سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

گفت و گو با زبان نشانه ها


گفت و گو با زبان نشانه ها

نگاهی به نمایش عروس, کابوس, افسوس, بلوتوس نوشته و کارگردانی آرش میرطالبی

« مدرنیسم» ، «پست مدرنیسم» ، اگزیستانسیالیسم، «مینی مالیسم» وحتی گاهی «دادائیسم» ، مجموعه واژه هایی هستند که عموماً پس از دیدن یک نمایش با ویژگی های « عروس، کابوس، افسوس، بلوتوس» به ذهن خطور می کند؛ نمایشی انتزاعی که گاه نام «پرفورمنس» را برخود نهاده است.

در عروس، کابوس، افسوس، بلوتوس ، چند اپیزود به عرصه ظهور می رسد، اپیزودهایی مستقل که در عین استقلال ، از خط ارتباطی ای مانند همان بند ناف ( بین مادر و جنین ) که در نمایش بر آن تاکید شده ، برخوردار است .

« آرش میرطالبی » در این نمایش نه با زبان دیالوگ که با زبان نشانه ها سخن می گوید، نشانه هایی که گاه در اوج آشنایی زدایی، تلاش می کند تا شناخت تازه ای را به مخاطب هدیه کند

آنچنان که ژاک دریدا تئوریسین و فیلسوف بزرگ معاصر می گوید: «سخن در روح شنونده نوشته می شود و از خود دفاع می کند پس هیچ نیازی به فریاد آن توسط مؤلف ، نبوده و نیست.»

و این اگرچه تجربه جدیدی در تئاتر کشور ما نیست - پیش از این در سال های گذشته ،شاهد اجرای نمایش قدرتمند چند کاپریس برای ویولن بودیم - اما پرداختن به این گونه نمایشی ، جسارتی سنگین در مولف می طلبد که آرش میرطالبی از آن برخورداراست.

او در اپیزود اول، وان آب سفید رنگی را در وسط صحنه قرارداده تا شکل نمادینی باشد از رحم مادر که شخصی- کودکی- در آن خوابیده وبا بند ناف به مادر متصل شده است . در ابتدای نمایش زن و شوهری را در دو طرف وان می بینیم که با هم به گفت و گو و غذا خوردن مشغول هستند . آن ها با یکدیگر خلوت کرده اند اما می بینیم که سه گوشه خانه به ظاهر خلوت آن ها را غریبه هایی محاصره کرده اند که بر آنان و زندگیشان تسلط دارند.

طالبی در نمایش خود هر اپیزود را از بعدی با جمله زن که می گوید :« بچه لگد می زنه و مرد که می گوید که این زنگ کارخونه منه که می زنه و به همراه آن بوق بزرگ و قرمز رنگی که حرکت موتور قدیمی و مسافرکشی مرد را به همراه دارد» جدا می سازد.

و این نشانه ای است که در ابتدایی ترین لحظات نمایش به مخاطب نشان داده می شود تا به شکلی غیرمستقیم راوی بودن و ذهن هذیان گوی مرد را نشان دهد. کارگردان در این اپیزود با استفاده از تضاد رنگ ها و استفاده ابتدایی ازرنگ قرمز در دو وسیله مختلف (بوق قرمز و پارچه قرمز بر روی موتور) ، شخصیت آدم ها را در دنیای امروزی به نمایش می گذارد تا مقدمه ای شود برای ورود به اپیزودها و داستان های دیگر، زیرا در این اپیزود، داستانی روایت نمی شود بلکه تنها نشانه های بصری و کلامی است که در اختیار مخاطب قرار می گیرد تا سمبولیک بودن فضا را به آنان نشان دهد و مقدمه ای شود برای ورود داستان زندگی مرد و زن که در اپیزود دوم ، مرد(شوهر) را می بینیم که با تکنولوژی نه چندان جدیدی به نام موبایل ( که وسیله ای است برای ارتباط بیشتر افرا د با هم ) صحبت کرده و ناگهان در میانه صحبت، گوشی او به سرقت می رود و این جاست که آرام آرام داستان اتفاقی را که پیش از این افتاده را با زبانی نمادین و غیر داستانی تعریف می کند .

او با همسرش از طریق تلفن (تلفن همراه ) مشغول صحبت است که مردی گوشی او را می دزدد و او به همسرش می گوید " صدات داره از من دور می شه ... دستم خالی مونده .. این احتمال وجودارد که دزد باشد ". چرا که با گذر ایام و طی شدن دقایق می بینیم که مرد دوم ( دزد ) به عنوان نظافت چی به خانه زن و مرد می آید تا فاصله زن و شوهر را روزبه روز بیشترو بیشتر و رابطه خودش با زن را نزدیکتر کند به طوری که همسر او (ناموسش ) را ازدستان او به سرقت برده و رابطه ای ناصحیح با او برقرارمی کند تا کودکی به وجود آید که در رحم مادر می گوید " من چگونه به دوستانم بگویم به وجود آمده فاصله ها و روابط منفی هستم " و این با نشانه دیگری پس از به سرقت رفتن گوشی مرد همراه است که او حرف می زند اما مرد دیگری به جای او دستانش را حرکت داده و رفتار او را انجام می دهد گویی که نیمه دیگر و یا به عبارت دیگر همزاد اوست . همزادی حیوان (سگ و گربه ) صفت که در برابر این همه فساد همسرش خاموش بوده و از دزدیده شدن رابطه وی با همسرش ، ناراحتی ای از خود نشان نداده و تلاشی برای پس گرفتن آن نمی‌کند .

آن چنان چه پس ازدزدیده شدن گوشی همراهش نیز خود تلاشی نمی کند و به دیگری می گوید که آن را پیدا کند و طبیعی است که در چنین دنیایی کسی به دنبال دزد دیگری نخواهد رفت و این بار نیز همان تصویر حرکت بسیار آرام مرد سوم به دنبال دزد است در دو قطر متضاد (روبروی هم ) یک دایره که هرگز به او(دزد) نخواهد رسید و این تعدد نشانه ها و پی در پی بودن آن ها این جمله چارلز سندرس پیرس ـ منتقد مشهور فرانسوی ـ را به یاد می آورد که می گوید: «معنای هرنشانه، نشانه ای تازه است که معنای آن خود نشانه ای دیگر خواهد بود، و این فراشد تا بی نهایت ادامه می یابد . در واقع مدلول «مورد تأویل» است وبه موقعیت مخاطب مرتبط می شود.

هرچیز واقعی، یا موجود یا حاضر، موجد تأویل در ذهن می شود واین فراشد را نهایتی نیست. بدین سان، معنا آن سان که در پیشنهادی اصلی متافیزیک حضور پنداشته می شود ، چیزی حاضر نیست.»

استفاده از حرکت فرم هم دراین اثر ستودنی است ، آنجا که درپایان اپیزود ، موسیقی خشن ریتمیکی را همرا ه با تصاویر آدم هایی می نگریم که در هم ریخته شدند تا نشانه ای باشد از دنیای در هم ریخته کنونی .

دنیایی مملو از خیانت و جنایت و نفرت و از آن مهم تر دنیایی که او را به وجود آورده و متولد می کند اما پس از آن بدون هیچ پشتیبانی رهایش می کنند ، چنانچه خود می گوید : " اگر تا پیش از تولد برام اتفاقی بیفته ، صد نفر از من حمایت می کنند از بالاترین مقام ها گرفته تا قاضی و دادگاه و صد نفر دیگه .. اما بعد از تولد چی ؟ ولم می کنند تا هرچه شدم بشوم حتی اگر از زندان سر دربیاورم هم خودم باید گلیمم را از آب در بیاورم " و سپس طنز تلخی را با بیرون انداختن یک گلیم کوچک و خراب از آب به وجود می آورد که خنده ای تلخ را برای مخاطب به ارمغان می آورد.تلخی ای که با گذشت ایام روبه افول گذاشته و شدیدتر از پیش می‌شود تا آن جا که تقارن زمانی به وجود آورده و آینده ای نه چندان دور را با حال در آمیخته و غذای زن و شوهر (پلو و خورشت قرمه سبزی ) را به شکل قطعات شکلات مانند ریزی نشان میدهد . غذایی که در دنیای صنعت گر آینده به جای هر نوع غذای دیگری( به مفهوم سنتی اش) استفاده می شود .

"طالبی" در این صحنه، حلقه محاصره غریبه ها را تنگ تر از پیش نشان داده و آنان را در داخل خانه و در کنار سفره زن و شوهر و جنین نشان می دهد که لقمه غذایی را که زن و مرد می خواهند در دهان هم گذارند را نیز از دستان آنان دزیده و خود می خورند تا دیگر هیچ چیز برای آن ها باقی نگذارند و فضا را برای صحنه آخر آماده کنند.

صحنه ای که در آن بار دیگر مولف ابزار تکنولوژی را نشان می دهد ( تلفن همراه ) که این بار وسیله ای شده برای جنایت و خیانت های رایج این روزگار . مرد دوم یا همان نظافت چی به وسیله تلفن همراه صحنه ای را فیلم گرفته و سپس توزیع می کند که بین زن و مرد دیگری رخ داده و مولف با استفاده نمادین از نور قرمز، آن را به تماشاگر خود نشان می دهد . صحنه ای که بی رحمی دنیای امروزی را به اوج خود رسانده و سه گناه را همزمان در یک لحظه نشان می دهد .

گناه فیلم گرفتن از لحظات خصوصی انسان ها ، گناه روابط منفی و ناسالم و در آخر گناه به قتل رساندن جنین در شکم مادر . رفتارهایی که در دنیای سیاه امروزی از امورعادی و پر تکرار بسیاری از جوامع هستند. کودکی که تنها به خاطرآن که نمی بینیم و فریاد دلخراشش را در زمان مرگ نمی شنویم ، به قتل می رسانیم . اگرچه که در این اثر می نگریم که این قتل ، قتل و مرگ دیگری را نیز با خود همراه داشته و همراه جنین ، مادر جنین هم برای ابد ساکت می شود . و در پایان شوهر را می بینیم که این سوال را مطرح می کند که " چرا از وقتی من مستقیم میرم ، کسی سوار نمی شه ؟ نکنه دیگه مسیر مستقیم نمی ره ؟ " پرسشی تلخ که با حرکت موتور و سوال مرد از مردم که چه کسی مسیر مستقیم می رود همراه است سوالی که همه با تعجب از او می پرسند: "کی من ؟ " گویی که در دنیای امروزی دیگر انتخاب راه مستقیم انتخابی بس عجیب و غیر قابل باور است چرا که دنیای صنعت زده امروزی جملگی امکانات را برای استفاده منفی از وسیله مهیا کرده است .

آن چنان که پدیده "نانو تکنولوژی" به روابط ناسالم ، وسیله تکنولوژی( تلفن همراه ) به وسیله‌ای برای جنایت تبدیل می شود و این ایده ای است بسیار جذاب برای نمایش که با اجرای نشانه شناسانه گروه همراه شده است . نشانه هایی که اگر چه به خودی خود نشانه های جذاب و دوست داشتنی ای محسوب میشود اما عدم رعایت تئوری اقتصاد نشانه ها در برخی از صحنه ها، آن را کمی گنگ و ارتباط مخاطب را با اثر به پایین ترین درجه ممکن می رساند. تئوری ای که" یوری لوتمان " – تئوریسین مشهورروس - درآن می گوید : "در خلق هر اثر هنری باید از نشانه ها سود برد ، اما نشانه هایی به اندازه. چرا که زیادی آن مخاطب را کلافه و خسته می کند و کمبود آن تماشگر را سردرگم " و این کمبود نشانه های لازم ، نکته ظریفی است که عدم توجه به آن در برخی ازصحنه ها ، اثر را گامی به سمت پایین تر از حد انتظار سوق داده و مخاطب را خسته می کند .

اگر چه که این نکته های کوچک هرگز از تأثیر عمیق کلیت اثر کم نکرده و تنها مخاطب را وا می دارد تا چندین بار اثر را تماشا کرده و آرام نشانه ها ی آن را دریابد . نشانه ها یی که گاهی کمرنگ ارائه شدن آن ، تماشاگر را در بار اول تماشا، سردرگم کرده و امید ش را به ارتباط با اثر از دست می دهد و او را وا می دارد تا جستجو گر دفعات بعدی تماشای نمایش باشد تا آرام آرام نمایش را برایش در پله هایی بالاتر از بسیاری از نمایش هایی قرار دهد که با قصه گویی مستقیم شان، مخاطب را فریب داده و جذب اثر می کنند . واین هوشیاری مولف است در ارائه اثری که سبب می شود تماشاگران به خود و دنیای پر از جنایت و تباهی شان بیندیشند. دنیایی که رنگ وحشیانه ای درون بسیاری از آدم ها را تسخیر کرده و کسی را با راه مستقیم کاری نیست .

نوشته : صبا رادمان