پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

جهان بزرگ ادبیات در قاب کوچک


جهان بزرگ ادبیات در قاب کوچک

در باب اقتباس آثار ادبی برای ساخت آثار تلویزیونی

ماجرا از این قرار است؛ شورای اقتباس مرکز سیمافیلم با هدف بهره مندی از آثار مکتوب در عرصه ادبیات داستانی و همچنین تولید فیلمنامه برای تله فیلم، سریال و فیلم سینمایی بر مبنای این آثار اقدام به بررسی و سپس خرید حق اقتباس آثار ادبی کرده است. تا اینجای ماجرا از اتفاقی خجسته حکایت می کند، آن هم در رسانه ملی که همه این سال ها با کمترین اعتنا از کنار کتاب و ادبیات گذشته است. اما این اتفاق پایان ماجرا نیست و از مختومه اعلام شدن یک پرونده - ادبیات در تلویزیون- خبر نمی دهد بلکه کاملاً به عکس، نشانه گشوده شدن پرونده یی است که سالیان سال مغفول و بسته بوده است.

● «دخل و تصرف های ضروری» یعنی چه

در یک تقسیم بندی کلی و برای شفاف تر شدن بحث می توان ادبیات معاصر ایران را به دو بخش قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرد. گویا این تقسیم بندی در شورای اقتباس مرکز سیمافیلم هم وجود داشته است. مجتبی شاکری مدیر ادبیات نمایشی این مرکز در گفت وگویی درباره آثار ادبی پیش از انقلاب گفته است؛ «شاید برایتان جالب باشد که بدانید ما از بررسی ۵۰۰ رمان و داستان قبل از انقلاب به ۵۰ اثر که قابلیت تصویری شدن دارند رسیدیم. وقتی از منظر افق رسانه به آنها توجه شد شاید حدود پنج اثر می توانست کاملاً با معیارها منطبق باشد و بقیه آنها به دخل و تصرف های ضروری نیاز دارد که فیلمنامه نویس باید انجام بدهد.» با این حساب باید عملاً دور اقتباس از آثار ادبی پیش از انقلاب را خط کشید چون همان طور که به صراحت اعلام شده حدود پنج اثر از میان این آثار کاملاً منطبق با معیارها بوده.

البته تعداد دیگری هم با «دخل و تصرف های ضروری» می توانند وارد بازی شوند. اما در اینجا چند سوال مطرح می شود اول اینکه نویسندگان این آثار- اگر هنوز از محنت حیات نرهیده باشند- با این «دخل و تصرف های ضروری» موافق هستند و اجازه می دهند تصویری تغییریافته از اثرشان به جعبه جادو راه بیابد؟ سوال بعدی این است که اساساً این امکان وجود ندارد که آنها حتی بدون توجه به دخل و تصرف یا امانتداری کامل، مخالف تبدیل اثرشان به تله فیلم یا سریال باشند؟ پرسش دیگر هم می تواند این باشد که همین «دخل و تصرف های ضروری»- در صورت موافقت نویسنده- تا چه اندازه هویت و اصالت اثر را نگه می دارد و تا چه اندازه به ارائه تصویری مخدوش و مغشوش از آن می انجامد؟ تا اینجای بحث درباره ادبیاتی بود که پیش از این ۳۰ سال خلق شده است و چنانچه آمارها نشان می دهد چیز دندان گیری هم برای تبدیل شدن به تله فیلم و سریال و فیلم سینمایی نداشته است.

