پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

پیوندهای شعر شاعران


پیوندهای شعر شاعران

موضوع اقتباس, اقتفا, تضمین, تلمیح, تقلید, تتبع, توارد, مجاباه و استقبال در عالم شعر و شاعری ایران موضوعی قدیمی است که از ابتدای تکوین و تاسیس شعر فارسی تاکنون وجود داشته و در کتب و منابع مربوط به علم الشعر و بدیع درباره آن به تفصیل صحبت شده و نمونه های فراوانی در این باره وجود دارد

موضوع اقتباس، اقتفا، تضمین، تلمیح، تقلید، تتبع، توارد، مجاباه و استقبال در عالم شعر و شاعری ایران موضوعی قدیمی است که از ابتدای تکوین و تاسیس شعر فارسی تاکنون وجود داشته و در کتب و منابع مربوط به علم‌الشعر و بدیع درباره آن به تفصیل صحبت شده و نمونه‌های فراوانی در این باره وجود دارد.

تضمین ها یا اقتباس های زیادی از حافظ بزرگ ـ به عنوان مثل اعلای شاعران مشهور و محبوب ایرانی ـ و رودکی و انوری و سعدی و مولانا و خواجو می شناسیم و می توانیم آنها را ارائه کرده و مقایسه می کنیم که می بینیم همه جا ـ یا تقریبا همه جا ـ حافظ آن مضمون ها را به نحوی بهتر و شایسته تر و شاعرانه تر سروده و تراش داده و به مخاطبان بی شمار خود ـ در طول تاریخ ـ عرضه کرده است.

قبل از حافظ، از سعدی بگویم ـ آن شاعر واقعا هنرمند و قله نشین ـ که مثلا در آن دو بیت حکمت آموز و پرعاطفه اش:

چنین گفت فردوسی پاکزاد

که رحمت برآن تربت پاک باد

میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

که یک بیت از فردوسی (از زبان ایرج، شاهزاده دلیر و پاک نهاد اما نگونبخت به سلم و طور ـ برادران مدعی و معاندش که قصد کشتن او را داشتند و کشتند.)

گرفته:

مکش مورکی را که روزی کش است

که او نیز جان دارد و جان خوش است

که به وضوح می بینیم سعدی در کارگاه خیره کننده هنر شاعری اش آن را به مراتب زیباتر و رساتر ساخته و پرداخته و منبع خود را هم با ذکر عبارات احترام آمیز و قدرشناسانه ذکر کرده است.

کافی است تنها به شاعران معروف به سبک هندی ـ یا اصفهانی ـ (هر چند بین این دو تفاوت هایی وجود دارد که فعلا جای بحث آن نیست) نگاه کوتاهی داشته باشیم تا ده ها و صدها مضمون مشترک از مقوله دیرینه انتحال و استقبال پیدا کنیم.

مطرح کردن غزل یا قصیده و قطعه در محفل های ادبی، در طول تاریخ در رابطه با «استقبال» از آن و به قول معروف شبیه سازی و نظیره گویی (که اصطلاح رایج ادبی آن است) همیشه وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد و از این رهگذر اشعار و عمدتا غزل های زیادی به وجود آمده که یکی از آخرین آنها غزل معروف هوشنگ ابتهاج (هـ . الف . سایه) است با مطلع:

هر شب به قصه دل من گوش می کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می کنی

که مورد استقبال سرایندگان زیادی قرار گرفت و حتی فروغ فرخزاد شاعر شناخته شده نوپرداز با همان وزن و قافیه و ردیف (که البته شرط اصلی آن است) تنها غزل چاپ شده خود را به وجود آورد:

چون سنگ ها به قصه من گوش می کنی

سنگی و ناشنیده فراموش می کنی

باران نو بهاری و خواب دریچه را

با ضربه های وسوسه مغشوش می کنی

ای ماهی طلایی مرداب خون من

خوش باد مستی ات که مرا نوش می کنی

من خود در زمان جوانی که همراه استاد شفیعی کدکنی، در تهران به انجمن ادبی سعد واقع در آبسردار می رفتم یا به انجمن های ادبی دیگر که تعدادشان کم هم نبود، می دیدم که رئیس انجمن یا مجری یا یکی از حضار از شعرای حاضر می خواست فلان غزل را ـ که به زعم او خوب و جذاب بوده است ـ استقبال کرده و هفته بعد یا جلسه بعد با خود بیاورند.

