پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مترجمان چراغ های رابطه اند


مترجمان چراغ های رابطه اند

لزوم توجه به ترجمه در زیست جهانی كه ما در آن به سر می بریم امری است اجتناب ناپذیر چرا كه گفت وگوی فرهنگی ملت ها, میسر نخواهد شد مگر با ترجمه آثار این فرهنگ ها

لزوم توجه به ترجمه در زیست جهانی كه ما در آن به سر می بریم امری است اجتناب ناپذیر. چرا كه گفت وگوی فرهنگی ملت ها، میسر نخواهد شد مگر با ترجمه آثار این فرهنگ ها. انسان ها در زیست ـ بوم های مختلف از سیبری تا استوا، از چین تا آمریكای لاتین دارای فرهنگ هایی گوناگونند و این تفاوت فرهنگی می تواند برای ملت های سرزمین دیگر جذاب و آموزش دهنده باشد. ترجمه، در واقع بازگشایی دریچه ای است برای نظاره كردن چشم اندازهای ملت ها. اما در این میان نكته ای كه بسیار مهم و در خور توجه به نظر می رسد، نخست انتخاب اثر و سپس چگونگی ترجمه و برگردان آن است، به این معنا كه یك مترجم به عنوان یك «فاعل شناسا» در فرهنگ و آداب و رسوم یك ملت غور می كند و پس از تحقیق و تفحص اثری را برای ترجمه انتخاب می كند، پس در چنین شرایطی اول مترجم است كه باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. یك مترجم باید به زبان مقصد (به عنوان ابزار انتقال پیام و مفاهیم) فرهنگ و آداب و رسوم كشورش آگاه باشد، ذائقه تاریخی مخاطب ایرانی را بشناسد، حفره های خالی حوزه های مختلف را اعم از فرهنگی ـ هنری یا علمی بررسی كرده باشد هم چنین باید دقت نظر و وسواس ویژه ای در مورد انتخاب آثار نشان دهد (با لحاظ این نكته كه باید زبان مبدأ را به درستی بشناسد) به این معنا كه اثر، اثری قابل توجه باشد. حال قابل توجه بودن برمی گردد به مؤلف اثر، نوع پرداختن به موضوع توسط مؤلف، تازه بودن اثر در نوع خود، و آگاهی نسبی از این مورد كه اثر می تواند تأثیر مثبتی بر فرایند فرهنگی بگذارد. برای نمونه در تاریخ ادبیات و اندیشه شرق و غرب اتفاقات تأثیرگذاری از طریق ترجمه حادث شده است. این تأثیرات گاه به قدری بوده كه فرایندهای فراگیری در دو حوزه شرق و غرب ایجاد كرده است. اگر در گستره اندیشه كمی تأمل كنیم خواهیم دید كه فلاسفه قرون وسطی در غرب، از طریق ترجمه، دانش و فرهنگ قابل توجهی از شرق آموختند. دكتر محمد ایلخانی در كتاب «تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس» می نویسد: «اروپاییان از اواخر قرن نهم و دهم میلادی با مسافرت به سرزمین های اسلامی به خصوص به اسپانیا با معارف و علوم مسلمانان آشنا شدند و آنها را به مرور به اروپاییان انتقال دادند. در قرن یازده میلادی كنستانتینوس با ترجمه آثار دانشمندانی از قبیل، جالینوس، حنین ابن اسحاق، بقراط، علی بن العباس الملكی از زبان عربی به لاتین به توسعه علم پزشكی در اروپا كمك بسیار كرد». وی در جای دیگر اضافه می كند: «دو فیلسوف بزرگ مسلمان یعنی ابن سینا و ابن رشد مفاهیم فلسفی بسیاری را به فرهنگ غرب اعطا كردند و در شكل گیری فلسفه مدرسی تأثیر بسیاری داشتند، چنانكه بی اغراق باید گفت بدون این دو فیلسوف معلوم نبود كه فلسفه غرب حداقل در قرون وسطی چه شكلی را به خود می پذیرفت». این تأثیرپذیری تا جایی پیش رفت كه جریانی با عنوان ابن سیناگرایی و مكتب اگوستینوسی ـ ابن سینایی در قرون وسطی شكل گرفت. از دیگر تأثیرپذیری هایی كه می توان در حوزه فرهنگ زبان فارسی و بالعكس اشاره كرد تأثیر حافظ بر گوته، مولوی و عرفان موردنظر او بر پائولوكوییلو، تأثیر اقتباسی یكی از رمان های مطرح فارسی در حوزه اخیر بر فیلم «بزرگراه گمشده» اثر دیوید لینچ كه ترجمه آن به صورت اثری بصری درآمده است و بسیاری نمونه های دیگر و بالعكس، تأثیر ادبیات رئالیستی در روسیه بر ادبیات داستانی ایران كه به شكلی فراگیر درآمده بود یا جریان سمبولیست های فرانسه كه بر شعر ایران تأثیر قابل تأملی داشت، همه و همه از ترجمه و دقت در انتخاب و چگونگی آن نشأت می گیرد. مترجمان در واقع چشم و گوش هشیار مخاطبانی هستند كه با زبانی به جز زبان مادری شان آشنایی ندارند. پس انتخاب یك اثر می تواند به شدت در جریان فرهنگی یك كشور تأثیرگذار باشد.

