سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

حرفهایی از خوش اخلاقی


حرفهایی از خوش اخلاقی

گشاده رویی, از بارزترین صفات رسول خدا ص بود که سهمی عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگی آنان به شخص پیامبر اسلام داشت

«حسن خلق‏»، کمندی است که دیگران را در دام محبت اسیرمی‏کند.کیست که از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین‏انسانی نشود؟

از امام صادق(ع) پرسیدند:

حد و مرز اخلاق نیک، چیست؟

فرمود: آن است که:

اخلاقت را نرم کنی،

کلامت را پاکیزه سازی،

و با چهره‏ای باز و گشاده با برادران دینی‏ات روبه‏رو شوی. (۱) .

گشاده‏رویی، از بارزترین صفات رسول خدا(ص) بود که سهمی‏عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگی آنان به شخص پیامبر اسلام‏داشت. خداوند در باره این خصلت مردمی رسول اکرم(ص)می‏فرماید:

«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک‏»; (۲) .

به خاطر رحمت الهی بود که برای مردم نرم شدی و اگر تندخو وخشن و سخت‏دل بودی، از دور تو پراکنده می‏شدند.

در ادامه آیه می‏فرماید: پس، از آنان درگذر، برایشان استغفار کن، ودر کار با آنان مشورت نما.

گویا که «عفو»، «استغفار» و «مشورت‏»، نمونه‏های دیگری از حسن‏خلق و رفتار مردم‏دارانه و جاذب است، چرا که نوعی اعتماد به مردم وبه حساب آوردن آنان است و چنین برخوردی، عامل جاذبه شخص‏می‏گردد.

● عفو و گذشت

کینه‏توزی و لجاجت، ویژه روحهای حقیر و همتهای پایین است.برعکس، آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را می‏پذیرند، ازخطاهای دیگران چشم می‏پوشند و از حق شخصی خویش‏درمی‏گذرند. بلندنظری انسان، عامل محبت دلهای دیگران است. برای‏خود انسان نیز نوعی لذت روحی دارد و گفته‏اند: «در عفو، لذتی است که‏در انتقام نیست.».

عفو و گذشت و چشم‏پوشی و نادیده گرفتن لغزشهای دیگران،دانه‏های جلب محبت است و دیگران را خوشبین، وفادار و بامحبت‏نگاه می‏دارد.

امام سجاد(ع) در دعای بلند «مکارم الاخلاق‏»، از خداوند این‏گونه‏می‏طلبد:

«خداوندا!...

مرا ثابت‏قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خیرخواهانه برخوردکنم،

و هر کس از من دوری گزید، من به او نیکی کنم،

و به کسی که مرا محروم کرده، بذل و عطا کنم،

و با آن که با من قطع رابطه کرده، بپیوندم،

و کسی را که غیبت مرا کرده است، به خوبی یاد کنم،

توفیقم ده که نیکی را سپاسگزار باشم،

و ... از بدی، چشم پوشم و درگذرم.» (۳) .

اینها گوهرهای تابناکی در شیوه‏های معاشرت است. گفتن اینها درزبان، آسان است، اما عمل، بسیار سنگین است و جز از همتهای والا وروحیه‏های زیبا برنمی‏آید و باید توفیقش را از خدا طلبید.

● بخشش و محبت

آدمیزاد، بنده احسان است. به هر کس نیکی کنی، او را رام و مطیع‏خویش می‏سازی و به هر کس محبت و لطف کنی، قلعه دلش را فتح‏کرده‏ای. به قول سعدی:

بنده حلقه بگوش، ار ننوازی، برود.

لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه بگوش.

این تعلیم حضرت رسول(ص) است که:

«ای مردم!

می‏دانم که نمی‏توانید با اموالتان همه مردم را راضی کنید، ولی با چهره باز وگشاده‏رویی و خوش‏اخلاقی، می‏توانید.» (۴) .

و سخن مولایمان حضرت امیر(ع) چنین است:

«بالایثار یسترق الاحرار»; (۵) .

آزادمردان، با ایثار، بنده و غلام می‏شوند.

البته بنده و غلام خوبیها و کرامتهای اخلاقی. این هم گام دیگری‏در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطه‏های عاطفی در جامعه‏بشری است.

● تواضع و خاکساری

همچنان در پی بیان نمونه‏هایی از روحیه «مردم‏داری‏» هستیم.افتادگی و تواضع و فروتنی، یکی دیگر از این ویژگیهاست. چنین کسان‏می‏توانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند، آن‏گونه که‏پیامبر خدا بود و انجام می‏داد. تکبر، پشت انسانها را خالی می‏کند و زیرپا را هم!

مردم، از پیرامون افراد مغرور و متکبر و خودخواه، پراکنده‏می‏شوند. برعکس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنایت و حمایت‏می‏کشاند.

امام علی(ع) فرموده است:

سه چیز موجب محبت دیگران می‏شود: «الدین و التواضع والسخاء»; (۶) .

دینداری، فروتنی و بخشندگی.

مغروران و خود بزرگ بینان، هرگز نمی‏توانند با جمعی کار کنند وحمایت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هم چند صباحی‏مردم در پی آنان باشند، به تدریج رهایشان می‏کنند. می‏گویی نه؟ به‏اطراف و دوستانت‏بنگر، و به آنان که کاری در دستشان است دقت کن.ببین متکبران در میان مردم جا و محبوبیت دارند، یا متواضعان؟

● حوصله و تحمل

«سعه‏صدر»، وسعت‏نظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونه‏های دیگر«مردم‏داری‏» است. گاهی افراد، بی‏حوصله‏اند، از جایی و چیزی ناراحتی‏دارند، یا ضرر و آسیبی دیده‏اند، یا تحت فشار و گرفتاری‏اند،توقعهایشان بالاست، عصبانی می‏شوند، حرف تند می‏زنند و ...

آن که صبور باشد و بردبار، می‏تواند با مردم کنار آید،

آن که تحمل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در «مکتب صبر»، تمرین‏و تجربه کرده باشد، می‏تواند در ارتباط با مردم، به خدمت‏خویش وحضور کریمانه در کنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، برای‏انسان، هوادار درست می‏کند. از کوره در نرفتن، بردباری نشان دادن،خشمگین نشدن، از آثار این «ظرفیت‏» است. کسی که از این ویژگی‏اخلاقی برخوردار باشد، از یاری و حمایت دیگران هم برخوردارخواهد بود. باز بشنویم از کلام امیرالمؤمنین(ع) که فرمود:

«بالحلم تکثر الانصار.» (۷) .

و نیز این کلام نورانی آن حضرت:

«بالاحتمال و الحلم یکون لک الناس انصارا و اعوانا.» (۸) .

که هر دو سخن، معنای مشابه دارد، یعنی: در سایه حلم و بردباری‏و تحمل است که یاوران زیاد می‏شوند و مردم، پشتیبان و حامی تومی‏گردند.

این خصلت، بویژه برای کسانی که با مردم در تماس و ارتباطبیشتری‏اند و در معرض مراجعات، طرح سؤالها، نیازها، توقعات ومشکلاتند، ضروری‏تر و از مهمترین صفات شایسته برای مسؤولان‏است.

● تفقد و رسیدگی

مردم، بویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند احوالپرسی، رسیدگی،سرکشی و در یک کلمه «تفقد»ند.

گاهی یک احوالپرسی و سلام، شادابی روح و نشاط زندگی‏فراوانی (برای هر دو طرف) پدید می‏آورد.

گاهی نوشتن یک نامه یا تلفن کردن به یک آشنا و فامیل، محبتها وصفاهای بسیاری ایجاد می‏کند.

گاهی سر زدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یک‏مجلس ختم یا عروسی، مبدا بسیاری از دوستیهای ماندگار می‏شود.

دید و بازدیدهای خانوادگی، دلها و زندگیها را به هم مربوطمی‏کند.

پرسیدن از گرفتاریها و مشکلات دیگران و تلاش در حل و رفع‏آنها، در دلها را به روی انسان می‏گشاید.

پس چه باید کرد؟ روشن است: با مردم زیستن، با همسایه‏ها وهمشهریها و همکاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انس‏گرفتن، در رنج و راحت دیگران شریک شدن، فاصله‏ها را با دیگران‏کوتاه کردن، قطع رابطه‏ها را به «آشتی‏» بدل کردن، اختلافها و کدورتها رازدودن و ...

اینها همه «عمل صالح‏» است.

و خداوند چنین نیکوکاران را دوست می‏دارد.

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن.

به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی.

«مردم‏داری‏»، اخلاق زیبنده مسلمانی است که می‏خواهد ازالگوهای دینی و ارزشهای مکتبی الهام بگیرد و «زندگی اسلامی‏» داشته‏باشد.

باید با «عمل‏»، دیگران را جذب کرد، نه با «حرف‏»! «گفتار بی‏عمل،چک بی‏محل است‏». و مردم‏داری، اخلاق انبیا و اولیاست ..

پی‏نوشتها:

۱) معانی‏الاخبار، صدوق، ص ۲۵۳.

۲) آل عمران، آیه ۱۵۹.

۳) صحیفه سجادیه، دعای ۲۰ (دعای مکارم الاخلاق).

۴) مستدرک وسائل‏الشیعه، ج ۲، ص ۸۳.

۵) غررالحکم، آمدی، ج ۱، ص ۳۲۹.

۶) همان، ص ۳۶۰.

۷) همان، ص ۳۲۹ و ۳۳۵.

۸) همان.