سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
تئاتر, یک مدیوم ارتباطی
دكتر غلامرضا آذری متولد ۱۳۵۰ شیراز كارشناس برنامهریزی اجتماعی و كارشناسی ارشد تحقیق در ارتباطات جمعی و دكترای تخصصی علوم ارتباطات جمعی وی محقق، مترجم و تحلیلگر مسائل اساسی حوزه رسانهها، فرهنگ و جامعه است و در این راستا صاحب دهها مقاله علمی است.
دكتر آذری هماكنون عضو هیئت علمی گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد مركز و استادیار مدعو دانشكده صدا و سیما و دانشكده سینما و تئاتر است.
● آثار او: اقناع: نظریه و تحقیق / تاریخ مطالعه علم
● ارتباطات: رویكردی شرح حالنگارانه (ترجمه) / تألیف كتاب روشهای تحقیق در ارتباطات جمعی و مطالعات رسانهای / ترجمه زندگی و اندیشه پیشتازان علم ارتباطات در رابطه با رسانه تئاتر با ایشان به گفتوگو نشستیم كه در ده قسمت به طبع میرسد.
▪ دكتر، ابتدا تعریف جامعی از ارتباطات بدهید و بگویید كه اصلاً ارتباطات چیست و از كجا آمده است؟ این تعریف شامل دو بخش میتواند باشد؛ یكی تاریخچه و یكی هم تعریف علمی. بفرمایید.
ـ ارتباط را اگر از كلمه Comenication بگیریم یك فرق خیلی ماهوی با كلمه Realation ، یعنی رابطه، دارد. اصولاً اندیشمندان علوم ارتباطات، سالهای سال است كه بین دو واژهٔ ارتباط و رابطه تفاوت قائل میشوند. نخستین تفاوت این است كه میگویند رابطه، دائمی و طولانی است و استحكام خاصی دارد. اما در ارتباط، این اتفاق نمیافتد. درست است كه در هر دوی اینها، فرستنده و گیرنده پیام پارازیت و منبع اختلال وجود دارد؛ ولی واقعیت قضیه این است كه در ارتباط، چیزی كه مهّم است، پیام میباشد. حالا برای اینكه یك تفاوت كلی هم قائل شده باشم اوّل یك تعریف از رابطه ارائه میدهم و بعد یك تعریف از ارتباط.
اگر بخواهیم از ارتباط تعریف خیلی سادهای بدهیم فكر میكنم تعریف ادوین امری تعریف مناسبی باشد. این تعریف، در سال ۱۹۶۶ ارائه شد، نه به لحاظ قدیمی بودن، بلكه، بعدها سكّو و پایهٔ ارتباطات شد. در كتاب آقای محسنیراد، ارتباطشناسی، و سایر كتابهای ارتباطی كم و بیش با قضیهای به نام تعاریف ارتباطات مواجه هستیم و حتی سالهای سال است كه اندیشمندان بالای ۱۲۰ تعریف از ارتباطات ارائه دادهاند ولی من روی این تعریف هم به لحاظ سابقهٔ تعریفی و هم به لحاظ اهمیتش خیلی تأكید میكنم. آنجا ادوین امری در تعریف انگلیسی خودش میگوید: «ارتباط، عبارت است از هنر انطباق ارتباط اطلاعات، عقاید و ... از یك شخص به شخص دیگر.» اینجا كه میگوید from one person to another در واقع میخواهم اینجا روی another خیلی تأكید كنم. شما سالهای سال است كه میبینید در خود هنرهای جمعی این دیگران هستند كه مهماند و دیگراناند كه راجع به كار ما تصمیم میگیرند و دیگراناند كه راجع به پیام ما دیدگاه نهایی خود را به عنوان یك اصل، مطرح میكنند. میخواهم اینجا به دو بحث اشاره كنم و بعد به سراغ بحث رابطه بروم.
