چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

تبیینهای روانشناختی از دین


عمده ترین تاثیر علم بر دین در قرون هفدهم و هجدهم, از ناحیه تصویر جدیدی از كیهان كه محصول تحول در نجوم و فیزیك بود, حاصل شد

عمده‏ترین تاثیر علم بر دین در قرون هفدهم و هجدهم، از ناحیه تصویر جدیدی از كیهان كه محصول تحول در نجوم و فیزیك بود، حاصل شد. این تاثیر در قرن نوزدهم از ناحیه نظرات جدید در باب تاریخ حیات بر روی این كره خاكی بود كه از سوی زمین‏شناسی و زیست‏شناسی تكاملی، مطرح شده بود. در قرن بیستم، بزرگترین تاثیر را، اگرچه از نوعی متفاوت، علوم اجتماعی بر دین داشته‏اند. فیزیك و زیست‏شناسی از آن رو متالیهن را نگران ساختند كه درباره كیهان، حیات و انسان، تئوریهایی را مطرح می‏كردند كه با اعتقاداتی كه به نحو تنگانگ با سنت دینی گره خورده بود، مثل خلقت جداگانه انسان، تعارض داشت. به عبارت دیگر، تاثیر علوم اجتماعی نه از ناحیه نظریه‏هایی است كه با آموزه‏های بنیادین معارضه دارد، بلكه از ناحیه تبیینهایی در باب خود دین است كه به نظر می‏آید از آن سلب اعتبار می‏كند. در قرون نوزده و بیست ایده‏هایی بی شمار در باب عوامل اجتماعی و روانی‏ای كه مسبب دینند پیشنهاد شده است.

مهمترین این ایده‏ها عبارتند از:

۱ - ماركسیسم كه دین را یكی از بازتابهای ایدئولوژیك وضعیت موجود روابط متقابل اقتصادی در جامعه می‏داند;

۲ - نظریه مشابه اول اما استادانه‏تر امیل دوكیم جامعه‏شناس، كه اعتقاد دینی را عبارت می‏داند از فرافكنی ساختار جامعه;

۳ - نظریه فروید كه طبق آن، اعتقاد دینی، ناشی از فرافكنی‏هایی است‏به قصد تسكین انواع خاصی از كشمكش ناآگاهانه. اینها همه تبیینهایی علمی هستند از دین، از این حیث كه دین را به عواملی كه كلا درون جهان طبیعت قرار دارند ارجاع می‏كنند و از این رو، این نظریه‏ها حداقل در نظر قابل آزمایش تجربی‏اند. ما بر یكی از این نظریه‏ها یعنی فرویدیسم، انگشت می‏گذاریم و این كار ما را در تصویر مشكلات فلسفی ناشی از چنین تبیینهایی، كمك خواهد نمود.

تبیین فروید

تقریر فروید از مشابهت‏هایی معین میان صفات یك خدای انسانوار و حالت روانی انسان در مقابل او از یك سو، و برداشت طفل از پدرش و نحوه ارتباط وی با پدر از سوی دیگر، شروع می‏شود. در هر دو مورد، موجود برتر، قادر مطلق، عالم مطلق، اسرارآمیز و مدبر تلقی می‏شود.

واكنش فرد در هر دو مورد در قبال این وجود برتر، تعلق كامل، خشیت، ترس از تنبیه و سپاسگزاری به خاطر رحمت و حمایت می‏باشد. این مشابهتها، گو اینكه اثبات نمی‏كند، اما نشان می‏دهد كه مدل اصلی برای مفهوم خدا را باید در برداشت كودكانه، شخص از والدینش جستجو كرد و نیز اعتقاد عمومی به خدایان انسانوار را در بقایای روانشناختی وضعیت كودكانه باید پی گرفت. طبق نظریه فروید، پسر در حدود سن چهار سالگی (برای تسهیل مطلب، به جنس مذكر بسنده می‏كنیم) به مادرش علاقه جنسی پیدا می‏كند و پدر را رقیب می‏انگارد. واكنش كم و بیش نسبت‏به اشارات و علائم موجود، طفل را چنان مرعوب خصومت پدر می‏كند و چنان خوف از دست دادن محبت پدر او را می‏گیرد كه نه تنها علایق جنسی خود را به كناری می‏نهد بلكه مجموع تمایلات، ترسها و نظریات خود را نیز سركوب كند. این مجموعه با شدتی بیشتر یا كمتر، در ضمیر ناخودآگاه او حفظ می‏شود.

اینكه انسانها تمایلی این گونه شدید به اعتقاد به یك خدای انسانوار دارند و حالات روحی و اعمالی را كه ملایم با این اعتقاد است، می‏پذیرند، از آن روست كه خدای انسانوار فوق طبیعی، یك عین خارجی در اختیار می‏نهد تا آنان عقده را بر آن فرافكنند.

برای فهم اینكه فرافكنی، برای شخص چه نقشی ایفا می‏كند باید توجه داشت كه امور سركوب شده مشتمل بر تعارضی جدی است میان میل به طغیان علیه پدر، و میل به تسلیم در مقابل پدر، و تعارض میان تمایلات ادیپی و معیارهایی كه در صورت ارضای این تمایلات، مورد تخلف قرار می‏گیرند. فرافكنی این امور بر خدای بیرونی، افسردگی را به طرق مختلف كاهش می‏دهد. اول اینكه برونی كردن مشكل، مقداری آرامش به دنبال دارد. در این صورت فرد به جای آنكه با نگرانیهای مزبور به ستوه آید، با یك تضاد مشخص میان تمایلات مختلف خود و یك شخص نهی كننده خارجی مواجه است. دوم اینكه درگیری كمتر می‏شود، زیرا شخصیت‏بیرونی آنقدر قوی هست كه طغیان و شورش را كاملا ضعیف كند و به حد كافی آرمانی هست تا بجا بودن رنجش و خصومت را تقلیل دهد. سوم اینكه مكانیسمهای مختلفی فراهم می‏آید كه كارشان زدودن گناه مربوط به میل جنسی نسبت‏به مادر و دشمنی و خصومت نسبت‏به پدر است. اعتراف، توبه و انواع مختلف زهد و ریاضت، وسایلی را فراهم می‏آورند كه به لحاظ اجتماعی نیز مورد تاییدند تا این گناه تسكین یابد و تاثیر فلج كننده آن خنثی شود.

گاهی افراد - در قیاس با دیگر اوقات - اعتقادات دینی را پذیراتر هستند. فروید این مساله را با تكیه بر مكانیسم «واگشت‏» تفسیر می‏كند. هنگامی كه شخص در مرحله‏ای از زندگی با مشكلات و ناكامیهای جدی مواجه می‏شود میل دارد كه به لحاظ روانشناختی، به مرحله قبلی كه در آن این مشكلات وجود نداشت عقب گرد كند. مثلا هنگامی كه فرد مسن، به سختی تحت فشار است، غالبا بازگشت‏به گونه‏های سابق تفكر، احساس و ارتباط با محیط پیدا می‏شود. یعنی مواد ادیپی در ضمیر ناآگاهع، شدیدتر و به آستانه ظهور نزدیكتر خواهد شد و در این هنگام احتمال بیشتری هست كه شخص به عمل بچگانه فرافكنی مبتلا شود. از این رو بنابر نظریه فروید، تمایل هر فرد برای قبول اعتقاد به یك خدای انسانوار فوق طبیعی (همراه با سایر جنبه‏های فعالیت و اشتغالات دینی) حداقل تا حدی، معلول میلی است‏به فرافكنی تصویری از پدر كه به دوران كودكی متعلق است و در ضمیر ناخودآگاه وجود دارد. این فرافكنی عادتا پس از یك واگشتی به وجود می‏آید كه مساله رایج تعدیل درگیریهای ناخودآگاهانه و تسكین گناه ناخودآگاهانه، آن را موجب شده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.