پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

اگزیستانسیالیسم و رنج بشر


اگزیستانسیالیسم و رنج بشر

تاریخ فلسفه, حکایت از انبوه اختلاف ها دارد و بر این اساس, فراوانی آرا و اندیشه های گذشتگان در نگرش اگزیستانسیالیستی, خسته کننده و ملال آور تلقی می گردد, پس, نگاه فیلسوفانه از «اکنون» و از فرد اندیشه فلسفی فرد آغاز شده و اگزیستانسیالیسم به جای اینکه پرداختن به آرای دیگران درباره یک موضوع و مساله را هدف قرار بدهد, فرد را به رویارویی با آن فرا می خواند زیرا به باور این فیلسوفان, فلسفه برای شناخت امر واقع آمده و نه بررسی و شناخت موافقت ها و مخالفت های فیلسوفان, و این در فهم اندیشه های اگزیستانسیالیست ها, بسیار اهمیت دارد

تاریخ فلسفه، حکایت از انبوه اختلاف‌ها دارد و بر این اساس، فراوانی آرا و اندیشه‌های گذشتگان در نگرش اگزیستانسیالیستی، خسته‌کننده و ملال آور تلقی می‌گردد، پس، نگاه فیلسوفانه از «اکنون» و از فرد (اندیشه فلسفی فرد) آغاز شده و اگزیستانسیالیسم به جای اینکه پرداختن به آرای دیگران درباره یک موضوع و مساله را هدف قرار بدهد، فرد را به رویارویی با آن فرا می‌خواند زیرا به باور این فیلسوفان، فلسفه برای شناخت امر واقع آمده و نه بررسی و شناخت موافقت‌ها و مخالفت‌های فیلسوفان، و این در فهم اندیشه‌های اگزیستانسیالیست‌ها، بسیار اهمیت دارد. خودشناسی را بر جهان شناسی ترجیح داده و به دلیل محدود بودن عمر آدمی، پرداختن به آنچه کمتر به کار بشر می‌آید را ناسودمند و بیراهه ارزیابی می‌کنند که ادعای درستی هم به نظر می‌رسد.

فلسفه اگزیستانسیالیسم، نمی‌خواهد همچون فلسفه قدیم و نگرش‌های گذشته، پی به ماهیت‌ها (زمان، مکان، ذات و...) ببرد بلکه می‌خواهد مفاهیمی مانند؛ یأس، اضطراب، دوست داشتن و... را بشناسد و بشناساند. فلسفه اگزیستانسیالیسم، دغدغه‌اش، پی بردن به مسایل وجودی است، مسایلی که دانستن آنها به دگرگونی در زندگی انسان‌ها می‌انجامد. در پی یافتن «معنای زندگی» است. به مسایلی می‌اندیشد که اندیشیدن درباره آنها، تفاوتی در رفتار و احوال آدمی پدید می‌آورد و این در جمله مشهوری از آلبرکامو که می‌گوید، معنای زندگی فوری‌ترین و فوتی‌ترین مساله بشر است، آشکارا نمود می‌یابد. اگزیستانسیالیسم از همین نقطه آغاز می‌کند و با این رویکرد که «مساله بزرگ زندگی این است که بدانی چطور لابه لای آدم‌ها بلغزی».(۱) به عبارتی به موضوع «دیگری» هم پرداخته و آن را واکاوی می‌کند.

از دیدگاه اگزیستانسیالیست‌ها، ما باید خودمان را بشناسیم و بر این ادعا سخت تکیه دارند و از این می‌توان نتیجه گرفت که ذهن و ضمیرشان بیش و پیش از هر چیز، متوجه درون آدمی است. در بیرون، آنچه در نظر آنها اهمیت می‌یابد و به دو شاخه تقسیم شان می‌کند.(۲) باور به وجود یا عدم وجود واجب‌الوجود است، زیرا تاثیر این باور را در زندگی نمی‌توان کتمان کرد. در این فلسفه، ریشه‌یابی اضطراب، امید، ناامیدی، یأس و... از اهمیت زیادی برخوردار است و موضوع «آزادی» نیز یکی از جدی‌ترین دل‌مشغولی‌های نمایندگان فکری این فلسفه است. سارتر در کتاب «هنرمند و زمان او» که توسط مصطفی رحیمی در سال ۱۳۴۵ ترجمه شده است و در مقاله‌ای که پس از آزادی فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم می‌نویسد، اظهار می‌دارد که ما هیچ گاه مانند دوران سلطه نازی‌ها آزاد نبوده‌ایم.