در همان دوران رواج شعر سبک هندی به خاطر وجود انجمن ها و زانوگاه های ادبی در خانه ها، قهوه خانه ها و دکان های شاعران یا ناظمان متعلق به «محترفه» و خواندن سروده هایشان برای یکدیگر، اشعار مشابه زیادی پدید آمده است که گاه مشخص شدن شاعر اصلی آن برایمان سخت است، (هرچند طبق رسم این کار معمولا در پایان شعر و موقع تخلص، نام شاعر مورد اقتفا و استقبال را هم می آوردند.)

فغفور لاهیجی (متولد ۱۰۳۰ هجری قمری) غزلی داشته با مطلع:

مجنون نیم، دارم دلی چون سنگ طفلان در بغل

هم شور جانان در سر و هم شورش جان در بغل

که با وجود مشکل بودن ردیف، مورد استقبال و تقلید گروهی از شاعران همزمان و هم مکان خود چون صائب تبریزی و غالب دهکوی قرار گرفته است.

نکته دیگر موضوع توارد است که گاهی مضمون یا محتوایی آن قدر به دل شاعر دیگری نشسته و آن را خوانده و بازخوانی کرده که ملکه ذهنش شده و از ذهنش به زبان و بنانش راه یافته و در شعرش جا گرفته، بی این که قصد سرقت ادبی داشته باشد. همان صائب تبریزی شاعر توانا و پرآوازه ایران که ذکر خیرش آمد، در جایی می گوید:

به فکر صائب از آن می کنند رغبت، خلق

که یاد می کند از طرز خواجه شیراز

که به حضرت حافظ ادای احترام کرده و نگاه مقتبسانه اش را به شعر حافظ متذکر می شود یا در جای دیگر در همین باره می گوید:

از آتشین دمان به فغانی کن اقتدا

صائب! اگر تتبع دیوان کس کنی

دو بیت در تذکره های مربوط به دوران غلبه سبک هندی داریم:

۱ـ شوق رویش همه کس را به غریبی دارد

سبب این است جلای ​وطن آینه را

(سلیم تهرانی)

۲ـ چند در خانه اش آتش فتد از پرتو تو

زین ستم آینه در فکر جلای وطن است

(کلیم کاشانی)

که نمی دانیم کدام یک از دیگری اقتباس یا تقلید کرده و فضل تقدم با کدام یک از این دو است: سلیم یا کلیم؟ اما از آنجا که کلیم را بخوبی می شناسیم و امتیاز شعری او برسلیم بر ما محرز است، حدس می زنیم که از اوست یا دست کم دوست داریم که از او باشد، هر چند در این اختلاف، بینه ای نداریم. فرق چندانی هم ندارد.

بحث سرقت ادبی که آن هم زیاد دیده شد، با بحث توارد، تضمین و اقتفا فرق دارد و نباید این دو را تخلیط کرد.

دیدیم که اخیرا یکی از شاعران مطرح کشورمان، غزل بسیار مشهور و محبوب علی ای همای رحمت... استاد شهریار را مطرح کرده و آن را از شاعر دیگری دانسته! اولا استاد شهریار شاعری است شناخته شده که دیوان پرحجم و متنوع او مشحون از اشعاری است که با ملاک های ادبی و ذوقی ملت مورد پذیرش و مقبولیت است و همین غزل با مطلع علی ای همای رحمت ایشان مورد استقبال و تقلید شاعران و ناظمان دیگر هم قرار گرفته و این غزل را ـ که شاید او قبل از آن سراینده ای که نامش را میرخانی معرفی کرده سروده باشد ـ اگر چنین هم نباشد باز اهمیتی ندارد چرا که اولا این غزل را به قول معروف «مولا جلوه داده» و الا جزو غزل های خیلی مهم او نیست. غزلی است که از حافظ اقتباس کرده (از نظر وزن و قافیه و ردیف و عناصر موسیقایی دیگر:

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

و خودش هم به این تتبع و تقلید در پایان همان غزل اشاره می کند یا بهتر بگویم مصرانه مطرح می نماید و می گوید: «که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را»...

به هر حال این بحث سر دراز دارد.

کلیم کاشانی که قبلا از او ذکر خیر شد، در جایی می گوید:

منم کلیم به طور بلندی همت

که استفاده معنی جز از ​خدا نکنم

به خوان فیض الهی چو دسترس دارم

نظر به کاسه دریوزه گدا نکنم

که آن را در جواب سراینده ای سروده که صائب را به انتحال و گرفتن مضمون از شعر خود متهم کرده است.

سیدمحمود سجادی

منتقد و پژوهشگر​