پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

راه‌هایی برای مقابله با افسردگی


راه‌هایی برای مقابله با افسردگی

روش‌های درمانی افسردگی بسته به سطح بیماری متفاوت است و احتمال دارد از درمان‌های رفتارشناختی و مشاوره‌های روان‌شناسی تا تجویز داروهای ضدافسردگی، شوک‌درمانی و نوردرمانی …

روش‌های درمانی افسردگی بسته به سطح بیماری متفاوت است و احتمال دارد از درمان‌های رفتارشناختی و مشاوره‌های روان‌شناسی تا تجویز داروهای ضدافسردگی، شوک‌درمانی و نوردرمانی را در بر بگیرد و در مواردی هم شاید درمان، ترکیبی از چند شیوه باشد، اما این نکته را همیشه در نظر داشته باشید که به هر حال اگر افسردگی را بموقع تشخیص دهیم و راه‌های مبارزه با آن را یاد بگیریم شاید هرگز به مرحله‌ای نرسیم که لازم باشد متوسل به دارو و روش‌های پیچیده دیگر شویم.

می‌خواهید بدانید راه‌های ساده‌ای که می‌شود با آنها جلوی افسردگی را گرفت یا افسردگی‌های خفیف را درمان کرد چیست؟ ادامه این مطلب نسخه‌ای است که شما را از ملال دور نگه می‌دارد، البته اگر و فقط اگر، در حد خواننده‌ای صرف باقی نمانید و آنها را واقعا به کار ببرید.

فکرها، احساس را می‌سازد

در نخستین گام، باید باور کنید اتفاق و شرایط بیرونی نیست که چگونگی برخورد ما را شکل می‌دهد، بلکه مسئولیت رفتار و احساسات ما صرفا روی دوش اندیشه‌هایمان است! پس اگر بتوانیم شیوه فکر کردنمان را بهتر کنیم حتما احساسات بهتری نیز خواهیم داشت، حتی اگر موقعیت‌های ناخوشایند پیرامونمان عوض نشود و به همان تلخی‌ای که هست، باقی بماند. بگذارید در این باره مثالی بزنیم. فکر منفی می‌گوید: «کسی در آن جمع به من توجه نکرد، پس من بی‌ارزش هستم.» اما اگر این فکر مثبت شود، می‌گوید: «اگر کسی در آن جمع به من توجه نکرده دلیل نمی‌شود که انسان بی‌ارزشی باشم چون من، آدم خوبی هستم یا دست‌کم سعی می‌کنم آدم خوبی باشم.» فکر منفی می‌گوید: «اخیرا در زمینه‌ای شکست خورده‌ام و بنابراین انسانی درمانده‌ام که زندگی‌ام از دست رفته است!» فکر مثبت می‌گوید: «شاید در ماجرای اخیر شکست خورده باشم، اما این دلیل نمی‌شود خودم را آدم شکست‌خورده‌ای بدانم، چون آزمون‌هایی نیز در زندگی‌ام وجود داشته‌ است که در آنها موفق شده‌ام.» و...

حتما متوجه شده‌اید که در مثال اول درباره ارزش آدم‌ها، فکر مثبت و منفی هر دو به یک رویداد اشاره می‌کرد، اما فکر مثبت به جزئیاتی توجه کرد که فکر منفی آنها را نادیده گرفته بود. در مثال دوم هم فکر منفی صرفا به یک مورد شکست برای قضاوت درباره همه زندگی صاحبش بسنده کرد، در حالی که فکر مثبت نگاهی جامع‌تر به ماجرا داشت و واقع‌نگرتر بود.

امان بدهید

هیچ‌کس نمی‌تواند ۲۴ ساعته مسئولیت بپذیرد، شما ابرقهرمان نیستید و قرار نیست بتوانید هر ۷ روز هفته را بی‌امان و بدون استراحت کار کنید. به خودتان احترام بگذارید و این ادای احترام را از قائل شدن حقی برای داشتن فراغت آغاز کنید. اوقات فراغت‌تان را کنار دوستان، اعضای خانواده و همه آنها که دوست‌شان دارید بگذرانید یا آن را صرف کارهایی کنید که همیشه آرزو داشته‌اید انجامشان بدهید، اما آنقدر پرمشغله بوده‌اید که از آنها بازمانده‌اید؛ وقتی برای باغبانی، وقتی برای کارهای هنری، وقتی برای سینما ​رفتن، وقتی برای قدم زدن، وقتی برای ورزش کردن، وقتی برای شرکت در مراسم دعای دسته‌جمعی و....

از تنها بلا خیزد

احساس حزن را درک کرده‌اید؟ پس تنها نمانید و هرچه سریع‌تر به دوستان شاد بپیوندید. احساسات منفی‌تان را از دوستان صمیمی‌تان پنهان نکنید. شما حق دارید حس‌تان را برای آنها توضیح دهید و از آنها کمک بخواهید. گریستن بر شانه رفیقی امین، گاهی از ده‌ها قرص و دارو برای بهتر کردن حالتان موثرتر است!

دوستان را عاقلانه انتخاب کنید

دوستانی که زیاد با هم هستند پس از مدتی به هم شبیه می‌شوند یا آنهایی که به هم شباهت دارند دوستانی شبیه به خودشان را نیز انتخاب می‌کنند؟ هر دو نظریه تقریبا درست است، اما شما نباید در حالت افسردگی، دوستانی شبیه به خودتان انتخاب کنید، چون با این روش حالتان بدتر می‌شود. تصور کنید با دوستی درددل کنید که احساساتش چند درجه از شما بدتر باشد. از چنین آدمی انتظار دارید در ازای شنیدن حرف‌های منفی‌تان چه واکنشی نشان بدهد؟! احتمالا راهنمایی‌های او حالتان را ناخوش‌تر می‌کند، در عوض دوستان شاد، نه تنها گوش شنیدن حرف‌های شما را دارند، بلکه به‌واسطه رفت و آمد با آنها و شرکت در فعالیت‌هایشان، پس از مدتی ویژگی‌های اخلاقی‌شان جزئی از خصوصیات رفتاری شما هم می‌شود و به این ترتیب حتما اوضاع و احوال‌تان بهتر خواهد شد.

پرکار بمانید

یادتان هست گفتیم فراغت جزئی از زندگی‌تان است و بنابراین حق دارید به خودتان استراحت بدهید؟ اما به یاد داشته باشید که منظور از فراغت، کرخت گوشه‌ای افتادن نیست. فراغت لم دادن روی کاناپه و خمیازه کشیدن نیست . اتفاقا افسردگی در چنین شرایطی بیشتر و جدی‌تر سراغ‌تان می‌آید. یعنی افسردگی وقتی در خانه‌تان را می‌زند که مطمئن باشد شما نقشه‌ای برای آینده ندارید. به همین دلیل است که می‌گوییم برای زندگی‌تان برنامه‌ریزی کنید، اهدافی بلندمدت تعریف کنید و برای رسیدن به آنها بکوشید.

ورزش کنید

چرا بیشتر ورزشکارها خنده‌رو و شاداب هستند؟ چرا مردم باور نمی‌کنند که تاکید روان‌شناس‌ها بر ورزش کردن به عنوان راهی برای دوری از افسردگی، فقط یک شعار نیست و مبنای علمی دارد؟! ورزش کردن سبب ترشح هورمون‌هایی در مغز می‌شود که در ایجاد شادابی و نشاط در انسان نقش دارند.

لازم نیست سنگ بزرگی بردارید که علامت نزدن باشد. قرار نیست ورزشی سخت و سنگین را انتخاب کنید و پس از مدتی از انجامش طفره بروید، فقط کافی است بخشی از مسیر رفت و آمد روزانه‌تان را پیاده‌روی کنید یا صبح‌ها پس از بیدار شدن، به اندازه نیم ساعت، نرمشی ملایم انجام دهید و اگر موسیقی را هم به آن اضافه کنید حتما احساس بهتری خواهید داشت.