یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تمام تجارب تصویری ام را در تئاتر به کار می بندم


تمام تجارب تصویری ام را در تئاتر به کار می بندم

«امین زندگانی» را بیش تر از هرچیز, به خاطر بازی هایش در تلویزیون و سینما در خاطر داریم, اما او سابقه درخشانی هم در تئاتر دارد, همان طور که در رزومه تصویری اش بازی در آثاری چون راه بهشت, مختارنامه, ملک سلیمان, معصومیت از دست رفته و به چشم می خورد, در تئاتر هم با کارگردان هایی چون اکبر زنجان پور, هادی مرزبان و آزیتا حاجیان همکاری کرده است

«امین زندگانی» را بیش‌تر از هرچیز، به خاطر بازی‌هایش در تلویزیون و سینما در خاطر داریم، اما او سابقه درخشانی هم در تئاتر دارد، همان‌طور که در رزومه تصویری‌اش بازی در آثاری چون راه بهشت، مختارنامه، ملک سلیمان، معصومیت از دست‌رفته و... به چشم می‌خورد، در تئاتر هم با کارگردان‌هایی چون اکبر زنجان‌پور، هادی مرزبان و آزیتا حاجیان همکاری کرده است.

او این روزها بر صحنه نمایش «جاده طولانی مارپیچ» در کنار سحر دولتشاهی قدم می‌زند و در نمایشی بازی می‌کند که اقتباسی از دو اثر معروف سینمایی با عنوان «پیش از طلوع» و «پیش از غروب» است. این نمایش را محمد چرمشیر نوشته و رضا گوران کارگردانی کرده است. برای تماشایش می‌توانید تا پایان آذرماه در دو سانس ۱۸:۳۰ و ۲۰ خود را به تالار چارسوی تئاتر شهر برسانید.

اولین تئاتری که تماشا کردید، چه تئاتری بود؟ در خاطرتان هست؟

بله، به گمانم سال ۱۳۵۹ یا ۱۳۶۰ یک تئاتر کودک با عنوان «ماموریت غیرممکن» تماشا کردم که آقای مجید مظفری آن را کارگردانی کرده بود و اتفاقا، در همین تالار چارسویی که این روزها خودم در آن مشغول بازی هستم، اجرا می‌شد. در این نمایش مرحوم رضا ژیان، مرحوم حسین پناهی، آقای آتیلا پسیانی و اکبر عبدی در کنار چند گروه دیگر به ایفای نقش می‌پرداختند. این کار، کار بسیار شادی بود که خاطره‌اش هنوز بعد از این همه سال در ذهن من مانده است. قصه، قصه رقابت چند گروه در یک جنگل بود و در خاطرم هست که پیش از اجرا، اول بزرگسالان را به سالن بردند و بعد بچه‌ها در سالن انتظار حلقه زدند و با خواندن عموزنجیرباف وارد سالن شدند.

چرا بازیگر شدید؟

سوال خیلی کلی است؛ منتها شاید مهم‌ترین دلیلش این باشد که وقتی کلاس پنجم دبستان بودم، یک انشا نوشتم با این موضوع که می‌خواهید در آینده چه‌کاره شوید؟ در آن انشا حداقل ۲۰ شغل را انتخاب کرده بودم، یکی از آن شغل‌ها بازیگری بود. فهمیدم که با بازیگری فقط می‌توانم به همه آن شغل‌های دیگری که مورد علاقه‌ام هستند نیز دست پیدا کنم، برای همین اولین جرقه برای تلاش در راه این حرفه، آن زمان در ذهنم زده شد.

اولین تجربه‌ بازیگری‌تان را در خاطر دارید؟

بله. اولین بار در یک کار دانشجویی در دانشگاه در سال ۱۳۷۰، سر یکی از کلاس‌ها با بازی در نمایشی که برگرفته از افسانه مهابهاراتا بود، بازیگری را تجربه کردم

و اولین تجربه جدی‌تان بر روی صحنه مربوط به چه نمایشی است؟

در نمایش کودک «خروسک پریشان» که کار آقای داوود کیانیان بود و مربوط به سال ۷۱ می‌شود و آن را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان اولین تجربه جدی نمایشی‌ام بازی کردم.

درمورد دیگر تجاربتان بر روی صحنه هم بگویید.

سال ۷۳، در «بازی تابلوی آخر» به کارگردانی نصرالله قادری در کانون پرورش فکری بازی کردم، بعد از آن تئاتر «دو مرد و یک نیمکت» را به کارگردانی بهاء صدر بازی کردم، سپس در جشنواره فجر همان سال ۷۳ خودم تئاتر «به من دروغ بگو» را در بخش مسابقه روی صحنه بردم. بعدها در نمایش «سرخ سوزان» به کارگردانی خانم چیستا یثربی بازی کردم. سال بعدش هم در «مرغ دریایی» آقای زنجان‌پور در تالار وحدت بازی کردم، بعد هم نمایش «یک زن، یک مرد» خانم آزیتا حاجیان را در تالار اصلی تئاتر شهر داشتم و بعد هم دوباره در تالار وحدت نمایش «پایین گذر سقاخانه» آقای هادی مرزبان را بازی کردم و در پنج شش سال گذشته تجربه تئاتری‌ام محدود به دو تله‌تئاتر با کارگردانی مهرداد رایانی و رضا گوران بود و دو پایان‌نامه دانشجویی شد، تا اینکه امسال به کارگردانی آقای گوران «جاده طولانی مارپیچ» را روی صحنه آوردیم.

بهترین تجربه تئاتری‌تان را کدام اثر می‌دانید و چرا؟

راستش، هر زمان که کاری روی صحنه دارم، گمان می‌کنم آن اثر بهترین تجربه تئاتری من تا آن روز بوده است، برای اینکه اگر این طور فکر نکنم، ممکن است بعد از مدتی به تکرار بیفتم.

و در پایان از تجربه‌تان در «جاده طولانی مارپیچ» بگویید.

با این نمایش برای اولین بار در یکی از متن‌های آقای محمد چرمشیر بازی می‌کنم. متنی که در اوج پختگی نوشته شده و البته بازی در آن برایم دشوار بود. کارگردانی رضا گوران را همیشه دوست داشتم و این دومین بار است که همکاری با او را تجربه می‌کنم. بعد از چند سال دوری از تئاتر، بازی در نقش «جسی» برایم تجربه سختی به عنوان یک بازیگر بود. بازی در این نقش مثل این بود که بخواهم تمام تجارب و دانسته‌های بازیگری‌ام را در تمام این سال‌ها به کار بگیرم. اصلا تئاتر ذاتا باعث می‌شود که یک بازیگر از همه تجارب سینمایی و تلویزیونی‌اش استفاده کند. با بازی در این نقش باید برشی از زندگی را که به سختی خود زندگی بود در ۵۵ دقیقه روی صحنه اجرا می‌کردم، البته برایم تجربه شگفت و بسیار عزیزی است. به نوعی اگر بخواهم بازی در تئاتر و سینما را مقایسه کنم این اجرا مانند یک سکانسی طولانی از یک فیلم سینمایی است، که باید روی صحنه تئاتر در مقابل چشمان تماشاگر اجرا شود...