دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

فضیلت شادی


فضیلت شادی

نگاه روان شناختی به شادکامی

شادی چیزی است که همه آن را جست‌وجو می‌کنند. از همان لحظه تولد شوق به شادی نیز همزمان با آن متولد می‌شود و مسابقه‌یی بی‌پایان برای کسب آن آغاز می‌شود. اگر رفتار و اعمال افراد را تحلیل کنیم نتیجه می‌گیریم که همه در زندگی در طلب شادی هستند. هدف هر رفتار یا عملی جست‌وجوی شادی است، حتی اگر در ظاهر این امر مشخص نباشد. رویاها و آرزوها و در نتیجه بسیاری از برنامه‌ریزی‌ها نیز در خدمت شاد بودن است. اگر فعالیتی لذت بخش باشد و به شادی منجر شود پیگیری و تکرار خواهد شد. مساعی بشر برای کسب موفقیت درهرامری مانند کشف چیزی ناشناخته یا خلق اثری هنری یا انجام پروژه‌های گوناگون همه موجب شادکامی می‌شود. درحقیقت شوق نیل به شادی عاملی است که رفتار را دیکته می‌کند. البته همه اعمال به شادی ختم نمی‌شود، ولی کسب شادی انگیزه اصلی است هر چند که حاصل شکست و در نتیجه ناشادی باشد. انگار درون انسان عامل یا انگیزه‌یی است که هم در سطح غریزی و هم در مراتب بالاتر اجتماعی یا معنوی پاسخ خود را در شادی و بدیل ملموس‌تر آن لذت می‌جوید. تشفی گرسنگی یا غریزه جنسی و انجام فعالیت‌های اجتماعی و کنکاش‌های معنوی همه به احساس رضایت و شادی می‌انجامد که در مواردی سطحی و گذرا و در مواقعی ژرف و پایدار است.

با این همه متاسفانه ما از شادی چیز زیادی نمی‌دانیم و تنها ناخودآگاهانه آن را جست‌وجو می‌کنیم بی‌آنکه به تجزیه و تحلیل چرایی و چیستی آن بپردازیم و با اشراف بر معنای واقعی آن بکوشیم تا در زندگی طریقی را دنبال کنیم که به کسب شادی و رضایت پایدار و با ثبات بینجامد. اهمیت کسب بصیرت و آگاهی از معنای شادی دو چندان می‌شود وقتی که با این واقعیت روبه‌رو هستیم که در زندگی با انبوهی از احساسات و حالات منفی مانندافسردگی، دلزدگی، ملال، پوچی، ناامیدی، یاس، ترس، اضطراب، خشم و پرخاشگری روبه‌رو هستیم که وجود مارا تحت سلطه خود گرفته‌اند و بزرگ‌ترین دشمنان شادی محسوب می‌شوند.

● تعریف شادی

درحوزه روان‌شناسی شادی برچسبی است برای گروهی از احساسات مربوط به هم مانند سرور، رضایت، مسرت، خشنودی، شعف، وجد، شادمانی، شادکامی و. . . شادی دارای دو جزو شناختی و احساسی است. جزو شناختی را می‌توان با احساس رضایت مربوط دانست. اینکه فرد راجع به زندگی خود چگونه فکر می‌کند و چه اندازه از آن راضی است یا چقدر خود را در حال پیشرفت به سوی نیل به اهداف خود می‌بیند همه به رضایت ختم می‌شود که جنبه شناختی دارد. جزو عاطفی و احساسی مربوط به چگونگی تجربه احساسات مثبت و غلبه آنها بر احساسات منفی است. طبیعی است که به هر حال در زندگی احساسات منفی هم وجود دارد و نقش بازی می‌کند. لذا در مجموع اگر کفه ترازو به نفع احساسات مثبت بود و رضایت هم وجود داشت شادی حاصل می‌شود. گفته می‌شود در برابر هر حس منفی نیاز به سه حس مثبت است تا روحیه فرد بالا رود واحساس شادی کند. بنا براین افزایش احساسات مثبت یا کاهش حس‌های منفی در مجموع می‌تواند به شادی منجر شود. احساس شادی و فکر رضایت از زندگی دو جزو عمده خوشی ذهنی( SWB (subjective well being است. از آن رو ذهنی خوانده می‌شود که با سوال از پاسخ‌دهندگان درباره اینکه در زندگی خود چه احساسی دارند تعیین می‌شود. در برابر SWB ارزیابی خوش‌بینی عینی یا(OWB (objective well being قرار دارد که بر مبنای ملاک‌های قابل مشاهده مانند امید عمر (life expectancy) تعیین می‌شود که در یک زندگی خوب و شاد نقش بازی می‌کند. بنابراین در مجموع می‌توان گفت شادی تجربه زندگی برمبنای وجود احساسات مثبت و فکر رضایت است. نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد تفاوت شادی و لذت است، هر چند که این دو با هم مرتبطند. خوردن نوشابه‌یی گوارا در یک روز گرم تابستانی ایجاد لذت می‌کند. لذت در اصل بیشتر وابسته به حواس پنج‌گانه است. عطر گل سرخ، نوازش نسیم بر گونه‌ها و شنیدن نواپردازی بلبلان در بهار همه لذت‌بخش است و با تحریک حواس پنج‌گانه سرو کار دارد و وابسته به شرایط، اشیا، افراد و عوامل بیرونی است. لذت می‌تواند سالم، سازنده یا انطباقی نباشد. مثلا وقتی فردی دچار پریشان فکری و اضطراب است به پرخوری روی می‌آورد یا سیگار می‌کشد که هردو به او لذت می‌دهند ولی او را شاد نمی‌کنند. به ویژه وقتی که فرد می‌داند که مصرف سیگار برای سلامتی او ضرر دارد. اما شادی همیشه مثبت، سالم و سازنده است.

