جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

صحنه هایی از خود زندگی


صحنه هایی از خود زندگی

موضوعات اجتماعی معمولا کنش زاترین مضامین برای ادبیات و مخصوصه ادبیات نمایشی به شمار می روند, چون غرابتی با زندگی مخاطبان ندارند و اگر هم از لحاظ طبقه اجتماعی به آنها منتسب نشوند, حداقل از جذابیتی پیرامونی برخوردارند, چرا که تماشاگر تاثیرشان را در زندگی دیگران مشاهده کرده و یا گاهی با آنها روبه رو شده است

موضوعات اجتماعی معمولا کنش زاترین مضامین برای ادبیات و مخصوصه ادبیات نمایشی به شمار می روند، چون غرابتی با زندگی مخاطبان ندارند و اگر هم از لحاظ طبقه اجتماعی به آنها منتسب نشوند، حداقل از جذابیتی پیرامونی برخوردارند، چرا که تماشاگر تاثیرشان را در زندگی دیگران مشاهده کرده و یا گاهی با آنها روبه رو شده است.

اما شیوه پردازش این موضوعات در دنیای نمایش و نیز طبقه بندی آنها الزامی است موضوعی که صرفا برای داستان سنخیت دارد، در ادبیات نمایشی از جایگاه بالایی برخوردار نیست و اگر روی صحنه بیاید وجوهی گزاره ای و گزارشی پیدا می کند و از یک روایت زبانی فراتر نمی رود. در چنین شرایطی آنچه مخاطب را تا حدی راضی نگه می دارد، رویکرد اجتماعی، انتقادی نویسنده و متعاقبا بازی بازیگران و گاهی هم بازده نسبی اجرای اثر است. این بازدهی اجرایی و نسبی نمی تواند بنا به الزامات تئاتر چندان دراماتیک باشد.

نمایش خاله ایران به نویسندگی مرضیه رشیدبیگی و کارگردانی آشا محرابی و پریسا مقتدی که در تالار مولوی اجرا می شود نمونه چنین رویکردی به دنیای نمایش است. کلیت نمایش در داستانی کوتاه خلاصه می شود که به موقعیت یک خانواده فقیر در طبقه پایین اجتماع می پردازد. در این خانواده جای مرد خالی است اما نمایش دقیقا و به طور روشن به مخاطب نمی گوید که چه بر سر شوهر زن خیاط آمده، اما در مورد شوهرخاله ایران اطلاعات بسنده ای به تماشاگر می دهد و ظاهرا بعد از کشته شدن اوست که خاله ایران دچار عارضه ذهنی می شود. گرچه دیالوگ ها حدوث این عارضه مندی را نقض می کنند و بیانگر هوشمندی و تعقل خاله ایران هستند، اما می توان اور ا به طور نسبی و فقط در رفتار و روی صحنه به عنوان کسی که دارای افسردگی و اختلالات روحی است، پذیرفت و این را در درجه اول باید مدیون بازی خوب مهرخ افضلی دانست.

متن نمایش خاله ایران به نویسندگی مرضیه رشیدبیگی در اصل متنی صرفا داستانی و غیرنمایشی است که به دلیل نوع رویکرد نویسنده به مسایل اجتماعی جامعه دارای ارزش های درون مایه ای اجتماعی و فرهنگی است. البته متن در پایان به علت حادثه نهایی حالتی نمایشی به خود می گیرد، اما به محض آن که چنین می شود نمایش به پایان می رسد، زیرا غیر از حادثه پایانی بیان نمایشی دیگری ندارد.

شروع حوادث نمایش که با شکستن شیشه پنجره توسط یک توپ فوتبال شکل می گیرد آغاز مناسبی برای ارجاع دادن ذهن مخاطبان به موقعیت آسیب پذیر خانواده است. ضمنا با این که متن کوتاه است اما نویسنده شخصیت ها را خوب پردازش نموده و تماشاگر با آنها ارتباط برقرار می کند. رویکرد رشیدبیگی رئالیستی است و هم زمان به همه پرسوناژها در حد و اندازه متن میدان داده است و با این که عنوان خاله ایران را برای اثر خویش انتخاب کرده، ولی همه متن را به او اختصاص نداده و همین سبب شده که پس زمینه های اجتماعی عارضه مند شدن او کمی پررنگ تر جلوه نماید. نویسنده در نحوه پردازش درونمایه اثرش دو رویکرد متمایز دارد: اول این که حدود دو سوم نمایش را به خود خانواده و موقعیت تک تک افراد اختصاص می دهد. در این قسمت، به طور موجز خصوصیات ذهنی و رفتاری اعضای خانواده را بررسی می کند و موفق می شود نظر مخاطب را به پرسوناژها جلب نماید.

در رویکرد دوم، موقعیت خانواده را کنار می گذارد و چون قرار است در صورت زنده ماندن فتوحی خانه را تخلیه کنند، با وقوع حادثه نهایی و کشته شدن فتوحی همه چیز به یک سامانه نسبی و موقت می رسد و این برای پایان بندی یک داستان کوتاه کفایت می کند، اما در این میان نکته قابل تاملی هم وجود دارد: کشته شدن فتوحی به دست خاله ایران با توجه به عارضه مندی روحی و روانی اش، به همان اندازه که می تواند باورپذیر باشد، سوال برانگیز هم هست. معمولا در نمایش های واقع گرا و رئالیستی نوع ابزار صحنه، لباس و نیز بازی بازیگران تا حد زیادی ما به ازاءها و قرینه های برون از نمایش را تداعی می کند و همین ذهن مخاطبان را به اعماق اجتماع و معضلات آن ارجاع می دهد.

در نمایش خاله ایران نوع انتخاب موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و در کل به رغم داستانی بودن متن، این نمایش بر بسیاری از نمایش های دیگر که اجرایی پرلفت و لعاب دارند، اما از لحاظ درون مایه مبتذل و کم مایه هستند، برتری دارد. آنچه متن داستان خاله ایران را برای نمایش تا حدی قابل قبول کرده است، بازی خوب همه بازیگران است: ناهید مسلمی، مهرخ افضلی ،شیدا خلیق ،علی نجفی و ودانیال کوهستانی همگی با تناسب و هم خوانی زیادی وضعیت کلی خانواده و نوع نیازهای عاطفی و مادی آنان را به نمایش می گذارند.

باید یادآور شد که متن از لحاط داستانی به دلیل خلق این پرسوناژهای زنده، آن هم در اثری کوتاه حائز اهمیت و قابل تامل است. بخشی از زمینه توانمندی بازیگران در ایفای نقش هایشان را باید مدیون برخی ویژگی های خود متن دانست، زیرا مرضیه رشیدبیگی از لحاط رویکرد داستانی به حوادث و آدم ها، ذهنی خلاق، نگرشی جامع و هم زمان جزء نگر دارد.

طراحی صحنه و لباس که به ابتکار لادن سیدکنعانی انجام شده با موضوع و نوع پرسوناژها سنخیت دارد، موسیقی و مخصوصا افکت ها، فضای پیرامونی خانواده موردنظر نمایش را به خوبی تداعی و مجسم می کند. طراحی نور همان کاربری معمول چنین نمایش هایی را داراست، فضای یکنواخت و در عین حال پر از دغدغه خانواده را همان طور که هست به نمایش می گذارد. در صحنه هایی هم به کمک نور از حرکات سایه ای استفاده شده و این تا حدی به داستان قابلیت نمایشی بخشیده است. کارگردانان نمایش، یعنی آشا محرابی و پریسا مقتدی متناسب با موضوع و فضای اثر، میزانسن های مناسبی تدارک دیده اند و در فضای محدود صحنه از فضا نهایت استفاده را کرده اند. این موضوع که از آغاز تا پایان، زن نان آور خانواده اغلب در مرکزیت صحنه قرار دارد، ترفند هوشمندانه ای است. ضمنا در حاشیه و در قرنطینه قرار گرفتن خاله ایران به عنوان یک پرسوناژ جنبی که در نهایت محوریت پیدا می کند، نیز نشانگر درایت نویسنده و اجرای مناسب آن توسط کارگردانان نمایش است، زیرا روند ارتباط نمایش را به پرسوناژ خاله ایران تا حدی پیچیده، غیرمستقیم و تعلیق زا کرده است.

نمایش خاله ایران به کارگردانی آشا محرابی و پریسا مقتدی به رغم داستانی بودن متن و حتی کوتاه بودنش به خاطر جذابیت های اجتماعی و سیاسی موضوعش و نیز به لحاظ کارگردانی آن، بی هیچ ادعایی و در نهایت سادگی موفق می شود با مقبولیتی نسبی به حیطه عواطف و حوزه ذهن تماشاگران راه یابد و آنها را با خود همراه کند.



همچنین مشاهده کنید