حالا می رسیم به ادبیات پس از انقلاب. به نظر می رسد در این عرصه نحوه انتخاب اولیه آثار به کل متفاوت بوده و به بررسی همه متون داستانی مکتوب پرداخته نشده، بلکه برای این کار فراخوانی منتشر شده است تا شورای اقتباس بر مبنای کتاب های ارسالی دست به بررسی آثار بزند. این حرف های شاکری در همین باره است؛ «از زمان انتشار اطلاعیه فراخوان اقتباس تاکنون ۱۴۷ اثر به این شورا ارسال شده است. آثار ارسالی شامل داستان کوتاه و بلند، خاطره، نمایشنامه و برخی آثار نیز خارج از چارچوب و موضوع فراخوان مانند طرح، نمایشنامه عروسکی، فیلمنامه، شعر، مقاله و نامه بوده است.» در اینجا هم باز نمی توان از کنار چند سوال بی اعتنا گذشت. شاید پررنگ ترین سوالی که همان ابتدا به ذهن می رسد این باشد که چرا برای بررسی آثار فراخوان داده شده خود شورا به تهیه و انتخاب کتاب ها نپرداخته است؟ مگر در همه این سال ها چند اثر قابل اعتنا و جدی تولید و منتشر شده است که باید از طریق انتشار فراخوان و نه جمع آوری این آثار فرآیند بررسی کتاب ها آغاز شود؟ اصلاً فرض می کنیم تعداد این آثار خیلی زیاد بوده و جمع آوری همه آنها غیرممکن. بعد هم فرض می گیریم که با این جریان آزاد اطلاع رسانی همه نویسندگان از این فراخوان اطلاع یافته اند.

حالا می توان توقع و انتظار داشت که نویسنده یی پیشکسوت به عبارت «علاقه مندان می توانند آثار خود را به نشانی این شورا ارسال کنند» روی خوش نشان بدهد و خودش با پای خودش به اداره پست برود و آثارش را برای شورای اقتباس مرکز سیمافیلم ارسال کند؟ طبیعی و منطقی است که حداقل در مورد نویسندگان اسم و رسم دار و استخوان خردکرده آغاز این ماجرا از سوی شورای اقتباس باشد تا شأن سال ها قلم زدن این نویسندگان محفوظ و محترم بماند. به خصوص با سد بی اعتمادی سمج و مستحکمی که بین طیفی از نویسندگان و رسانه ملی کشیده شده، این ضرورت بیشتر رخ می نماید که گام اولیه برای آشتی و دوستی دوباره- به حرمت پیشکسوتی این نویسندگان- از سوی شورای اقتباس برداشته شود، نه اینکه به انتشار فراخوانی بسنده شود تا جاماندگان از این فراخوان، احتمالاً به عنوان نویسندگانی که مایل به همکاری نیستند، تلقی شوند.

● یک اتفاق غم بار؛ غیبت طیفی از نویسندگان

با این حال از طریق همین فراخوان و شاید هم از طریق انتخابی محدود از سوی خود این شورا تعدادی کتاب مورد بررسی قرار گرفته و اسامی چند اثر هم به عنوان آثار قابل قبول برای اقتباس اعلام شده است. اما نیم نگاهی به عناوین این آثار نشان می دهد اکثر قریب به اتفاق آنها متعلق به داستان نویسانی از یک طیف است و غیبت نویسندگان طیف دیگر به وضوح در این فهرست دیده می شود. چگونه این اتفاق غم بار روی داده است. شاید بخشی از این ماجرا به آنجا برمی گردد که همه نویسندگان از این فراخوان مطلع نشده اند. شاید همان دیوار بلند بی اعتمادی، بخشی دیگر را راغب به حضور در این میدان نکرده است، شاید عده یی منتظر بوده اند که به سراغ آثارشان بیایند، شاید به دلایلی غیرادبی بخشی از نویسندگان از قلم افتاده اند و شایدهایی دیگر که هر چه باشد، نتیجه اش همین فهرست کتاب های اعلام شده برای اقتباس است با آثاری که اکثراً متعلق به نویسندگانی از یک طیف محسوب می شود.