یكی مبانی كل خود تئاتر، یعنی تئاتر اینجا تنها وسیلهای برای ارتباط معنایی كلیاش نیست بلكه در درون خود تئاتر، محتوایی وجود دارد كه، مخصوصاً، در این چند سال اخیر آمدهاند و واژهٔ تفریح و سرگرمی intertainment را جایگزین آن كردهاند كه من با این واژه، مشكل دارم. میگویم مردم فقط برای سرگرمی به تئاتر نمیآیند، مردم میآیند تئاتر ببینند تا به نوعی، تأمل و تفكر كنند و در واقع تئاتر از این تعریفی كه از تئاتر ارائه دادم میتواند آزمایشگاه عمل افراد باشد.
ارتباط، ما را به دنیای وسیع تئاتر، میكشاند یعنی تئاتر ما در زاویهٔ اینكه بگوییم صحنهای وجود دارد، نوری وجود دارد، لباس وجود دارد، رنگآمیزیهایی وجود دارد و به طور كلی، روانشناسی صحنه است، كه حرف آخر را میزند. این نیست كه ما باید ببینیم كه هر تئاتری به لحاظ ارتباطی متعلّق به چه زمانی است، چه آدمهایی در شكلگیری آن نقش داشتهاند. ببینید من همیشه روی اینكه فقط مؤلّف باشیم بحث دارم. میگویم كه خب این گفتههای تروفو، در سینما بود كه میگفت تو وقتی فقط مؤلف باشی فقط تو هستی كه تولید میكنی و بقیه باید فرمانبرداری كنند اما گاهی گزندگی اقتدارگرایانهٔ حاكم بر یك مبحثی به نام تئاتر را، زیاد نمیپسندم و به عنوان یك صاحبنظر اعتقاد دارم كه هر قدر نگاه شما تحلیلیتر و كمتر انتقادی باشد، شاید در بحث ارتباط و به ویژه ارتباط با تئاتر، به عنوان یك هنر بزرگ ارتباطی، موفق هستید و اما به سراغ رابطه برویم. من برای اینكه نظم بحث قطع نشود یك تعریف از رابطه میدهم و بعد دوباره به بحث برمیگردیم. ببینید رابطه را، آن نوع مراوده یا تعاملی تعریف كردهاند كه دائمی و ماندگار است. درست برعكس ارتباط كه گفتیم موقّت، زودگذر و بر اساس شرایط، به وجود میآید. من یك مثال میزنم؛ شما با دوستی كه خیلی نزدیك باشد میتوانید رابطه داشته باشید رابطههایی كه عرض میكنم دقیقاً بر مفهوم Legend ship است. اما وقتی كه میگوییم ارتباط، ارتباط ممكن است الآن به وجود بیاید دو ساعت دیگر قطع شود؛ مشكلی كه برای تئاتر داریم همین است. یعنی میخواهم بگویم كه در جامعهٔ ما، متأسفانه، تئاتر فقط ارتباط برقرار كرده است اما رابطه ایجاد نكرده است. اینجا چندین معضل وجود دارد. برگردیم به دنیای تئاتر.
▪ در تئاتر، معضلی كه داریم بحث نوشتههایمان است. نوشتههای بسیار خوبی داریم كه كار میشود و زیر چاپ میرود. واقعاً چند درصد از این نوشتهها به روی صحنه میآیند؟
ـ پرسش من همیشه همین است. مثلاً شما میگویید، در شهر تهران برای پانزده شانزده میلیون جمعیت، هفتهای دو تا تئاتر داریم. میگویم خیلی كم است، این افراد باید در ماه، حداقل، پنج فیلم ببینند. برای یك خانوادهٔ متوسط رو به پایین عرض میكنم اگر بخواهند دو هفتهای یك بار بلیت سینما بگیرند و برای تئاتر هم به همین صورت است و این باید چیزی در حدود تقریباً ۳ تا ۴ تئاتر باشد. ولی این تعامل و مراودهای كه از بطن تعریف رابطه بیرون میكشیم در دنیای خود تئاتر میتواند مثمر باشد.
همیشه میگویم در هنر تئاتر، به سه اصطلاح قائل هستیم. یكی، دكترینی كه در آن حوزهٔ فرهنگی وجود دارد، دوم، پاراداینی كه این دكترین را هدایت میكند و سوم، روشهایی كه برای جذب مخاطب در نظر میگیرید. من هیچ وقت ریشهٔ تئاتر را ریشهٔ سینما، تلقی نمیكنم. ممكن است شما بگویید این امر، بدیهی است و خیلیها هم تئاتربین حرفهای یا تماشاگر تئاتر هستند و چنین اندیشهای دارند ولی وقتی شما میگویید تئاتر به مثابهٔ ارتباط است یعنی اینكه این تئاتر هیچ فرقی با سینما، با رادیو با مطبوعات و سایر وسائل ارتباطجمعی ندارد. امروزه جوان میرود و مینشیند ساعتها، چَت میكند. وقتی از او میپرسی كه چرا چَت میكنی میگوید آقا در خلوت راحتترم. بعد از مدتی كه با او صحبت میكنید میگوید حرفهایی را میتوانم توی چت بزنم كه حرف دلم است و با این حرفها آرامش مییابم. دیگر پدر، مادر، دوست و آشنا نمیتوانند به من تذكر بدهند. تازه اگر دروغ هم گفتم، گفتم.
این یعنی در واقع همان لایههای پنهان كه در شخصیت افراد باید جستوجو شود. به نظر من بزرگترین تلنگر را به این لایههای پنهان شخصیت، تئاتر میتواند بزند. من در بین رسانهها، تئاتر را رسانهٔ سرد مینامم؛ یعنی طبق تعریفی كه رسانهٔ سرد و گرم میگوید، میگوید كه رسانهٔ سرد مشاركت بیشتری را از جانب مخاطب میطلبد و رسانهٔ گرم، آن رسانهای است كه مخاطب كمتری را جذب میكند. یعنی تئاتر الآن در كشور ما یك رسانهٔ سرد است و بیشتر جذب میكند ولی چه كسانی را جذب میكند؟ اینجا بحث دارم. شما تشریف ببرید همین تئاتر شهر؛ میبینید كه اكثراً سه قشر، از این تئاترها خیلی پشتیبانی میكنند، همّت میكنند، جلساتی میگذارند. ولی این سه قشر، چه كسانی هستند؟ یك محققان و روشنفكرانی كه بدون هیچگونه پیشداوری و تعصبی فقط به فكر اعتلای رشد تئاتر هستند؛ گروه دوم، نخبگان، روشنفكران و یا استادانی هستند كه هم دغدغهٔ تئاتر دارند و هم دوست دارند ببینند و هم از طرفی نمیخواهند آن پوزیشن یا آن موقعیتی كه در جامعه و یا دانشكدهٔ خود دارند به دلیل مسائلی كه هیچ ربطی به آنها ندارد، مثل برنامهریزی تئاتر، سینماتیك كردن قوانین و اخلاقیات تئاتر و مسائلی كه به سنتها و ارزشها برمیگردد.
من اساساً به این امر اعتقاد دارم كه شما در ارتباطشناسی تئاتر، فقط ذاتاً با خود تئاتر سروكار ندارید. از این طرف این ممنوعیت تئاتر است كه شما را مستدل میكند، یعنی اگر شما امروز به من بگویید كه احتجاج شما راجع به معیار سوّمتان چیست؟ میگویم شما دیگر نمیتوانید در تئاتر لفّاظی كنید، در تئاتر نمیتوانید با كلمات بازی كنید، تئاتر یقهٔ شما را میگیرد، تئاتر به شما میگوید كه منطقی باش، اصول داشته باش، استقرایی باش، قیاسی باش، از جزء به كل برس، از كل به جزء برس، تئاتر دست شما را میبندد.
▪ چیزهایی كه میگویید ظاهراَ یك مشكل ارتباطی دارد با تعریفی كه از ارتباط ارائه دادید. خب اگر جلوی این ارتباط مانعی باشد اولاً آن هنر را چه مینامید، ثانیاً فكر نمیكنید كه تئاتر دچار این مانع شده است؟ یعنی مسئلهای كه مانع برقراری ارتباط میشود؟
ـ این حركت باب شده و كسانی وارد تئاتر میشوند و میخواهند بگویند كه ما روشنفكریم و كم پیش میآید كه پژوهشگر، وارد تئاتر شود. اما وقتی جلوی تئاتر شهر بروید پُر از دختر و پسر است و این بحث ارتباطیاش آن است كه همه را به آنجا میكشاند تا همدیگر را ببینند و نه تئاتر را. یعنی تئاتر، عاملی برای برقراری ارتباط دو سه نفر میشود.
▪ اگر قرار باشد كه تئاتر ارتباط برقرار كند چه موانعی مردم را از دیدن تئاتر محروم میكند؟
ـ من سه قشر را مثال زدم و گفتم اینها محققان و پژوهشگران و كسانی هستند كه كار فكری میكنند. فراموش كردم قشر سوم را بگویم. ببینید ما سه قشر داریم، قشر اوّل، روشنفكرانِ دست به كاغذ، قشر دوم، استادان كه خیلی معذوریت دارند. ولی قشر سوم، همین جوانها هستند. یعنی كسانی كه دارند تئاتر را پر میكنند ولی به قول شما آنها بیشتر میروند تا ارتباط میانپرده داشته باشند نه اینكه تئاتر ببینند. من بزرگترین مشكل را، مشكل فرهنگی میدانم. بعد از انقلاب، ساختمان و تشكیلات وزارت فرهنگ و هنر به هم ریخت، ولی اصولاً به یك نگاه ساختاری اعتقاد دارم. مشكلات در تمام دنیا، عمومی است. شما نمیتوانید بگویید كه مثلاً مشكلات در جامعهٔ ما وجود دارد و در جای دیگر دنیا نیست. من یك بعدش را فرهنگ میدانم. فرهنگی كه جوانها فكر میكنند اگر بیایند در سالنهای تئاتر اجتماع كنند به نوعی، روشنفكر قلمداد میشوند. من فرق میان روشنفكر و نخبه را برایتان بگویم؛ ببینید نخبه، كسی است كه اندیشه را تولید میكند، اما روشنفكر كسی است كه این اندیشه را انتشار میدهد. وقتی من و شما دَم از روشنفكری میزنیم، دَم از متفاوت فكر كردن میزنیم باید به این هم بیندیشیم كه تا چه اندازه این میتواند عملی باشد. حالا اگر عملی نبود فقط میشود یك گَپ دوستانهٔ خیلی زیبا زد، هم شما لذّت خود را بردهاید و هم من لذت خودم را. فوكو، بحث خیلی زیبایی دارد؛ او میگوید كه ما فكر میكنیم كه انسانهای سالمی هستیم ولی واقعاً این طور نیست. همهٔ ما به نوعی دیوانهایم. ما دیوانههایی هستیم كه برای زندگیشان برنامهریزی دارند. در واقع زمین را به یك تیمارستان تشبیه میكند. در تئاتر اعتقادم بر این است كه قضیهٔ فرهنگ خیلی به ما ضربه زده است. فرهنگی كه در دانشگاه باید آموخته میشد، نشده است. فرهنگی كه به مسئولان ما باید تزریق میشد، نشده است. میخواهم یك مثال كلی بزنم و به شما بگویم كه امروز ما، كتابهای زیادی داریم كه به عنوان نمایشنامه چاپ میشوند. آثار بسیار زیادی داریم كه چاپ میشوند مثل كار شما یعنی ماهنامهٔ تخصصی تئاتر كه فكر نمیكنم در این چند سال به