نجف دریابندری مترجم «وداع با اسلحه» معتقد است: عصر ما عصر ترجمه است و انگار خواندن آثاری كه ترجمه شده برای خواننده جذاب و جالب تر است. حال این نكته مهم جلوه می كند كه مترجمان ما در حوزه فرهنگ چگونه آثار را انتخاب و ترجمه می كنند. كاوه میرعباسی مترجم كتاب «زنده ام كه روایت كنم» ماركز معتقد است: من برای ترجمه ابتدا باید اثری را بپسندم، سپس میزان اهمیت اثر در زبان خودش برایم مهم است و تأثیرگذاری اش در كشور و مخاطبان.

من همیشه علاقه مند بوده ام در ترجمه هایم چهره ای ادبی تازه ای را به كتابخوانان معرفی كنم و علاقه ای ندارم مسیرهای لگدكوب شده دیگران را طی كنم. حتی گاه اتفاق افتاده از نویسنده ای بسیار خوشم آمده ولی چون شخص دیگری این اثر را ترجمه كرده دیگر دست به ترجمه آن اثر نبرده ام.

اساساً یك مترجم متعهد برای نام خودش به اندازه نام مؤلف ارزش حرفه ای قائل است و تلاش می كند به قدری وسواس در انتخاب هایش داشته باشد كه این مقام و ارزش حرفه ای خدشه دار نشود.

رضا سیدحسینی مترجم اثر تأثیرگذار «مكتب های ادبی» كه از انتشار آن بیش از نیم قرن می گذرد و او هم اكنون در كارنامه ترجمه اش به استثنای «فرهنگ آثار» ۳۴ اثر دارد با صراحت كامل و بدون تردید می گوید: «باید اثر را دوست داشته باشم، و همچنین باید اثر قوی بوده و در آن نگاه های انسانی رعایت شده باشد». رضا سیدحسینی با ترجمه آثاری از: بالزاك، آندره ژید، مان، گوركی، دوراس، ناظم حكمت، آندره مالرو، یاشار كمال، سارتر، كامو و... دریچه های زیادی را از جهت شناخت ادبیات ملل دیگر بر نویسندگان، شاعران و اهالی فرهنگ این مرز و بوم گشوده است. همان طور كه ذكر شد یكی از مواردی كه یك مترجم باید حتماً در دستور كار حرفه ای خود قرار دهد وسواس در انتخاب است، اما در این انتخاب متغیرهایی وجود دارد كه گاه این انتخاب را سخت تر می كند. یكی از این متغیرها، اقتصاد است. یك مترجم، امروز، نمی تواند با حرفه ترجمه زندگی عادی و آرام خود را ادامه دهد به این معنا كه یك مترجم اگر بخواهد دل به امید ترجمه و مراحل نشر و چاپ اثرش ببندد به طور حتم دیری نخواهد پایید كه زندگی اش به لحاظ اقتصادی از هم گسسته خواهد شد. متغیر بعدی برخی ناشران غیرحرفه ای هستند كه هر اثری را با هر ترجمه ای منتشر و راهی بازار كتاب می كنند این كار بزرگترین ضربه را به فرایند ترجمه در ایران وارد می كند. در واقع این ناشران بیش از حد به سود و بقای خود می اندیشند و تفاوتی برای شان نمی كند كه چه بر سر فرهنگ این سرزمین خواهد آمد، متغیر بعدی «ممیزی» است. این متغیر ممكن است در همه جای دنیا وجود داشته باشد. عباس مخبر مترجم كتاب «راهنمای نظریه ادبی معاصر» درباره انتخاب اثر می گوید: من در وهله اول باید از اثر خوشم بیاید و آن اثر نگاه تازه ای را مطرح كند. سپس باید موضوعش برایم جذاب باشد در این شرایط به نیاز جامعه فكر می كنم و به مخاطبان. اثری كه ترجمه می شود باید مخاطبانی داشته باشد كه بتوانند به خوبی از آن استفاده كنند، مترجم «عمل نقد» ادامه می دهد: البته ملاحظات دیگری هم در این حوزه مطرح است، یكی از این ملاحظات ناشر است. ناشر باید حاضر شود برای این كتاب قرارداد ببندد و اطمینان داشته باشد كه كتاب را می تواند منتشر كند. گاهی هم البته منطق دیگری برای انتخاب بر ما حاكم می شود و آن این است: وقتی شما در حال ترجمه یك مجموعه هستید مثلاً ترجمه یك سلسله كتاب در حوزه اسطوره، مثل همین مجموعه كه اكنون در دست ماست، طبیعی است كه هر كتاب در خور توجهی در این حوزه بیابی ترجمه خواهی كرد.»