● جامعه شاد واقتصاد شادی

رابطه میان پول و شادی همیشه مورد توجه قرارداشته است. بعضی که فکر می‌کنند پول درمان هر دردی است آن را عامل اصلی شادی می‌دانند. پژوهش‌های قابل ملاحظه‌یی در این زمینه صورت گرفته است. باید گفت که به طور متوسط ملت‌های ثروتمند از ملت‌های فقیر شادترند، اما منحنی این تاثیر خطی نیست و لگاریتمی است یعنی از حدی به بالا صادق نیست. به عبارت دیگر رابطه میان ثروت و شادی از سطحی به بعد دیگر بالا نمی‌رود. براساس اندازه‌گیری خوشی ذهنی SWB نقشه شادی کشورهای مختلف دنیا ترسیم شده است. این نقشه نشان می‌دهد که کشورهایی مانند پورتوریکو، مکزیک، استرالیا، ایسلند، سویس واسکاندیناوی از شادی بالایی برخوردارند و کشورهایی مثل مولداوی، روسیه، ارمنستان، اوکراین، زیمبابوه و اندونزی کمترین میزان شادی را دارا هستند. اهمیت شادی در برنامه‌ریزی‌های اقتصادی تا حدی است که بعضی معتقدند علاوه بر ملاک‌های شایع اقتصادی مانند GDP و GNP باید به گسترش میزان شادی در جامعه پرداخت تا بتوان یک برنامه‌ریزی را موفق دانست. در این زمینه پادشاه بوتان ملاکی تحت عنوان( GNH (Gross national happiness یا شادی ناخالص ملی را به عنوان بدیلی برای (GDP (Gross domestic product یا تولید ناخالص ملی ارائه داده که بر چهار اصل استوار است: محیط سالم، اقتصاد خوب، دولت دموکراتیک و اتکاء به فرهنگ مذهبی مثبت. توجه به این نکته اهمیت دارد که نباید ثروت را به تنهایی عامل ایجاد جامعه‌یی شادتر دانست زیرا کشورهایی که از شادی بالاتری برخوردارند در عین حال دارای یک مدل اقتصادی مختلط غربی هستند که با وجود دموکراسی و مطبوعات آزاد شکل می‌گیرد. بنابراین وجود جامعه باز و نهادهای اجتماعی دموکراتیک در کنار افزایش ثروت به شادی بیشتر جامعه می‌انجامد. شاهد این مدعا آن است که در گذشته در کشورهای اروپای شرقی که تحت سلطه کمونیسم بودند میزان شادی حتی از کشورهای فقیرتر ولی آزاد‌تر کمتر بود. باید دانست که گسترش شادی روابط اجتماعی را گرم‌تر و مستحکم‌تر می‌کند و مشارکت سیاسی را هم بالاتر می‌برد. از سوی دیگر ملاک‌های ذهنی شادی همیشه منعکس‌کننده شادی به معنای ژرف و درونی آن نیست. لذا برخی صاحب نظران می‌گویند که در کل اگر چه مردم کشورهای غربی دهه به دهه ثروتمندتر می‌شوند ولی لزوما شادتر نشده‌اند زیرا مطالعات نشان می‌دهد که نسبت به ۵۰ سال قبل اگرچه میانگین درآمد واقعی مردم بیشتر از دو برابر افزایش یافته است ولی مردم نسبت به آن دوران شادتر نیستند. از طرف دیگر احتمال ابتلا به افسردگی بالینی نسبت به قرن گذشته ۱۰ برابر بیشتر شده است. این ملاحظات باعث شده که برخی از صاحب‌نظران مانند اقتصاددان انگلیسی ریچارد لایارد (Richard Layard) معتقد باشند که مردم کشورهای غربی از لحاظ بیرونی غنی‌تر و از جهت درونی ناشادتر شده‌اند. پس اگرمساعی آنان به جای تمرکز بر ثروت بیرونی یا ملاک‌های بیرونی موفقیت معطوف به رشد شادی درونی شوند زندگی بهتر و شادتری خواهند داشت. به عبارت دیگر هنگامی که خودخواهی لجام گسیخته در جامه ثروت اندوزی به هر قیمت از میان برود شاهد رشد شادی عمومی و تحقق جامعه‌یی شادتر خواهیم بود. موضوع دیگر آن است که آیا داخل یک کشور افراد ثروتمند نسبت به دیگران شادترند؟ در این جا هم منحنی رابطه شادی وثروت از جایی به بعد معکوس می‌شود. هنگامی که افراد درآمد کافی برای ارضای نیازهای اولیه خود داشته باشند شاد می‌شوند ولی از این حد بالاتر به تدریج رابطه میان شادی و درآمد کاهش می‌یابد مگر آنکه ثروت در راه‌های جامعه پسندانه مانند خیریه، ترویج پژوهش‌های علمی یا بسط فعالیت‌های هنری و اموری از این قبیل صرف شود.

● بیوشیمی، وراثت و شادی

سونیا لیوبومیرسکی (Sonia Lyubomirsky) از فعالان عرصه روانشناسی مثبت‌گرا بر اساس پژوهش‌های خود معتقد است که ۵۰ درصد از سطح شادی انسان توسط توارث و عوامل ارثی تعیین می‌شود. ۱۰ درصد تحت‌تاثیر شرایط زندگی بیرونی است و ۴۰ درصد از ذهن فرد تاثیر می‌پذیرد. از نظر او راز شادی پایدار با توجه به این ۴۰ درصد در حفظ و تداوم شادی درونی خلاصه می‌شود. از سوی دیگر برخی میانجی‌های شیمیایی درون مغز از یک طرف با استرس که مخل شادی است و از طرف دیگر با خود شادی ارتباط دارند. میزان استرسی که فرد در عملکرد طبیعی میانجی‌های شیمیایی می‌تواند تحمل کند حد تحمل استرس خوانده می‌شود. این حد تحمل توسط عوامل ژنتیک تعیین می‌شود. اکثر افراد از حد تحمل استرس لازم برای مقابله با استرس‌های عادی زندگی برخوردارهستند. اما در موارد استرس شدید مثل مرگ یکی از عزیزان عدم تعادل در میانجی‌های شیمیایی تجربه می‌شود. حدود ۱۰درصد مردم اصولا حد تحمل استرس پایینی دارند که موجب می‌شود اغلب موارد احساس بدی داشته و ناشاد باشند. به عبارت دیگر تعادل میانجی‌های شیمیایی آنها در سطح استرسی که از نظر بقیه مردم عادی است مختل می‌شود و آنان را به افسردگی، اضطراب، اختلال خواب و اعتیاد مبتلا می‌کند. پس ۱۰ درصد افراد قابلیت انطباق با استرس‌های معمولی را ندارند. میانجی‌های شیمیایی مغزی که در صورت استرس دچار عدم تعادل می‌شوند عبارتند از؛ سروتونین، نورآدرنالین، دوپامین و اندورفین. سروتونین در تنظیم خواب وساعت بدن نقش دارد. نورآدرنالین انرژی‌بخش است و فقدان آن با خمودگی و کسل بودن همراه است. اختلال در عملکرد دوپامین که می‌توان گفت در مراکز مربوط به خوشی در مغز دخیل است به کاهش کارکرد اندورفین منجر می‌شود که با پایین آمدن مقاومت طبیعی افراد نسبت به درد همراه خواهد بود. با اختلال جدی عملکرد دوپامین و اندورفین زندگی عاری از شادی می‌شود. از سوی دیگر نیز می‌دانیم که کاهش نورآدرنالین و سروتونین در مغز منجر به بروز افسردگی می‌شود.

● عوامل مرتبط با شادی

در ابتدا باید گفت بسیاری از منابع لذت‌بخش معمولی در ایجاد شادی موثرند. برخورداری از انواع لذت‌های به ظاهر کوچک در زندگی در ارتقای شادی به طور کلی اثربخش است. توجه به بعد فیزیکی و جسمانی از این لحاظ اهمیت دارد. افراد با پیروی از یک سبک زندگی معتدل همراه با خواب خوب، تغذیه سالم، ورزش، تنفس صحیح، رابطه جنسی خوب ومراقبت‌های پزشکی لازم زمینه مناسبی برای استقرار شادی را فراهم می‌کنند. خلاصه آنکه برخورداری از سلامتی شرط اول شادی است. در ارتباط با شخصیت، برون‌گرایی، خوش‌بینی، احساس کنترل خویشتن و هدفمند بودن در زندگی رابطه مستقیم با شادی دارد. همچنین هر چه اعتمادبه‌نفس بیشتر باشد امکان دستیابی به شادی بیشتر خواهد بود. برخورداری از تعادل، تداوم و ثبات در شخصیت افراد تضمین‌کننده بقای شادی در زندگی آنهاست. درباره رابطه شادی با سن باید گفت به طور کلی نوسانات احساس سلامتی ذهنی SWB در مراحل مختلف عمرقابل مقایسه با یک دیگر است و حتی در موقعیت‌های گذار مثل یائسگی تغییر چندانی نمی‌کند. ولی عوامل پیش‌بینی‌کننده شادی با سن تغییر می‌کند؛ مثلا رضایت از سلامتی در سنین بالا به عنوان عامل موثر شادی اهمیت بیشتری می‌یابد. در ارتباط جنس و شادی نیز تفاوتی دیده نمی‌شود. گزارش‌های زنان و مردان از میزان شادی خود یکسان است.

اما در تیره‌روزی و افسردگی تفاوت جنسی وجود دارد. یکی از عواملی که تضمین‌کننده حضور و تداوم شادی در زندگی است برخورداری از ارتباطات فردی، میان فردی و اجتماعی لازم است. ازدواج، زندگی خانوادگی، بودن با دوستان و برخورداری از یک شبکه اجتماعی مناسب و کارا زمینه ساز شادی خواهد بود. یافته‌ها نشان می‌دهد که افراد متاهل از مجردها شادترند. البته اثربخشی ازدواج بر شادی با گذشت زمان کمتر می‌شود، لذا کیفیت ازدواج هم اهمیت دارد. عشق ورزیدن یکی از ارکان اصلی شاد بودن است. درباره رابطه ثروت و شادی قبلا سخن رانده شد. اما درباره کار و اوقات فراغت نیز باید گفت که اصولا رضایت شغلی یکی از عوامل زمینه‌ساز شادی است. در برابر آن بیکاری و عدم رضایت شغلی یا فرسودگی شغلی زداینده شادی‌ها خواهد بود. می‌توان گفت که شادی در کار یکی از نیروهای برانگیزاننده در پشت نتایج مثبت ناشی از آن است نه اینکه یک فرآورده حاصل از کار باشد. توجه به اوقات فراغت و برخورداری از تفریحات سالم و لازم نیز یکی دیگر از ارکان زندگی شاد است. در حقیقت وقتی کار و اوقات فراغت از جمله مهارت‌های اجتماعی فرد باشد کیفیت زندگی به طور کلی ارتقا می‌یابد. رابطه شوخی، خنده و شوخ طبعی با شادی نیز آشکار است. شوخی از منابع مهم ایجاد شادی است و تاثیر منفی رویدادهای استرس آفرین را نیز کمتر می‌کند.

خنده نوعی بیان عاطفه مثبت است و شوخی خود مهارتی اجتماعی است که موجب تخلیه تنش و افزایش همبستگی می‌شود. از سوی دیگر شوخ طبعی یکی از ویژگی‌های شخصیت سالم به شمار می‌آید. البته باید گفت که شوخ طبعی افراد سالم با مسخره کردن و طعنه زدن تفاوت دارد. استفاده از شوخی‌های خصمانه که با هدف آزار دیگران انجام می‌گیرد یا شوخی‌های برتری طلبانه که با تحقیر افراد همراه است جایز نیست. ضمنا شوخی افراد بالغ به کل انسان‌ها معطوف است نه به یک فرد خاص و غالبا نکته‌یی آموزنده در آن است. خنده تاثیرات جسمانی مثبتی بر قلب، تنفس، سیستم ایمنی بدن و کاهش درد دارد که من در مقاله روانشناسی خنده به آن پرداخته‌ام. به هرحال بذله گویی، خندیدن و شوخی کردن راه‌های موثری برای ابراز هیجان‌های خوشایند و غلبه بر ترس‌ها و تردیدها به شمار می‌آید. طبیعی است که برخورداری از مهارت‌های مربوط به مدیریت استرس و تنظیم هیجانات و احساسات از آنجا که به کاهش احساسات منفی، نگرانی‌ها و اضطراب‌ها می‌انجامد، زمینه بروز و ارتقای شادی را فراهم می‌کند.

غلامحسین معتمدی