سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
زمین مانده است و ما اینک
● یک: مرز بالقوه و بالفعل
« امام(ع)، رو به رهایی... عمامه روی زمین
قیامتی شد- بعد از اقامه- روی زمین
خطوط آخر نهجالبلاغه ریخت به خاک
چکید خون خدا در ادامه روی زمین...
خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو
گرسنگان حجاز و یمامه روی زمین
زمان به خواب ببیند که باز امیرانی
رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:
«مرا بس است همین یک دو قرص نان زجهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین»
□□□
... تو رفتهای و زمین مانده است و ما اینک
و میزهای پر از بخشنامه... روی زمین!»
«بیخوابی عمیق» مجموعهای است از آثار کلاسیک و نو، از شاعری جوان به نام محمد مهدی سیار که ناشرش همان ناشری است که چند سال اخیر توانسته استعدادهای قابل توجهی را به جامعه شعری ایران معرفی کند یعنی «مرکز آفرینشهای ادبی» حوزه هنری که ادامهای است بر کار ناتمام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که تقریباً ۳۰ سال است که چنین «مرکزی» را در خود جای داده اما برای کودکان، برای نوجوانان و نه جوانان و جوانان، بلاتکلیف از اینکه چرا از یک سنی به بعد، حمایتی پشت سر ندارند جذب این نشریه یا آن نشریه میشدند. باید بپذیریم که ظهور و فعالیت آفرینش های ادبی حوزه هنری، به همان اندازهای که ظهور و فعالیت چنین مرکزی در کانون پرورش فکری، مهم بوده، در روند تولید ادبی کشور، مهم است. «بیخوابی عمیق» البته در حوزه قوالب پس از نیمایی حرف تازهای ندارد و در بهترین حالت، با شعری سهل روبهروییم که نشانگر استعداد است نه بیشتر؛ اما در حوزه شعر کلاسیک- مخصوصاً شعر کلاسیک آئینی- ما با جلوه دیگری روبهروییم. شعرهای آئینی این کتاب، شباهت چندانی نه با شعر سرگروههایی مثل عزیزی، قزوه و... دارد و نه شبیه آثاری است که از حوزه هنری دهه ۶۰، به خانه شعر جوان نقل مکان کرد و به انبوهسازی نوعی شعر منجر شدکه در واقع میباید یک شاعر میداشت اما لااقل ۵۰ شاعر سرایندهاش بودند [البته در۱۰سال اخیر، این روند دچار تحولات عمیقی شده با این همه، هنوز تأثیر آن «کلونسازی دهه ۷۰» در شعر سالهای اخیر قابل ردگیری است] و از این جهت، گرچه پیشنهاد دهنده نیست اما استقلالی ضمنی را با خود دارد که قابل ادامه دادن و تعمیم و توسعه است. به هر حال این حوزه- شعر آئینی- محتاج دگرگونی در نسلهای بعدی است و سیار میتواند یکی از «انتخاب»های موجود برای ایجاد این دگرگونی در دهه بعد باشد. [گفتم: «میتواند» اگر نتوانست من جوابگو نیستم! به هر حال، یکصد سال اخیر، مملو از استعدادهایی بوده که نیمه بالقوه نیمه بالفعل، چنان از خویش رفته و در زندگی روزمره محو شدهاند که دیگر خبری از آنها باز نیامده!]
● دو: توفانها و مدارپرسه
غزل آئینی «سیار» گاهی اوقات از تغزلی بهره میبرد که مسبوق به سابقه هست و نیست یعنی رنگ و بویی دارد از شاعرانی که در دهههای پیشین چنین آزمونی کردهاند اما «زبان»، «نگاه» و «رویکرد شاعرانه» چنان نیست که آن چند شاعر در کارخویش پی گرفتهاند.
