یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

احتیاط, سكوت و دیگر هیچ


به تدریج در حال رسیدن به این تحلیل هستم كه پیروزی هر كدام از كاندیداهای ریاست جمهوری كه شانسی برای تایید صلاحیت شان توسط شورای نگهبان وجود دارد, تاثیری جدی بر روند كلی امور كشور نخواهد داشت و جامعه ایرانی را از سرنوشتی كه برای آن در حال رقم خوردن است, دور نخواهد كرد

شاید در این میان فقط یك تفاوت قابل اعتنا باشد و آن اینكه پیروزی كاندیدای هر یك از طیف های مختلف درون حكومت، كانون درد و نقاط خونریزی زایمان غیرطبیعی و سختی كه در انتظار جامعه ایران است جابه جا خواهد كرد.با این تحلیل، چون و چرا در باره اعمال و افكار این و یا آن كاندیدا بیهوده و اتلاف وقت به نظر می رسد و تنها این نكته اهمیت پیدا می كند كه پیروزی فلان كاندیدا كانون درد را از كدام طبقه و نیروی اجتماعی دور و به كدام طبقه نزدیك خواهد كرد.از این منظر، اعتقاد من این است كه رئیس جمهور آینده، به هر میزان كه به طیف تندتر محافظه كاران نزدیك تر باشد، به همان میزان نیروهای معتدل اجتماعی را از خطر دور خواهد كرد. بر این مبنا، بحثی كه بین من و آقایان زیباكلام و محمود صدری بر سر پیامدهای دستیابی دوباره آقای رفسنجانی به كرسی ریاست جمهوری در گرفته است، به كلی قلب ماهیت می دهد و مركز نزاع را از نحوه رفتار آقای هاشمی در گذشته و نوع تفكر وی در حال حاضر، به میزان توانایی عینی و عملی او برای «عبور از بحران» آینده منتقل می كند، بحرانی كه ظاهراً هاشمی خود از آن آگاه است و احتمالاً از همین رو، كاندیداتوری برای ریاست جمهوری را به نوشیدن داروی تلخ تشبیه كرده است.آقایان زیباكلام و صدری بر این نظرند كه آقای رفسنجانی مرد قدرتمند نظام است و از همین رو، مناسب ترین فرد برای گذر از بحران آینده به شمار می رود. دیگرانی هم در این باور با آن دو شریكند. برای نمونه، آقای صدری معتقد است جناح راست به رغم داشتن قدرت كافی برای اعمال اراده خود در حوزه داخلی، مقبولیت بین المللی ندارد و جناح اصلاح طلب نیز به رغم مقبولیت بین المللی امكان انجام كاری در داخل از آن برنمی آید. در این میان « هاشمی رفسنجانی نه به اندازه جناح اول در حوزه خارجی نامقبول است و نه در حوزه داخلی مسلوب الاختیار. این حد میانگین لاجرم هر دو جناح را برخلاف میل و اراده آنان نیازمند هاشمی رفسنجانی می كند و جامعه بین المللی ناگزیر است او را معدل نگاه ایرانیان به سیاست خارجی به شمار آورد.»به اعتقاد من این تصویر از آرایش نیروهای سیاسی در ایران ناقص و در مورد خاص آقای رفسنجانی كاملاً متكلفانه است. تا آنجا كه بنده از تحولات خارجی اطلاع دارم، جامعه بین المللی نشانه ای مبنی بر اینكه هاشمی رفسنجانی را متفاوت از جناح راست و یا فردی میانه رو به حساب می آورد، از خود بروز نداده است، بلكه به عكس، هرگاه رسانه ها و یا محافل رسمی خارجی بخواهند از «خطر ایران» سخنی به میان آورند به نخستین چیزی كه اشاره می كنند اظهارات آقای رفسنجانی در باره تاثیر متقابل استفاده از سلاح اتمی بین دنیای اسلام و اسرائیل است. به واقع قرینه های بسیاری وجود دارد كه نشان می دهد جامعه بین المللی خود را ناگزیر از پذیرفتن آقای رفسنجانی به عنوان «معدل نگاه ایرانیان به سیاست خارجی» نمی داند و اصولاً به تحولات ایران چنین نگاهی ندارد.این موضوع در باره میزان قدرت آقای رفسنجانی در داخل كشور نیز صدق می كند. به خلاف نظر آقای صدری، در حال حاضر هیچكدام از دو جناح سیاسی حاكم، به رفسنجانی احساس نیاز نمی كنند و بسیار بعید است كه این نیاز تا روز انتخابات نیز ظهور و بروز كند. حتی به عكس، پاره ای از محافل راست گرا با تمام نیروی خویش درصدد جلوگیری از كاندیداتوری آقای رفسنجانی هستند و اصلاح طلبان نیز آشكارا به وی التفاتی ندارند.