شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

مرگ زاگرس نزدیک است


مرگ زاگرس نزدیک است

خشکسالی, تصرف اراضی و آتش سوزی, نابودی جنگل های زاگرس را سرعت بخشیده است

زاگرس تب دارد، نبرد در چند جبهه نفسش را به شماره انداخته است. کوه‌های زاگرس حالا به جای سبزی به زردی می‌زند چون درختان بلوط و ویول و بنه و بادامش یا خشکیده‌اند یا راهی تنور و بخاری‌های روستاییان شده‌اند یا از ریشه درآمده‌اند تا بساط محقر کشاورزان در آن پهن شود؛ جنگل فدای زراعت و فقر.

زاگرس یک قربانی است، او همیشه درخت و پوشش گیاهی داده، اما به جایش هیچ چیز نگرفته. زاگرس قربانی بهره‌برداری‌های ناپایدار است، همه می‌خواهند از زاگرس نان بخورند بدون آن‌که گوشه‌چشمی به آن کنند. اما توان زاگرس در حال محوشدن است، تن رنجور این چشمه‌سار ۱۷۶۰ کیلومتری دیگر توان کشیدن بار اضافه را ندارد.

● بخل آسمان، انسان بخیل

اقلیمی مدیترانه‌ای و نیمه‌خشک با زمستان‌های سرد، پهنه‌ای امتدادیافته از پیرانشهر تا فیروزآباد، ۶ میلیون و ۴۰ هزار هکتار پوشش گیاهی در گستره‌ای ۳۰ میلیون هکتاری، عرصه‌ای جنگلی و جوان با درختانی شاخه‌زاد و کم‌ارتفاع، بزرگ‌ترین رویشگاه گیاهی ایران، میزبان ۸۰ درصد از جمعیت عشایر، خوان ۲۸ میلیون دام، تولیدکننده ۷ میلیون تن گندم و علوفه و سپری سبز در مقابل ریزگردها که هر هکتارش ۶۸ تن گرد وغبار را می‌بلعد؛ همه اینها می‌شود زاگرس، اما حال زاگرس اصلا خوب نیست.

زاگرس خودش رکورددار است، او به تنهایی ۳۶ درصد مساحت جنگل‌های تصرف‌شده، ۳۱ درصد مراتع به تصرف درآمده، ۷۹ درصد کوره‌های زغال کشور، ۴۴ درصد چرای غیر مجاز دام، ۶۹ درصد کل هیزم‌های کشف شده، ۵۸ درصد زغال‌های مکشوفه و ۵۰ درصد محصولات فرعی کشف شده در کشور را در شناسنامه‌اش دارد. جدال زاگرس با دام مازاد و زراعت زیر اشکوب و قاچاق چوب و هیزم و زغال تمامی ندارد، اما درد زاگرس چیزهای دیگری هم هست.

زاگرس تشنه آب است، گرم‌شدن کره زمین و بالارفتن درجه حرارت به ضرر زاگرس تمام شده، امروز ریشه درختان بلوط بی‌نظیرش تشنه‌اند، ریشه که تشنه باشد درخت خشک می‌شود ؛ بارندگی‌ها کفاف تشنگی زمین‌های زاگرس را نمی‌دهد. آمارها می‌گوید ۳۰ درصد کل بارش‌های کشور در منطقه زاگرس اتفاق می‌افتد یعنی هر سال ۱۵۰ میلیارد متر مکعب آب به دستش می‌رسد و ۵۰ میلیارد متر مکعب آن در دامنه‌هایش جاری می‌شود ولی زاگرس همچنان در عطش آب مانده است. می‌گویند هر سال میلیاردها متر مکعب آبی که در زاگرس تولید می‌شود از دسترسش خارج می‌شود و آن‌سوتر از دل خلیج‌فارس بیرون می‌آید و آن وقت عرب‌های همسایه آب‌های زاگرس را از دل آب شور خلیج خارج می‌کنند و به سرزمینشان آبادانی هدیه می‌دهند.

