چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
کار ناتمام
معجزات طبیعت همه جا هست: یک سوسک هنگام فرود آمدن بالهای خود را مانند یک استاد هنر اوریگامی جمع میکند؛ یک برگ نیلوفر آبی آب گلآلود را بیرون میریزد، چنانکه گویی یک هدف است؛ یک عنکبوت تار میتند تا شکار خود را به دام اندازد، اما خود به نحوی از به دام افتادن فرار میکند. از آغاز عمر، مردمی که درباره این چیزها فکر کردهاند دلایلی برای این معجزات آوردهاند اما ۲۰۰ سال پیش در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹، مردی متولد شد که همه این دلایل را در کتابی به چالش طلبید. کتابی که این چالش را عنوان کرد نیم قرن بعد در سال ۱۸۵۹ چاپ شد. این کتابی است که نظریهای افراطی از جهان هستی و از همه افراطیتر از اصل و نسب انسان ارائه داد. این مرد چارلز رابرت داروین بود. کتاب «درباره اصل گونهها» نام داشت و چالش، تئوری تکامل از طریق انتخاب طبیعی بود.
از زمان تولد داروین، جهان طبیعت به کلی شکل عوض کرده است. در آن زمان از عمر تئوری نوین اتمها به زور شش سال میگذشت و عمر زمین تصور میرفت ۶۰۰۰ سال باشد. از اندازه جهان فراتر از راه کسی کوچکترین اطلاعی نداشت و رادیواکتیو، نسبیت و تئوری کوانتوم غیر قابل تصور بودند. اما از میان همه کشفیات علم در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ـ اتمهای نامرئی، فضای لایتناهی، متغیر بودن زمان، قابلیت تغییر ماده ـ تنها تکامل نتوانسته است در خارج از جهان علوم مورد قبول عامه قرار گیرد. معدودی آدم عادی ادعا میکنند اینشتین را باور ندارند، اما خیلیها به نظر میرسند به خود میبالند که به داروین معتقد نیستند. حتی برای آنهایی که خط فکری او را قبول دارند، اندیشههای او اغلب همانقدر دشوار به نظر میرسد که ۱۵۰ سال پیش بود.
● منشأ مبداء
درک اندیشه تکامل بوسیله انتخاب طبیعی دشوار نیست. این صرفاً به ارتباط دادن چند قضیه که بحثی درباره آنها نیست نیاز دارد. این قضایا عبارتند از این که موجودات زنده حتی در درون یک گونه با هم تفاوت دارند، و اینکه گونه جدیدی میتواند گهگاه بوجود آید؛ بعضی از این تغییرات از والدین به فرزند منتقل میشوند؛ و اینکه افراد بیشتری از آنچه میتواند در یک فضای در دسترس وجود داشته باشد متولد میشوند (یا بوسیله منابع در دسترس زنده میمانند). نتیجه چیزی است که داروین در کتاب خود به عنوان یک «مبارزه برای بقا» توصیف میکند. ضعیفترینها در این مبارزه از بین میروند. شایستهترها زنده میمانند. زندهماندهها خصوصیات خود را به فرزندان منتقل میکنند. طی زمان این انتقال خصوصیات متفاوت به شکل گرفتن یک گونه جدید منجر خواهد شد.داروین نه اولین نفری بود که به این اندیشههای ساده پی برد و نه اولین نفری بود که آنها را کنار هم گذاشت. اندیشمندانی مانند امپدوکلس، فیلسوف یونانی متولد ۴۹۰ قبل از میلاد مسیح، گفتهاند که انتخاب طبیعی ممکن است توضیح دهد چرا جانوران به محیط اطراف خود عادت میکنند. رد اندیشه مبارزه برای بقا نیز تا الجهیز یک مسلمان عالم الهیات متولد سال ۷۷۶ میلادی در بصره دنبال شده است.
و این اندیشه دوباره در آثار تاماس هانبریک فیلسوف قرن هفدهم، و ارسموس داروین (پدر بزرگ چارلز) که در قرن هیجدهم میزیست، ظاهر گردیده است.پیش از آغاز قرن نوزدهم، فکر تکامل سر زبانها بود. این اندیشه که گونهها متغیر بودند تقریباً قبول عام یافته بود. گیاهشناسان میتوانستند آن را در گیاهان پیوندیشان ببینند. اما چیزی که کم بود ساز و کار آن بود.در آغاز قرن نوزدهم ژان پاپتیست لامارک یک طبیعیدان فرانسوی فکر کرد آن را پیدا کرده است. او متوجه شد گونهها قابل تغییرند و گفت خصلتها میتوانند به ارث برده شوند. اشتباه او این بود که فکر کرد افراد خصوصیاتی را از دست میدهند که در زندگی به آنها نیاز ندارند و خصوصیاتی را میگیرند که به آنها نیاز دارند- و این تغییرات است که آنها به فرزندان خود منتقل میکنند. بهطور مثال، یک زرافه ممکن است گردن درازتری پیدا کند چون برای خوردن غذایی که سایر زرافهها نمیتوانند به آن دست یابند مفید است. فرزندان او بعد این خصلت را به ارث خواهند برد. فکر زیبایی بود اما لامارک اشتباه میکرد. خصلتهای مورد نیاز نمیتوانند به این شکل منتقل شوند.
در پایان، پاسخ نه از زیستشناسی، بلکه از اقتصاد به دست آمد.
تاماس مالتوس در سال ۱۷۹۸ «رسالهای درباره اصل جمعیت» را نوشت. او استدلال کرد شمار جمعیت طبیعی با یک نرخ تصاعدی افزایش مییابد در حالیکه افزایش در عرضه مواد غذایی تکبعدی است. به عبارت دیگر، آدمهایی بیشتر از آنچه بتوانند احتمالاً زنده بمانند متولد میشوند. کتاب او چیزی را که در حقیقت یک اندیشه قدیمی بود، درست در زمان مناسب برای زیستشناسی به زبان ساده بیان کرد. داروین و آلفرد راسل والاس یک طبیعدان بریتانیایی هر دو پس از خواندن کتاب مالتوس بطور مستقل قطعات این چیستان را کنار هم گذاشتند و فکر تکامل با انتخاب طبیعی را در سر پروراندند.
آنها هر دو چیزی را دیدند که لامارک نتوانسته بود ببیند و آن این بود که مبارزه برای بقا در یک جهان شلوغ، با برندگان و بازندگانش، نیرویی بود که بقای این را که گیاهان و حیوانات بهترین خصلتهای خود را حفظ کنند تضمین میکرد. زندگی نامه داروین لحظهای را که او به این اصل دست یافت ثبت میکند: «من تصادفاً داشتم برای سرگرمی کتاب مالتوس را درباره جمعیت میخواندم و آماده میشدم تا مبارزه برای بقا را بستایم... که ناگهان به خاطرم خطور کرد تحت این شرایط گونههای مناسب به اینکه حفظ شوند و گونههای نامناسب به اینکه نابود گردند گرایش خواهند داشت و نتیجه این گرایش شکلگیری گونههای جدید خواهد بود.
● اولین کسی که انتخاب را متوجه میشود
اما معلوم میشود داروین و والاس اولین کسانی نبودند که قطعات این چیستان را کنار هم گذاشتند. در سال ۱۸۱۳ ویلیام چارلز ولز یک پزشک اسکاتلندی مقالهای درباره نژاد به جامعه سلطنتی ارایه کرده بود که در آن انتخاب طبیعی و اینکه چرا مردم ممکن بود در آب و هوای مختلف رنگ پوستهایشان فرق کند توضیح داده بود و در سال ۱۸۳۱ پاتریک ماتیو یک مالک اسکاتلندی در ضمیمه کتابی درباره کشت بهترین درختان برای ساخت کشتی جنگی تعریفی از انتخاب طبیعی ارائه داد.اما داروین و والاس به یادها ماندهاند، در حالیکه ولز و ماتیو نماندهاند چون آنها هر دو با نوشتن مقالاتی موضوع را آشکار ساختند. آنها این مقالات را در سال ۱۸۵۸ به جامعه لینین در لندن تقدیم کردند. به علاوه، داروین از والاس مشهورتر است چون او در دو دهه پیش از آن را به کار پر زحمت جمعآوری مدرک به حمایت از این تئوری در زمینههای مختلف مانند جنینشناسی، تولیدمثل مصنوعی، جغرافی، اقتصاد و زیستشناسی اختصاص داده بود و بنابر این توانست سال بعد کتاب «درباره مبداء گونهها از طریق انتخاب طبیعی، یا حفظ نژادهای مناسب در مبارزه برای زندگی» را با عنوان کامل کتاب به چاپ برساند.
تئوری داروین شرح داد چرا گونهها خود را به خوبی با محیطشان تطبیق میدهند و چگونه گونههای جدید شکل میگیرند. این تئوری میگفت همة موجودات زنده از سوسک گرفته تا نیلوفر آبی به هم مربوط میشدند و اینکه همه چیز در نهایت از تبار یک جد مشترک واحد بود. این تئوری هم چنین نشان میداد جهان وسیع تر ممکن بود زندگی خود را مدیون انتخاب طبیعی باشد.
داروین همه اینها را دید و سخت به دردسر افتاد.این دردسر امروز هم ادامه دارد. یک نظرخواهی کالوپ در ایالات متحده که سال گذشته انجام شد نشان داد از ۸درصد از مردم در سال ۱۹۸۲ اکنون تنها ۱۵ درصد با این نظریه موافقند که «انسانها طی میلیونها سال بوجود آمدند.» قبول تکامل در اطراف جهان فرق میکند و پرشور و حرارتترین معتقدان به آنها در ایسلند، دانمارک و سوئد هستند.
منبع: اکونومیست
مترجم: فریــدون دولتشاهی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست