یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

شمایلی از زندگی مردم عادی


شمایلی از زندگی مردم عادی

آبراهام ولنتاین ویلیامز جکسن در سال ۱۸۶۲ میلادی در نیویورک چشم به جهان گشود پس از طی دوره دبستان و دبیرستان در سال ۱۸۷۹ وارد دانشگاه معروف کلمبیا شد و در رشته ادبیات یونان و روم قدیم لیسانس گرفت

آبراهام ولنتاین ویلیامز جکسن در سال ۱۸۶۲ میلادی در نیویورک چشم به جهان گشود. پس از طی دوره دبستان و دبیرستان در سال ۱۸۷۹ وارد دانشگاه معروف کلمبیا شد و در رشته ادبیات یونان و روم قدیم لیسانس گرفت.

بلافاصله بعد از گذراندن دوره لیسانس شروع به آموختن زبان های سانسکریت و اوستایی کرد و در سال ۱۸۸۷ موفق به گرفتن مدرک دکتری در رشته زبان های هند و اروپایی شد. در همان سال برای تکمیل دانش خود در زمینه زبان های باستانی هندی و ایرانی راهی آلمان شد و زبان اوستایی را نزد «کارل گلدنر» و زبان هندی باستان را نزد «ریشارد پیشل» فرا گرفت.

پس از مراجعت به آمریکا در سال ۱۸۹۹ موفق شد کتابی به نام «زرتشت، پیامبر ایران باستان» منتشر کند که همین کتاب باعث شهرت جاودانه جکسن در محافل علمی آن روزگار شد. در همین اوان او به فکر مسافرت به ایران و دیدن زادگاه زرتشت افتاد و تصمیم گرفت برای این منظور به شرق مسافرت کند. او مسافرتش را از ماورای قفقاز شروع کرد و با گذشتن از سرزمین های آن سامان به ایران وارد شد. جکسن، هدف از سفر به ایران و مسیر حرکتش را این گونه شرح می دهد: «در آخر ژانویه ۱۹۰۳ بود که من از دانشگاه کلمبیا به مدت شش ماه مرخصی گرفتم تا بتوانم دوباره از مشرق زمین دیدن کنم... اکنون مقصد من ایران و آسیای میانه و هدفم از این مسافرت، مطالعه در آثار باستانی و تحقیق و تتبع علمی بخصوص درباره زرتشت و آیین قدیم مغان بود.

زیرا از آغاز جوانی شیفته آن مردان خردمند مشرق زمین شده بودم و مدت ها بود حس می کردم مجذوب نیرویی شده ­ام که مرا به سوی سرزمین خورشید می کشاند... خط سیری که از پیش به روی نقشه تعیین کرده بودم و توانستم بپیمایم، من را از قفقاز در شمال تا نزدیکی خلیج فارس در جنوب و از آنجا به یزد در کویر مرکزی و دوباره به طرف شمال به تهران و دریای خزر می برد...» او همان گونه که خود معترف است هدفش از سفر به ایران، دیدن اماکن باستانی ایران بوده است و بنابراین توجه زیادی به رفتار، آداب و رسوم مردم ندارد، اما طی سفر به نکات جالبی از آداب و رسوم مردمی که با آنها حشر و نشر داشته پرداخته که ذکر برخی از آنها خالی از لطف نیست. او که آثار دلبستگی و شیفتگی­ اش به ایران باستان در نوشته­ هایش موج می زند، در معرفی ایران به خوانندگان اثرش، شرح مختصری از تاریخ ایران را بیان و از قدرت و شکوه ایران باستان تمجید می کند. همچنین او از نفوذ زبان فارسی در زبان های اروپایی بویژه انگلیسی سخن می گوید و در همین خصوص به ریشه یگانه هر دو زبان اشاره می کند. او زبان و ادبیات پارسی را در زمره مهم ترین آثار ادبی جهان جای می دهد.

او طی سفرش به شمایلی از زندگی مردم عادی این سرزمین نیز نیم نگاهی می کند.

مثلا اشاره می کند بیشتر روستاهای ایران کم جمعیت و محقر است و مردم این روستاها از داشتن امکانات بهداشتی محرومند و برای نمونه می گوید مردم از همان آبی که برای شستن لباس های خود استفاده می کنند، می نوشند یا در توصیف شهر تبریز می نویسد با آن که این شهر از دوره باستان مسکون است، اما شهری دلگیر و از نظر معماری خیلی ساده است. بیشتر خانه­ های مردم یک طبقه با سقف های مسطح و ملات این خانه­ ها از گل و آهک است. یا مثلا درباره ارزش پول ایران می نویسد: «در بازار (تبریز) واحد پولی که هنگام معامله رد و بدل می شود، قران یا سکه­ های دو قرانی است که دومی تقریبا برابر ۲۰ سنت آمریکایی است. یک قران مرکب از ۲۰ شاهی و هر شاهی معادل نیم سنت است. تومان عبارت است از ۱۰ قران یا چیزی کمتر از یک دلار». او همچنین می نویسد رسم تعارف کردن مردم ایران برایش جالب بوده و می گوید این رسم نشان می دهد مردم ایران انسان های اجتماعی هستند که در معاشرت بی نهایت مودبند. او اضافه می کند قلیان و انواع آجیل­ ها جزء جدانشدنی مراسم پذیرایی ایرانیان از مهمان است؛ چه مهمان وطنی و چه فرنگی. او که در ادامه سفرش از ملاقات با یکی از مشاهیر زرتشتی تهران به وجد آمده، او را این گونه معرفی می کند:

«برجسته ترین عضو جامعه زرتشتی در تهران، صراف ثروتمندی است به نام ارباب جمشید بهمن که ثروتش را به صدها هزار تومان تخمین می زنند و در دربار هم سرشناس است و این امر به موقعیت زرتشتیان فوق العاده کمک می کند؛ زیرا آنها می توانند به وساطت او به پادشاه عرض حال بنویسند. درستکاری و امانتداری او در حد اعلاست و اعتبارش حتی در چشم مسلمانان که طبیعتا می کوشند با زدن داغ کافر او را کوچک گردانند، چندان است که ایرانیان یکسره به شرافت و درستی ­اش ایمان دارند...»

اگر بخواهیم به همه نکاتی که جکسن طی سفرش درباره فرهنگ و رسوم ایرانیان نگاشته، بپردازیم خود قطعا کتابی مستقل خواهد شد که متاسفانه خارج از عهده این نوشتار است و بناچار این نوشته را با ذکر این نکته که جکسن در نهایت پس از سال ها تدریس و تحقیق در زمینه شرق باستان سال ۱۹۳۷ در نیویورک درگذشت به پایان می رسانیم.

علی الله ­جانی