دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

در ستایش جنگ


در ستایش جنگ

« جنگ, ماده مخدر است» این جمله, فقط نقل قول ابتدایی فیلم نیست, بلکه شاید بتوان این جمله را به تمام ۲ ساعت و ۱۱ دقیقه فیلم قفسه درد تعمیم داد, چرا که شخصیت اول قهرمان فیلم یک معتاد است یک معتاد به جنگ جنگ است که از او قهرمان می سازد

۱) « جنگ، ماده مخدر است». این جمله، فقط نقل قول ابتدایی فیلم نیست، بلکه شاید بتوان این جمله را به تمام ۲ ساعت و ۱۱ دقیقه فیلم قفسه درد تعمیم داد، چرا که شخصیت اول (قهرمان؟) فیلم یک معتاد است: یک معتاد به جنگ! جنگ است که از او قهرمان می‌سازد.

اگر جنگی در کار نباشد و البته او حضوری نداشته باشد جیمز بلستر ـ مامور متخصص خنثی‌سازی بمب ـ حتی در تمیز کردن ناودان خانه‌اش ناتوان است. هنگام خرید به همراه همسرش هم مستاصل است، چرا که جنگ چون ماده مخدری او را معتاد به خود کرده و او تنها در بحبوحه جنگ است که دیده می‌شود.

برای جیمز بلستر سرنوشت این جنگ مهم نیست، خوب و بد از نگاه او با سیاست‌های جاری در جنگ متفاوت است. زبان تند و تیزی دارد و گاه در میانه میدان جنگ به جای روحیه دادن به همرزمانش، (که کاری معمول از جانب همقطارانش محسوب می شود) جنگیدن در این آوردگاه را کاری بیهوده و مسخره می‌داند. اما چرا خودش در انجام این کار بیهوده و عبث اصرار دارد ؟ پاسخ در همان جمله ابتدای فیلم است: جنگ، ماده مخدر است.

توانایی و استعدادی را که تروریست‌ها و شورشیان برای طراحی یک بمب دارند، جیمز بلستر برای پیدا کردن و خنثی کردن آن دارد. این کار نه تنها شغل اوست بلکه میدانی است برای هنروری، تجربه‌اندوزی و البته ماجراجویی‌هایش. وقتی می‌بینیم او ماشینی را با خونسردی مثال زدنی‌اش قطعه به قطعه از همدیگر جدا می‌کند یا در سکانس شگفت‌انگیز دیگری شکم پسربچه‌ای مرده را برای در آوردن یک بمب پاره می‌کند، نشان می‌دهد که او شایستگی این کار را دارد.

او حتی خودش برای خودش قانون وضع می‌کند، از قانون‌های بدیهی یک خنثی‌کننده بمب ( یا حتی یک سرباز عادی) سرپیچی می‌کند، حتی وقتی هنگام عملیات حوصله‌اش از حرف‌های همرزمش سر می‌رود هدفون خود را از گوشش بیرون می‌آورد و ترجیح می‌دهد بدون کمک هر کدام از آنها به تنهایی بمب‌ها را خنثی کند.

۲) فیلم‌هایی که بیشتر با مضمون جنگ در سینمای آمریکا ساخته می‌شوند این‌گونه هستند که سربازها معمولا در جنگ به یک ماشین آدم‌کشی کارآمد تبدیل می‌شوند و به صورت ناسازگار با محیط به خانه بر می‌گردند. نمونه متاخرش فیلم «برادران» ساخته تحسین‌برانگیز جیم شرایدن است، اما کاترین بیگلو در مقام کارگردان به همراه بوال در مقام نویسنده فیلمنامه، به دنبال این داستان نیستند. آنها می‌خواهند بگویند که در یک عملیات جهنمی آمریکایی در عراق یا افغانستان سربازان و فرمانده‌های جنگی در ارتش به افرادی همچون جیمز بلستر احتیاج دارند.

قفسه درد برخلاف بسیاری از فیلم‌هایی که در مورد جنگ عراق ساخته شده است خودش را در حد یک بیانیه ضد جنگ سیاسی پایین نمی‌آورد، چرا که موضوع فیلم تنها روایت داستانی است از تعدادی سرباز در جنگ و نه خود جنگ قفسه درد از لحاظ بصری به واسطه‌ تصاویر و بیان واقعگرایانه خشونت می‌گوید که آمریکایی‌ها هم در جهنمی به نام عراق به قهرمان‌ها احتیاج دارند. قهرمان‌های آشنا با شخصیت و رفتارهایی مشابه و مورد علاقه آمریکایی‌ها. یک همه‌کاره تنها! مثال مضحکش شاید سیلورستر استالونه در قالب شخصیتی به نام «رمبو » در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی باشد.

«قفسه درد» فیلمی جنگی نیست. فیلمی درباره جنگ است که اتفاقا هیچ کاری به سرنوشت این جنگ ندارد و هیچ قضاوتی درمورد طرفین جنگ ویرانگر عراق نمی‌کند. برای کارگردان، این سرنوشت انسان‌های حاضر در دل جنگ هستند که اهمیت دارند. شاید فیلم تحلیلی باشد درباره انسان‌های در جنگ و البته با نگاهی به برخی صحنه‌های فیلم شاید بتوان گفت قفسه درد به نوعی از جنگ تجلیل می‌کند؛ تجلیل از چیزی که ابتدا ماده مخدرش خوانده است!

هر چقدر برای دیگر سربازان، این جنگ مصیبت است، برای جیمز جنگیدن نوعی تفریح و ماجراجویی محسوب می‌شود. این ماجراجویی هم تا جایی پیش می‌رود که او خارج از دستورات نظامی و به تنهایی دنبال شورشیانی است که اقدام به بمبگذاری می‌کنند و تنها زمانی از این ماجراجویی‌هایش دست برمی‌دارد که همرزمش الدریچ به دلیل این ماجراجویی‌های بیهوده او زخمی می‌شود؛ همرزمی که اتفاقا نقطه مقابل قهرمان فیلم قرار گرفته است؛ سربازی ترسو که حتی وقتی به دشمن مسلح روبه‌رویش شلیک می‌کند، دست و پایش می‌لرزد و تنها در اردوگاه و استراحتگاهش و هنگام بازی‌های رایانه‌ای سربازی جسور می‌شود. زمانی که در بازی رایانه‌ای تمام نفرت خود را از جنگ و وضعیت موجودش در قالب قهرمان مجازی این بازی ابراز می‌کند.

فیلمبرداری روی دست قفسه درد به فضای مستندگونه فیلم کمک بسیاری کرده است تا تعلیق موجود در فیلم تشدید شود. قفسه درد برخلاف بسیاری از فیلم‌هایی که در مورد جنگ عراق ساخته شده است خودش را در حد یک بیانیه ضد جنگ سیاسی پایین نمی‌آورد، چرا که موضوع فیلم تنها روایت داستانی است از تعدادی سرباز در جنگ و نه خود جنگ.

۳) کاترین بیگلو، قفسه درد را براساس فیلمنامه‌ای از مارک بوآل ساخت. فیلمنامه‌ای که اتفاقا چندان رغبتی به ساختش نداشت و تنها اصرار جیمز کامرون باعث شد او فیلم را کلید بزند. پیش از این فیلم، او در سال ۱۹۹۱ «نقطه شکست» را ساخت و پس از آن «وزن آب» را در سال ۲۰۰۰ و «کی ۱۹» را در سال ۲۰۰۲ ساخت. فیلم‌هایی که نه در گیشه و نه نزد منتقدان نتوانستند موفق باشند. هرچند قفسه درد هم با وجود بودجه محدود ۱۱ میلیون دلاریش تنها توانست ۱۶ میلیون دلار بفروشد، البته تا پیش از موفقیتش در اسکار چرا که فیلم بعد از دریافت مجسمه اسکار بدون شک در اکران کشورهای دیگر موفق خواهد بود.

میثم اسماعیلی