بیان نكته فوق، شاید آقای زیباكلام را به وجد آورد كه بالاخره من به مخالفت محافظه كاران با رفسنجانی اعتراف كردم! گمان نمی كنم در ایران كسی یافت شود كه با مسائل سیاسی آشنا باشد و در عین حال از مخالفت شدید طیفی از محافظه كاران با آقای رفسنجانی بی اطلاع باشد. من نیز به نوبه خود از این اختلاف آگاهم و بخصوص مطالب نشریات وابسته به طیف تندرو محافظه كاران در طول دوره دوم ریاست جمهوری رفسنجانی را به یاد دارم كه چگونه نزدیكان و حتی افراد خانواده او را مورد تعرض قرار می دادند. انتقاد من به رفسنجانی این نیست كه محافظه كاران با او موافقند، بلكه اعتراضم به این است كه به رغم همه این مخالفت ها، چرا رفسنجانی باز هم خود را از همان جناح می داند و در انتقاد علنی از آنها كلامی بر زبان نمی راند؟ ممكن است گفته شود كه آقای رفسنجانی تلاش می كند فردی فراجناحی باشد و شرط آن نیز عدم درگیری با جناح هاست. در پاسخ باید بگویم اولاً معنی فراجناحی بودن یك چهره سیاسی را درك نمی كنم و ثانیاً انتقادهای تند و گزنده آقای رفسنجانی در طول ۱۶ سال گذشته از جناح چپ و اصلاح طلبان را نیز به خوبی به خاطر دارم. اگر شرط فراجناحی بودن، عدم درگیری با همه جناح هاست، چرا این اصل فقط شامل یك جناح شده است؟به باور من،احتیاط توام با سكوت تاییدآمیز رفسنجانی در برابر محافظه كاران را به چیزی جز اقتدار اندك او در ساختار قدرت موجود نمی توان تعبیر كرد و با چنین جایگاهی، وی با اتكاء به كدام نیرو خواهد توانست كشتی دولت را به سر منزلی كه مورد علاقه زیباكلام و صدری است، برساند؟بیراه نخواهد بود اگر تاكید كنم كه هاشمی در صورت پیروزی در انتخابات، بار دیگر جمعی از تكنوكرات های میانه رو را به میدان می آورد و وقتی كه با تهدید و خطر اقتدارگرایان روبرو شد، با فاصله گرفتن از آنها، به سرنوشت مقدرشان می سپارد. سرنوشت كرباسچی، مهاجرانی، نوری و ده ها مدیر خرد و كلانی كه با اعتماد به وی پا به عرصه مدیریت اجرایی، سیاسی و فرهنگی گذاشتند برای ما آموزنده نیست؟ و آزموده را دوباره آزمودن خطا نیست؟آقای زیباكلام در دفاع از آقای رفسنجانی اصرار كرده است كه وی در هر حال یك «عمل گرا»ست و در صف «اصول گرایان» قرار ندارد. به گمانم در كشور ما، هیچ چیز به اندازه «واژه ها» گمراه كننده نیست! «اصول گرا» واژه ای است كه محافظه كاران برای نامیدن خود وضع كرده اند و به تدریج كاربرد آن را به رقیبان و مخالفان نیز تحمیل نموده اند. اما آنها با چه ملاكی اصول گرا هستند و به كدام اصل و اصول وفادار مانده اند؟ به عكس نظر آقای زیباكلام، من طیفی را كه وی «اصول گرا» نامیده است، كاملاً عمل گرا می دانم به ویژه اینكه اگر عمل گرایی را «داشتن انعطاف لازم برای حفظ قدرت» معنا كنیم. آقای رفسنجانی هم به همین مفهوم عمل گراست، اما این نوع عمل گرایی آنقدر كه به مذاق آقای زیباكلام شیرین آمده است، در كام دیگران خوش نیست و شاید از همین رو، آقای زیباكلام در گرماگرم بحث ضروری دیده است كه ذكر خیری هم از جماعت ملی- مذهبی ها كند و به روی من آورد كه «بزرگ ترین خبط و خطای ملی - مذهبی ها اتفاقا همان كنار رفتن ها و استعفایشان بود.» ظاهراً از نظر آقای زیباكلام، مرحوم مهندس بازرگان می بایست به رغم فضای خاص آن روز ایران، به كرسی نخست وزیری می چسبید از مقام خود استعفاء نمی داد!آقای زیباكلام در عین حال به امثال من خرده گرفته است كه چرا در جریان كارزار آقای رفسنجانی با «اصول گرایان» آن روز هم همچون امروز نظاره گر بودیم؟ در پاسخ وی عرض می كنم كه بنده یك همشهری مشهور و باسواد داشتم كه نثری بی نظیر داشت و از قضا در شمار غیرخودی ها هم بود. وقتی آقای رفسنجانی به ریاست جمهوری رسید، آن همشهری از هیجان ناشی از تصور آغاز دوره ای از میانه روی، سكوت طولانی خود را شكست و به حمایت از هاشمی دست به قلم برد و نوشته اش در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. چاپ آن مطلب همانا و هجوم سیل آسای تهمت و ناسزا علیه او همانا! و ما بقی قضایا را هم می دانید از هیچ كس بانگ اعتراضی برنخاست، به ویژه از جانب آقای رفسنجانی!



همچنین مشاهده کنید