زیرا تا قبل از آن ما زندگی معمولی و عادی مان را داشتیم و در زندگی عادی، اندک اندک گزینش و انتخاب جای خود را به عادت می‌دهد و ما آگاهانه چیزی را بر نمی‌گزینیم اما در هنگام اشغال فرانسه توسط آلمان نازی، در مواجهه با یک نازی که سراغ فلان کاغذ را می‌گرفت و می‌گفت فلان کاغذ کجاست، بگو وگرنه کشته می‌شوی، جای گزنیش گشوده می‌شد. در این اندیشه، آزادی و گزینش زمانی معنا پیدا می‌کند که فراتر از عادت‌ها و هنجارهای اجتماعی بیرون بایستد... وی در ادامه این مقاله به مسایل درونی نهضت‌های مقاومت می‌پردازد.

هرگاه سخن از اگزیستانسیالیسم به میان آید، چهره‌هایی همچون؛ کی یر کگارد، ژان پل سارتر، مارتین هایدگر، گابریل مارسل، کارل یاسپرس، آلبر کامو و... در ذهن مخاطبان نقش می‌بندند، اما باید در نظر داشت که از میان این چهره‌ها، سارتر است که هم از اگزیستانسیالیست نامیده شدن‌اش پرهیز نداشته و هم به گونه‌ای یک اگزیستانسیالیست تمام عیار به شمار می‌آید. سارتر باور دارد که انسان هیچ نیست مگر آنچه از خود می‌سازد. یعنی بیش و پیش از هر چیز بر وجود انسان تکیه دارد و از این رو انسان را مسوول وجود خویش می‌داند، انسان در نظر او، پیش از هر چیز طرحی است که در درون گرایی خود می‌زید، پیش از هر چیز همان است که طرح تحقق و شدنش را افکنده است. ولی آیا به این صورت تکلیف همه چیز روشن می‌شود؟ آلبر کامو باور دارد، که پس از این رنج بشری وارد قضیه شده و همه طرح‌ها را به‌هم می‌ریزد...

سارتر با نوشتن رمان، نمایشنامه و مقاله‌های ادبی، وجه دیگری از رویکرد اگزیستانسی به مسایل بشری را با نشاندن مخاطبان، به جای شخصیت‌های داستان‌های‌اش نمایان کرده و می‌کوشد با این روش، حرف‌های خودش را بزند و مخاطبان را به چالش با خویش فراخواند، که خود جای اندیشیدن فراوان دارد و از سویی دیگر، پیدایش اگزیستانسیالیسم و برگزیدن شیوه‌هایی مانند داستان گویی و نمایشنامه‌نویسی، در چگونگی انتقال پیام و رساندن مقصود، تحولی شگرف را بنیان می‌گذارد.

اگزیستانسیالیست‌ها ممکن است در بیان داستان (چنانچه در تهوع سارتر می‌بینیم) استدلال‌های محکمی را هم ارایه نکنند منتها با ترسیم تجربی وضعیتی، آن را برای مخاطبان پذیرفتنی می‌سازند. آنها برای انتقال پیام، استدلال را کافی ندانسته و برای همین از هنر و ادبیات بهره زیادی می‌برند ولی نمی‌توان این را به معنای گذر از استدلال و آوردن دلیل در اندیشه آنها دانست.

پی نوشت‌ها:

۱. کامو، آلبر، یادداشت‌ها (جلد دوم)، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، نشر ماهی، ۱۳۸۷، ص ۱۸۶

۲. این دو شاخه (الحادی و غیرالحادی) را بیش از همه ژان پل سارتر و گابریل مارسل، نمایندگی می‌کنند.