چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بیشتر ورزشکاران ایرانی مربی تغذیه ندارند
مثبتاندیشی! این کلمهای است که شاید برای دنیای مدرن اختراع شده؛ دنیایی که آدمهایش آنقدر درگیر مشکلات گوناگون میشوند که ترسها و نگرانیها بر زندگی و افکارشان سایه میاندازد و امیدشان به آینده کم و کمتر میشود...
روانشناسان و جامعهشناسان و رسانهها دستبهدست هم دادهاند و از ما میخواهند مثبتاندیش باشیم ولی قدرت آنها هم از مشکلات کمتر است، هم از افکار منفی. ما همیشه آمادهایم تا یک یا چند مشکل را جلوی چشممان ردیف کنیم و از زمین و زمان شاکی باشیم.
اما افرادی هم هستند که بیشترمان در برابرشان کم میآوریم. مجید لشکری، پاسور تیمملی والیبال نشسته ایران، یکی از آنهاست. لشکری چنان از زندگی و کارهایش حرف میزند که آدم را یاد فیلمها و داستانها میاندازد. او روستازاده سختکوشی است که هیچوقت به مشکل پایش توجه نمیکند. ورزشهای مختلف را امتحان میکند، همراه دیگران در باغهای سرسبز شمال کار میکند و حواسش است که مبادا پدر و مادرش به خاطر او غمگین شوند. بین صحبتهایش چند بار از روستای زادگاهش حرف میزند و فکر میکنم زندگی ما میان آسفالت و سیمان و آهن، چقدر با آنهایی که هنوز با طبیعت همنشین هستند، فرق دارد؛ آنها مثل طبیعت سرزنده و سختکوشاند.
از خودتان بگویید؛ کجا و کی متولد شدید؟
مجید لشکری هستم، ۳۴ ساله، متولد و ساکن قائمشهر در استان مازندران. تحصیلاتم دیپلم است. به لطف دوستان، بهدلیل شرایط جسمیام، نتوانستم تحصیلاتم را در دانشگاه و در رشته تربیتبدنی ادامه بدهم.
منظورتان از دوستان چه کسانی است؟ چرا نتوانستید تحصیلات دانشگاهی داشته باشید؟
منظورم رییس، استادان و مسئولان دانشگاه آزاد است؛ هر کدامشان که دراین تصمیمگیری نقش داشتند. کسانی که بهانه آوردند و گفتند به خاطر واحد آمادگی جسمانی نمیتوانیم یک معلول را در رشته تربیتبدنی بپذیریم. من دیپلم تجربی گرفته بودم، تغییر رشته دادم و دیپلم انسانی گرفتم و سال ۱۳۸۲ بدون استفاده از سهمیه قهرمانی که الان داریم، در امتحان ورودی دانشگاه شرکت کردم و در رشته تربیتبدنی پذیرفته شدم. ۲ماه هم سر کلاس حاضر شدم ولی بعد از آن اجازه ندادند درسم را ادامه بدهم.
مگر مسئولان آن واحد دانشگاهی موقع ثبتنام شرایط جسمی شما را نمیدانستند؟
میدانستند. اتفاقا خودم هم گفتم موقع پر کردن فرمهای امتحان ورودی شرایطم مشخص بود، میدانستید که معلولیت جسمی و حرکتی دارم و اگر امکانش را نداشتید، نباید از ابتدا کارت ورود به جلسه را صادر میکردید. از طرف دیگر، روز ثبتنام رشته تربیتبدنی یک پزشک همه دانشجویان را معاینه میکند تا وضعیت جسمیشان را برای این رشته تایید کند. آن زمان هم پزشک مرا رد نکرد. بعد از اینکه همه هزینهها را پرداخت کردم،
۲ ماه وقت گذاشتم و سر کلاس حاضر شدم، به من گفتند نمیتوانم در این رشته ادامه تحصیل دهم. تنها مشکل من این بود که نمیتوانستم بدوم، ولی تواناییهای دیگری داشتم که نادیده گرفته شدند. به هر دلیل این حرفها را نپذیرفتند و مجبور شدم انصراف بدهم و بعد از آن دیگر رغبتی برای ادامه تحصیل نداشتم.
چه مشکلی شما را مجبور کرد والیبال نشسته کار کنید؟
من از پای چپ معلولیت دارم. کوتاهی و لاغری پای چپ باعث شده در راه رفتن مشکل داشته باشم. موضوع به ۳۳سال پیش برمیگردد. خانوادهام خیلی مطمئن نیستند که بیمار شدهام و به خاطر آمپول اشتباه این اتفاق برایم افتاده یا علتش فلج اطفال بوده است! به گفته مادربزرگم که مرا قنداق میکرده، اوایل مشکلی نداشتم ولی بعد از مدتی متوجه میشوند پای چپم مانند قبل حرکت ندارد و تغییر کرده است. دکتر هم میگوید که فلج شدهام.