داستان خشکیدگی ۱۷۰ هزار هکتار جنگل بلوط از همین جا شروع شده است. بلوط‌ها تشنه اند چون خاک و پوشش گیاهی زاگرس آنقدر ناتوان شده که توان نگهداری آب حاصل از بارش برف و باران را ندارد. برای همین سرزمین تولیدکننده ۴۰ درصد از آب‌های جاری کشور خودش محتاج آب است. اما درد زاگرس فقط این نیست. زاگرس باید زیر فشار مردم بومی هم طاقت بیاورد. زاگرس‌نشین‌ها به شدت فقیر و محرومند. آنها کاری به جز کشاورزی و دامداری، آن هم به شیوه‌ای ابتدایی و کاملا سنتی یاد نگرفته‌اند پس وقتی قرار است در دل جنگل‌های زاگرس کشاورزی و دامداری سنتی پیاده شود معلوم است که باید جنگل قربانی شود؛ انگار درختان زاگرس مانع امرار معاش روستاییان هستند، این را می‌شود از زمین‌های زردی که روزی درختان جنگلی رویشان روییده بودند و حالا جایشان را به گندمکاری‌های دیم و کشت علوفه داده‌اند، فهمید.

دام مازاد هم بلای جان زاگرس است درست مثل سایر رویشگاه‌های کشور، امروز ۲۸ میلیون راس دام سبک و سنگین که بیشتر متعلق به عشایر پراکنده در زاگرس هستند پوشش گیاهی این عرصه ۳۰ میلیون هکتاری را می‌چرند و چریدن مفرط و بی‌موقع یعنی توقف زادآوری جنگل و تبدیل جنگل از دانه‌زاد به شاخه‌زاد یعنی همان تولد فاجعه.

اما روستاییان و عشایر راهی جز بهره‌کشی از جنگل ندارند، طبیعی است اگر آنها به سیرماندن شکمشان فکر کنند و نفهمند اگر جنگل نابود شود بزودی سیل همه دارایی‌شان را با خود می‌شوید و می‌برد، آنها اگر با طرح خروج دام از مرتع هم مخالف باشند و آن را طرحی نان‌بر بدانند هم چیز عجیبی نیست چون زاگرس‌نشینان بیکار و فقیر برای گذران زندگی فقط زورشان به جنگل می‌رسد برای همین است که زاگرس دارد کم‌کم نای ماندنش را از دست می‌دهد و اوضاعش با دستورالعمل و بخشنامه بهتر نمی‌شود.

● و اما حریق...

بهره‌برداری از معادن، تاج بری و قطع سرشاخه‌ها، تبدیل اراضی جنگلی به زراعت دیم، جمع‌آوری بذر برای خوراک دام، خشکسالی‌های پشت سر هم، کوبیدگی خاک، ریزگرد، طغیان آفات و امراض، تصرف اراضی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی، توسعه مراکز نظامی و لوله‌های ارتباطی سیالات همه و همه بقای زاگرس را تهدید می‌کند، اما درد بزرگ زاگرس چیزی فراتر از این حرف‌ها است.

آمارهای سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور نشان می‌دهد در ۳ ماهه اول سال ۸۹ از ۴۴۷ مورد حریق رخ داده در کل جنگل‌های ایران ۳۵۳ مورد آن در جنگل‌های زاگرس اتفاق افتاده و از ۲۲۷ مورد آتش‌سوزی صورت‌گرفته در ۳ ماهه اول امسال ۱۵۵ مورد آن به زاگرس مربوط بوده است. این در حالی است که آماری کلی‌تر نشان می‌دهد که در ۱۰ سال گذشته ۱۴۸ هزار هکتار از جنگل‌های کشور به خاطر آتش‌سوزی از دست رفته که ۱۴ هزار و ۳۵۶ مورد آن به وسیله انسان اتفاق افتاده است. این آمارها قبل از هر چیز به شکننده بودن جنگل‌های ایران بویژه آسیب‌پذیری زاگرس در مقابل آتش‌سوزی اشاره دارد یعنی اوضاعی که با مدیریت حریق و البته تامین اعتبارات و تجهیزات می‌تواند سر و سامانی بگیرد.

نکته: زاگرس‌نشینان بیکار و فقیر برای گذران زندگی فقط زورشان به جنگل می‌رسد برای همین است که زاگرس دارد کم‌کم نای ماندنش را از دست می‌دهد و اوضاعش با دستورالعمل و بخشنامه بهتر نمی‌شود.

گفته می‌شود شهرهای خرم‌آباد، ایلام، اسدآباد، ایذه، لردگان و یاسوج کانون بروز آتش‌سوزی‌های نگران‌کننده در منطقه زاگرس‌ هستند؛ درست همان مناطقی که کمبود اعتبارات و تجهیزات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی آتش به پا شده را شعله‌ورتر می‌کند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که تفریح و تفرج در عرصه‌ها، آتش‌زدن مزارع، تردد رهگذران، درگیری‌های قومی، مانورهای نظامی، عوامل طبیعی، تصرف منابع طبیعی و فعالیت‌های عمرانی و معدن‌کاوی از عوامل بروز حریق در جنگل‌ها و مراتع هستند همان عواملی که باعث شده‌اند امروز منطقه زاگرس از نظر حریق به ۲ منطقه حساس و بحرانی تقسیم شود.

ولی زاگرس با آن اکوسیستم شکننده‌اش توان تحمل آتش‌سوزی‌های بیشتر از این را ندارد و همچنان در انتظار است تا برای پیشگیری، کشف و شناسایی، اطفا و عملیات بعد از اطفای حریق‌هایی که در آن رخ می‌دهد، اقدامات موثری انجام شود. اما بودجه‌ها ناکافی است و تجهیزات و امکانات اندک؛ اینها مشکلاتی است که نمی‌گذارد زاگرس زخم‌خورده، خواب آسوده‌ای داشته باشد؛ هر چند که مسوولان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور بر این باورند که با راه‌اندازی بزرگ‌ترین پایگاه اطفای حریق در کرمانشاه بزودی اوضاع رو به بهبود خواهد رفت و زمینه آغاز به کار ۳۵ پایگاه دیگر در کشور نیز فراهم خواهد شد.

● زخم ناسور، کمبود نیرو

وقتی جنگل آتش می‌گیرد باید آنجا بود و دید که چطور درخت‌ها طعمه آتش‌ می‌شوند و چطور نیروهای امدادی پراکنده در عرصه‌های وسیع جنگلی دنبال زبانه‌های آتش می‌دوند و با سطل‌های کوچک آب یا شاخه‌های پربرگ و خیسی که مدام روی آتش می‌کوبند سعی دارند به جنگ شعله‌ها بروند. آتش‌بر کردن با پا، خاک‌ریختن روی شعله‌ها با دست و چشم‌دوختن به مخزن آب هلیکوپتری که به درد همه چیز می‌خورد الا حضور در عملیات اطفای حریق جنگل، صحنه‌های دردآوری است، اما واقعیت دارد. بیشتر آتش‌سوزی‌های جنگلی به لطف خدا خاموش می‌شوند درست مثل جنگل‌های گلستان که بارش باران مهارش کرد. البته نمی‌شود نقش نیروهای امدادی که به دل آتش می‌زنند و برای خاموش‌کردن شعله‌ها از جانشان مایه می‌گذارند را نادیده گرفت ولی مگر می‌شود با دست خالی معجزه کرد؟

مشکل حریق در جنگل‌های ایران همین است، نیروی‌های امدادی هر اندازه هم که جان برکف باشند وقتی تجهیزات نداشته باشند فقط می‌توانند به سوختن جنگل آه بکشند و افسوس بخورند تازه اگر نگوییم که تعداد نیروها نیز آنقدر کم است که اگر مجهز هم باشند باز سرعت اطفای حریق به حدی نخواهد بود که انتظار می‌رود. آمار رسمی سازمان جنگل‌ها نشان می‌دهد که برای تحقق حفاظت در جنگل‌های شمال باید به ازای هر ۲ هزار هکتار یک نیروی حفاظتی وجود داشته باشد در حالی که رقم استاندارد در جنگل‌های خارج از شمال یک نفر به ازای هر ۵ هزار هکتار و در واقع یک نفر به ازای هر ۱۰ هزار هکتار است این در شرایطی است که این رقم در بیابان باید یک نفر به ازای هر ۵۰ هزار هکتار باشد.

