چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
راه و چاه نوه داری
من خیلی زود پدربزرگ و مادربزرگام را از دست دادم و تنها خاطرهای گنگ از آنها در ذهنام مانده اما وقتی خالهام را میبینم، که بزرگ خانواده است، حس خوبی از مادربزرگ بودن و مادربزرگ داشتن پیدا میکنم....
نمیفهمم او چهطور توانسته با همه گروههای سنی چنین ارتباط خوبی برقرار کند ولی همه اطرافیان او، حتی نوههای کوچکاش هم او را مرجع خوبی برای کسب آرامش میدانند. برای مادربزرگ بودن هم لابد باید مهارتهایی داشت و چه بهتر که این مهارتها را قبل از رسیدن به آن سنین آموخته باشیم. از آنجا که روانشناسان میگویند همسرداری و والدگری آداب و ترتیبی دارد، لابد برای نوهداری هم آدابی هست. این هفته در جستجوی یافتن این آداب، پای حرفهای کارشناسان «سلامت» ، دکتر میترا حکیم شوشتری و دکتر بدریسادات بهرامی، نشستهایم. دکتر حکیم شوشتری، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان معتقد است که نه تنها نکتههایی برای نوهداری وجود دارد، بلکه این درس، پیشنیاز هم دارد و اگر کسی آن پیشنیازها را نگذرانده باشد، نمیتواند در این امر موفق باشد. اول باید والدین خوبی باشیم تا بتوانیم در مرحله بعد پدربزرگ و مادربزرگ خوبی بشویم. لابد شنیدهاید که میگویند بزرگترها سرمایههای هر خانوادهای هستند. برای اینکه ما هم روزی سرمایههای گرانبهایی شویم، باید از حالا تجربه بیندوزیم. در یادداشت «نگاه دوم» نیز میتوانید نظرات روانشناسانه دکتر بدریسادات بهرامی را در همین خصوص بخوانید.
قبل از اینکه والدین، پدربزرگ و مادربزرگ شوند؛ اولین مساله آن است که بدانند فرزند آنها که بزرگ شده و ازدواج کرده است؛ خانواده مستقلی تشکیل داده و خانه او و خانوادهاش حریم شخصی او محسوب میشود؛ پس نباید به آن فرزند به چشم مایملک خود نگاه کنند. این تفکر که او در زندگی جدیدش هم باید تحت نظر و رهبری ما باشد و ما باید به عنوان والدیناش در امور زندگی او دخالت کنیم، یک نگرش نادرست است؛ نگرش غلطی که رابطه والد و فرزندی ما را تخریب میکند. متاسفانه بسیاری از والدین هستند که در اموری مانند رفتار با همسر یا تربیت فرزندان دخالت میکنند و توجیه آنها این است که زندگی او مربوط به من میشود. شاید یکی از دلایل این نگرش غلط والدین، آن باشد که آنها فرزندشان را مدام تحت حمایت و نظارت خود داشتهاند و از کودکی و بلوغ و بعد از آن بر این امر واقف بودهاند که او بدون نظارت آنها نمیتواند در امور شخصی خود موفق عمل کند. به همین دلیل است که حالا مدام او را به سمت شروع یک زندگی جدید هدایت میکنند و مجبورند او را تحت حمایت بگیرند تا بتواند زندگیاش را اداره کند. یعنی اولین پیشنیاز و آداب نوهداری این است که شما والد خوبی باشید و فرزندتان را درست تربیت کرده باشید تا بتواند وارد اجتماع شود و تشکیل خانواده بدهد. باید نقش هر فردی در زندگی مشخص باشد و کاملا معلوم باشد که چه کسی پدر و مادر و چه کسی فرزند، عروس یا داماد است. تا زمانی که روابط بین افراد و حریم آنها مشخص نباشد و حریمها محکم نشده باشند نباید نفر سومی به عنوان نوه وارد خانه شود.
علاوه بر این، خود فرزندان هم که یک زندگی جدید را تشکیل دادهاند باید بدانند در به وجود آمدن رفتارهای والدین خود موثر هستند. آنها باید بدانند بسیاری از مسایل مربوط به خود را دو نفره و در حریم خصوصی خانهشان حل و فصل کنند. تنها در این صورت است که پس از تولد فرزندشان قادر خواهند بود جلوی دخالت بیمورد والدین خود را بگیرند.