● چشم مخاطب تحمل تماشای اثر ادبی را دارد؟

تماشاچی تلویزیون در این سال ها از شبکه های متعدد این رسانه چه دیده است؟ پاسخ تقریباً واضح و روشن است؛ تعداد اندک شماری تله فیلم و سریال استاندارد با رعایت معیارهای زیبایی شناختی و تعداد فراوانی کار معمولی و حتی پایین تر از معمولی. حالا این سوال مطرح است که برای چنین مخاطبی چه آثاری را می توان اقتباس کرد و در تلویزیون به نمایش گذاشت؟ تماشاگری که انبوه تله فیلم ها و سریال های دم دستی و بی قواره، ذائقه و سلیقه اش را تنزل داده است چگونه می تواند به تماشای اثری بپردازد که بر مبنای یک اثر ادبی جدی و عمیق شکل گرفته باشد؟ با این حساب، بخشی از متون ادبی که ساختار روایی پیچیده و متفاوتی دارند یا مضامینی جدی و چالش برانگیز را مطرح می کنند، از گردونه خارج می شوند، مگر اینکه در جریان همین اقتباس، از طریق ساده سازی به نزول متن و تبدیل آن به یک اثر تصویری همه فهم پرداخته شود. حالا فرض می کنیم شورای بررسی آثار تنها به ادبیت متون ادبی و قابلیت های تصویری آنها می اندیشیده و بدون در نظر گرفتن نام و پیشینه نویسنده و ناشر دست به انتخاب و اقتباس آثار زده است. با این وصف، آیا مخاطب عام می تواند به لذت و درک آثاری بپردازد که از کلیشه های همیشگی فراتر رفته و به جز روایات و ماجراهای پیش پاافتاده و نخ نما از ساحتی دیگر سخن می گوید؟ تا چه اندازه برای اقتباس آثار، مقوله ضروری مخاطب شناسی مورد توجه بوده است تا ضمن ارتقای اندک اندک ذوق و سلیقه تماشاگر، غلتیدن از آن سوی بام هم روی ندهد و مخاطب ناگهان قید همه آثار ادبی و اقتباس های تصویری شان را نزند؟ هنوز به این سوالات پاسخی داده نشده است.

● آنها چه کسانی هستند

نباید بدبین بود. اصلاً فرض را بر این می گذاریم که بدون خط کشی های مرسوم وبا رعایت شأن همه نویسندگان و حقوق مادی و معنوی آنها قرار است تعدادی اثر ادبی در قالب تصویر، میهمان خانواده های ایرانی شود. اما این اتفاق چگونه باید روی دهد؟ شورایی که بحث اقتباس را در مرکز سیمافیلم دنبال می کند، تا چه حد مورد وثوق نسبی داستان نویسان است؟ چه تعدادی از آنها در عرصه ادبیات خود صاحب تجربه یی کافی و تالیفات متعدد و موفق بوده اند؟ چه تعدادی از همین اعضا سابقه نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم را دارند تا بتوانند یک اثر ادبی را به سلامت از مرحله متن مکتوب تا ظاهر شدن بر صفحه تلویزیون همراهی کنند و به سرمنزل مقصود برسانند؟ چون قرار است خوشبین باشیم، گمان می کنیم اعضای شورا از مقبولیتی نسبی بین نویسندگان و اهالی قلم برخوردارند و شناخت کافی هم از دو مقوله ادبیات و سینما دارند.

اما همه اقتباس ها که نمی تواند توسط خود شورا صورت بگیرد یعنی در نهایت باید این متون ادبی به دست کسانی برسد که دستی نزدیک تر بر آتش فیلمنامه نویسی دارند و به عبارتی کارشان این است. حالا این سوال مطرح می شود که اکثر فیلمنامه نویسان تلویزیون تا چه اندازه با مقوله ادبیات آشنا هستند و می توانند بی لطمه زدن به کلیت و شاکله یک اثر ادبی، اقتباسی مناسب انجام بدهند؟ آیا این اقتباس ها می تواند در مرحله اول رضایت صاحبان اثر و پس از آن رضایت مخاطبان را جلب کند؟ درست است که سر و کار این فیلمنامه نویسان با مقوله روایت است، اما ماحصل کارشان نشان می دهد - در کمال تعجب و تاسف آنها - بخشی از آنها شناخت چندانی از جهان ادبیات ندارند. بنابراین نمی توان انتظار داشت در برخورد با یک متن ادبی الزاماً فیلمنامه یی درخور و مناسب تولید کنند. حال اگر در تعاملی سازنده و موثر، از خود مولفان هم خواسته شود در فرآیند اقتباس شریک شوند، می توان کمی به ماحصل کار امیدوار بود.