گاهی هم برخی مترجمان به شكل كاملاً غریزی به دنبال اثر می روند و پس از مطالعه آن می اندیشند كه آیا این اثر پاسخگوی نیازهای جامعه فرهنگی و خود آنهاست یا خیر؟ در این شكل از ترجمه و انتخاب اثر آگاهی، دانش و پیش داشت های فرهنگی مترجم بسیار مهم است به این معنا كه احساس غریزی او گرچه به شكلی كاملاً فطری عمل می كند اما با شناختی كه به طور اكتسابی به وجود آمده می توان ضریب ومقدار موفقیت را به میزان قابل توجهی افزایش داد. «عباس پژمان» مترجم آثاری چون «والس خداحافظی» میلان كوندرا و «من و بلاترو» خوان رامون خیمنز معتقد است: كتاب هر چه باشد باید بخوانم و خوشم بیاید، یعنی برایم مهم است كه كتاب را بپسندم. در واقع هر كتابی كه می خواهم ترجمه كنم باید با معیارهای زیبایی شناسی ام جور دربیاید. من مد بودن، مشهور بودن و پرفروش بودن اثر را به عنوان ملاك های اصلی در نظر نمی گیرم، مترجم كتاب «در جست وجوی زمان از دست رفته» اثر هارولد پینتر كه تلخیصی است از رمان معروف مارسل پروست ادامه می دهد: «مسائل فرهنگی، ذائقه خواننده ایرانی، گرایش به اصول انسانی برای من بسیار مهمند. یك اثر وقتی توسط من انتخاب می شود كه در آن جنبه هایی از زندگی انسان، از عظمت روح انسان لحاظ شده و در حد مقبولی به منصه ظهور رسیده باشد. به عقیده من یك اثر خوب و یك ترجمه خوب اثری است كه خواننده با یك بار خواندن آن را فراموش نكند و برای بازخوانی آن مجدداً به متن مراجعه كند و علاقه دوباره خواندن در وی ایجاد شود.»

برخی مواقع مشكل دیگری بر سر مسیر انتخاب آثار برای مترجمان پیش می آید این مشكل اینگونه است كه اثر مورد توجه مترجم پر از اصطلاحات بومی و جغرافیایی است، این اثر اگرچه در فرهنگ خود دارای بار معنایی بسیاری است، اما وقتی مترجم می خواهد آن را در فرهنگ دیگر (فرهنگ و زبان مقصد) معرفی كند متن پر می شود از پاورقی و توضیحات كه لطمه زیادی به متن اصلی وارد می كند، این هم یكی از مشكلاتی است كه بر سر راه ترجمه برخی آثار كه به لحاظ فرهنگی با زیست بوم فرهنگی دیگر متفاوت است، اتفاق می افتد. «عبدالله كوثری» مترجم «سالومه» اسكاروایلد معتقد است: «هر مترجمی سلیقه خودش را دارد، من خودم بایداز اثر خوشم بیاید، مسأله دیگر اینكه باید برای مخاطب اثر قابل درك باشد، یعنی خواننده ایرانی بتواند اثر را بفهمد و با آن ارتباط برقرار كند. برخی از رمان های آمریكای لاتین كه من می خوانم سرشار از عناصر بومی هستند این عناصر از تاریخ، آداب و سنن آن اقوام سخن می گویند كه اگر قرار باشد آنها ترجمه شوند باید پی نویس و توضیحات بسیاری به كتاب اضافه شود تا اثر قابل درك و فهم برای مخاطب باشد، پس خود به خود این اثر از نظر من مترجم، نمی تواند مخاطب ایرانی را جذب كند، نكته دیگر هم مسأله ممیزی است كه یك اثر ممكن است درگیر ممیزی شود واصلاً چاپ و منتشر نشود كه این هم البته بر انتخاب اثر توسط مترجم تأثیر می گذارد.»