غزل «خلوت» که شاعر، نذر امام موسی بن
جعفر (ع) کرده، نمونه قابل توجهی در این زمینه است که میتواند قابل تعمیم هم باشد رویکردش، در آثار پس از این شاعر که به مرز پیشنهاد دهندگی برسد که البته هنوز نرسیده:
«هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
تو مثل یک نفس تازه حبس میگشتی
تویی که در نفست گم شدند توفانها
چه خلوت خوشی... آرام زیر لب گفتی-
و سجده کردی؛ جای تمام انسانها
نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند
تقیه کار شدند آفتابگردانها
تو یوسفی و مجازات یوسفی این است
چنین دهند گواهی تمام قرآنها»
با این همه نباید از برخی مشکلات این شاعر جوان، غافل بمانیم چه ما به عنوان مخاطب چه خودش به عنوان شاعر. موفقیت او دقیقاً در جایی اتفاق میافتد که استعاره، پیش ازآغاز روند خلاقیت، به «متن» آماده خلق شدن هجوم نمیآورد بلکه محصول «متن» و «خلاقیت» است اما هنگامی که شاعر دچار «پیش فرض شاعرانه» میشود و به دامان استعارههای «پیشساخته» میافتد شعرش سرنوشتی بهتر از خانههای پیش ساخته ندارد یعنی قابل زندگی کردن است اما صرفاً از سر ناچاری!
«خبر رسید که پائیز رو به پایان است
چه دل خوشید! که این اول زمستان است
تو ای خزان زده جنگل، مخوان سرود سرور
صبور باش که فصل درخت سوزان است
نبود و نیست مرا همدمی که این جنگل
نه جنگل است که انبوه تک درختان است
چه گریهها که نکردند ابرها تا صبح
به پشتگرمی این غم که ماه پنهان است
قرار هیچ دلی پرس و جوی دریا نیست
مدار پرسه این جویها خیابان است.»
اما در حوزه «شعر نو»، نمیدانم چرا این روزها، تصور این است که شعر نو گویی یعنی از هر دری سخن گفتن و استعاری سخن گفتن و البته گذری هم به شعر نیمایی داشتن یا نداشتن و چند سطری منثور نوشتن و نتیجهای آخرش گذاشتن و تمام! جداً؟! اگر این طور بود که ما به جای یک گروه حداکثر ۱۵ نفره شاخص در این عرصه، لااقل ۱۰ میلیون نفر شاعر نوگوی موفق داشتیم! ظاهراً این مشکل تا موقعی که موزون گویان نوگوی ما تصورشان، سادهگویی مطلق است بدون فضاسازی، شکل دهی به روایت و توصیف دقیق و... و بیوزن گویان نوگوی ما به این نتیجه رسیدهاند که هر کلام مبهم دارای تتابع اضافات که بیوزن باشد، شعر سپید است، برقرار خواهد ماند و شعر نو، به این پسروی دهه به دهه خود ادامه خواهد داد.
محمد مهدی سیار با شعرهای نیمایی و منثور خود ثابت میکند نه پیشنهادی در حوزه نوگرایی دارد، نه ترنمی، نه لااقل لحظهای که در ذهن بماند در عین خام دستی و سست زبانی یا در خلاف جهتاش، «زبان پریشی» [که دو روی یک سکهاند در جنگ و صلح «ادبیات» و «زبان»]. متأسفانه هرچه گشتم، از این دست «وقایع متنی» در شعرهای نوی سیار نیافتم که کاش مییافتم که بگویم میشود بر این نکته پای فشرد که او در دهه نود نه در یک حوزه [شعر کلاسیک آئینی] که در چند حوزه توان «همآورد طلبی» دارد. مطمئناً در کتاب بعدی، این شاعر سعی خواهد کرد که بر ضعفهایش چیره شود و نقاط قوتش را افزون کند یعنی همان سعی قابل توجهی که لااقل ۹۹ درصد شاعران مستعد کتاب اولی میکنند و به نتیجه نمیرسند! چرا؟ چون شاعران مستعد، از استعدادشان به مثابه عینک دودی استفاده میکنند و اغلب، دود این عینکها زیاد است!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست