شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آزادی عقیده و نكته های خطاانگیز


آزادی عقیده و نكته های خطاانگیز

هر كسی از حق آزادی اندیشه, وجدان و مذهب برخوردار است این حق مشتمل است بر آزادی تغییر مذهب و عقیده و نیز آزادی اظهار مذهب و عقیده, در تعلیم و عمل و عبادت و اجرای مراسم, چه در تنهایی و چه در همراهی با دیگران در جمع یا خلوت

●ماده۱۸

هر كسی از حق آزادی اندیشه، وجدان و مذهب برخوردار است؛ این حق مشتمل است بر آزادی تغییر مذهب و عقیده و نیز آزادی اظهار مذهب و عقیده، در تعلیم و عمل و عبادت و اجرای مراسم، چه در تنهایی و چه در همراهی با دیگران در جمع یا خلوت.

●تقاطع آزادی عقیده و آزادی بیان

گاهی این گره و معضل مشاهده یا بیان شده است كه آزادی عقیده و بیان در مواردی با یكدیگر معارض می افتند. بحران كاریكاتورهای موهن نسبت به پیامبر اسلام در چند نشریه اروپایی در سال ۲۰۰۵/۱۳۸۴ كه التهابی را در جهان اسلام و در سطح بین المللی پدید آورد این مسئله را به اوج رساند كه آیا می توان به خاطر آزادی بیان، عقاید دیگران را تحقیر كرد؟ تمسك به آزادی بیان مهمترین دلیلی بود كه اروپاییان اظهار می كردند.

واقعیت این است كه مقوله های اهانت و مقدسات اموری نسبی هستند. ممكن است برخی امور در عرف جامعه ای اهانت تلقی شوند و در عرف جامعه ای دیگر اهانت به شمار نیایند. چنانكه «معذرت خواهی» در كشور دموكراتیكی چون كانادا تا چندی پیش مجازات داشت و اهانت تلقی می شد در حالی كه حتی شنیدن این خبر نیز جامعه دیگری را متعجب می سازد و آن را باوركردنی نمی داند زیرا معذرت خواهی عین احترام نهادن است. مقدسات هم در عرف جوامع مختلف یكسان نیستند و اموری در جوامعی مقدس و در جامعه ای دیگر نامقدس است.

از این رو اگر عبارت یا تصویری از نظر جامعه ای موهن است نمی تواند جامعه یا فرد دیگری را وادار كند كه چنین بیندیشد و یا آنچه را او مقدس یا نامقدس می داند دیگران نیز بدانند. بنابراین آزادی بیان در قلمرو ملی هر كشور نسبت به عقاید جوامع دیگر نباید محدودشونده باشد اما اگر كسی علم داشته باشد كه بیان سخن یا تصویری موجب جریحه دار شدن عواطف پیروان عقیده دیگری می شود باید از حق آزادی بیان خود صرف نظر كند تا دیگران را به عمل متقابل تحریض ننماید و البته نقد آن عقیده از تحقیر و توهین به آن (توهین از نظر پیروان آن عقیده) جداست. چنانكه قرآن، اهانت به بت های مشركان را نیز ممنوع كرده و می گوید اگر به بت های مشركین اهانت كنید گرچه از نظر شما بت ها محترم و مقدس نیستند اما آنها هم از روی دشمنی و احساسات و بدون علم و عقلانیت به خدای شما اهانت خواهند كرد. این در حالی است كه اسلام اساس خود را بر نفی شرك نهاده است اما نفی و نقد شرك به روش ایجابی غیر از نفی و نقد به روش سلبی و جریحه كردن عواطف پیروان آن عقیده است.

●آزادی عقیده، موافق تعصب یا مخالف آن؟

درك نادرست حقوق بشر می تواند به نوعی بی قاعدگی و هرج و مرج فكری و حتی بی اخلاقی منجر گردد. برای مثال این گمان كه آزادی بیان و عقیده به معنای رهایی از عقیده است موجب می شود (و حتی شده است) كه پاره ای خام اندیشان، عقیده ورزی و پایبندی به آن را و یا حتی تعصب روشن به عقیده ای را واپس ماندگی و تحجر و برخلاف حقوق بشر بپندارند.

حال آنكه از قضا آنكه عقیده استوار داشته باشد بهتر می تواند از حقوق دیگران دفاع كند. دفاع از عقیده دیگران مستلزم این است كه فرد، خود دارای عقیده مشخصی باشد و آنچه فضیلت دارد این است كه انسان در ضمن دفاع از عقیده خویش، از آزادی عقیده مخالف خویش نیز دفاع كند.

دفاع از آزادی عقیده دیگران به معنای پذیرفتن درستی یا حقانیت آن نیست، بل بدین معناست كه حتی اگر ما آن را نادرست بینگاریم این فقط تشخیص ماست و تشخیص ما هیچ امتیاز و برتری در پی نمی آورد و دلیل بر آن نمی شود كه چون عقیده خویش را درست و عقیده دیگری را نادرست می انگاریم آزادی وی را در بیان و دفاع از عقیده اش سلب كنیم. این عمل ترجیح بلامرجح است و اگر تجویز شود در ضمن خود به دیگری نیز این حق را داده است كه اگر عقیده خویش را درست و عقیده ما را نادرست انگاشت، آزادی ما را سلب كند. بنابراین در اینجا آنچه حاكم و قاطع است، قدرت است، هر كه قدرت داشت آزادی عقیده هم دارد و هر كه از آن محروم بود از آزادی عقیده نیز محروم است.

در اینجا دیگر منطق و استدلال حاكم نیست، زور حاكم است. بنابراین نفی اصل آزادی عقیده یعنی پذیرفتن حاكمیت زور به جای منطق و استدلال. دفاع از آزادی عقیده دیگران دفاع از عقیده آنان نیست دفاع از حقی است كه در آن برابریم.

●آزادی عقیده، موافق نقد عقاید دیگران

نكته خطاانگیز دیگر این است كه گویی آزادی عقیده مخالف و دفاع از آن به معنای سكوت در برابر آن نیز هست. برخی گمان می برند نقد یا مخالفت با عقاید دیگران، محدود كردن و ایجاد فشار بر آزادی عقیده آنان است. بدون شك خود مفهوم و اصل نقد از مصادیق زرین آزادی عقیده است و اینكه هركس بتواند عقیده و نقد خویش را نسبت به دیگران بیان كند اما حق عبور از مرزهای بیانی، كاربرد زور، توهین و تحقیر و... را ندارد. این تصور نادرست كه مخالفت با عقاید دیگران، با اصل آزادی عقیده منافات دارد، موجب شده است كه در میان اهل تلاش برای آزادی عقیده، نقد و انتقاد دوجانبه رخت بربندد.

نقد عقیده دیگران منافاتی با آزادی عقیده آنها ندارد بلكه خود، جلوه ای از این حق است. ملاحظه اساسی كه در اینجا وجود دارد این است كه باید حق نقد برابر باشد نه اینكه هر كس قدرت دارد بتواند عقاید دیگران را نقد كند و براندازد اما منقود به همان میزان از امكان پاسخ دادن یا نقد متقابل عقیده آنان محروم باشد. نقد یكجانبه فقط حق یك طرف را تأمین می كند و آزادی كه فقط به یك طرف تعلق داشته باشد عین استبداد است زیرا استبداد به معنای نفی تمام حقوق نیست كه در آن هیچ كس از آزادی بیان و عقیده برخوردار نباشد.

چنین تعریفی از استبداد امری بی معنا و بلاموضوع است بلكه استبداد یعنی آزادی بیان و عقیده فقط برای یك گروه و یا فقط برای آنان كه قدرت و مكنت دارند. استبداد یعنی تبعیض در آزادی نه نفی كامل آزادی. استبداد یعنی اینكه گروه هایی كه آزادی دارند آزادی دیگران را سلب كنند. بنابراین نقد عقاید دیگران با آزادی عقیده ملازمه دارد، مشروط به آنكه همگان از فرصت های برابری برای نقد كردن و نقد شدن برخوردار باشند.

اما بزرگترین پرسش این است كه آیا آزادی عقیده به معنای آزادی عقیده باطل نیز هست؟ آیا اگر فرقه یا عقیده ای از نظر ما باطل بود حق تبلیغ مرام خویش را دارد یا نه؟ این پرسش بسیار مهم و اساسی است؟ در جوامع دموكراتیك شاید این پرسش بیهوده به نظر آید اما در جوامع ایدئولوژیك (كه ایدئولوژیك بودن را دارای بار منفی نمی دانم و بحث آن در جای دیگری دنبال خواهد شد) معضلی جدی است.

و البته منظور ما از ایدئولوژی و عقیده در اینجا دین نیست. مذهب و عقیده دینی، اعتقاد به خاك، خون و نژاد و یا ماركسیسم و هر مرام الحادی نیز می تواند در یك صورت ضددموكراتیك و نافی حقوق بشر باشد و در صورتی دیگر سازگار با آن. در عین حال در جوامع دموكراتیك نیز كاملاً این مسئله زدوده نشده است زیرا آنها نیز برخی عقایدی را كه نادرست می دانند مجال ترویج نمی دهند. موضوع هولوكاست در غرب و نیز حجاب در فرانسه نمونه هایی از آن است اما بدون شك این مصادیق بسیار اندك شمارند و به وسعت و كثرت جوامع شرقی و در حال گذار یا جهان سومی نیستند. برخی علمای مسلمان درباره برخی عقاید و مذاهبی كه باطل می دانند می گویند یك عقیده یا حق است یا باطل. اگر باطل باشد نمی توان آن را تبلیغ كرد. پیروان آن می توانند بدان معتقد باشند ولی نمی توانند آن را تبلیغ كنند. این در حالی است كه هر عقیده ای ذاتاً قائم به تبلیغ است و كمترین كار، نشر متون و كتاب های آن برای پیروان است.

عمادالدین باقی

www.EmadBaghi.com


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.