پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رویا و خیال یك واقعیت است, خیال پرداز باش


رویا و خیال یك واقعیت است, خیال پرداز باش

فردریش نیچه می گوید «بزرگ ترین فاجعه آن روزی به سراغ بشریت می آید كه خیال پردازان ناپدید گردند» سراسر تكامل انسان به این سبب بوده است كه انسان درباره اش خیال پردازی كرده است آن چه دیروز یك رویا بود, امروز یك واقعیت است و آن چه امروز یك رویاست, فردا به واقعیت خواهد پیوست

فردریش نیچه می‎گوید: «بزرگ‎ترین فاجعه آن روزی به سراغ بشریت می‎آید كه خیال‎پردازان ناپدید گردند» سراسر تكامل انسان به این سبب بوده است كه انسان درباره‎اش خیال‎پردازی كرده است. آن چه دیروز یك رویا بود، امروز یك واقعیت است و آن چه امروز یك رویاست، فردا به واقعیت خواهد پیوست.

همه‎ی شاعران، موسیقی‎دانان و عارفان خیال‎پردازند. در حقیقت خلاقیت محصول نوعی خیال‎پردازی است.

اما این رویاها آن رویاهایی كه زیگموند فروید به تحلیل آن می‎پرداخت، نیست. بنابراین باید بین رویای یك شاعر، یك مجسمه‎ساز، یك معمار، یك عارف و یك رقصنده از یك سو و رویای یك ذهن بیمار از سوی دیگر تمایز قائل گردید.بسیار مایه‎ی تأسف است كه زیگموند فروید درباره‎ی خیال‎پردازان بزرگی كه شالوده‎ی كل تكامل انسانی را تشكیل می‎دهند، دست روی دست گذاشته است. او فقط با رویكردی روان‎شناختی به افراد بیمار نزدیك شد و از آن جا كه كل تجربه‎ی زندگی‎اش تحلیل رویاهای افراد جامعه‎ستیز و روانی بود، خود واژه‎ی خیالبافی مطرود و منفور ماند. هر چند دیوانه به خیالبافی می‎پردازد، اما خیالاتی كه در سر می‎پرورد، برای خود او نیز مخرب است. فرد خلاق خیالبافی می‎كند، اما رویاهایش دنیا را غنا می‎بخشد.به یاد میكل‌آنژ می‎افتم. او داشت از بازاری كه در آن همه نوع سنگ مرمر یافت می‎شد، عبور می‎كرد كه چشمش به سنگ زیبایی ‎افتاد. قیمت را جویا ‎شد. صاحب مغازه گفت: «می‎توانی این سنگ را مجانی برداری، چون مدتی است این جا افتاده و فضای زیادی را اشغال كرده … دوازده سال است كه هیچ كس حتی احوالش را نپرسیده. من هم چشمم آب نمی‎خورد این تخته سنگ حتی به درد لای جرز بخورد.»میكل آنژ سنگ را برداشت و تقریباً یك سال تمام بر روی آن كار ‎كرد و چه بسا زیباترین مجسمه‎ای را كه تا به حال دنیا به خود ندیده است را ‎ساخت و همین چند سال پیش دیوانه‎ای سعی ‎كرد آن را نابود كند. این مجسمه كه در واتیكان قرار داشت مجسمه‎ای از عیسی مسیح پس از باز شدن از صلیب بود كه بر روی پاهای مادرش، مریم مقدس، بی‎جان دراز كشیده بود. من فقط عكس آن را دیده‎ام، اما این مجسمه چنان طبیعی و زنده است، كه گویی عیسی هر آن قرار است از خواب بیدار شود. و او با چنان هنرمندی بی‎نظیری آن مرمر را تراشیده بود كه می‎توانستی این هر دو را احساس كنی ـ قدرت مسیح و شكنندگی مسیح. و اشك در چشمان مریم مقدس، مادر عیسی مسیح، حلقه زده …

چند سال پیش بود كه دیوانه‎ای با چكش به جان این شاهكار میكل آنژ افتاد و وقتی دلیل این كار را از آن دیوانه پرسیدند، جواب داد: «من هم می‎خواهم مشهور شوم. میكل آنژ یك سال جان كند تا مشهور شد. من فقط باید پنج دقیقه وقت می‎گذاشتم تا كل مجسمه را خراب كنم و الان اسم من تیتر اول روزنامه‎های سراسر دنیا شده است!

هر دو نفر بر روی سنگ مرمر واحدی كار كرده بودند، یكی آفرینشگر بود و دیگری فقط یك دیوانه‎ی زنجیری.پس از یك سال كه میكل آنژ كار مجسمه را به پایان رساند، از سنگفروش خواست كه به منزلش بیاید تا چیزی را به او نشان دهد. سنگفروش كه نمی‎توانست آن چه را می‎بیند باور كند، گفت «این مرمر زیبا را از كجا آورده‎ای؟»

و میكل آنژ گفت: «به جا نیاوردی؟ این همان سنگ بدقواره‎ای است كه دوازده سال آزگار جلوی مغازه‎ات خاك خورد.» و من این واقعه را خوب به خاطر سپرده‎ام كه سنگفروش پرسید: «چی شد فكر كردی كه این سنگ بدقواره می‎تواند به چنین مجسمه‎ی زیبایی تبدیل شود؟»

میكل آنژ گفت: «من در این باره فكر نكردم. من رویای ساختن چنین مجسمه‎ای را در سر داشتم و وقتی از كنار آن قطعه سنگ می‎گذشتم، ناگهان مسیح را دیدم كه مرا صدا می‎زد: «من در این سنگ محبوسم. آزادم كن، كمك كن تا از این سنگ بیرون بیایم.» و من دقیقاً همان مجسمه را در آن سنگ دیدم. بنابراین من فقط كار ناچیزی انجام دادم؛ من بخش‎های اضافی و غیر ضروری سنگ را كندم و بیرون ریختم تا مسیح و مادرش هر دو از اسارت خویش آزاد گردیدند.»

چه خدمت بزرگی برای بشریت بود اگر فردی با قابلیت زیگموند فروید،‌ به جای روانكاوی بیماران روانی و تحلیل رویاهای آن‎ها، بر روی رویاها و خیالپردازی‎های كسانی كار می‎كرد كه از نظر روان‎شناسی سالم بودند و نه تنها سالم كه افرادی خلاق و آفرینشگر بودند. تحلیل رویاهای این عده نشان خواهد داد كه همه‎ی رویاها واپس خورده نیستند، بلكه رویاهایی هستند كه از شعوری خلاق‎تر از مردمان عادی نشأت گرفته‎اند. و رویاهای آن‎ها بیمارگونه نیست، بلكه به طرزی واقعی و اصیل سالم است. سراسر تكامل انسان و آگاهی او به وجود همین خیال‎پردازان بستگی داشته است. كل هستی یك واحد ارگانیك است. شما فقط دست به دست همنوعان خود نمی‎دهید، بلكه دست به دست درختان هم می‎دهید.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.