چطور شد سراغ ورزش رفتید؟
از بچگی اهل ورزش بودم؛ با بچهها فوتبال بازی میکردم ولی به خاطر وضعیت پایم، دروازه میایستادم. در تنیس روی میز خیلی خوب بودم و بدمینتون هم بد بازی نمیکردم. شنا هم که چون بچه روستا هستم، برای ما ورزش معمول است و کاملا در آن تبحر دارم. ولی شروع والیبال با یک اتفاق کوچک پیش آمد! پشت زمین فوتبال مدرسه، عدهای از جوانهای روستا تور نصب کرده بودند و والیبال بازی میکردند. یک روز که به خاطر باران در زمین فوتبال مدرسه آب جمع شده بود، سراغ والیبال رفتم و بعد هم چند باری آنجا تمرین کردم و پنجه و ساعد زدم و متوجه شدم میتوانم بازی کنم. کمکم این ورزش برایم جذاب شد ولی جذابیتش زمانی بیشتر شد که با والیبال نشسته آشنا شدم. در دوره راهنمایی و دبیرستان، والیبال ایستاده بازی میکردم. دوره دبیرستان در مسابقههای آموزشگاهی و بین مدارس هم شرکت کردم. یکی از دوستانم که در شیفت دیگر همان دبیرستان درس میخواند و شرایطش مشابه من بود، اتفاقی مرا دید و متوجه شد والیبال ایستاده بازی میکنم. معلم ورزش و این دوستم والیبال نشسته را به من معرفی کردند و بعد از تست، انتخاب شدم. از سال ۷۷ والیبال نشسته را به صورت جدی شروع کردم. نشستن هم که فرهنگ ما ایرانیهاست! خیلی زود با این شرایط وفق پیدا کردم و توانستم پیشرفت کنم.
پس همراهی با کسانی که شرایط مشابهی با شما داشتند، به پیشرفتتان کمک کرد؟
به هر حال معلول وقتی تنهاست، تفکرات دیگری دارد اما وقتی وارد جمعی میشود که شرایط آنها مشابه خودش است، نگاهش و فکرش تغییر میکند. غیر از این، وقتی در تیم با بچهها تمرین میکردیم، مسابقه میدادیم، کُری میخواندیم و... همه اینها و خاطرات خوب و برنده شدن در مسابقهها، جذابیت و انگیزه بیشتری ایجاد میکرد. قبل از آن هم تفاوت شرایط جسمیام با بقیه مانع پیشرفتم نشده بود. هیچوقت بهدلیل این وضعیت از دیگران جدا نمیشدم یا امتیاز بیشتری نداشتم. من زاده روستا بودم و مثل دیگران کار میکردم. علاوه بر این، بیشتر بچههایی که معلولیت دارند، غرور خاصی دارند و نمیخواهند از بقیه عقب بمانند یا به خاطر نقطه ضعفشان کمتر به حساب بیایند.
البته شما با موفقیتهایتان ثابت کردهاید که شرایطتان نقطه ضعف نیست!
همینطور است؛ ولی برای عدهای از افراد معلولیت به مساله بزرگی تبدیل شده که فکر میکنند قابلچشمپوشی نیست و نمیتوانند با آن کنار بیایند. به همین دلیل زندگیشان مختل میشود و گوشهگیر میشوند. مشکل اصلی، ناآگاهی آنهاست. اگر کسانی که در این حوزه مسئولیتی دارند، از معلولان بیشتر حمایت کنند، استعدادیابی شود و آنها را با تواناییهایشان آشنا کنند و موقعیتی به وجود آورند که این افراد بتوانند پیشرفت کنند و موفق شوند، خیلی از معلولان از نظر روانی وضعیت بهتری پیدا میکنند و گوشهگیر نمیشوند.
