جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

کاش می دانستند!


کاش می دانستند!

آسمان با من قهر کرده است و زمین از من دلگیر است.
هیچ غنچه ای نمی خواهد مرا ببیند و هیچ پرنده ای برایم دیگر آواز نمی‌خواند. آن ها مرا محکوم کردند که دل تو را شکستم.
ای کاش می دانستند …

آسمان با من قهر کرده است و زمین از من دلگیر است.

هیچ غنچه ای نمی خواهد مرا ببیند و هیچ پرنده ای برایم دیگر آواز نمی‌خواند. آن ها مرا محکوم کردند که دل تو را شکستم.

ای کاش می دانستند آن دلی که شکسته شده دل من بود که روزگاری نزد تو به امانت گذاشته بودم؟

آرزو حاج امینی

حرف های خودمانی با آقا

وای آقاجون! بازم ما رو منتظر گذاشتی! خیلی دلم بهونه تون رو گرفته! بازم چشمای گریون ما به راهته پس کی می آیی؟ خدایا چشمای منتظر ما تا کی باید چشم براه سرورمون باشه؟ آقا جون یک جمعه دیگر هم گذشت یک جمعه دیگه هم غروب شد.

ما رو توی این جاده پر پیچ و خم انتظار تنها نگذار.

از شنبه تا پنج شنبه منتظر جمعه ایم. خدایا یعنی می شه یک روز صبح جمعه که بلند می شویم همه جا پر از شور و شوق باشه که آقامون ظهور کرده. وای که دلم پر می زنه واسه اون صبح!

آقاجون! تا کی می خواهی پشت این ابرها باشی. ابرها رو کنار بزن و خودتو به ما نشون بده. اون چهره نورانیت رو که مثل ماه می درخشد. اون قد و بالای رشیدت را.

آه! آقاجون تا کی صبح به صبح دعای عهد بخونیم به بهونه این که وقتی مولامون میاد یکی از یارانش باشیم. وای که چقدر خوبه آدم یکی از یاران امام زمان باشه. وای که چقدر خوبه آدم عاشق کسی مثل امام زمان باشه.

جمکرانت هم مثل خودت باصفاست. وقتی می بینم دسته دسته آدم ها دارن میان به مسجدت واقعا ته دلم می لرزه یعنی همه اونایی که میان واسه ظهور شما هم دعا می کنند. یا این که هر کس به فکر خودش. نمی دونم؟! خوش به حال کسانی که می بیننت. ازت خبر دارن. احساست می کنند. مهدی جان بیا و ما را از این ظلمت رهایی بده. می دانم که گناه کارم. در زندگیم خطا و اشتباه خیلی کردم، ولی اینک با کوله باری از نیاز دستانم را به سویت دراز می کنم تا گرمی دستانت را حس کنم. تا آمدنت به این جاده غبارآلود انتظار، چشم می دوزم.

رویا حاج محمد حسینی

انتظار

دلم بهانه می گیرد، به بهانه دل تنگی نیامدنت. باران چشمانم را آب پاشی قدومت کرده ام.

امروز آدینه ای دیگر است، زمان در رفتار و من در گفتار، در انتظار، انتظار که تو بیایی. می دانم بیایی دنیا دگرگون خواهد شد و صبح صادق طلوع خواهد کرد و حقیقت جلوه می کند و گلهای سفید امید در گلدان زندگی می روید و تو حقیقت اساطیری هستی که می دانم می آیی با آدینه ای، و من به این امید، به امید طلوع زندگی دوباره ای، هر جمعه را با تابش خورشید نظاره می کنم و دل در تب و تاب آمدنت می سپارم.

شمسی علی عسکری