اما وضعیت ما در بخش حفاظت به هیچ وجه این‌گونه نیست به طوری که هم‌اکنون اگر تمام نیروهای سازمان جنگل‌ها در تمام بخش‌ها اعم از حفاظت، احیا، توسعه و بهره‌برداری با هم جمع شوند بسیار کمتر از این ارقام خواهند بود. البته در مقاله‌‌ای که بتازگی از سوی روابط عمومی سازمان جنگل‌ها منتشر شده، تشریح امکانات حفاظتی کشور روسیه و مقایسه آن با وضعیت ایران، میزان عقب‌افتادگی ما در بخش حفاظت منابع طبیعی بهتر نشان داده می‌شود. در این مقاله آمده: در بخش حفاظت هوایی جنگل، روسیه ۲۴ پایگاه اصلی، ۴۴۰ پایگاه کوچک، ۳۵۰ فروند هواپیما و بالگرد و ۵۰۰ نفر خلبان، چترباز و تکنسین دارد ضمن این که در بخش مدیریت حفاظت و حمایت جنگل نیز ۱۶۸۰ مرکز جنگلبانی و ۱۹۰ هزار نفر محافظ جنگل وجود دارد. این در شرایطی است که حتی وضعیت کشور ترکیه به مراتب بهتر از ما است به طوری که تشکیلات حفاظت و کنترل حریق جنگل‌های این کشور یکی از ۱۲ دپارتمان مدیریت آن محسوب می‌شود که دارای ۱۵۳۹ مرکز حفاظتی و ۶۱۶۳ نیروی گارد جنگل است. این در حالی است که وضعیت نیروی انسانی فعال در بخش حفاظت جنگل واقعا نگران‌کننده است و در مقایسه با روسیه که به ازای هر ۲۹۰۰ هکتار یک نفر نیرو دارد و در مقایسه با ترکیه که در هر ۳ هزار هکتار یک نیرو دارد اوضاع وخیمی دارد. یعنی یک نفر به ازای ۱۳ هزار هکتار جنگل، یک نفر به ازای ۸۴ هزار و ۷۰۰ هکتار و یک نفر به ازای هر ۳۲۵ هزار هکتار بیابان.

برای همین است آنهایی که شاهد افتتاح بزرگ‌ترین پایگاه اطفای حریق در کرمانشاه بودند و می‌دیدند نیروهای نه‌چندان ماهر با تجهیزاتی نه‌چندان کامل و مدرن قصد حفاظت از جنگل‌های آسیب‌پذیر زاگرس آن هم در گستره‌ای که ۱۱ استان کشور را در برمی‌گیرد، دارند از افتتاح این پایگاه شگفت‌زده نشدند چون فاصله‌ها با استانداردهای دنیا به اندازه‌ای است که با اقدامات اینچنینی پر نمی‌شود.

اما با این حال نمی‌شود دست روی دست گذاشت. حتما بودن این پایگاه بهتر از نبودن آن است هر چند که اگر به این پایگاه و پایگاه‌های مشابه آن پول و امکانات تزریق نشود در حد یک ژست باقی خواهند ماند و دردی از جنگل‌های مستعد آتش‌سوزی دوا نخواهد کرد ولی بهتر است قبل از آن که سرمایه‌های ملی را صرف بیابان‌زدایی یا ایجاد جنگل‌های دست‌کاشت (با بودجه مورد نیاز ۵ میلیون تومان برای هر هکتار) کنیم همین ۳/۱۴ میلیون هکتار عرصه‌های زخم‌خورده و آسیب‌دیده جنگلی را باید حفظ کنیم و اجازه ندهیم جنگل‌های شمال و خارج از شمال به افسانه‌هایی زیبا در دل کتاب‌های تاریخ تبدیل شوند.

مریم خباز‌