روند پیشرفت ورزشیتان چطور بود؟
اوایل که والیبال نشسته برایم جدی شد، شنیده بودم بچهها در این ورزش پیشرفت و در مسابقههای کشوری و بینالمللی شرکت میکنند. من هم یک سال و نیم تا ۲ سال بعد از حضور در رقابتهای قهرمانی کشوری، برای مسابقههای جهانی مصر به اردوی تیمملی دعوت شدم. آن زمان جوانتر بودم و انگیزه و انرژی زیادی برای پیشرفت داشتم. شاید تنها چیزی که باعث شد در آن مقطع همراه تیمملی اعزام نشوم، رقبای خوب بودند. قد من ۱۸۵ سانتیمتر است ولی دوستانی که با استعدادتر بودند، شرایط جسمی بهتری داشتند و قدشان بلندتر بود، در ترکیب تیم جای گرفتند. شروع کار من همان اردو بود. ۶ سال بعد (۱۳۸۲) اولین حضور بینالمللیام در مسابقههای باشگاهی آلمان بود و همراه باشگاه «صنایع شیر پگاه» اولین مدال برونمرزی را گرفتم. بعد از آن به صلاحدید مربیان تا سال ۸۶-۸۵ در اردوهای جهانی یا آسیایی حضور نداشتم. تا اینکه مسابقههای آسیایی در مالزی، شروع دوبارهای شد تا همراه تیمملی به مقام قهرمانی برسم. سال ۲۰۱۰ در مسابقههای جهانی آمریکا مدال طلای جهان را گرفتیم. ۴ماه بعد در مسابقههای جهانی گوانجو هم مدال طلا گرفتیم و سال بعد در مسابقههای بینقارهای مصر طلا و بعد از آن هم در مسابقههای پارالمپیک لندن مدال نقره بهدست آوردیم.
موقعی که والیبال را شروع کردید، هدف اصلیتان چه بود؟ میخواستید فعالیتی داشته باشید یا به قهرمانی فکر میکردید؟
تا قبل از اینکه از جایگاه قهرمانی شناختی داشته باشم، بیشتر میخواستم ورزش و فعالیت کنم ولی بعد از اینکه به اردوها دعوت شدم و با قهرمانیها و افتخارها آشنا شدم، انگیزههایم تغییر کرد. هدف هر ورزشکاری که به تیمملی دعوت میشود، رسیدن به اوج است. در ورزش این اوج مدال طلای المپیک و جهانی است. من هم سعی کردم به نقطه اوج برسم تا هم به نتیجه زحماتم دست پیدا کنم و هم باعث افتخار خانواده و اطرافیانم باشم.
وقتی جوانتر بودید یا در دوره نوجوانی، فکر میکردید روزی در چنین جایگاهی قرار بگیرید؟
تا زمانی که فعالیتهایم برای گذراندن زنگ ورزش بود، به موفقیتهای ورزشی فکر نمیکردم. بعد از اینکه به اردوی مسابقههای جهانی مصر دعوت شدم، حرف دوستانی که سابقه شرکت در رقابتهای بینالمللی داشتند و از مدالها و تقدیرها صحبت میکردند، شنیدم، تصمیم گرفتم من هم به چنین مرتبهای برسم. خوشبختانه با اینکه مدت زیادی طول کشید تا دوباره به تیمملی دعوت شوم، انگیزهام کم نشد. میدانستم باید شرایطم مناسب باشد که مربی و سرمربی تاییدم کنند. مدتی بهعنوان بازیکن سرویس بازی کردم که موفق نبودم، بعد موقعیتم را تغییر دادم و اسپکر شدم، ولی بازیکنهای بلند قدتری در تیم بودند و نمیتوانستم بالای دست آنها باشم. بعد بازیکن «کوتاه زن» شدم و در این موقعیت پیشرفت خوبی داشتم. اوج موفقیتم بهعنوان بازیکن پاسور تیمملی در لندن بود و در بازیهای فینال هم بهعنوان بازیکن اصلی در ترکیب تیمملی قرار گرفتم.
هدف نهایی شما در ورزش چیست؟ میخواهید به چه قلهای برسید؟
فعلا خودم را در آمادگی نگهمیدارم تا وقتی که به من نیاز داشتند، بتوانم کمک کنم ولی وقتی بازیکنهای بهتر از ما باشند و حضورم ضروری نباشد، از ورزش ملی خداحافظی میکنم. اگر زمینه مناسب بود، در مربیگری فعالیت میکنم و اگر نه مثل بقیه مردم به زندگی میپردازم.
شرایط جسمیتان در دوره نوجوانی هم تاثیری روی زندگیتان نداشت؟
نه، معلولیت هیچوقت اثر منفی روی زندگی من نداشت. هر کس طرز فکری دارد، من فکر میکردم اگر ضعف و ناراحتی نشان بدهم، پدر و مادرم خیلی ناراحت میشوند. درست است که در به وجود آمدن این شرایط هیچ تقصیری نداشتند اما در مقام پدر و مادر خودشان را مسئول میدانند و فکر میکنند کوتاهی آنها باعث ایجاد این مشکل شده است. تا زمانی که خودشان هستند و توانایی دارند، حمایتشان را دریغ نمیکنند و میخواهند هر طور شده این اتفاق را جبران کنند و همیشه نگران آینده فرزندشان هستند. به همین دلیل همیشه سعی میکردم رفتاری داشته باشم که برای آنها عذابآور نباشد.
