چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

تربیت از دیدگاه اسلام


تربیت از دیدگاه اسلام

تربیت چیست و چه تفاوتی بین دیدگاه اسلام در مورد تربیت و سایر دیدگاهها وجود دارد موضوعی است كه در این نوشتار به آن پرداخته شده است

همان طور كه می دانید انقلاب شكوهمند اسلامی ما یك هدف اساسی داشت و آن این بود، كه اسلام، تعالیم اسلامی، احكام اسلامی، اصول و دستورالعمل های اسلامی، حاكم بر اعمال و رفتار ما باشد و اگر بخواهیم این مطلب را به صورت آموزشی مطرح كنیم، باید بگوییم كه هدف، اشاعه تربیت اسلامی در جامعه بود. یعنی از آنچه قبل از انقلاب در جامعه، تا حدی جاری و متداول بود، ما را تحت تاثیر آداب و رسوم خاص و هدفهای تربیتی خاص از دیدگاه خود، سوق می دهند. هدف امام امت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این بود، كه به تدریج مسو ولان آموزشی اعم از مراجع محترم تقلید، متكلمان، فیلسوفان اسلامی، مبلغان، آنهایی كه در آموزش معارف اسلامی و در مراكز آموزشی هستند اقدام كنند و همچنین تشكیل حكومت اسلامی و تشكیل نهادهای آموزشی و نهادهای تربیتی همه یك هدف اساسی را دنبال می كردند و آن پیاده كردن تعلیم و تربیت اسلامی می باشد.

شاید برای بعضی افراد مفهوم تربیت روشن نباشد و تربیت را باآموزش مهارتهای خواندن و نوشتن یكسان تلقی كنند این امر آن طور كه باید و شاید مهم تلقی نشود. ولی این مساله درست نیست. آموزش الفبا، حساب، نوشتن و خواندن، حتی آموزش علوم، همه اینها با امر تربیت اختلاف دارند، به عبارت دیگر ممكن است كسی آموزش ببیند و در رشته ای اطلاعات لازم را هم كسب كند و این اطلاعات را حفظ كرده باشد ولی درك درستی از آنها نداشته باشد، یا این كه این اطلاعات توام با درك و تا اندازه ای فهم باشد، این اطلاعات خودبه خود همراه با تربیت نیستند، یعنی ممكن است آدمی در یك رشته ای مطلع باشد حتی در سطح عالی علمی مطالبی را درذهن داشته باشد اما از تربیت برخوردار نباشد.

بسیاری از دانشمندان و مطلعین، افرادی كه در رشته های علمی كار كردند، از لحاظ فكری، اخلاقی و اجتماعی در سطح پایین قرار دارند. و تنها درس خواندن و بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات موجب پرورش قوه استدلال نمی شود و فقط سطح محفوظات را بالا می برند، این محفوظات یا به صورت بهتر معلومات، خود به خود فرد را تربیت نمی كند و امر تربیت جدا از این امر آموزش است و باید توجه بیشتری به امر تربیت كرد. بعضی افراد می پرسند تربیت چیست؟ وقتی به عنوان معلم به شاگرد می گویند: من می خواهم تو را تربیت كنم، اگر شاگرد بپرسد جناب معلم یا جناب استاد چه كار می خواهید در مورد من انجام دهید؟ می ببینید كه استاد یا معلم جواب روشنی ندارد، همان طوری كه پدر و مادر ناآگاه از تربیت هم، جواب روشنی برای فرزندان خود ندارند. می خواهیم بدانیم تربیت چیست؟ كه این همه مورد علاقه ماست. همه ما می خواهیم كه هم خودمان تربیت شده باشیم و هم فرزندانمان تربیت شده باشند، هم در جامعه، مسو ولان جامعه علاقه مند هستند كه افراد جامعه تربیت شده باشند، اگر فرض كنید اشخاص از كشورهای خارج به ایران آمدند و مدتی در این جا توقف كردند و به ادارات، رستورانها، مجامع عمومی، محافل علمی و حتی درجلسات سخنرانی شركت كردند، سپس مشاهدات خود را برای دیگران نقل كنند و اگر كسی ازاینها بپرسد، شما تربیت مردم ایران را چگونه دیده اید؟ درمی یابیم، آنچه را اسلام در زمینه های مختلف برای ما مطرح ساخته، متاسفانه بر اعمال و رفتار ما حاكم نیست.

باید دید كه این شخص ناظر، توصیه هایی كه اسلام كرده، تعلیماتی را كه پیامبر اكرم (ص)و دستورالعملهایی كه امامان معصوم(س) به ما داده اند، آیا در مناسبات و در موقعیتهای مختلف، این دستورالعملها و پیامها را مردم ما رعایت می كنند؟ متاسفانه باید گفت: اگر افراد به عنوان قاضی بی طرف، اعمال خود را ارزیابی كنند و رفتار خود را در همین محافل و موقعیتهای مختلف تحت نظر قرار دهند، باید اعتراف كرد كه خیر، این اعمال تابع عادات و آنچه از گذشته به ما رسیده، تابع رویه هایی می باشد كه در طول زندگی اتخاذ شده است و گاهی تابع تلقیناتی است كه به ما شده و گاهی به صورت تقلید از دیگران كارهایی انجام می شود; آیا به واقع آنچه كه انجام می دهیم با موازین اسلامی سازگار است و وفق دارد، خواهیم دید كه متاسفانه این گونه نیست، به دلیل این كه :

۱) درصدد روشن كردن ماهیت تربیت نبوده ایم،

۲) توجه به تربیت اسلامی نكرده ایم

۳) در مراكز آموزشی، كه باید مراكز رسمی تربیت باشند، كار معلمان و استادان در مراكز آموزشی انتقال چهار مطلب علمی از ذهن خود به ذهن شاگرد است، شاگرد، باید این نكات را حفظ و سپس در امتحان، محفوظات خود را ارائه دهد تا مورد ارزیابی قرا رگیرد و ارتقا پیدا كند.

اگر این مراكز آموزشی رسالت تربیتی بر عهده دارند، با توجه به آنچه كه در كلاس درس می گذرد، معلمی از طریق سخنرانی چهار نكته به ذهن شاگرد منتقل می كند، شاگرد هم گاهی خسته می شود و گاهی گوش می كند و گاهی هم ممكن است سو الی در ضمن شنیدن سخنان معلم، مطرح سازد، سپس مطلب بیان شده را به خاطر بسپارد، درموقع سو ال كردن معلم، محفوظات را ارائه كند. عبارت عربی، عبارت بسیار عالی و ارزنده ای است و نكته های دقیقی به ما می آموزد. در این عبارت آمده است: "من لم یود به الابوان یود به الزمان" كسی كه پدر و مادر او را تربیت نكرده باشند، زمان او را تربیت می كند. اگر دقت شود متوجه می شوید كه "تربیت زمان" یعنی چه ؟ "تربیت پدر و مادر" یعنی چه؟ اگر پدرو مادر به مسائل تربیتی آشنا باشند آگاهانه فرزندان خود را از لحاظ عقلانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی، عاطفی و از لحاظ بدنی، می توانند آموزش بدهند و تربیت كنند.

این فرزندان در زمینه های مختلف به صورت خاص عمل خواهند كرد. اما اگر چنین چیزهایی مطرح نباشد یعنی پدر و مادر هم آشنا به جنبه های مختلف تربیت نباشند، مسائل داخلی خانواده، گرفتاریها، پخت و پز و فراهم كردن وسایل راحتی فرزندان، پدر به دلیل اشتغال در خارج از خانه، مادر هم به خاطر اشتغال به كار منزل و بچه ها. پس تربیت كجاست؟ تربیت فكری و عقلانی یعنی چه؟ در كدام قسمت تربیت معنوی و اخلاقی صورت گرفته است؟ كجا در مورد تربیت اجتماعی بحث شده است و ... همان طور كه مشاهده می شود تمام اعمال، براساس عادات و رویه های حساب نشده می باشد.

اكنون آن راهها، به معرض اجرا درمی آیند. بنابراین وقتی پدر و مادر، فرزندان را تربیت نكنند، در مراكز آموزشی بجز انتقال چهار مطلب به ذهن شاگرد، كار دیگری انجام ندهند به یقین تربیت به عهده زمان محول می شود. یعنی در زندگی هر فرد حوادث و وقایع به رفتار او شكل می دهد. بنابراین توجه به امر تربیت لازم است و اعزام پیامبران برای تربیت انسانها بوده است. پیامبر اكرم (ص) می فرماید: "ادبنی ربی فاحسن تادیبی." پروردگار من مرا تربیت كرد، مرا ادب كردو به بهترین وجه هم ادب كرد. پیامبر اكرم(ص) آیات قرآنی را می خواند، "یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه" این كه برای تزكیه و تذهیب تعلیم دانش استوار و محكم مردمان، به میان آنها رفتم و آنها راتحت تعلیم قرار دادم. بنابراین از طرف خداوند مبعوث شدند كه انسان را راهنمایی و هدایت كنند. وظیفه پدر و مادر، معلمان، رهبران، نویسندگان، گویندگان، این است كه به امر تربیت آشنا باشند و بدانند كه در حوزه كار خود چگونه باید عمل كنند. یك مبلغ اسلامی باید به تعلیم و تربیت آشنا باشد و در تبلیغ معارف اسلامی اصول تربیتی را رعایت نماید، یا یك نویسنده، یك معلم، یا پدر و مادر و خلاصه یك مربی، اینها همه باید با امر تعلیم و تربیت آشنا باشند و بدانند تعلیم و تربیت چیست تا بتوانند هم در مورد خود، اعمال و هم در مورد فرزندانشان به تناسب شغلی كه دارند اجرا كنند. اگر گوینده ای به تعلیم و تربیت، آشنا باشد شنوندگانی كه در جلسه سخنرانی او شركت می كنند از گفتار او بهره می برند وسخنان گوینده را می شنوند، چیزهایی تربیتی در خلال سخنان او مطرح می شود، و تغییری در وضع تربیتی آنها حاصل می شود.

آنچه در تعلیم و تربیت اسلامی دیده می شود یك تربیت كل، صحیح، منطقی و تربیتی كه بر اساس اصول و مبانی محكم استوار است و تمام ابعاد اساسی شخصیت آدمی را در نظر گرفته است. هدف تربیت اسلامی این است كه فرد جامع الاطراف و فردی كه در هر زمینه رشد یافته باشد تربیت كند و خلاصه تحویل جامعه دهد. وقتی نظام های تربیتی غرب را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم، درمی یابیم، كه گروههای مختلف در غرب هر كدام به یك جنبه از شخصیت انسان تاكید دارند. بعضی به جنبه های فردی توجه دارند، عده دیگری به جنبه اجتماعی حیات انسان توجه دارند، اما فردیت انسان را از نظر دور می دارند، تصور می كنند هركسی، در هر جامعه ای باشد تابع آن جامعه است. آن جامعه به شخصیت، افكار، عقاید و عادات او شكل می دهد، بنابراین آنچه كه اهمیت دارد جامعه است و فرد هم جز و تابعی از جامعه است و خودش نقشی ندارد و اغلب فرد را مولود جامعه می دانند، یعنی برای خود فرد نقشی در اعمال و رفتار قائل نیستند، یعنی برای فرد آزادی و اختیار قائل نیستند و می گویند كه این جامعه و فرهنگ جامعه است كه به رفتار انسان شكل می دهد. این كه جامعه در شكل دادن به رفتار فرد موثر است یك موضوع است، ولی این كه فقط جامعه فرد را به این شكل تربیت می كند و فرد به هیچ وجه از خود آزادی و اختیار ندارد، مطلب دیگری است.

آری در هر جامعه ای كه زندگی كنیم، زبان و آداب و رسوم آن جا را می آموزیم، اما در عین حال انسان هستیم و از قدرت عقلانی برخوردار و دارای اختیار و آزادی می باشیم.یعنی فرد می تواند در بعضی جهات مقاومت كند و آنچه را كه در جامعه معقول و متداول است نپذیرد و از روی قدرت و تشخیص خود عمل كند. منظور بر این است كه گروه دوم تصور می كنند، حیات جمعی اصل است و باید به حیات جمعی توجه كرد و فرد تابع حیات جمعی است و از خود هیچ نقشی ندارد. گروهی انسان را حیوانی كه چند درجه بیشتر از حیوانات موجود رشد كرده تلقی می كنند. یعنی نحوه یادگیری، پیدایش افكار و عقاید را درانسان تابع قواعدی قرار می دهند كه این قواعد حاكم بر رفتار حیوانات است. بعضی از دانشمندان معتقد شدند كه عواملی در محیط به وجود می آید، این عوامل رفتار خاصی را در فرد ایجاد می كند و پیدایش مكرر این عوامل سبب تكرار این رفتار در افراد می شود و معتقد بودند كه انسان تابع محیط است، هر چه در محیط، در مقابل انسان ظاهر شود، همان عامل سبب آشنایی فرد با محیط می شود و از این طریق انسان چیزی یاد می گیرد. خلاصه این نظریه در روان شناسی به عنوان نظریه "شرطی شدن" شناخته می شود.

به عنوان مثال عكس العملهای عاطفی، مانند خشمها و شادیها كه از حد متعارف خارج می شود و گاهی ممكن است منجر به زد و خورد یا حركات غیرعقلانی بشود، چیزهایی است كه انسان در موقعیتهای مختلف با آن برخورد كرده و به تدریج در او عادتی به وجود آورده است. مانند این كه فرض كنید فوتبالیستی گل می زند و یك مرتبه از جای خود بلند می شود و حركاتی انجام می دهد كه ممكن است هم به خود و هم به دیگران آسیب برساند.

نویسنده:علی شریعتمداری

منبع:فصلنامه شورای فرهنگ عمومی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.