سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

چه گوارا , اسطوره انسانیت در راه تحقق سوسیالیسم


چه گوارا , اسطوره انسانیت در راه تحقق سوسیالیسم

۹ اکتبر ۱۹۶۷ سالروز پر پر شدن گل سرخ آزادی و برابری رفیق جانباخته

بر دیوارها و پلاکاردهای دانشگاههای سراسر جهان کماکان نوشته می‌شود: ((چه هنوز زنده است)) او هنوز هم نماد رادیکالیسم و مبارزه برابری طلبانه است. هنوز هم جوانان دنیا او را الگوی خود در مبارزه می‌دانند . چه چیز باعث می شود تا مرزهای نژادی در نوردیده شود و امروز پس از گذشت دهه های متمادی از سالروز به قتل رسیدن چریک راه سوسیالیسم ((ارنستو چه گوارا)) هنوز از او یاد می کنیم و آموزه هایش را ره توشه مان قرار می دهیم . چه گوارا نیز یک انسان بود تفاوتش با اکثریت انسانها این بود که ((آرمانی)) بی‌مانند داشت، آرمانی انسانی ، و در راه آرمانش تا آخرین نفس پیکار کرد . آرمانی در راه برابری انسانها ، آرمانی برای تحقق سوسیالیسم .

چه گوارا می توانست از امکانات بسیاری استفاده کند و هم چون یک بورژوا در حد پزشکی شهری باقی بماند و احتمالا با استعداد و هوش بالایی که داشت درجات بالایی را نیز کسب کند و در کمال رفاه مالی به سر ببرد ، اما روح ((برابری طلب)) او تشنه بود ، و طبع او آنقدر رفیع بود که مال اندوزی برایش حقیر جلوه می نمود. او در راه برابری طلبی به عنوان چریک در کوهستان های ((سیرا ماسترا)) بعنوان پزشک در جهت درمان رنجبران و زحمتکشان در کنار هدایت مبارزه تلاش نمود همانطور که خودش گفت: ((شاید به نظرتان مضحک بیاید، اما اجازه بدهید اعتراف کنم که انقلاب واقعی با عشق و محبت ، هدایت می شود . عشق و محبت نسبت به ستمدیدگان و به توده های محروم . غیر ممکن است که انقلابیون واقعی فاقد این خصوصیت باشند.)) و به همسر و فرزندانش نیز توصیه کرد که بایستی در جهت خدمت به مردم و انقلاب گام بردارند. این سخنان شعار صرف نبود بلکه در عمل نیز خود همان اصول را بکار گرفت . از همین روست که چه گوارا اسطوره شد ، اسطوره ای همیشه جاودان .

((چه)) در زندگی با همه چیز مبارزه کرد . با تلخی ها و ملالت های زندگی . از آسم و نفس تنگی های مکررش گرفته تا مبارزه در ابعاد وسیع با امپریالیسم! در سال ۱۹۵۳ پایان نامه اش درباره آلرژی را نوشت و اجازه طبابت گرفت . سپس به گواتمالا رفت . در آن هنگام سرهنگ ((ژاکوبو آربنز گزمان)) حکومت انقلابی و نوین را رهبری می کرد و در صدد بود تا با تقسیم اراضی شرکتهای بزرگ سرمایه داری هم چون ((یونایتد فروت)) میان سرخپوستان و دهقانان انقلاب سوسیالیستی را عملی سازد. اما این اقدام وی موجب خشم و در پی آن توطئه سرمایه داران آمریکایی شد . آربنز سبب شد تا ((چه گوارا)) برای نخستین بار چهره واقعی امپریالیسم آمریکا را بشناسد. سقوط حکومت آربنز در سال ۱۹۵۴ بوسیله کودتای سازمان سیا ((چه)) را متقاعد کرد که برای مقابله با امپریالیسم بایستی به ((مبارزه مسلحانه)) دست زد . در همین زمینه چه گوارا قاطعانه اعلام می کند: ((باید نبرد را تا هرجا که دشمن تصرف کرده پیش ببرید: خانه هایشان ، محل استراحتشان و باید برای این کار با تمام وجود تلاش کنید . باید یک لحظه آرامش را از آن ها دریغ کنید. یک لحظه آسودن وقتی از سنگرهایشان دورند، و حتی وقتی در داخل سنگرها هستند ، باید هرجا پیدایشان می کنید ، دست به حمله بزنید، کاری کنید که احساس حیوانی وحشی را پیدا کنند که هرجا می رود سگهای شکاری به دنبالش هستند .)) (چه ، پدید آوردن یک ، دو ، سه ویتنام)

در این زمان وی عمیقا آثار مارکس ، لنین و سایر متفکران مارکسیست را مطالعه کرد تا از لحاظ تئوریک آمادگی لازم را کسب کند . در سال ۱۹۵۵ ((چه)) با فیدل کاسترو ملاقات کرد . کاسترو به سبب رهبری کودتایی نافرجام علیه استبداد باتیستا زندانی شد و سپس از کوبا تبعید شد و بدنبال سازماندهی جدید نیروهایش بود تا دست به حمله مجدد بزند. ((چه)) در نخستین دیدارش با فیدل به هیئت اعزامی کوبا ملحق شد. در ژوئیه ۱۹۵۷ چه گوارا به درجه سرگردی ارتقا یافت و به فرماندهی ستون ۲ ارتش انقلابی منصوب شد . این ستون در ۱۳ آگوست ۱۹۵۸ استان لاس ویلاس را تسخیر کرد . در ژانویه ۱۹۵۹ ((چه)) همراه با قوای کاسترو وارد هاوانا شد و تابعیت کوبایی را پذیرفت . رهبری انقلاب کوبا توسط عده ای روشنفکر انقلابی چون چه گوارا ، کاسترو ، رائول (برادر فیدل) و چند تن دیگر انجام شد . بازرگانان و مالکان ثروتمند نیز این نهضت را از نظر مالی حمایت کردند .

پس از پیروزی انقلاب، ایالات متحده آمریکا از اقدامات و اصلاحات بزرگ فیدل چون ملی کردن مالکیتهای بزرگ و صنایع ، نگران شده بود او را عامل شوروی در منطقه خواند و سیاستهای خصمانه ای علیه وی اتخاذ کرد . با تحریم تصفیه نفت کوبا توسط پالایشگاههای وابسته به آمریکا و انگلیس امپریالیسم در فکر فشار آوردن بر انقلاب بود . اما انقلابیون نیز در مقابل پالایشگاهها را اشغال کردند . چند روز بعد از این اقدام در ۶ ژوئیه ژنرال آیزنهاور میزان خرید شکر از کوبا را به میزان ۷۰۰.۰۰۰تن پایین آورد.

چه گوارا باور داشت که یک چریک در صورتی می تواند مشکلات زندگی و نبرد چریکی را تحمل کند که دارای آرمانی قوی و محکم باشد . وی آرمان خود را آرمانی بر پایه انسانیت و سوسیالیسم قرار داده بود . آرمانی که از پایه استواری برخوردار بود ، پایه ای که وی را واداشت تا در راه آن جان ببازد . آرمانی غیر تخیلی که مبارز را به مکانی دیگر حوالت نمی دهد ! بلکه برای او ملموس است ، آرمانی که مبارز در راه آن برای دنیایی بهتر در همین جهان نبرد می کند.

فیدل و چه هر دو برنامه اصلاحات ارضی را تعهد اصلی انقلاب می‌دانستند . طبق اصلاحات ارضی زمین از آن کسانی می شد که روی آن چندین نسل کار کرده بودند ولی مالکیت از آنها به ناحق سلب شده بود. میان نظرات ((چه)) و ((مائوتسه دونگ)) در مورد جنگهای چریکی تشابهات زیادی وجود دارد. هر دوی آنان روستایی چریک را بسیار با ارزش و نواحی روستایی را مناسبترین جا برای عملیات می دانند . با اینحال ((چه)) همواره تاکید می کرد که پیروزی بر باتیستا تقلیدی از تجربه چینی ها نبود و ماهیت منحصر به فرد خود را داشت بلکه در موراد زیادی از الگوی مائو الهام گرفته بود . رهبران هر دو کشور به نتایج مشابهی رسیدند : هر دو قیام را در شهر آغاز کردند اما موفق به جلب حمایت مردمی نشدند و در آخرین نبرد از ارتش شکست خوردند ، و هر دو بعد از این شکست ، نبرد را به روستاها و کوهستانها کشاندند.

((چه گوارا)) همواره به پول و مادیات بی اعتنا بوده است . به نظر می‌رسیده که او به همان اندازه که دیگران از خرج کردن پول لذت می‌بردند او از بی پول زندگی کردن رضایت داشت . از همان اوایل جوانی کسانی را که عمر خود را صرف انباشتن ثروت می کردند، تحقیر می‌کرد. در نامه خداحافظی اش به فیدل، در اوج آزادگی و حس رهایی از قید مناسبات کالایی می نویسد: ((من هیچ دارایی مادی ای برای همسر و فرزندانم باقی نگذاشتم و از این بایت نه تنها متاسف نیستم بلکه خوشحال و سرفرازم))

و فیدل چه با دقت ((چه)) را بعنوان رئیس بانک ملی کوبا منصوب کرد. فیدل به پاکی چه گوارا اطمینان کرد و در زمانی‌که فساد مالی و هرج و مرج بجامانده از رژیم باتیستا می توانست هر کسی را وسوسه کند در انتخابی خردمندانه این مسئولیت را به او واگذار کرد.

در نظر ((چه گوارا)) ارزش اقتصادی یک کالا بر مبنای عرضه و تقاضای بازار مشخص نمی شد. بها بر اساس ارزش اخلاقی و اجتماعی کالا یا خدمت مشخص می شد نه بر پایه ارزش آن در بازار، از این رو ارزش کار در مناسبات انسان ، مهمتر از ارزش آن در کارآیی اقتصادی بود . ارزش در نظر او همان معنای کهن اخلاقی را داشت نه مبنای محدود اقتصادی آن را. از سوی دیگر او معتقد بود دستگاه اقتصادی باید خود را در راه انقلاب و برآوردن نیازهای جامعه در راه خدمت به ارزشهای انسانی قرار دهد. فیدل درگیر مستحکم کردن انقلاب در کوبا بود، ولی چه گوارا برای هدفی والاتر و پرارزش‌تر یعنی بسط و توسعه انقلاب در سایر کشورهای آمریکای لاتین کوله بار سفر خود را در سال ۱۹۶۵ بست و کوبا را به مقصد تحقق سوسیالیسم در آمریکای لاتین و مبارزه با امپریالیسم آمریکا ترک کرد.

((چه)) در مورد رویدادهای کنگو پس از قتل ((پاتریس لومومبا)) گفت: ((آزادگان جهان باید دست در دست هم دهند و آماده شوند تا پاسخ جنایتی را که در کنگو روی داده است بستانند .)) ((چه)) سفید پوست بود ، ولی نژاد سفید را در جنایات روی داده در آفریقا چنان رسوا کرد که هیچ ناسیونالیست آفریقایی نیز نمی توانست این کار را انجام دهد .

دغدغه انسانی داشتن و اعتقاد وی به انترناسیونالیسم بود که او را وامی داشت تا فراتر از هر نژاد برای ((هر انسانی)) ارزش قائل باشد. ((چه)) کمک به پرولتاریای بین المللی را نه فقط یک ضرورت انقلابی می‌دانست بلکه معتقد بود باید خود را برای این هدف تربیت کنیم و آموزش دهیم. همانگونه که مائو نیز گفت: ((این توفان نیرومند و انقلابی، امپریالیستها را به لرزه در می آورد و مردم انقلابی جهان را شادمان می‌کند. انقلاب های ملی و رهایی بخش در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین مهمترین نیروهایی هستند که به امپریالیسم ضربه مستقیم می‌زنند زیرا تضاد جهان سرمایه داری در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین متمرکز شده است .)) (نشریه ((بررسیهای پکن)) تاریخ ۸ اکتبر ۱۹۳۶، مائوتسه دونگ ، ترجمه از کتاب ((نظریه های امپریالیسم)) ، دکتر احمد ساعی)

آرمان ((چه گوارا)) روزی است که تمام جهان به یک کشور تبدیل شود و دیگر مرزی قراردادی میان کشوری وجود نداشته باشد . و آن روز انسانها با حسرت خواهند گفت: ((کاش در گذشته نیز چون امروز جهان وطن من می‌بود.)) چه گوارا مظهر امیدی است که ضرورت احیای دوباره آرمانهای سوسیالیستی را به جوانان ، زنان و کارگران گوشزد می کند. ((چه)) اسطوره ای در عرصه نظر و عمل مارکسیستی است که هم چون او دیگر کسی در تاریخ معاصر ظاهر نشد. بی مورد نیست که ((گابریل گارسیا مارکز)) در مورد ((چه)) گفته است: ((برای نوشتن زندگی نامه چه گوارا به هزاران سال زمان و یک میلیون برگ کاغذ نیاز دارم .))

هرگاه به پوستر ((چه گوارا)) بر دیوار اتاقم می نگرم با خود می گویم: آری! او یگانه انسانی بود که در تاریخ معاصر به ما نشان داد که می توان برای تحقق آرمانی والا یعنی ((برابری)) همه انسانها تا پای جان پیکار کرد. او آرزوی جهانی دیگر و بهتر را برای قرن ۲۱ داشت، قرنی که انسان خاص خودش یعنی انسان قرن ۲۱ را می طلبید. اسطوره ای که زمینی بود اما هم چون دیگر زمینیان نبود. او تجلی حقیقی ((انسانیت)) بود .

نوژن اعتضادالسلطنه