ناشر، بخش قابل توجهی از زنجیره چاپ و نشر در ایران است. ناشران به دلایل اقتصادی ترجیح می دهند آثاری را منتشر كنند كه برگشت سرمایه در آن ها تضمین شده باشد. با این نگاه عمومی آثاری را برای چاپ در حوزه ترجمه می پذیرند كه نویسنده آن مشهود باشد، مترجم آن شناخته شده باشد و موضوع كتاب موضوعی باشد كه برای مخاطب جذابیت قابل توجهی داشته باشد، البته برخی از ناشران كه در این نوشتار آمد و تعداد آنها كم نیست چندان تفاوتی برایشان نمی كند كه مؤلف و مترجم چه كسانی هستند. مهم این است كه كتاب بفروشد، یعنی هر كتابی كه بفروشد حتی اگر ثمره فرهنگی قابل اعتنایی هم در گستره فرهنگ ما نداشته باشد مهم نیست، مهم فروش است، فقط فروش و این مسأله وسوسه برانگیز است برای كسانی كه نسبتاً مترجم اند!

«محمود حدادی» مدیر گروه زبان آلمانی دانشگاه شهید بهشتی و مترجم كتاب «رنج های ورتر جوان» اثر گوته معتقد است: «من لیاقت اثر را در نظر می گیرم چون معتقدم یك اثر باید شایستگی حضور فرامرزی را داشته باشد یعنی من فرای مرزهای اثر را می بینم، اما برخی از ناشران نویسنده مشهور را ترجیح می دهند، گرچه من خودم چندان به شهرت نویسنده توجهی نمی كنم. به عقیده من یك اثر باید بتواند در فرهنگ تأثیرگذار باشد یعنی یك اثر باید هم شایستگی داشته باشد و هم توان فرهنگی كه بتواند تأثیرگذار باشد. برای من مهم نیست فرهنگی است.»

«شناخت» در گستره های مختلف از جمله زبان، تاریخ، فرهنگ و تمدن، جغرافیای زیستی و... تأثیر باورنكردنی بر مترجم در انتخاب اثر به جا می گذارد. مترجمی كه نسبت به عناصر یاد شده دارای شناخت و اشراف باشد به گونه قابل تأمل تری می تواند به انتخاب دست بزند. در واقع مترجمان چراغ های رابطه اند كه همیشه و در همه حال باید روشن باشند. بخش اعظمی از فرهنگ مكتوب ما توسط همین مترجمان به حوزه های جغرافیایی، تمدنی و فرهنگی دیگر ملل انتقال می یابد. اساساً مترجمان سفیران فرهنگی این سرزمین اند، سفیرانی كه كالاهای مورد توجه داخل را به خارج از این گستره جغرافیایی صادر و از آنجا فرایندهای فكری - فرهنگی وارد می كنند. اگر به دقت به نهضت های ترجمه در ایران بنگریم در خواهیم یافت كه در این دوران چه تحولی در گستره فرهنگی این سرزمین رخ نموده است. بعد از جنگ جهانی دوم و مدت زمانی پس از انقلاب اسلامی این اتفاق برای فرهنگ ایران افتاد. برقراری گفت وگوی فرهنگی میان ملت ها پیامدهای مختلفی در بر خواهد داشت. با ترجمه می توان الگوهای كهن مشترك بین ملت ها را دریافت وبه روح حاكم بر هستی پی برد، اسفندیار، آشیل، بالدر، زیگفرید كه رویین تنان اساطیر پویای سرزمین های «تاریخ دار»اند، مگر با چیزی غیر از ترجمه به ملت های دیگر معرفی شده اند یا تأثیر ترجمه قرآن كه به صورت فرایندی ممتد در قرون وسطی تكرار می شد مگر بر كسی پوشیده است. با كمی دقت (همانطور كه در این نوشتار هم آمد) می توان تأثیر ادبیات كارگری روسیه را در برخی رمان ها، شعرها و شخصیت های ادبی- هنری این سرزمین دنبال كرد و دید.

بنابراین توجه به چراغ های رابطه، توجه به معرفی فرهنگ و تمدن سرزمین هاست این مترجمان چه وارد كننده باشند چه صادر كننده، عضو قابل توجهی از چرخه روابط فرهنگی ملت ها هستند.

حسن گوهرپور