حالا تصور میکنیم شما به عنوان والدینی موفق توانستهاید فرزند خود را به عرصه برسانید. او ازدواج کرده و بچهدار شده است. آیا میدانید چه نکاتی را باید در مورد نوهتان رعایت کنید؟
امروزه تعداد فرزندان هر خانواده کم شده و طبیعتا تعداد نوهها نیز نسبت به گذشته کمتر است. این به معنی تمرکز بیشتر پدربزرگ و مادربزرگها روی نوههاست. توجه بیش از حد به آنها، بدون حساب و کتاب هدیه دادن و ممانعت از اجرای قواعدی که پدر و مادرشان تعیین کردهاند در تربیت و شکلگیری شخصیت آینده نوه شما تاثیر زیادی دارد. این پاداشها و هدیهها شرایطی را برای این کودکان ایجاد میکند که اگر والدین آنها نخواهند برایش برنامه تنبیهی یا تشویقی بگذارند نتیجه نمیدهد و بچه از چیزی که دریافت میکند خوشحال نخواهد شد زیرا او بدون هیچ تلاش و کار مثبتی چیزهای مختلف از شما میگیرد و انگیزهای برای بهتر بودن و دریافت آنچه نیاز دارد، پیدا نمیکند. توصیه میکنم پدربزرگها و مادربزرگها اگر چیزی برای نوه خود تهیه میکنند، حتما به یک مناسبت یا بهانه منطقی، این کار را بکنند. ضمنا باید هدیهای که میدهید مناسب آن مناسبت باشد؛ برای مثال، به خاطر بهانههای کوچک نباید هدایای گرانقیمت به کودک بدهید. این کار باعث میشود او در مناسبتهای مهمتر انتظار و توقع بیشتری داشته باشد و هرگز ارضا نشود. اگر حس میکنید هدیهای که در نظر دارید میتواند با روند تربیتی و زندگی او تداخل ایجاد کند، حتما قبل از اقدام به خرید یا قبل از اینکه قولاش را به نوهتان بدهید با والدین او صحبت کنید؛ به عنوان نمونه خریدن یک گوشی همراه برای نوهتان یا تهیه یک سیدیپلیر یا کامپیوتر ممکن است برنامه غذایی، خواب و درس خواندن او را تحتالشعاع قرار دهد. اگر شما بدون مشورت والدین او این هدایا را به نوهتان بدهید احتمالا آنها و نوه خود را دچار دردسر بزرگی میکنید.
۲ نکته بعدی در مورد پدربزرگها و مادربزرگهای امروزی آن است که چون اکثر والدین هر دو شاغلاند، بچهها زمان زیادی را با پدر و مادربزرگشان میگذرانند لذا عملکرد یکسان شما و والدین کودک باعث میشود تربیت او در مسیر بهتری قرار گیرد. واکنش رفتاری شما در مواجهه با یک رفتار خاص باید درست مانند والدین او باشد وگرنه بچه دچار مشکلات جدی میشود. در این زمینه بهتر است فرزند خانواده از والدین خود در مورد قواعد تعیین شده و لازمالاجرا تقاضا کند و خواهش کند پدر و مادرش مثلا در مواجهه با فریاد کشیدن یا فحش دادن کودک او را نادیده بگیرند و مثلا نگویید: «وای چه کار بدی.» اگر شما به عنوان پسر خانواده به والدین خود این موارد را بگویید بهتر از این است که همسر شما به عنوان عروس آنها را متذکر شود.
یک پدربزرگ و مادربزرگ خوب باید بدانند همانطور که برای بچههای خود نقش الگو را داشتهاند، نوهها نیز از آنها الگوبرداری میکنند. کودکان آینه تمامنمای رفتار مراقبان خود هستند. صحبتهایی که شما در مورد والدین کودک میکنید و یا رفتاری که در خانهتان انجام میدهید به زودی توسط نوه شما فراگرفته میشود و به خودتان بازمیگردد. اگر امروز درباره روسریای که عروس یا پسرتان خریده است اینطور صحبت میکنید: «خجالت نکشیدند برایم یک روسری پنج هزار تومانی خریدند؟!» و این هدیه را با معیاری مادی میسنجید، به نوه خود میآموزید که چه در مورد شما و چه در مورد دیگران، به محض هدیه گرفتن، به جای تشکر از محبت او و توجه به بار معنوی هدیه، مثلا بگوید که: «این توپ را از سر کوچه خریدی؟ سههزار تومان بود؛ نه؟!»
گاهی اوقات مراجعانی دارم که بهعنوان والدین جوان مراجعه میکنند و از اینکه فرزند آنها موضوعات داخل خانه را به والدین آنها خبررسانی میکند، شکایت دارند. پس از بررسی متوجه میشویم که پدربزرگ و مادربزرگ در شخصیت کودک این تخلیه اطلاعاتی را نهادینه کردهاند و با علاقه فراوان در مورد ریزهکاریها و جزییات زندگی دختر یا عروس خود کنکاش میکنند و حتی به بچهها جایزه میدهند که همه چیز را میگویند. یادتان باشد این بچهها، به زودی همه اسرار خانه شما را کف دست دیگران و به ویژه والدین خود میگذارند و هم برای خودشان و هم برای شما مایه سرشکستگی میشوند.
نکته بعدی برای پدر و مادربزرگهای امروزی مساله غذا خوردن نوههاست. آنها ساعات زیادی از روز را با بچهها میگذرانند و به دلیل علاقهای که به نوههای خود دارند همیشه تلاش میکنند که غذای مورد علاقه آنها را فراهم کنند. گاهی میبینیم مادربزرگ سه نوع غذا روی اجاق تهیه میکند و مثلا میگوید: «علی گوشت دوست ندارد، مریم فقط ماکارونی میخورد و برای خودمان هم عدسی پختم!» این رفتار نادرستی است؛ زیرا کودک عادت میکند همیشه غذای باب میل خودش را بخورد و البته این ممکن نیست. باید به او بیاموزید که سلیقه تو هم درست به همان اندازه دیگران مهم است. گاهی متاسفانه میبینیم نوهها در خانه پدر و مادربزرگ ریاست میکنند اینکه کجا بروند، کی تلویزیون روشن و خاموش شود، غذا چه باشد و خلاصه همه چیز نفر اول بودن او را میرساند. این شیوه برخورد بدترین کاری است که شما به عنوان پدربزرگ و مادربزرگ میتوانید انجام دهید. الان او کوچکتر است و باید همانطور که در مورد فرزندان خود خط قرمزهایی داشتید، برای او هم رعایت کنید وگرنه بیقانونی و قدرت اول را به او دادن موجب بدبختیاش در بزرگسالی میشود.
شما باید مطابق و همگام با والدین نوهتان پیش بروید. اجازه ندهید بچهها قوانین را زیر پا بگذارند. اگر فقط به عنوان مراقب کودک از او نگهداری کنید و احساس وظیفه و امانتداری داشته باشید، بدون اینکه نقش موثری در تربیت او ایفا کنید او حس میکند شما توان تصمیمگیری و مدیریت اوضاع را ندارید. اگر قرار باشد در مقابل رفتارهای او هیچ کاری نکنید و بگویید شب که مادر یا پدرت آمد گله رفتارهای اشتباه تو را میکنم، بچه نقش و ارزش شما را پایینتر از آنچه در ذهن دارد میبیند. ارتباط شما با او فقط در حد یک مراقب خلاصه میشود و چون مدام با گله کردن او باعث میشوید والدین، او را مواخذه کنند و یا تنبیه کنند ناخواسته ارتباط او را با والدیناش مخدوش خواهید کرد. حتی گاهی اوقات بزرگترها از بچه به عنوان وجهالمصالحه استفاده میکنند و رابطه بدی که بین خودشان و عروس و داماد آنها وجود دارد با رفتار اشتباه خود به بچه منتقل میکنند. برای مثال، مادر یا پدر او را در نظرش پایین میآورند و یا در حضور بچه میگویند که آنها بلد نیستند بچه تربیت کنند.
نباید والدین کودک را متهم کنید و احساس گناه به آنها بدهید. بعضی وقتها بیماری بچهها مانع میشود که تواناییهای والدین به نمایش گذاشته شود و دیگران حس میکنند والدین کفایت ندارند. امروزه سازمان بهداشت جهانی آمار داده است که ۲۰ درصد کودکان و نوجوانان دچار نوعی اختلال اعصاب و روان هستند؛ یعنی از هر ۱۰ نفر دو نفر به نوعی بیماری روانی از اضطراب و ترس گرفته تا افسردگی و شب ادراری و بیشفعالی مبتلا هستند. منتها در گذشته چون اختلالات روانپزشکی شناخته شده نبودند (فقط یک دهه است که در ایران این علم مشکلات بچهها را تشخیص داده و درمان میکند) کسی متوجه اینها نمیشد. بسیارند مادربزرگهایی که بهرغم اثبات بیماری نوهشان برای مثال، بیشفعالی با دختر خود دعوا میکنند که حق نداری او را برای درمان نزد پزشک ببری و یا به او دارو بدهی. این بچهها حوصله و صبر هر کسی، حتی خود مادربزرگ و پدربزرگ را سر میبرند و با اینکه حاضر نیستند فقط یک روز آنها را نگه دارند به مادر و پدر او میگویند باید تحمل کنید و مانع درمان میشوند و یا او را مقصر میدانند. این بیمار بودن بچهها تقصیر والدین آنها نیست و به راحتی قابل کنترل و درمان است.
نکته بعدی راجع به مقایسه کردن نوههاست. شما به عنوان پدربزرگ یا مادربزرگ میتوانید و حق دارید بعضی از نوهها را بیشتر دوست بدارید اما نباید این محبت را در حضور دیگران یا جمع نوههای دیگر ابراز کنید. هرگز نگویید این نوهام را دوست دارم چون از فلانی خوشقیافهتر، مودبتر، درس خوانتر است و یا هیچ کس برای من جای نوه اول را نمیگیرد. با این حرفها دو اتفاق مهم میافتد. اول اینکه رابطه نوهها را با یکدیگر خراب میکنید. دوم مانع رشد نوهای که دوست دارید، میشوید. مقایسه هر فردی با خودش موجب رشد او میشود اما مقایسه افراد با دیگران در هر موقعیتی که باشند به درجا زدن و پسرفت آنها میانجامد. زندگی هر کدام از نوههای شما منحصر به اوست. گاهی شرایط برای پیشرفت بعضیها فراهم است و رود زندگی آنها سیال و بدون مانع است اما برای یکی دیگر زندگی چون رود باریک و کمعرضی است که پر از سنگ و مانع است و برای گذر از آن مشکلات فراوانی دارد.
نکته مهم دیگر برای اینکه پدر و مادربزرگ خوبی باشید حفظ احترام خودتان است. گمان نکنید حد و مرز نداشتن صمیمیت (اینکه اجازه بدهید بچه هر شوخیای که دوست دارد با شما بکند و یا هر حرفی را بهتان بزند) نشانه محبت است. هر چهقدر هم که نوهتان را دوست داشته و با او صمیمی باشید، باز باید احترام خودتان را حفظ کنید. در هر سنی که هست، هرگز نباید اجازه بدهید کلام و رفتار زشتی در مقابل شما بگوید یا انجام بدهد یا بلند حرف بزند یا شما را دست بیندازد یا ... مثلا اگر او سر شما فریاد بزند و شما بگویید «ای وای، این علی نبود که داد زد، فکر کنم پسر همسایه بود!» (جملهای که اتفاقا بین ما بسیار رایج است) بدترین آموزش را به او دادهاید؛ یعنی به او غیرمستقیم گفتهاید که تو میتوانی مسوولیت کارهایت را نپذیری. شما باید او را متوجه اشتباهاش بکنید و اگر دوباره آن کار را تکرار کرد، محدودیتهایی برایش در نظر بگیرید؛ مثلا: «تا نیم ساعت دیگه باهات بازی نمیکنم چون منو زدی و ناراحت شدم.» واهمه نداشته باشید که با این رفتارها او شما را دوست نداشته باشد. تربیت او مهمتر از این دلخوریهای جزیی است.
الهه رضائیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست