پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

امنیت و جنسیت


امنیت و جنسیت

اگر امنیت مالی و اقتصادی زنان در بعضی جوامع در سطح نسبتا مطلوبی قرار دارد, در عوض, بالاترین میزان طلاق و فروپاشی خانواده مربوط به همین جوامع است و این خود یكی از اساسی ترین محورهای ناامنی و بی اعتمادی است

در همه‌ی دوران‌های تاریخ بشر، ‏تمامی جوامع به لحاظ حیات وسلامت و سایر جنبه‌های زندگی درمعرض تهدید و خطر بوده‌اند و از این رو به تعبیر برخی ازجامعه‌شناسان می‌توان تمامی «جوامع را جوامع مخاطره‌آمیز» قلمداد كرد. با این حال، ‏جامعه شناسان بسیار دیگری نظیر «بك»‏ و «گیدنز» این اصطلاح را منحصرا برای توصیف روندهای دوران معاصر و جهان مدرن به كار می‌گیرند از این منظر جوامع ماقبل مدرن، ‏جوامع مدرن اولیه و جوامع معاصر یا جوامع مدرن متأخر قابل تقسیم و جداسازی می‌باشند.

بك معتقد است كه گفتمان مخاطره از جایی آغاز می‌شود كه اعتماد به‏امنیت پایان می‌یابد. به نظر او، ‏به این ترتیب مفهوم مخاطره و اعتماد(۱۳۷۷)، ‏نشان می‌دهد كه اعتماد نیز به مثابه‌ی چیزی مربوط به آینده است و نه گذشته و با مفهوم اعتماد به معنای دینی‌اش كه با‏اشكال سنتی‌تر تعهد و اخلاق سروكار داشتند. تفاوت می‌یابد(گیدنز، ‏۱۳۸۰:۱۸۶). ازسوی دیگر، ‏گیدنز «امنیت هستی‌شناختی» را به مثابه‌ی پدیده‌ای عاطفی توصیف می‌كند كه در بردارنده‌ی اطمینانی است كه اغلب انسان‌ها در جریان استمرار هویت نفسانی خود و در جریان پایداری محیط اجتماعی و مادی پیرامون كنش، ‏فرا می‌گیرند. این‏امر، ‏اعتماد را در قابلیت اطمینان‏اشخاص و چیزها جای داده وتعریف می‌كند. بنابراین، ‏اعتماد را در قابلیت اطمینان‏اشخاص و چیزها جای داده وتعریف می‌كند. بنابراین، ‏اعتماد ممكن است به عنوان شیوه‌ای روان‌شناختی برای مقابله با مخاطرات تلقی شود و در غیر این صورت كنش فلج می‌شود یا به احساساتی نظیر غرق‌شدگی، ‏وحشت و اضطراب می‌انجامد (لاپتون، ‏۱۳۸۰:۳۱۰). حتی ازنظر كیدنز بقا در زندگی نیاز به اندیشه‌ای تعمیمی از اعتماد دارد(پیرسون، ‏۱۳۸۰:۱۸۸). از دید وی، ‏درفقدان اعتماد، ‏واكنش همگانی كنار گذاشتن آداب و عادت‌های تقدیرگرایانه وراه كردن همه چیز به حال خود و گذران عمر بر اساس «هرچه باداباد» است. این تقدیر گرایی هم در متن خطرهای احتمالی مبدل به كردارهایی می‌گردد كه گیدنز آنها را «تسلیم طلبی مصلحت‌جویانه» یا «بدبختی وقیحانه» می‌نامد.

● نقطه نظرات گیدنز را می‏توان ‏به ترتیب زیر خلاصه كرد:

- كنش‌گران فعالیت‌ها ‏و نیز زمینه‌های اجتماعی و مادی‌شان را پیوسته بازتاب می‌كنند؛

- واحدهای پایه‌ای ساختار اجتماعی، ‏نقش و منزلت یك فرد نیست، ‏بلكه موقعیت‌هایی با كردار تعریف شده است؛

- مخاطره ‏و اعتماد در هم‌بافته‌اند واعتماد معمولا درخدمت تقلیل یا تخفیف خطرهایی عمل می‌كند كه انواع خاصی از فعالیت بشری با آن‌ها روبه‌رو هستند؛

- مخاطره تنها به كنش فردی ارتباط ندارد، ‏محیط‌های مخاطره‌ای وجود دارند كه به گونه‌ای جمعی برتوده‌هایی از افراد ‏تأثیر می‌گذارند؛

- اعتماد واحساس‏امنیت در بزرگسالی به ‏اعتماد بنیادی وخلاقیتی بازمی‌گردد ‏كه در كودكی شكل می‌گیرد؛

- نقطه‌ی مقابل اعتماد به عمیق‌ترین معنای آن، ‏حالتی ذهنی است كه خلاصه‌اش همان نگرانی یا هراس وجودی است؛

- نتیجه‌ی تجربه‌های بی‌اعتمادی، ‏تعریف اعتماد به دیگری به عنوان یك عامل اعتماد پذیر وبا صلاحیت وسر ریز اضطراب وجودی است (گیدنز(۱۱۸-۱۱۹,۴۰-۱۳۷۷:۴۴

در چارچوب تحلیل گیدنزی از اعتماد واحساس‏امنیت، ‏از آنجا كه گروهها، ‏اقشار، ‏طبقات ویا حتی افراد گوناگون فعالیت‌ها و زمینه‌ها یا اجتماعی و مادی خود را بازتاب می‌كنند، ‏سطح معینی از اعتماد یا بی‌اعتمادی را دارا خواهند بود. این سطح ‏نه به نقش و منزلت آنان، ‏بلكه به خصوص وابسته به موقعیت افراد در عرصه‌ی اجتماعی است. متغیر محوری دیگر در تعیین سطح اعتماد و احساس‏امنیت افراد، ‏نوع پرورش وشرایط تربیت اجتماعی است. به این ترتیب، ‏از این منظر افرادی كه ‏به ‏لحاظ اجتماعی فرو دست محسوب می‌شوند، ‏از احساس اعتماد وامنیت كم‌تری برخوردار خواهند بود.

در این میان شرایط جامعه پذیری خاص و موقعیت‌های از پیش تعریف شده‌ی فرودستی برای زنان، ‏آنان را مستعد احساس ‏بی‌اعتمادی ونا‏امنی بیش‌تری می‌سازد. داده‌ای بسیاری در كشور ما این تحلیل را تأیید می‌كند. نتایج حاصل از موج دوم پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، ‏تفاوت‌های معنا داری را در ابعاد مختلف احساس‏امنیت میان زنان و مردان نشان می‌دهد از این جهت زنان در مورد احتمال یافتن شغل مناسب در صورت ‏امنیت سیاسی(ترس از انتقاد آزادانه از دولت) احساس‏امنیت كم‌تری نسبت به مردان می‌كنند (وزارت ارشاد اسلامی، ‏ ‏ (۱۹۲-۱۳۸۲:۱۹۵ یافته‌های طرح ‏پژوهشی مشاركت اجتماعی زنان نیز كه با ‏حجم ۱۴۷۷ ‏نفر در سطح شهر تهران در سال ۱۳۸۱ انجام شده است، ‏نتایج مشابه و حتی صریح‌تری را نشان می‌دهد. در این پژوهش از پاسخ‌گویان پرسیده شده ‏بود كه «در عرصه‌های عمومی و روابط اجتماعی تا چه ‏اندازه احساس‏امنیت و اطمینان خاطر نسبت به نگاه‌ها و برخوردهای احتمالی آقایان احساس می‌نمایند؟»‏ در پاسخ‌های داده شده در مورد ۱۵ گویه‌ی مزبور، ‏پایین ترین میانگین‌ها را مربوط به «هنگامی رفت وآمد در كوچه‌های خلوت»‏ وسپس مربوط به «هنگام رفت ‌و آمد در خیابان‌های شلوغ» و «نسبت به افرادی كه به منظور انجام خدمات و تعمیرات فنی و... به منزل مراجعه می‌‌كنند» نشان می‌دهد.

درسوی مقابل، ‏بالاترین میانگین‌ها در مورد احساس‏امنیت در موارد مختلف مربوطه به «در وسایل نقلیه‌ی عمومی(مانند اتوبوس، ‏تاكسی و...) و «در انجمن‌های علمی و فرهنگی» و «در انجمن‌های اسلامی»‏ می‌باشد. حتی در این موارد ‏میانگین مربوط از سطح ۳/۵۱ ‏(در فاصله ۰ تا ۵) بالاتر نمی‌رود كه در واقع به معنای سطح متوسطی ازاحساس‏امنیت است. با انجام پردازش‌های آماری و«تحلیل عاملی» بر روی ۱۵ گویه‌ی مربوطه، ‏گویه‌های مورد بررسی به سه بعد احساس‏امنیت ‏در محیط‌های عمومی، ‏ احساس‏امنیت در محافل جمعی مختلط و احساس‏امنیت در مجامع رسمی تفكیك می‌شود كه میانگین آنها به ترتیب ‏ ۳/۶۲-۳/۳۸-۳/۳۳ ‏و در حال در سطحی متوسط از احساس‏امنیت محسوب می‌شود (مركز مطالعات و تحقیقات زنان، ۱۸-۱۳۸۱:۲۳ ‏). یافته‌های دیگر این پژوهش در مورد احساس اعتماد ‏با ‏داده‏های فوق هم‌خوانی دارد. در ابعاد مختلف اعتماد به دیگران نزدیك (اعضای خانواده‌ی اصلی ودوستان و فامیل نزدیك) با رقم ۴/۱۸ ‏می‌باشد. درسوی مقابل، ‏اعتماد به دیگران دور(همكاران، ‏مردم كوچه و بازار، ‏كسبه‌ی محل، ‏هم‌محله‌ای‌ها و...) ۲/۹۱ می‌باشد كه نشان‌گر سطحی نسبتا پایین در اعتماد می‌باشد. پایین‌ترین سطح اعتماد در مطالعه‌ی مزبور، ‏مربوط به اعتماد جنسیتی (اعتماد به زنان و مردان و جاهایی كه زنان اداره‌ی آن را بر عهده دارند) می‌باشد كه برابر با ۲/۸۷ است.

به طوری كه ملاحظه می‌شود سطح بالای احساس ناامنی در میان زنان در محیط‌های عمومی، ‏محافل جمعی و مجامع رسمی در میان جامعه‌ی آماری مورد بررسی همراه است با سطح پایین اعتماد به دیگران ‏دور و اعتماد جنسیتی. روشن است حضور در محیط‌های جمعی خارج از محیط خانواده، ‏مستلزم سطوح بالای اعتماد و نتیجه‌ی آن احساس‏امنیت است (همان:۱۵-۱۸).

وجه بارز اعتماد ‏در زنان مورد بررسی در این مطالعه، ‏اعتماد به دیگران نزدیك و باور به گروهی از افراد است كه فرد همواره با آنان در تماس و ارتباط می‌باشد؛ حال آنكه به تعبیر گیدنز اعتماد، ‏مستلزم درجاتی از عدم شناخت و ارتباط‌های مستقیم است. این نوع اعتماد و سطح بالای آن، ‏زنان را در دایره بسته‌ای قرار می‌دهد كه تنها شرایط نابرابر و فرودست آنان را در موقعیت‌های اجتماعی ومشاركت فعال آنان در جامعه است كه می‌تواند این دایره‌ی بسته را واگشایی كند. نتایج دیگر این مطالعه در مورد عوامل مؤثر در مشاركت اجتماعی زنان نیز نشان می‌دهد مهم‌ترین متغیر تأثیر گذار، ‏«احساس‏امنیت در مجامع رسمی» است. به عبارت دیگر، ‏تغییر شرایط فرودستی زنان و ایجاد جایگاه برابر با مردان در جامعه و استفاده از ظرفیت‌های علمی وتوان ذهنی و فیزیكی زنان مستلزم افزایش احساس‏امنیت آنان است.

● در حاشیه

مسئله ناامنی برای زنان دارای ابعاد متعددی است كه بدون لحاظ آنها نمی‌توان به درك درستی از این مسئله نایل شد. اینكه چه گروه یا گروههایی از مردان بیشترین نقش را در ایجاد نا‏امنی برای زنان دارند؛ اینكه از میان كنش‌های جمعی زنان، ‏كدامیك در ایجاد ناامنی برای خود آنان، ‏بیشتر مؤثر است، ‏اینكه چه سهمی برای نظارت و كنترل اجتماعی باید در نظر گرفت، ‏اینكه اخلاق چه جایگاهی دراین بحث دارد، ‏اینكه عوامل مؤثر در شهوانی سازی فضای جامعه چه تأثیری بر ناامنی جنسی دارند و پرسش‌های دیگری از این دست، ‏در این مقاله مورد توجه نیستند و نتیجه آن چیزی نیست جز ارائه یك تحلیل كم مایه و كلیشه‌ای با این مضمون كه «هر چه سطح مشاركت اجتماعی زنان بالاتر باشد، ‏امنیت اجتماعی آنان نیز افزایش می‌یابد» برحسب این تحلیل، ‏جوامعی كه به بالاترین سطوح مشاركت اجتماعی زنان رسیده‌اند، ‏باید بیشترین‏امنیت رابرای زنان فراهم آورده باشند، ‏ولی مگر نه این است كه انواع مختلف جرایم و آزارها در همین جوامع به اصطلاح پیشرفته بر زنان ‏اعمال می‌شود. به علاوه، ‏اگر‏امنیت مالی و اقتصادی زنان در این جوامع در سطح نسبتا مطلوبی قرار دارد، ‏در عوض، ‏بالاترین میزان طلاق و فروپاشی خانواده مربوط به همین جوامع است و این خود یكی از اساسی‌ترین محورهای ناامنی و بی‌اعتمادی است كه ‏در این مقاله هیچ توجهی به آن نشده است.

از نظر روانشناسی باید این نكته را یادآور شد كه باید بین انواع مختلف ‏ناامنی تمایز قایل شد. تبیینی كه در مسئله ناامنی جنسی كارآمدی لازم رادارد، ‏لزوما در مسئله ناامنی اقتصادی كارآمد نیست و بالعكس. لذا اگر افزایش مشاركت اجتماعی زنان و ارتقای موقعیت اجتماعی آنان، ‏امنیت اقتصادی و ارزش و احترام زنان در مجامع رسمی را بالا می‌برد، ‏نباید راه حلی برای مشكل ناامنی جنسی تلقی شود.

منبع:نشریه حورا، شماره ۱۸