اما در اینجا هم مشکلاتی از پرده بیرون می افتد؛ اول اینکه نویسندگان ما چقدر با مقوله تصویر آشنا هستند و می توانند در همکاری و همراهی با فیلمنامه نویس، قابلیت های تصویری اثر خود را استخراج کنند؟ دیگر اینکه کم سابقه بودن مقوله اقتباس در کشور ما باعث شده است در اکثر موارد، نویسندگان با گارد بسته در مقابل چنین موضوعی بایستند چون گمان می کنند بخشی از کارشان در این فرآیند از بین می رود یا دستخوش تغییراتی می شود که دیگر ارتباطی با اصل اثر ندارد و معدود اقتباس های صورت گرفته برای سینمای ما و دعواهای تاریخی بین نویسندگان و فیلمسازان، گواهی بر همین ادعاست. از سوی دیگر محدودیت های ناگزیر تلویزیون هم ممکن است به موضع گیری بیشتر نویسنده بینجامد در حالی که برخی از این تغییرات و اصلاحات برای نمایش یک اثر ادبی در قالب تله فیلم و سریال، اجتناب ناپذیر است. یک مثال ساده می تواند تفاوت این دو ژانر و نحوه برخورد آنها را با موضوعات نشان دهد. مثلاً در یک داستان کوتاه یا رمان، پسری که سالیان درازی است مادر خود را ندیده است، می تواند در لحظه دیدار او را ببوسد. مشکلی هم پیش نیاید. اما برای نمایش همین صحنه در تلویزیون مادر و فرزند باید اوج شور و اشتیاق خود را با رعایت فاصله مجاز از همدیگر و نهایتاً با حرکت چشم و ابرو و ریختن اشک نشان بدهند.

اگر این تفاوت ها و الزامات برای نویسنده روشن شود بی تردید او هم با روی خوش تری به اقتباس نگاه می کند. اما آماده سازی ذهن نویسندگان برای قبول این تغییرات گریز ناپذیر، خود حکایتی است پرآب چشم. اگرچه این فرهنگ سازی در ظاهر به شورای اقتباس مرکز سیمافیلم برنمی گردد، اما چون آنها متولی و پیشرو چنین حرکتی شده اند، انتظار می رود در کمرنگ کردن این موانع هم شراکت کنند.

● نویسنده در کنار فیلمساز

موضوع دیگری که می تواند به برآشفته شدن نویسنده و عدم رضایت او منجر شود، نحوه ساخت اثر اقتباس شده توسط کارگردان است. این اتفاق می تواند به معنای لطمه دیدن اثر و در نتیجه پایین آمدن کیفیت کار باشد که نهایتاً هم دودش به چشم تماشاگر می رود. شاید اهمیت دادن به نقش نویسنده و حقوق معنوی او- به عنوان کسی که قرار است جانمایه یک تله فیلم یا سریال را در اختیار کارگردان قرار دهد- بتواند به کمرنگ کردن این مشکل کمک کند به این شکل که داستان نویس علاوه بر مشارکت و مشورت دادن به فیلمنامه نویس در کنار کارگردان و عوامل سازنده تله فیلم یا سریال هم به عنوان مشاور حضور یابد. در این صورت، می توان امیدوار بود که طی گفتمانی دوسویه و موثر، اثری خلق شود که ضمن حفظ بیشتر دنیای مولف برای مخاطب هم جذاب و دیدنی باشد. البته حالا که داریم این صحبت ها را می کنیم تا رسیدن به این مرحله خیلی مانده و هنوز اقتباس آثار ادبی برای تلویزیون در خوان اول است.

این است که می توان به جای پرداختن به این موضوعات، برگشت به اول همین نوشته و امیدوار بود که اقتباس در تلویزیون، سرانجامی خوش بیابد، اگر انتخاب آثار برای تبدیل شدن به کارهای تلویزیونی بدون در نظر گرفتن طیف و جناح و دیدگاه های غیرادبی نویسنده و با تکیه صرف بر قابلیت های ادبی و تصویری آثار باشد، اگر شورای اقتباس متشکل از جمعی فرهیخته و کارکشته باشد که شناختی کافی از ادبیات و تصویر و اقتباس داشته باشند، اگر شأن و جایگاه همه نویسندگان- به خصوص پیشکسوتان- و تمام حقوق مادی و معنوی آنها در فرآیند اقتباس رعایت شود، اگر...

محسن فرجی