سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آنها جنگ را می پرستند


آنها جنگ را می پرستند

شنیدنی ترین بخش قصه فراموشی آفریقا اینجاست كه جنگ های خونین این قاره تلفاتی بس افزونتر ازدو جنگ آمریكا درعراق وافغانستان به بارآورد

دود حادثه ۱۱سپتامبرفقط به چشم مردمان خاورمیانه نرفت ، آفریقایی ها نیز سهمی شایان ازاین بلیه سیاسی بردند. شاید با نگاه به وقایع خونین سومالی یا انفجارهای سهمگین الجزیره ودارالبیضاء چنین به نظرآید كه رهاورد تلخ ۱۱سپتامبربرای آفریقایی هاهمین است كه پای كشورهای مظلوم این خطه را نیز به بازی «جنگ ترور» كشاند وبازیگران جهانی، اینجا را هم به بهانه حضورالقاعده میدان تاخت وتازجدید آمریكا قرار دادند.

اما آفریقایی ها آثار ویرانگر ۱۱سپتامبر را زمانی لمس كردندكه این واقعه همانند دیواری، راه آگاهی جهان را ازحقایق قاره سیاه سد كرد. آفریقا یكی پس ازدیگری به كام غائله ها وجنگ های خونین كشانده شد اما دنیای ارتباطات در ۶سال تمام پس از۱۱سپتامبر ازحال وروز مردمان این خطه بی خبرماند.

در دهها مراسمی كه همین روزها درگوشه و كنارجهان به یاد فاجعه دارفور برپا شد، هیچ فعال صلح طلبی نبود كه به گناه جهان در«فراموشی آفریقا» اقرارنكند. همه صاحبان رسانه وتریبون از روزنامه نگاران گرفته تا سیاستمداران، دراین مدت آفریقاراترك كردندوبا سكوت وبی اعتنایی خود اجازه دادند تا ملت های بی پناه دارفور،كنگو،سومالی و... در شعله نزاع های سركش قومی و نژادی ازبین بروند.

شنیدنی ترین بخش قصه فراموشی آفریقا اینجاست كه جنگ های خونین این قاره تلفاتی بس افزونتر ازدو جنگ آمریكا درعراق وافغانستان به بارآورد.شماركشته ها ، مجروحان وآوارگان غائله های آفریقا به هیچ رو با بحران های خاورمیانه قابل مقایسه نیست.آمارواعداد گویای همه واقعیت هاست.

مجموع تلفات بحران های عصر نومحافظه كاران همین است كه در۱۱سپتامبر حدود ۳۰۰۰نفر كشته شدند ودردوجنگ انتقام جویانه پس از آن یعنی عراق وافغانستان ، تاكنون نزدیك به نیم میلیون كشته شده اند. این درحالی است كه دروقایع خونین آفریقای مركزی فقط تا به امروز بیش از ۴ میلیون نفر به قتل رسیده اند.تفسیر ساده این واقعیت آن است كه خون قربانیان ۱۱سپتامبركه یك هزارم كشته شد گان آفریقاست، رنگین تراز تیره پوستان آفریقا است.

اما این، همه قصه مرگ خاموش مردمان این قاره سیاه نیست. پس از ۴ سال امروز جهان به یاد آورده كه فاجعه سهمگینی به نام كشتاردارفور وجود داشته است. هنوزكه هنوزاست سازمان ملل ومراجع جهانی به جمعبندی برای حضور دراین بحران نرسیده اند ،نه فقط غربی ها كه هیچ كدام از طرف های منطقه ای و فرا منطقه ای گامی برای كنترل یا مهاربزرگترین فاجعه نسل كشی تاریخ برنداشته اند.

حال این رفتارجامعه بین المللی دردافور یا سومالی را با واكنش ها نسبت به ۱۱سپتامبر یاجنگ افغانستان مقایسه كنیدوبسیج جهانی كه آمریكا وشركای آن درشرق و غرب جهان برای تعقیب مظنونان و متهمان واقعی و احتمالی این غائله به راه انداخته اند. هنوز بسیاری از پرسش های دل آزار درباب غائله های خونین دارفوروكنگو وسومالی بی پاسخ مانده اند. این كه عاملان این همه كشتار ازكجا تغذیه می شوند؟ چرا نهاد ها ومراجع جهانی از شورای امنیت تا اروپا دست جنایتكاران این خطه وعوامل جنگ رابرای هرگونه نسل كشی بازگذاشته اند؟ فرآیند صلح وامنیت برای چه شامل مردمان زیرستم وسركوب آفریقا نمی شود؟

● جنگ های مدرن خاستگاه مدرن تری دارند

تاكنون جنگ های آفریقا با الگو های تئوری جامعه شناسی جنگ تحلیل شده است. دراین مدل تحلیلی، ریشه هاو ساختار یك نزاع برپایه زمینه ها و رسوبات اختلاف های قومی وتاریخی اقوام وطوایف آن منطقه ارزیابی می شود ودرجمع بندی نهایی گفته می شود كه ملغمه ای ازتعصبات وبرتری جویی نژادی با فرهنگ خشونت ، سوخت این جنگ ها را فراهم می كند.

این دسته بندی هاو سبك تحلیلی شاید برای حل معمای جنگ های گذشته آفریقا كارگشا بود. یعنی وقتی كه جهان و ۵ قاره آن همانند جزایردور از هم به سرمی برد، اما برای جنگ هایی كه در عصر ارتباطات وبا مدرن ترین تاكتیك ها وتكنیك ها انجام می گیرد نمی توان این تحلیل تكراری رابه كارگرفت.

آفریقای قرن ۲۱ با انواع تازه ای از جنگ ها دست به گریبان است نه تنها ابزار های این جنگ ها تغییركرده اند كه بازیگران جدید درآن حضوردارند. گروه های جنگجو وجناح های درگیر پیش از آن كه به نمایندگی ازقبیله خویش و در دفاع ازمنافع طایفه خاص دست به سلاح ببرند به نمایندگی از یكی از كانون ها ومراكز قدرت سیاسی واقتصادی جهان به جنگ می روند.

مدت هاست كه جغرافیا وماهیت نزاع آفریقا عوض شده است و كمترناظرسیاسی دراین خطه حاضراست برنزاع های دامن گستراین قاره نام نزاع قومی یا محلی را اطلاق كند. گرچه بردروازه ورودی این جنگ ها تابلوی یكی از گروه هاوقبایل كنگو، سومالی یا دارفورنصب است اما كمی آن سوی جبهه پایگاه نظامی چند دولت وارتش متحد كشورها وشركت های بین المللی مستقراست.

درك معادله چندمتغیری جنگ های تازه آفریقا چندان دشوار نیست،به مقر ومیادین وقوع این جنگ هانگاه كنید، قریب به اتفاق این نزاع ها دركنار معادن غنی اقتصادی جهان جریان دارد. معادنی كه سال هاست امتیاز انحصار و استخراج آن را چند شركت پرآوازه اروپایی وآمریكایی دردست دارد.

درظاهرهیچ نشانی ازاین كمپانی های چندملیتی درخبر هاوگزارش جنگ درمیان نیست اما ژنرال ها وفرماندهان نبردهركدام پاسپورت یكی ازدولت هاو شماره حساب ویژه دربانك های اروپا وآمریكا دارند، آنها به انواع مواهب وعطایای این كمپانی ها پشت گرم هستند. با بهترین هواپیماها ولوكس ترین ماشین ها تردد می كنند وبستگانشان دریكی از شهر های انگلیس، فرانسه یا آلمان اقامت دارند.

سرزمین هایی كه با مجاهدت مردان محبوب آفریقا ازیوغ استعماركهن نجات یافتند اكنون با نفوذ نامحسوس بازو های اقتصادی وتكنولوژیك غرب دردام نوع پیچیده تری از وابستگی گرفتارآمده اند.

سرزمین های آفریقای عصر جدید اغلب دارای دولت وارتش وپرچم شده اند.

آنها همگی درسازمان ملل دارای كرسی ودرمجامع جهانی دارای حق رأی هستنداما ازبدیهی ترین اصول واركان استقلال كه حق مالكیت بردارایی وثروت خویش است بی نصیب مانده اند. ملت هاودولت های این قاره بر روی دریای بیكرانی از ثروت وذخایر گرانبهای جهان آرمیده انداما همه این منابع از نقطه استخراج تا تعیین نرخ وبازاریابی وفروش درقبضه شركت های چندملیتی است . آنها نه تكنولوژی ساخت وبهره برداری دردست دارند ونه قدرت چانه زنی وحق تصمیم گیری درباره این دارایی ها را.

تفاوت گذشته استثمار با حال در این است كه در گذشته تمامی استثمارگرانی كه می خواستند اقدام به تصرف مناطقی از آفریقا بكنند، از یك كشور اروپایی بودند و به همین دلیل هر بخشی از آفریقا در دست یك كشور اروپایی بود و در این راه، برای تسلط یك كشور اروپایی بر مستعمرات سایرین، با دیگر كشورها وارد جنگ هم می شدند.

مثلاً پرتغالی ها، هلندی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها و آلمانی ها به طور جداگانه، بخش هایی از آفریقا را به تصرف خود درآورده و سپس آن بخش ضمیمه كشور استثمارگر فاتح می شد. اما روش استثمار در حال حاضر پیچیده و در هم تنیده است و ملیت واحدی در كار نیست. این روش كه در قالب شركت های چند ملیتی وارد صحنه شده است، هم منابع غرب را تأمین می كند و هم نام كشور خاصی در میان نیست تا متهم به جنایت جنگی و یا نقض حقوق بشر و نسل كشی شود.

هیچ شهر یاناحیه ای را درآفریقا نمی بینید كه زیراشغال قدرتی اروپایی باشد اما همه آثارنفوذ فرانسوی ها ،پرتغالی ها وانگلیسی ها درزبان ولهجه وسیاست داخلی وخارجی دولت های این منطقه باقی است . روش استعمار كلاسیك مستقیم پرتغالی ها، هلندی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها و آلمانی ها در حال حاضربه اعمال نفوذ پیچیده وغیرمستقیم بدل شده است. پدیده جنگ های طولانی ولجام گسیخته ای كه امروز مركز وشمال آفریقا رادرنوردیده است یك ماهیت واحد وتغییرناپذیر دارند وآن تلاش بی امان بازیگران اقتصادی برای تصاحب منابع كلان ثروتی كه زیرخاك قاره سیاه نهفته است.

مصداق ها ومثال های این ماجرا بی اندازه است دراین فقط به نمونه های شاخص ازرابطه جنگ های ویرانگراین سرزمین با رقابت گسترده كمپانی های چندملیتی بسنده می كنیم آن هم درسرزمین جنگ زده كنگو،جایی كه یك كمپانی چندملیتی زیر نام یك كشور بیش از ۶۰۰شركت تابعه دارد، اما هیچ یك از مدیران عالیرتبه آن آفریقایی نبوده و جملگی از انگلیس هستند. تمام عملكردمافیایی آن از چشم مردم سیاه پوست،دیده می شود بی آنكه ردپایی ازسهامداران وصاحبان مغرب نشین آن درمیان باشد.

● تراژدی زئیر

در میان ملت هایی كه تقدیر آنها با جنگ و كشتار رقم خورده است ملتی كه فقط به صرف داشتن مواهب خدادادی به سخت ترین عقوبت دنیای سیاست گرفتار شده است، زئیر یا همان كنگو امروز یك نمونه بی همتا است. كشوری كه ثروت و سیاست در آن رابطه ای بس پیچیده و بی رحمانه دارد. خاك زرخیز این سرزمین همه جست وجوگران سود و صاحبان سرمایه را از اقصی نقاط اروپا و آمریكا به سوی خود كشانده است این سرزمینی كه نام آن در ذهن ما فقط كودتا و جنگ را تداعی می كند با علامتی درشت در نقشه ای كه بر اتاق تمام مدیران كمپانی های غرب نصب است نشانه گذاری شده است.

از زمانی كه پادشاه بلژیك در دهه ۱۸۷۰ برای نخستین بار به این نتیجه رسید كه كنگو پایگاه مناسبی برای رؤیاهای اقتصادی او است، سیاست غرب در هجوم به منابع طبیعی و حقوق مردم این منطقه كلید خورد و مؤلفان تاریخ اقتصادی غرب بر آن پایتخت معادن جهان نام نهاده اند گویی طبیعت و خلقت این سرزمین را با گنج سرشته اند .

از هر معدن شناخته شده جهان نمونه ای ناب را می توان در این نقطه آفریقا یافت: آلومینیوم، كادمیوم، سنگ قلع، زغال سنگ، كوبالت (۴۰ درصد ذخایر جهانی)، مس (۱۰ درصد ذخایر جهانی)، كولتان (۸۰ درصد ذخایر جهانی)، الماس، گاز، طلا، سنگ آهن، سرب، منگنز، نفت، نقره، اورانیوم، روی و الوار از مهم ترین منابع نهفته در بستر خاك و پوشیده در میان جنگل های انبوه این سرزمین است.

در پایان دهه ،۸۰ كنگو پنجمین تولیدكننده مس، بزرگ ترین تولید كننده كوبالت و دومین تولیدكننده طلای جهان بود. اكنون می توان جغرافیای استقرار شركت های چندملیتی را با نقشه معادن بی شمار این سرزمین ردیابی كرد.

● مافیای تكنولوژی موبایل در پی معادن كولتان

داستان چپاول منابع كنگو و جنگ هایی كه بر سر معادن این سرزمین رخ داده است، قصه دور و درازی است، اما درمیان قطعات این داستان،فرازی نو وبسیارتازه وجود دارد و آن «جنگ اقتصادی» ورقابتی است كه بر سر معادن كولتان میان سازندگان گوشی های موبایل جریان دارد. ماجرای كولتان وحوادث پیرامون آن، چنان حیرت انگیزاست كه گویی یكی از افسانه هاوداستان های خیالی تاریخ به واقعیت پیوسته است.

شرق كنگو مملو از معادن سنگ های گران قیمت از جمله طلا، الماس و كولتان است به همین سبب شهر «مانونو» این كشور برای مدت ۵ سال در جنگ خانمان سوز فرو رفت. درچاله های آبی كه در رودخانه های این منطقه قرار دارد به ظاهر چیزی جز لجن دیده نمی شود، اما درون این چاله ها فلز سیاه رنگی موجوداست كه رقابت برای دستیابی و انحصار آن، خونین ترین جنگ آفریقا را رقم زده است.

كولتان یكی از اجزای تعیین كننده گوشی های موبایل است كه در ذخیره باتری و فانتزی كردن آن به كار می رود. نام صنعتی آن «كلومبو تانتالایت» (۱) و یا تانتالیوم است.این فلزتیره رنگ و گران قیمت، هموزن طلاست كه بیشتر در رودخانه های مناطق شرقی كنگو یافت می شود. جمع آوری آن نیزبه صورت گروهی به وسیله زنان و كودكان خردسال انجام می گیرد. كولتان پس از پودرشدن به تانتالیوم تبدیل می شود و سپس در باتری های موبایل مورد استفاده قرار می گیرد. گفته می شودتنها سه شركت Cabot Inc آمریكا، HC Starck آلمان و Nigncxia چین توانایی و تكنولوژی پودرسازی كولتان را در جهان دارند.

اگرچه این فلز همزمان با تلفن های همراه به بازار آمد اما نقش سیاسی آن هنگامی روشن شد كه یك گروه حقیقت یاب برای بررسی دلایل جنگ و خونریزی، از سوی سازمان ملل متحد به جمهوری دموكراتیك كنگو سفر كردونخستین گزارش تكان دهنده خود راانتشار داد.

اما پیش از نقل این داستان چپاول وسركوب این یك یاد آوری تاریخی لازم است كه پای اروپایی ها به این نقطه برای نخستین بار زیر پوشش «شركت بین المللی آفریقا»و با یاری جنایتكار معروف «مورتون» در قرن نوزدهم گشوده شد یعنی زمانی كه پرچم استعمارآن روز آفریقا دركنگوبا پادشاهی لئوپولد برافراشته شد.

وبسیاری از سنت های غیرانسانی كه بلژیكی ها بنیان نهادند هنوزبه قوت خود باقی است، چنان كه آن روز سران قبایل منطقه در برابر دریافت ورقه های فلزی، لباس و چند ماشین پنبه پاك كنی از شركت یادشده، بخش های زیادی از زمینهای خود را در اختیار پادشاه بلژیك گذاشتند. برخلاف دولتمردان فرانسه و انگلیس، پادشاه بلژیك علاقه ای به ژئوپلتیك آفریقا نداشت و او فقط به دنبال ثروت بود. او در این سرزمین با عاج كرگدن تجارت آغاز كرد و نخستین ایستگاه های تجارت را با هدایت نظامیان بلژیك در رودخانه كنگو ایجاد كرد.

پی نوشت:

۱. Colombo-tantalite

۲. De Beers, Anglo American, Afrimex, Mineral Afrika, Euromet, Barclays Bank, Das Air, A knight Internation, A&M Minerals and Metals, Alex Stewart, Euromet Trades, Arctic Investment and Amalgamated Metal Corporation, AMC, (Tuesday October ۲۲, ۲۰۰۲, Guardian:ز Multinationals in scramble for Congoشs wealth«), Global Policy Forum, February ۲۱, ۲۰۰۵. Paul Redfern

سلیمان حیدر پور


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.