سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

حلقه مفقوده اصول گرایی


محمود احمدی نژاد رئیس جمهور جدید ایران در نخستین انتخاب های خود به روشنی نشان داد كه گرچه پس از پیروزی سه تیر مظهر اصول گرایی شناخته می شود اما در عملگرایی از دیگر سیاستمداران حرفه ای كم ندارد

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور جدید ایران در نخستین انتخاب های خود به روشنی نشان داد كه گرچه پس از پیروزی سه تیر مظهر اصول گرایی شناخته می شود اما در عملگرایی از دیگر سیاستمداران حرفه ای كم ندارد: احمدی نژاد در ادبیات سیاسی ایران اصول گرایی شناخته می شود كه از سنت گرایی عبور كرده است. بدین معنا كه اگرچه می توان وی را در جبهه راست رده بندی كرد اما او و همفكرانش با گذار از محافظه كاری و آمیزش آن با انقلابی گری جناح جدیدی را در ساخت سیاسی - اجتماعی ایران نمایندگی می كنند كه تحت عنوان راست رادیكال یا راست انقلابی از جناح راست سنتی یا راست محافظه كار متمایز می شوند. تضاد با هرگونه سرمایه داری (حتی اشكال تجاری و سنتی آن) مهمترین مرزبندی این دو جناح سیاسی است. همین مرزبندی سبب شد كه نه راست سنتی از نامزدی احمدی نژاد دفاع كند و نه احمدی نژاد نامزد شدن از سوی این جناح سیاسی را بپذیرد. احمدی نژاد تنها نامزدی بود كه دعوتنامه علی اكبر ناطق نوری برای حضور در كنگره نامزدهای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی را نپذیرفت و تا روز آخر بدون حمایت هیچ حزبی و تنها با حمایت گروه آبادگران (شاخه شورای شهر) به فعالیت های انتخاباتی خود ادامه داد و در این میان علی لاریجانی همچنان نامزد راست سنتی ماند. اما رقابت با لاریجانی چندان برای احمدی نژاد غیرقابل پذیرش نبود كه رقابت با محمدباقر قالیباف دیگر عضو جناح راست انقلابی. قالیباف توانسته بود حمایت بخش اصلی این جناح را به دست آورد. بزرگترین گروه حامی قالیباف شاخه مجلس گروه آبادگران بود كه در برابر آبادگران شورای شهر انشعابی زودهنگام را سامان داد و تحت عنوان اصول گرایان تحول خواه از قالیباف حمایت كرد. نكته جالب توجه آن كه جمعیت ایثارگران به عنوان منتهی الیه جناح راست نیز ترجیح داد در انتخابات ۲۷ خرداد حامی محمدباقر قالیباف باشد نه محمود احمدی نژاد كه عضو شورای مركزی این حزب بود. در راس حامیان فرمانده سابق پلیس ایران افرادی مانند احمد توكلی، الیاس نادران، عباس سلیمی نمین و بخش موثری از اعضای مجلس هفتم به چشم می خوردند. احمدی نژاد با وجود این با چراغ های خاموش ثبت نام كرد، در تلویزیون ظاهرشد و در روز ۲۷ خرداد نه فقط با اصلاح طلبان كه با محافظه كاران و نیز اصول گرایان رقابت كرد. همه نظرسنجی ها نشان می داد كه اگر اصول گرایی شانس بالایی برای پیروزی داشته باشد آن محمدباقر قالیباف است كه هم حمایت تشكیلاتی اصول گرایان را پشت سر دارد و هم در میان نسل جدید از جلوه و نام و نشان فزون تری برخوردار است. حرفه ای ترین تیم های تبلیغاتی و مدرن ترین مبارزات انتخاباتی از آن او بود به گونه ای كه حتی برخی از محافظه كاران او را از یكی گرفتن صحنه رقابت های انتخاباتی و عرصه انتخاب چهره های تبلیغاتی برحذر داشتند! قالیباف اما تا شب های آخر نمی دانست چه اتفاقی در شرف وقوع است. او كه گمان می كرد بدنه اجتماعی جناح خود را پشت سر دارد و ترجیح می داد بدنه اجتماعی جناح مقابل را جلب كند ناگهان دریافت كه نیروهای پشت سر، پشت او را خالی كرده اند و توده های حزب الله به محمود احمدی نژاد رای داده اند. از سوی دیگر محمود احمدی نژاد به همان اندازه كه گمنام مانده بود از تیررس انتقادات اصلاح طلبان هم در امان مانده بود و در نتیجه قالیباف از اصول گرایان رانده و از اصلاح طلبان مانده شد. در این میان اتفاقی رخ داد كه هنوز مكتوم مانده است اما روزی تاریخ آن را احتمالاً از زبان محمدباقر قالیباف روایت خواهد كرد. همان اتفاقی كه محسن رضایی آن را زودتر فهمید و شب انتخابات از عرصه رقابت ها كنار رفت. از ابعاد ایدئولوژیك این تحول پنهان تا هفته گذشته كمتر كسی خبر داشت و عموماً پیش افتادن احمدی نژاد از قالیباف را محصول یك اراده صرفاً تشكیلاتی می شمردند. این در حالی است كه جلسه رای اعتماد به كابینه احمدی نژاد ابعاد فكری و عقیدتی این جدایی را آشكار ساخت. محمود احمدی نژاد گرچه در انتخابات تنها ماند و بدون اتكا به محافظه كاران و حتی اصول گرایان به پیروزی رسید اما هنوز خاطره آن تنهایی در ذهن او باقی مانده است. به هنگام معرفی كابینه به مجلس هفتم او ناگزیر از ائتلاف با یكی از دو رهبر مجلس بود: از یك سو محمدرضا باهنر كه در انتخابات از علی لاریجانی دفاع كرده بود و حتی پس از انتخابات ۲۷ خرداد ترجیح داد سكوت كند تا بر روی فرد بازنده حسابی باز نكند. باهنر تنها پس از انتخابات ۳ تیر گفت كه از روز اول به دنبال ریاست جمهوری احمدی نژاد بوده است. سخنی كه احتمالاً حتی احمدی نژاد هم آن را باور نكرد و در دیگرسو احمد توكلی كه در انتخابات از محمدباقر قالیباف دفاع كرده بود و پس از انتخابات ۲۷ خرداد بلافاصله بیانیه ای در حمایت از محمود احمدی نژاد صادر كرد و از نظر ایدئولوژیك نیز به نظر می رسید پیوند عمیق تری با احمدی نژاد داشته باشد. چرا كه توكلی برخلاف باهنر از جناح راست سنتی بریده و خود در زمره سران اصول گرایان جدید قرار گرفته بود.

با وجود این باهنر پیروز ائتلاف با احمدی نژاد بود. مهارت باهنر در رایزنی به حدی بود كه احمدی نژاد گمان برد او می تواند به عنوان رئیس فراكسیون اكثریت مجلس هفتم برای همه كابینه رای اعتماد بگیرد. در نتیجه رئیس جمهور اصولگرا برخلاف ایدئولوژی سیاسی خود تركیب اقتصادی كابینه را در اختیار كسانی قرار داد كه تضاد ماهوی با برنامه های اقتصادی ۱۶ سال گذشته ندارند و تنها می توانند شعار فسادزدایی را به عنوان نقطه متمایز خود با برنامه های آزادسازی اقتصادی نشان دهند. پدیده ای كه توانست رضایت ابراز نشده برخی اصلاح طلبان را فراهم آورد و به همین دلیل سران فراكسیون راست نزدیك به هاشمی رفسنجانی نیز از كابینه حمایت كردند. نكته جالب توجه آن كه برخی رجال سیاسی كابینه نیز از جمله كسانی بودند كه به هاشمی رفسنجانی رای داده بودند یا از نامزدهایی غیر از احمدی نژاد (مانند لاریجانی) حمایت می كردند. اما همه وعده های باهنر برای رای متحد فراكسیون اكثریت به كابینه احمدی نژاد تنها در مورد وزرای پیشنهادی خود وی درست از كار درآمد و رقابت دو بزرگ مجلس (باهنر و توكلی) به قربانی شدن چهار وزیر نزدیك به رئیس جمهور منتهی شد. اما این همه ماجرا نبود. در این رقابت درون جناحی و درون پارلمانی نه فقط از تیم اقتصادی كابینه انتقاد شد بلكه تیم سیاسی كابینه مورد نقد كسانی قرار گرفت كه به نظر می رسید با مفهوم توسعه سیاسی و آزادی های اساسی نسبتی ندارند. راست سنتی كه همواره این دو مفهوم را به سكوت و ابهام واگذار كرده بود برخلاف انتظار اصلاح طلبانی كه در فكر جبهه از موتلفه تا نهضت آزادی بودند سخنی درباره آزادی بر زبان نیاورد اما راست رادیكال (دست كم شاخه پارلمانی آن) با نطق های الیاس نادران و عماد افروغ چنان رفتار كرد كه به تدریج راستگرا نامیدن آنان بی معنا می شود و این احتمالاً همان حلقه مفقوده گردش چند شبه آرای اصولگرایان از محمدباقر قالیباف به محمود احمدی نژاد است. اكنون باید چهره كامل تری از این جریان سیاسی را تصور كرد تا مارپیچ های غیرمنتظره جامعه سیاسی ایران را درك كرد. جریانی كه در سال ۱۳۷۶ با انتشار روزنامه فردا استقلال خود را از راست سنتی اعلام كرد. جریانی كه در همان ایام به دلیل رفتار متفاوت خود در هفته نامه كیهان هوایی از موسسه كیهان خارج شد. جریانی كه چندی در قالب جمعیت دفاع از ارزش ها فعال شد اما پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ از هم فرو پاشید. این جریان سیاسی در نشریات و ادبیات خود با وجود همه دیدگاه های شبه سوسیالیستی در اقتصاد سیاسی و مبارزه شدید با هرگونه گرایش های لیبرالیستی در اندیشه و عمل سیاسی، سعی كرده است سیاست ورزی مدرن را روش كار خود قرار دهد. درست در شرایطی كه محافظه كاران با شكست های پی درپی در انتخابات متعدد (۸۰-۱۳۷۶) گمان می كردند كه سنت های اصیل آنان در تضاد با مقوله انتخابات قرار دارد این گروه استدلال می كردند كه می توانند با انتشار مطبوعات و تشكیل احزاب و شركت در انتخابات حریف اصلاح طلب را شكست دهند تنها به شرطی كه راست سنتی در صف جلو قرار نگیرد. به همین دلیل بود كه محمد باقر قالیباف گرچه حریف اصلاح طلبان در انتخابات معرفی شد اما ترجیح می داد ارزش های اصولگرایانه را با روش های اصلاح طلبانه حاكم سازد. قالیباف البته ترجیح می داد درباره آزادی های سیاسی سخنی نگوید و آزادی های اجتماعی را جایگزین آن سازد اما همان گونه كه عماد افروغ هفته گذشته در پارلمان گفت این جریان سیاسی چالش آینده را چالش بر سر آزادی می داند. در ادبیات رسمی این گروه از اصولگرایان همچون محافظه كاران تاكنون از حقوق شهروندی كمتر سخن به میان می آمد اما بسامد واژه های رسمی و كلیشه ای حكومتی نیز بسیار اندك بود. اكنون افزون بر این نكته مفاهیمی برخاسته از حقوق اساسی نیز به ادبیات ایشان راه یافته است. چرا كه آنان در فقدان جناح چپ پارلمان دریافته اند كه به خوبی می توانند این گفتمان را از آن خود كنند. بدین ترتیب محمود احمدی نژاد كه در انتخابات «استاد چراغ های خاموش» شده بود در اولین فعالیت سیاسی علنی خود نشان داد كه هنوز همه مارپیچ های قدرت را نمی شناسد.

واگذاردن ایدئولوژی به تاكتیك های سیاسی عملاً رئیس جمهور اصولگرا را وارد رقابت هایی می كند كه تنها كهنه كارانی مانند محمدرضا باهنر و احمد توكلی به آن آشنایی دارند. در این صحنه سیاست ورزی محمدرضا باهنر توانست از حذف راست سنتی در قدرت جلوگیری كند و احمد توكلی نیز جایگاه خود را به عنوان یك منتقد دائمی و جدی تثبیت كرد. هر دو سیاستمدار قدرت خود را به رئیس جمهور نشان دادند و نظام سیاسی نیز از اینكه تصور یكدستی حاكمیت به توهمی تبدیل شده است خرسند است. اصلاح طلبان اما بیش از پیش با این واقعیت آشنا می شوند كه در شرایط كنونی حتی به دلایل ایدئولوژیك امكان ائتلاف با راست سنتی وجود ندارد كه با در اختیار گرفتن دبیرخانه شورای امنیت ملی، وزارت خارجه، وزارت اقتصاد، وزارت علوم و چند كرسی مهم دیگر شریك اصلی دولت احمدی نژاد است. بدیهی است چنین صورت بندی ای به معنای امكان ائتلاف با مخالفان دولت در مجلس نیست چرا كه هر كنش سیاسی مشابه به معنای امكان ائتلاف نیست. حتی اگر عمده مخالفان دولت در مجلس (احمد توكلی، عماد افروغ، الیاس نادران، حسین فدایی، حسن سبحانی) نزدیكی هایی به برخی لایه های جناح چپ داشته باشند نباید باور كرد كه چپ های چرخیده به راست (اصلاح طلبان لیبرال) امكان ائتلاف با راست های چرخیده به چپ (اصولگرایان رادیكال) را دارند. تنها می توان امیدوار بود كه جریانی سیاسی مستقل از اصلاح طلبان و محافظه كاران وجود دارد كه با همه اختلاف هایش با نیرو های لیبرال از آزادی های سیاسی دفاع می كند. فرضیه ای كه اثبات آن نیاز به گذر زمان و پیگیری این پروژه از سوی مخالفان كنونی دولت در مجلس دارد. دفاع از آزادی از ناحیه راست بعید ترین اتفاقی است كه در جریان رای اعتماد مجلس هفتم به دولت احمدی نژاد در كمال ناباوری و در غیاب اصلاح طلبان رخ داد. مهم نیست كه نقد های بیان شده چند وزیر را از وزارت بازداشت، مهم آن است كه این سخنان از مجلس به ظاهر یكدست هفتم برخاست و از این پس حتی وزرایی كه در مرز اعتماد مجلس رای آورده اند ناگزیر از توجه به نقد و نظارتی هستند كه این بار از زبان اصولگرایان معتقد به نظام سیاسی بیان می شود. بازیگران اصلاح طلب ممكن است غیبت خویش را از این عرصه برنتابند اما بی گمان اگر اصولگرایان در دفاع خود از آزادی اصولگرا باقی بمانند و آن را فراتر از سهم خواهی در كابینه دنبال كنند، نتیجه كار به سود جنبش و مفهوم اصلاح طلبی خواهد بود و این همان حلقه مفقوده ای است كه در تاریخ اصول گرایی و محافظه كاری به یادگار مانده است.

محمد قوچانی