی «انسان گرایی» آغاز می شود و با عنوان «فردگرایی انحصارطلبانه» در آمار او شرح و نقد شده است.

۲) نوآوری ها و پیشرفت های انتقادی او در نظریه ماركسیسم (به مثابه طریقی مألوف در سنت انتقادی)

۳) طراحی و ارائه مدل جایگزین از اصلی ترین حوزه مورد مطالعه اش ـ دموكراسی ـ و ترسیم زوایای آن

۴) ناشناخته بودن او و آثارش در مجامع علمی ـ به ویژه مجامع غیراروپایی ـ با وجود آنكه شأن وی در كنار منتقدان و فلاسفه سیاسی مهمی چون هابرماس، برلین، راولز و آرنت، انكارناپذیر است.

مكفرسون در ۱۹۱۱ در تورنتوی كانادا به دنیا آمد و تقریباً همه عمرش را در آنجا گذراند و آثار ارزشمندی از خود برجای گذاشت:

۱) نظریه سیاسی فردگرایی انحصارطلبانه (۱۹۶۲)، كه مهمترین اثر وی است.

۲) جهان واقعی دموكراسی (۱۹۶۵) كه به فارسی ترجمه شده است.

۳) نظریه دموكراتیك (مجموعه رساله ها) (۱۹۷۳)

۴) زندگی و زمانه دموكراسی لیبرال (۱۹۷۷) كه به تحلیل اندیشه سیاسی غرب از بنتام به بعد می پردازد و در آن تقسیم بندی آموزه اش از چهار مدل دموكراسی را ارائه می كند . این اثر به فارسی ترجمه شده است.

۵) دارایی (۱۹۷۸)

۶) ظهور و سقوط عدالت اقتصادی و مقالاتی دیگر (۱۹۸۵)

همان طور كه اشاره شد سنگ بنای نقادی های مكفرسون مسیر ویژه ای است كه اومانیسم در دوران جدید طی كرده و آسیب های فراوان بر تأسیسات تمدنی غرب وارد ساخته است. از سوی دیگر مكفرسون مفهوم «فردگرایی انحصارطلبانه» را به عنوان قدر متیقن و فصل جامعی در شناسایی دوره مدرن، برمی گزیند تا بدان وسیله بتواند ادوار مختلف حركت نظریه های سیاسی را از هم بازشناسد. همان سان كه هابرماس «حوزه عمومی» را برمی گزیند. فردگرایی انحصارطلبانه وضعیتی است كه فرد به طور اساسی و ذاتی مالك شخص خویش یا توانایی های خویش تصور می شود كه از بابت آنها هیچ دینی به اجتماع ندارد. فرد نه به صورت بخشی از یك كل اجتماعی بزرگ تر بلكه همچون مالك خویش در نظر گرفته می شود. به عبارت دیگر او حكایت از وضعی می كند كه به نظر افراط در خود بنیادی شب ها: مفهوم اومانیزم را مغلوب ساخته و حتی باعث شده «فرد تا جایی كه مالك شخص خویش و توانایی های خویش است آزاد باشد» (فروغی)

چنین بشری از نظر مكفرسون جامعه را همساز خویش می سازد و به بازاری مبدل می كند كه همه روابط، از مبادله میان مالكان آزاد و سودجو سرچشمه می گیرد. هرچند غرب مدرن در آغاز راه، با تأسیس و تأكید بر این مفهوم، توانست سرعت خود را از ارزش های جامعه فئودالی پیشین رها سازد اما امروز، این كلید رهایی بخش، به زنجیری بر پای انسان و جامعه غربی تبدیل شده است. مطابق استدلال مكفرسون، امروزه استعدادهای تولیدی چنان در حد كفایت تحول یافته اند و ثروت چنان در حد كفایت متكاثر شده است كه این «مفهوم منحرف، مصنوعی و موقت از انسان» را مطرود كرده است. (لوسن، ۱۳ ، ۲۳۷)

در مقابل مكفرسون بر مفهومی دیگر از «انسان» تأكید می كند. او با طرح این مسأله كه الگوی فردگرایانه و تملك طلبانه در جامعه لیبرالیستی تكوین یافته و تلاش انسان ها تابعی از روابط بازار است تا حقیقی درون زاد كه بتوان انسان را با آن تعریف كرد، در نگرش های هابزی از انسان تردید وارد می كند. موافق نظر هابز و لیبرال دموكرات های سنتی، انسان ها تلاش می كنند ارزش های خودخواهانه را مطابق با سرشت متكاثرشان بیشینه كنند. به نظر مكفرسون آنها تلاش می كنند استعدادهای خود را به قصد هماهنگی و وحدت اجتماعی و احترام متقابل برای یكدیگر (به منزله حاملان استعدادها) توسعه بخشند. (همان، ۲۵۱).

● تفكیك دموكراسی لیبرال از غیرلیبرال

موضوع اصلی كتاب «جهان واقعی دموكراسی» كه از دغدغه های اصلی مكفرسون در فلسفه سیاسی نیز هست، تمیز دادن و تفكیك قائل شدن میان دو معنای واقعی و تجربه شده از دموكراسی است. غرب دو مفهوم لیبرال و ماركسیستی از دموكراسی را تجربه كرده كه هر دو با وجود قرابت هایی، نتوانسته اند حق مطلب را در تحقق دموكراسی ادا كنند. البته غرب تجربه دموكراسی های باستانی و كهن را نیز دارد كه مكفرسون به آنها هم اشاره دارد، اما حیطه دقت مكفرسون، مفهوم جدید دموكراسی است كه بیشتر رهاورد انقلاب فرانسه و تأملات پی درپی آن بوده است. بانیان فكری و فلاسفه سیاسی آن دوران، از جمله منتسكیو، روسو و دوتركویل، سعی كردند سنت از یاد رفته دموكراسی را احیا كنند تا این سنت در بستر تحولات سیاسی اروپا به مفهومی مدرن تبدیل شود.

مكفرسون دموكراسی های معاصر را به دو دسته لیبرال و غیرلیبرال تقسیم می كند و معتقد است كه در مفهوم دموكراسی، دو تغییر اساسی رخ داده: یكی در جوامع غربی پس از پیدایش لیبرالیسم و دیگری در كشورهای سوسیالیستی و جهان درحال توسعه. بنابر تحلیل او، دموكراسی در جوامع دست دوم، به مفهوم اصیل و كهن نزدیك تر است (مكفرسون، ۱۳۷۹ (مقدمه مترجم) ص ۱۱)

مكفرسون داستان زشت و زیبای دموكراسی را از قدیمی ترین مفهوم آن آغاز می كند: دولت شهرهای یونان باستان كه دموكراسی به معنای حكومت بزرگ ترین طبقه ـ طبقه سافل ـ مطرح می شد و هرچند در برخی ادوار تحقق یافت، اما پیوسته مورد نفرت و بیزاری فرهیختگان آن تمدن بود. این بیزاری تا همین اواخر، اما در سطحی روبه كاهش ادامه داشت كه كرامول (cromwell) و مساوات طلبان (Levellers) در قرن هفدهم در انگلستان هم به آنها ملحق می شوند، حتی جان استوارت میل مبلغ اصلی لیبرالیسم در قرن ،۱۹ كه نقش مهمی برای توده های مردم و عوام قائل بود، نظام رأی گیری را پیشنهاد كرد كه در آن، طبقه كارگر به اكثریتی پرنفوذ تبدیل نشود (همان، ص ۲۵). مكفرسون پیش از ورود به انواع برداشت ها ازدموكراسی به سه برداشت كلیدی، اشاره می كند كه در همراهی با نگاه انتقادی وی، تأثیرگذار است: اول آن كه دموكراسی عام، به عینه مدل غربی نیست، با وجود آنچه غرب بدان اعتقاد دارد، لیبرال دموكراسی مدل منحصربه فرد دموكراسی نیست. نظام غیرلیبرال حاكم بر قطب شرق یا كشورهای توسعه نیافته، (به نظر او) برای خود نوعی دموكراسی قائل هستند، دوم آن كه لیبرال دموكراسی هم به هر حال عبارت است از قدرت، آن هم سیستم دوگانه قدرت؛ و نباید از این منظر آن را از دیگر اشكال حكومت جدا خواند. به هر حال در لیبرال دموكراسی هم، حكومت شوندگان از كارهایی منع و به كارهایی وادار می شوند. و اما نكته سوم، جلب توجه مكفرسون است به ملازمت سرمایه داری ـ به عنوان یك نظام اقتصادی ـ با لیبرال دموكراسی. تعجب آور می بود اگر به این نتیجه می رسیدیم كه تناظر سرمایه داری و لیبرال دموكراسی تصادفی بوده و بر اثر تقارن تاریخی پدید آمده است (همان، ص ۲۳)

ابعاد امروزین دموكراسی در جوامع غربی با غیرغربی تفاوت دارد. دموكراسی در جوامع غربی تا پیش از تثبیت دولت لیبرال امتیازی محسوب نمی شد. سپس متأثر از شرایط و اوضاع قرن ،۱۹ دولت لیبرال دموكراتیزه و به دنبال آن مردمسالاری هم لیبرالیزه شد، اما در جوامع غیر غربی ـ سوسیالیستی و یا در حال توسعه ـ دموكراسی در كسوت یك انقلاب ضدسرمایه داری لیبرال ظهور كرد. جنبش هایی كه از این پس آغاز می شد خود را به طور كامل دموكرات می نامیدند و نه به دنبال حكومت به نفع یك طبقه بلكه با شعار حكومتی در جهت استقرار منافع افراد جامعه، رشد كردند (همان، ص ۲۴) .

سید مجید امامی

منابع در روزنامه موجود می باشد


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.