برخورد خانوادهتان با مشکل شما چطور بود؟ امتیازی به شما نمیدادند؟
هر خانوادهای که ببینید تفاوتهایی بین فرزندانش قائل میشود ولی گاهی آنقدر نامحسوس است که فقط خودم متوجه میشوم. در واقع سعی میکنند باعث دلشکستگی بچههای دیگر نشود که فکر کنند بین بچهها فرق گذاشتهاند. هیچ پدر و مادری حاضر نیست کاری کند که یکی از بچههایش ناراحت شود.
پس از موفقیتهای شما، برخورد خانوادهتان تغییر نکرد؟ نگرانیهایشان کمتر نشد؟
تا دوره راهنمایی درسم خیلی خوب بود و جزو بهترین دانشآموزان بودم. دوره دبیرستان بهدلیل نظام جدید آموزشی و تغییر شرایط دچار سردرگمی شدم و درسم به خوبی قبل نبود تا اینکه زمینه ورزشی پیش آمد. پدرم فرهنگی بود و دوست داشت فرزندانش تحصیلات عالی و دانشگاهی داشته باشند ولی این اتفاق در مورد من نیفتاد و به خاطر شرایط جسمیام، بیشتر ناراحت و نگران آیندهام بودند. بعد از این موفقیتها طرز فکر پدرم بهتدریج تغییر کرد. گاهی از پدر و اطرافیانم میپرسیدند این «لشکری» که در تیمملی است، چه نسبتی با شما دارد؟ یا نصف شب یک نفر زنگ میزد و میگفت فلان کانال مسابقههای خارج از کشور را زنده پخش میکند و بعد از آن تقدیرها و احترام عمومی را هم دید. موفقیتها و افتخارهای ورزشی، کمکم باعث شد به آنها افتخار کند. خصوصا که در جریان اتفاق دانشگاه آزاد هم بود و میدانست من تلاش کردهام.
این موفقیتها چه تاثیری بر روحیه خودتان دارد؟
نمیشود گفت بیتاثیر است. تفاوت مشهودی که با دیگران داریم، خودمان هم حس میکنیم و میدانیم به خوبی دیگران نمیتوانیم راه برویم یا بدویم. همه گاهی میشنویم یا میبینیم بعضی افراد نگاه ترحمآمیز دارند. البته فرهنگها متفاوت است، یک نفر از روی معرفت میخواهد کمک کند و یکی میخواهد از روی دلسوزی لطف کند! ولی سعی میکنیم اجازه ندهیم این برخوردها روی روحیهمان اثر منفی بگذارد. البته واکنشها و نگاهها متفاوت است. شاید این برخوردها باعث سرخوردگی یک نفر شود و در مورد کسی دیگر باعث شود بیشتر تلاش کند و نقاط ضعف خود را کمرنگ کند. با چنین موفقیتهایی نگاه اطرافیان و کسانی که از این موضوع خبر دارند، تغییر میکند و احترامآمیز میشود؛ این شرایط احساس رضایتی ایجاد میکند که مسلما تاثیر مثبت دارد.
رژیم غذایی خاصی دارید؟ به تغذیهتان توجه میکنید؟
بیشتر ورزشکاران ایرانی مربی تغذیه ندارند و خودشان باید همه چیز را مدیریت کنند. از آنجا که ورزشکار هستم، باید مواظب وزنم باشم و هر چیزی را به هر اندازهای که دوست دارم، نخورم. ما حرکت کافی نداریم و نشسته بازی میکنیم، بنابراین اگر اضافه وزن داشته باشیم، آسیب میبینیم. باید رعایت کنیم که دچار آسیبدیدگی نشویم و عمر ورزشیمان کم نشود. من چربی و ترشی و موادی که اسیدلاکتیک تولید میکنند و باعث گرفتگی عضلات میشوند، نمیخورم. باید این را در نظر بگیریم که فعالیت ما نسبت به افراد دیگر محدود و متفاوت است و مثلا نمیتوانم یکی دو روز چربی و شیرینی بخورم و خیالم راحت باشد که چند ساعت میدوم یا روی تردمیل فعالیت و جبرانش میکنم. رژیم غذایی ورزشکاری هم هزینههای بالایی دارد که از عهده همه برنمیآید. به همین دلیل همیشه باید مراعات کنیم. غیر از این، خودم هم روی غذا حساس هستم و دوست ندارم بچههایم غذای ناسالم بخورند. با فستفود و سوسیس کالباس کاملا مخالفم، حتی به همسرم میگویم ترجیح میدهم غذای حاضری داشته باشیم یا دیرتر غذا بخوریم ولی فستفود نخوریم.
در این سالها بهترین روزهایتان چه زمانی بود؟
۲ دختر دارم که هر دو وقتی ایران نبودم، به دنیا آمدهاند. بهترین لحظهها برایم وقتی بود که به ایران برگشتم، به بیمارستان رفتم و بچههایم را دیدم.
بهعنوان سوال آخر میخواهم کمی از زندگی خانوادگیتان بگویید.
تا قبل از اینکه ازدواج کنم، انگیزهام برای پیشرفت، خودم و پدر و مادرم بودیم ولی بعد از ازدواج میخواستم هم افتخار آنها و هم همسر و فرزندانم باشم. سال ۱۳۸۲ ازدواج کردم. همسرم تنها دختر خانواده بود. خانوادهاش بعد از تحقیقهای معمول به پدرم گفتند ما هر چقدر پرسوجو کردیم تا ایرادی پیدا کنیم، هیچ چیزی برای بهانه آوردن وجود نداشت. دیدگاه مردم نسبت به معلولان متفاوت است و همه فکر میکنند زندگی خانوادگی برای آنها سخت است و نمیتوانند از عهده اداره آن برآیند. کمتر کسی جنبههای مثبت را میبیند و فکر میکند شاید چنین فردی توانمند باشد. بعد از موفقیتهایم و برخوردهای مردم و تقدیرهای ملی، دیدگاه آنها هم تغییر کرد و خوشحالم که از انتخابشان پشیمان نیستند.
● مجید لشکری در یک نگاه
متولد ۱۳۵۸ قائمشهر
بازیکن پاسور تیمملی والیبال نشسته
موفقیتها:
مدال طلای رقابتهای باشگاهی در آلمان همراه تیم صنایع شیر پگاه
مدال طلای مسابقههای پارآسیایی ۲۰۰۶ مالزی
مدال طلای مسابقههای جهانی ۲۰۱۰آمریکا
مدال طلای مسابقههای پارآسیایی ۲۰۱۰ گوانجو
مدال طلای مسابقههای بینقارهای ۲۰۱۱ مصر
مدال نقره پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن
پارالمپیک مظلوم است!
مجید لشکری میگوید: «مردم باید از افتخارات ورزشکاران پارالمپیکی باخبر شوند. اگر توجه به ورزشهای پارالمپیکی زیاد و پخش تلویزیونیاش بیشتر شود، مردم با آن آشنا میشوند. در کشورهای دیگر برای مسابقههای پارالمپیکی تماشاچی زیادی میآید، چون جذابیتهایش شناخته شده است ولی در کشور ما فقط فوتبال، والیبال و نهایتا کشتی تماشاگر دارند. اگر جذابیتهای ورزشی رشتههای پارالمپیکی به مردم شناسانده شود و تماشاگرها به ورزشگاه بیایند، در بهبود شرایط این ورزشکاران بسیار موثر است.»
● مسوولان به معلولان توجه کنند
هیچوقت بهدلیل این وضعیت از دیگران جدا نمیشدم یا امتیاز بیشتری نداشتم و پابهپای بقیه در همه کارها و فعالیتها شرکت میکردم. من زاده روستا بودم و همیشه پابهپای دیگران کار میکردم. بیشتر بچههایی که معلولیت دارند، غرور بیشتری هم دارند و نمیخواهند از بقیه عقب یا به خاطر نقطه ضعفشان از بقیه کمتر باشند ولی برای عدهای از افراد معلولیت به مساله بزرگی تبدیل شده که فکر میتوانند قابل چشمپوشی نیست و نمیتوانند با آن کنار بیایند. به همین دلیل زندگیشان مختل میشود و گوشهگیر میشوند. در حالی که مشکل اصلی ناآگاهی آنهاست. اگر کسانی که در این حوزه مسئولیتی دارند، از معلولان بیشتر حمایت کنند، استعدادیابی انجام دهند و آنها را با تواناییهایشان آشنا کنند و موقعیتی بهوجود آورند که این افراد بتوانند پیشرفت کنند و موفق شوند؛ خیلی از معلولان از نظر روانی وضعیت بهتری پیدا میکنند و گوشهگیر نمیشوند.
صحرا بختیاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست