پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زنانی که فصل به فصل فرسوده تر می شوند


زنانی که فصل به فصل فرسوده تر می شوند

اینها همه جا هستند در شهر, در روستا و در آمارها شمرده می شوند, جزئی از جمعیت هستند, مادرند, همسرند, خواهر و دخترند, اما زندگی شان با سختی می گذرد و این سختی به چشم کمتر کسی می آید

اینها همه جا هستند؛ در شهر، در روستا و در آمارها شمرده می‌شوند، جزئی از جمعیت هستند، مادرند، همسرند، خواهر و دخترند، اما زندگی‌شان با سختی می‌گذرد و این سختی به چشم کمتر کسی می‌آید.

مردان کارگر فصلی را همه می شناسند. آنها را کوچ کرده هایی از زادگاه خویش می دانند که به امید زندگی بهتر به شهرهای دور و نزدیک می روند و در برخی فصول از رونق بازار استفاده می کنند و برای خانواده ای که پشت سر جا گذاشته اند، پول می فرستند.

این مردان با این که زندگی را با رنج طی می کنند، دیده می شوند، اما زنان کارگر فصلی این شانس را ندارند. این زنان نیز برای امرار معاش یا از دیار خود دل می برند و به جایی مرفه تر کوچ می کنند یا اگر در زادگاه خویش بمانند به فصولی از سال دل می بندند که در آن می توان زحمتی کشید و پولی به دست آورد.

اما این پول ها آن قدر کم است، به زحمتی که زنان می کشند و جسمی که در این راه فرسوده می کنند، نمی ارزد. آمارها درباره این که در کشور چه تعداد زن کارگر فصلی وجود دارد، گنگ است. فقط آماری وجود دارد که متعلق به سرشماری سال ۹۰ است و نشان می دهد ۱۲ درصد از ۲۱ میلیون و ۱۱۰ هزار خانوار ایرانی را زنان اداره می کنند.

اینها زنان سرپرست خانوارند که به اذعان آمارها فقط ۱۸ درصد از آنها موفق به پیدا کردن شغل شده اند؛ زنانی که بعید نیست بین آنها کارگران فصلی نیز وجود داشته باشد.

● کمرهایی که خم می شود قامت هایی که می شکند

این که آمارها نشان می دهد ۸۲ درصد از زنان سرپرست خانوار بیکارند، می تواند به این معنی باشد که این تعداد زن در کشور شغل دائم ندارند؛ زنانی که اگر به کمک خواهی از اطرافیان متوسل نشوند، حتما زنانی هستند که به کارهای موقتی دل می بندند و به امید رسیدن فصولی که در آن کاری برای انجام است، می نشینند.

مسئول کانون شوراهای اسلامی کار استان گیلان چندی پیش اعلام کرد ۶۰ درصد از بار کشاورزی این استان بر دوش زنان کشاورز بوده و بدیهی است کشاورزی شغلی موقتی و فصلی است. در استان های دیگر نیز گرچه آماری ارائه نشده، اما وضع به همین شکل است. در برنجکاری های رامهرمز بیشتر زنان هستند که پا در شالیزارها می گذارند و ۲۰ روز در ماه تیر نشاکاری می کنند و ۲۰ روز در ماه مهر هنگام برداشت محصول به مزارع می روند.

کشاورزی سنتی و نفسگیر کشور، مردان زیادی را از این وادی تارانده است و حالا بیشتر، زنان پای کار مانده اند که چرخ کار اصلا به نفعشان نمی چرخد. این موضوع را مسئول کانون شوراهای اسلامی کار استان گیلان و همتای او در کانون فارس نیز تائید می کند و می گوید در زمین های زراعی و کشتزارها که عمده زنان کارگر فصلی جذب آن می شوند، حقوق قانونی آنها زیرپا می رود و بدتر آن که بی اطلاعی کارگران زن کشاورز به حدی است که ترجیح می دهند برای حفظ درآمد خود، هرچند اندک، از حقوق قانونی خود چشم پوشی کنند.

و این رمز بقای سیستم بهره کشی از زنان کارگر فصلی در ازای کمترین دستمزد و مزایاست. طبق قانون کار و تامین اجتماعی همه کارگران فصلی از حق دسترسی به خدمات بیمه ای برخوردارند، اما هیچ کارفرمایی زیر بار بیمه این کارگران نمی رود که استدلالشان این است که چون قراردادی در میان نیست پس بین آنها و کارگران، رابطه کارگر و کارفرما وجود ندارد. در مقابل، این کارگران نیز آن قدر درآمد ندارند که از مزایای بیمه خویش فرما برخوردار شوند؛ اما واقعیت این است که گذران عمر بدون بیمه، بدون قرارداد، بدون امنیت شغلی، با روزهایی پر از بیم، هراس و نگرانی از آینده محصول این رابطه غیرشفاف و مبهم است.

● شغلی که سخت و زیان آورش نمی دانند

زیر تیغ آفتاب، در سرما، در باران، ایستاده تا زانو در آب، با کمرهایی خم شده، در جنگ با حشرات، خزندگان و گیاهان تیغدار و صد ها خطری که جسم را تهدید می کند، هزاران زن در پنبه زارها، شالیزارها، مزارع نیشکر و چای، باغ های میوه، در بیابان های خراسان که در آن زیره و کنجد می روید یا در نیزارهای مناطق جنوبی، کار می کنند و با کمترین توقع پیش می روند، بی آن که در ازای فرسودگی جسم و روح، مورد حمایت قانون قرار بگیرند.

بیشتر کارگران فصلی کارهایی انجام می دهند که مصداق مشاغل سخت و زیان آور است، اما هیچ گاه این عنوان به کار آنها اطلاق نمی شود. قانون، کارهایی را سخت و زیان آور می شناسد که در آنها عوامل فیزیکی، شیمیایی، مکانیکی و بیولوژیکی محیط کار غیراستاندارد است و در اثر حضور فرد در این محیط ها، تنشی به مراتب بالاتر از ظرفیت های طبیعی، جسمی و روانی در او ایجاد می شود و وی را به بیماری های شغلی و عوارض ناشی از آن مبتلا می کند.

کارگران فصلی همه در چنین شرایطی کار می کنند و حاضرند برای داشتن درآمد به هر کاری حتی سخت ترین و زیان آورترین آن تن دهند. این در حالی است که ماده ۹۶ قانون کار تاکید دارد که وزارت کار مسئول نظارت بر شرایط کار، مدت کار، مزد، رفاه کارگر و نیز اشتغال زنان و کارگران نوجوان است. اما وقتی این ماده از قانون بدرستی اجرا نمی شود، واضح است کارگرانی که برای زنده ماندن به هر شرایطی تن می دهند، هیچ نفعی از متن قانون نمی برند.

مدت هاست کارگران فصلی فارغ از جنسیت شان شرایط سختی را می گذرانند و با حداقل ها برای گذران زندگی کنار می آیند. این درحالی است که اگر قانون از کارگران فصلی حمایت بیشتری می کرد یا مسئولان برای کارگران فصلی طوری برنامه ریزی می کردند که مجبور نباشند بیشتر ماه های سال را با بیکاری، نگرانی و تنگدستی بگذرانند، حتما کارگر فصلی بودن نیز مثل کشورهای پیشرفته دنیا، در کشور ما نیز شغل دلهره آوری نبود. در کشورهای موفق که برای نیروی کارشان برنامه ریزی دارند و برنامه ها را با آینده نگری می نویسند، یک کارگر فصلی که مثلا زمستان در بخش شیلات مشغول می شود، در تابستان در صنعت توریسم به کار گرفته می شود یا حضور در بازار صنایع دستی را تجربه می کند.

این گردش نیرو فواید زیادی دارد و هم دولت و هم افراد از این چرخه نفع می برند. اما در کشور ما که حتی آمار دقیقی از کارگران فصلی وجود ندارد یا برنامه ریزی ها مقطعی و جزیره ای است، نمی توان به بهبود اوضاع دل خوش کرد. با وجود این اگر قانون حمایت از کارگران درست اجرا شود و دست کم، کارگران فصلی از مزایای بیمه و بازنشستگی برخوردار شوند، همچنین بر ساعات کار و شرایط شغلی و دستمزد آنها نظارت شود، می توان امید بست که به کار کشیدن جسم در این گروه از کارگران آن هم در سال های متمادی، لااقل به میانسالی و پیری نسبتا آرامی منتهی می شود.

مریم خباز