خوبیِ آن، ماهنامه دیده باشم، ولی واقعیتِ قضیه اینكه من نمیخواهم فقط تعریف كرده باشم، باید بگویم كه واقعیات از كجا نشئت میگیرد. ببینید فرهنگ را اینطوری تعریف میكنم: فرهنگ، زد و بند و بده و بستانهای ارتباطی است كه هیچ نوع منشأ تاریخی و علمی بر آن مترتّب نیست. این فرهنگ الآن مثل یك خفاش بر وزارت فرهنگ و سایر مجامع و محافل فرهنگی سایه انداخته است. روی دانشكدههای تخصصی ما سایه انداخته است. روی خیلی از واقعیتهایی كه در دل تئاتر دیده نمیشود سایه انداخته است. مثلاً به عنوان نمونه ما چقدر از زندگی خصوصی تئاتریهای كشورمان مطلع هستیم؟ آیا واقعاً مخاطبانی كه امروز در جامعهٔ ما هستند از سینما، تلویزیون و سایر رسانهها بهره میبرند؟ طبیعی است كه نه. مثلاً الآن برای جوانان ما خیلی مهم است كه بدانند فلان هنرپیشه چه كار میكند، ولی اصلاً زندگی خصوصی آقای x یا خانم y كه بازیگر تئاترند، خاك صحنه خوردهاند و شاید خیلی بیشتر زحمت كشیدهاند برایشان مهم نیست. زندگی این افراد برای مردم ما، مثل برج عاج است.
▪ شما فكر میكنید دلیلش قوی بودن رسانهٔ سینماست؟
ـ صد درصد. ولی شما در كشور فرانسه چنین چیزی نمیبینید. میخواهم بگویم كه ذات تئاتر در آنجا فرهنگی شده است و از تئاتر حمایت رایزنانه میشود. یعنی تمام مشاوران علمی و فرهنگی كشور، برای تئاتر هم به اندازهٔ سینما ارزش قائلاند و اتفاقاً میخواهم بگویم كه دانشجوی تئاتر اگر ماهی یك یا دو تا تئاتر نبیند دانشجوی تئاتر نیست. دانشجویی كه حداقل روزی یك فیلم نبیند و یا به سایت ماهواره وصل نباشد اصلاً نمیتواند دانشجو باشد. نمیتواند آدم بهروزی باشد. مشكل ما از آنجایی شروع میشود كه قوی بودن یك رسانه خیلی روی اعمال و رفتار ما سایه میاندازد.
میخواهم حس حضور را به عنوان مشكل سوم مطرح كنم یعنی اوّل روی فرهنگ و ارزشها كه مستقیماً به مسئولان برمیگردد تكیه كنم، منظورم از حس حضور چیست؟ ببینید شما ممكن است بعد از مدتی كه ترك وطن كردید و رفتید در آنجا دكترای تئاترتان را گرفتید و محافل روشنفكری، ایجاد كردید ماحصل كلام این است كه شما رفتید و كارتان به نسلهای بعدی سپرده شد اما این را میدانید كه هنوز چیزی در درونتان میگوید كه من برمیگردم. چطور است كه بعضی ماندند و من آمدم. ممكن است این را صریحاً به خودتان نگویید ولی وقتی ما، محتواشناسی میكنیم، میبینیم كه شما این را دائم با خود زمزمه میكنید بعد به جایی میرسید كه مانند خیلی از روشنفكران كه برای این جامعه مایه گذاشتند، حضور پیدا میكنید و مثل همینها میشوید. ولی آن حس حضور هست. یعنی شما به احساس، كه حضور غیابی آن قبلاً وجود نداشته است، رسیدهاید. حس حضور، به تعریف ساده یعنی اینكه، من باشم و احساس كنم كه باشم. مشكلی كه در جامعه داریم این است كه خیلی از جوانها كه دانشجوی تئاترند این مشكل را دارند. ۹۰ درصد اینها به مسائل مادّی افتادهاند.
▪ یعنی میخواهید بگویید كه اینها همه مشكلات ارتباطی هستند؟
ـ بله، یعنی میخواهم بگویم كه اینها همه موانعاند.
▪ دربارهٔ این مباحثی كه میفرمایید صحبت طولانی میشود. در واقع میخواهم سؤال بكنم كه تئاتر چگونه و از چه طریقی ارتباط رابرقرار میكند چون ما داریم راجع به افراد، صحبت میكنیم اینها همه مشكلات ارتباط فرهنگی است ولی اگر خواستیم با تئاتر به عنوان یك رسانه، صحبت كنیم میتوانیم این سؤال را این طور مطرح كنیم، این رسانه یعنی تئاتر چگونه و با چه مكانیزمی ارتباط خودش را برقرار میكند؟
ـ اگر بخواهیم به خود تئاتر برویم، تئاتر یك پیامدهنده دارد كه كارگردان یا نویسنده است یا مؤلف است، یا به طور كلی ابداعگر نهایی آن چیزی است كه ما الآن داریم میبینیم. ما در ارتباطات، یك پیامدهنده و فرستنده داریم. یك كسی كه به ما میگوید حالت خوب است. حالا كه حالت خوب شد برو بیرون. در مقابل، گیرندگان هستند، من گیرندگان را در دنیای تئاتر به سه بخش تقسیم میكنم یعنی مخاطبان كه خاص و عاماند. تماشاگران و توده و بینندگان، كسانی كه لحظهای یا زمانی كارت دعوتی بیاید، موردی پیش بیاید، تلفنی بشود یا دوستی خواهش كند به تئاتر میروند.خب همهٔ اینها مخاطب خوانده نمیشوند؟
در كل، میخواهیم بگوییم مشكل تئاتر، همینجاست كه تئاتر مخاطب را گرفته ولی از تماشاگر و بیننده، غافل شده است.
▪ به زعم خودش آنها هم مخاطباند؟
ـ با صحبت شما كاملاً موافقم. ولی این بیننده و تماشاگر چگونه باید دعوت شوند؟
▪ خب، من یكجور دیگر مطرح كنم. شما تعریف هر كدام را ارائه بفرمایید.
ـ ببینید ما مخاطب را شخصی میدانیم كه با دانش و آگاهی كامل میداند كه رسانهای به اسم تئاتر هست و این قدرت ارتباطی را دارد كه او را به سالن بكشاند و بر او تأثیر بگذارد. من به این، مخاطب میگویم. مخاطب شخصی است كه با آگاهی و دانش كامل، وارد سالن تئاتر میشود با یك هدف مشخص، یعنی دیدن، البته دیدن نه به آن معنای بستهاش ولی این دیدن همیشه تداوم دارد یعنی مخاطب، همیشه هست.
▪ باز شما مخاطب را در اینجا، به دو بخش تقسیم كردید؛ خاص و عام. خاص و عام را تعریف كنید.
ـ خاص ما، همین روشنفكراناند، نخبگانی كه پیش از این صحبت كردیم و الآن مخاطبان خاص و فرهیختهٔ ما، كم نیستند. استادان و صاحبنظران، جزئی از این گروهاند. منتقدان، نویسندگان، مصاحبهگران و ... اینها، خاص هستند. عام، به كسانی میگوییم كه در كنار اینهایند مثل مخاطبی كه در ماه دو تا تئاتر میبیند، مجلهٔ صحنه را میخواند ولی زیاد پیگیر نیست. بیننده viewer و تماشاگر spactator است.
تعریف هر كدام از اینها متفاوت است. تماشاگر یا تماشاچی صِرف میداند كه قدرت اظهار نظر ندارد. قدرت انتقال معنی ندارد. دید، دید، و اگر ندید، ندید. او فقط میآید وقتش را بگذراند. در واقع میشود گفت كه قشر زیادی از جوانهایی كه الآن اشاره فرمودید در این وادیاند.
بابک فرجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست