چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

بسیار سفر باید


بسیار سفر باید

آخرین ماه تابستان هم از نیمه گذشته و کم کم رو به پایان است از آنجایی که اکثر ما عادت داریم همه کارهایمان را به دقیقه ۹۰ موکول کنیم, سفر, این روزها بازار داغی دارد چون اصولا آخرین ماه تابستان دقیقه ۹۰ مسافرت های تعطیلات تابستانی است

آخرین ماه تابستان هم از نیمه گذشته و کم‌کم رو به پایان است. از آنجایی که اکثر ما عادت داریم همه کارهایمان را به دقیقه ۹۰ موکول کنیم، سفر، این روزها بازار داغی دارد. چون اصولا آخرین ماه تابستان دقیقه ۹۰ مسافرت‌های تعطیلات تابستانی است.

اینکه می‌گویند: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی، ضرب‌المثل بسیار زیبا و کارآمدی است، چراکه سفر معنای زندگی است. شکل کوچکی از زندگی ما در دنیا! سفر جای ماندن نیست، درست مثل دنیا. دنیا محل گذراست درست مثل سفر! سفر، مسیر و مقصد دارد. درست مثل دنیا. دقیق که باشی متوجه می‌شوی که این مسیرها هستند که ما را به مقصد می‌رسانند اما اصولا همه ما فقط به مقصد فکر می‌کنیم و از مسیر لذت نمی‌بریم. سفر درس زندگی است. درس بردباری و هم‌فاز شدن. هم‌فاز شدن با طبیعت، با زمان با فلک!

سفر می‌آموزد که باید هم‌فاز شد با زمان تا طولانی شدن مسیر آزارت ندهد. سفر می‌آموزد که این ما نیستیم که به زمان حکم می‌کنیم بلکه اگر با زمان هم‌فاز نباشیم، زمان بر ما حکم خواهد کرد و دیر خواهد گذشت آن هنگام که توقع داریم زود بگذرد و زود خواهد گذشت زمانی که دوست داریم دیر بگذرد. پس مسیر در مسافرت به ما می‌آموزد که دیکتاتوری نکنیم به زمان و در لحظه زندگی ‌کنیم و بدانیم مسیر هم جزیی از سفر است. درست مثل زندگی. در زندگی هم مسیرهای سختی وجود دارد که باید از آنها بگذریم تا به مقصد برسیم. مسیر طولانی خرید یک خانه، مسیر طولانی تحصیل و گرفتن مدرک. مسیر طولانی کار کردن طی یک ماه تا گرفتن حقوق، مسیر بزرگ کردن فرزند تا گرفتن نتیجه! اما همه این گرفتن‌ها یک لحظه کوتاه است. سال‌ها درس می‌خوانی و زحمت می‌کشی اما زمانی که مدرک به دستت می‌رسد، فقط چند ثانیه طول می‌کشد تا مدرک را از دست متصدی آموزش دانشگاه بگیری و دانشگاه را ترک کنی. یک ماه کار می‌کنی و فقط چند ثانیه طول می‌کشد تا حقوقت را بگیری و یک عمر زحمت می‌کشی و فقط چند دقیقه طول می‌کشد تا سند خانه را امضا کنی و صاحبخانه شوی پس باید از سفر بیاموزیم رسم زندگی را. رسم صبوری را و رسم هم‌فاز شدن را سفر، موعد آشنایی‌هاست. موعد آشنا شدن با آدم‌هایی که هرگز ندیدیمشان و در مسیر سفر با آنها همسفر می‌شویم. در جاده، قطار، اتوبوس یا هواپیما! فرقی نمی‌کند کجا، مهم این است که یاد بگیریم هیچ آدمی بی‌دلیل بر سر راه ما قرار نمی‌گیرد و هرکدام از این آدم‌ها نشانه‌ای از حضور خداوند هستند در زندگی ما. درست مانند زندگی . اطرافیان ما، چه خوب و چه بد هرکدام همسفران ما در زندگی هستند و یک روز باید از آنها جدا شویم. دیر یاز زود. پس تا دیر نشده باید قدر همسفرانمان را بدانیم و مسافران خوبی برای قطار زندگی باشیم.

در مسیر سفر با جاده همراه می‌شویم. کنار جاده کوه و جنگل و یا شاید دشت را ببینیم. از دیدن کوه باید به یاد بیاوریم که «این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا».

اینجاست که با قوانین هستی آشنا می‌شویم ‌و می‌رسیم به قانون عمل و عکس‌العمل. پس باید به یاد ‌آوریم که«هرچه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی.»

حال که مسافر زندگی شده‌ایم باید بدانیم که جاده دنیا قوانین خاص خودش را دارد باید آداب و رسوم آن را رعایت کنیم درست مثل سفر که قوانین خاص خود را دارد. می‌گویند: مراقب باشید در حین سفر محیط اطراف خود را با زباله آلوده نکنید. دنیا هم همین طور است ما مسافرانی هستیم که هر لحظه با تشعشعات منفی که از خود ساطع می‌کنیم می‌توانیم دنیا را آلوده کنیم. هر خشم، اخم، عصبانیت و کینه ما از دیگران تشعشعی منفی ایجاد می‌کند که می‌تواند هستی را آلوده کند. پس یادمان نرود که ایجاد هرگونه تشعشع منفی در سفر ممنوع است. چه ریختن زباله و چه غم و اندوه!

در سفر که باشی می‌آموزی دنیا جای وابستگی نیست. می‌آموزی یک روز باید همه چیز را بگذاری و بروی. در سفر می‌دانی خانه‌ات جای دیگری است که باید به آنجا بازگردی درست مثل دنیا. مهمان دنیا که باشی باید بیاموزی که یک روز باید به خانه‌ات برگردی. به جایی که کسی در آنجا چشم‌انتظار توست. در سفر که باشی به یاد می‌آوری که باید یک روز«الیه راجعون» کنی. به یاد می‌آوری اینجا خانه ابدی تو نیست. تو اینجا فقط یک مسافری که باید یک روز بروی. در سفر خطرهایی وجود دارد. درست مثل دنیا. در سفر می‌آموزی که باید احتیاط کنی و به قوانین احترام بگذاری تا سالم به مقصد برسی و دنیا هم همین طور است. اگر می‌خواهی سالم بمانی و سالم به مقصد برسی باید بدانی که «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن، شرط اول قدم آن است که مجنون باشی».

سفر می‌آموزد که مقصد حقیقی خطرهایی را بر سر راه خود دارد که باید برای عبور از آن خطرها عاشق باشی. عاشق حق باشی تا حقیقت را بیابی. باید عشق را تجربه کنی تا به باور برسی. از باور بگذری و ایمان را تجربه کنی از ایمان عبور کنی و به یقین برسی و از یقین به مرحله توکل برسی و آنگاه پرستش حقیقی را درک کنی. اینجا مقصد سفر ما در این دنیا است. مقصد اوست. او که هرکجا را بنگری جلوه‌ای از روی او را خواهی دید که صدایت می‌کند: بی‌راهه نروی مسافر!

نویسنده : مرجان حاجی‌حسنی