شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

تاملاتی در باب الگوی پیشرفت


تاملاتی در باب الگوی پیشرفت

تشخیص نیازها, اصلی ترین گام برای ترسیم الگوی پیشرفت است

چندی است که مساله الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت مباحثی را میان اصحاب اندیشه و قلم ایجاد کرده است. پس از این که ضرورت طرح این موضوع از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، بحث بر سر چگونگی و شکل این الگو آغاز شد و یکی از تازه‌ترین مظاهر آن، دومین همایش الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت با محوریت مساله عدالت است که هفته گذشته برگزار شد.

بدون شک مساله پیشرفت، مساله‌ای است که برای انسان امروزی، غیرقابل چشم پوشی است. به عبارتی، شاید بتوان گفت، یکی از خصایص امروزی بودن در این است که انسان معاصر در اندیشه تغییر و بهبود است. در اینجا ممکن است این مساله ایجاد شود که آیا انسان‌های سنتی و باستانی در اندیشه بهبود و تغییر نبودند؟

آیا آنها در اندیشه ایجاد زندگی‌ای با رفاه و آسایش بیشتر برای خود و نزدیکانشان نبودند؟ پاسخ این است که به معنای امروزی کلمه، خیر. چرا که در روش و قالب سنتی زندگی ـ که البته در این باره تفاوت چندانی بین زندگی سنتی غربی و شرقی وجود ندارد ـ انسان‌ها معمولا تحت قالب‌های تعریف شده و ثابتی ـ بخصوص از حیث اقتصادی و رفاهی ـ‌ متولد می‌شدند و می‌مردند. از ابتدا تا انتهای زندگی افراد، تفاوت و حرکت چندانی مشهود نبود. رشد و تغییر بعضا آنقدر کند بود که حرکت آن اصلا محسوس نبود. این ثبات در مشاغل و طبقه اجتماعی افراد نیز کاملا محسوس بود. افراد به تناسب طبقاتی که در آن متولد می‌شدند، محکوم به تحمل اقتضائاتی بودند که بعضا تا پایان عمر نیز از آنها رهایی نداشتند.

اما امروزه وضعیت بشر، متفاوت با گذشته است و این وضعیت تازه، اقتضائات و مطالبات تازه‌ای ایجاب کرده است. بشر امروز به لحاظ تفاوت رویکرد و دیدگاه خود نسبت به خودش و جهان پیرامونش، تغییرات و پدیده‌هایی را سبب شده که به کلی نوع و شیوه زندگی جدیدی را موجب شده است. این تغییرات به واقع حاصل رهیافتی نسبت به طبیعت و جهان طبیعی است که انسان در این رهیافت به طبیعت، همچون منبعی برای ارتزاق و قدرت‌افزایی خود می‌نگرد. به عبارت دیگر، انسان به این طریق طبیعت را به مثابه منبعی برای انرژی تلقی می‌کند. بر همین اساس طبیعت همچون ابزاری در جهت خواست انسان درآید. اساسا «صنعت» حاصل همین نگرش به طبیعت است. صنعت وقتی پدید می‌آید که انسان قوانین طبیعت را کشف و آنها را برای تغییر در موجودات طبیعی ـ تغییری که محصولی مطلوب‌تر برای انسان به بار آورد و محصولی که کاری را برای انسان راه اندازد ـ به کار گیرد.

صنعت در ابتدای پیدایشش، رفع نیازهای اولیه بشر را مدنظر قرار می‌داد و به همین خاطر، عمده تفاوت اصلی محصول صنعتی، با محصولات پیشین، تفاوت کمی بود، یعنی فی‌المثل انسان‌ها به واسطه صنعت موفق شدند مقدار تولیدات کشاورزی را افزایش دهند. به مرور این افزایش کمی، موجب پدید آمدن مساله‌ای شد به نام تولید مازاد. یعنی کمیت محصولات به قدری بالا رفت که مقداری از تولیدات بلااستفاده ماندند. در این وضعیت، کشورهای صاحب صنعت می‌باید چه می‌کردند؟

مازاد تولید، می‌باید به نحوی مصرف می‌شد، اما بازارهای داخلی برای مصرف اشباع شده بود و در ضمن عرضه این حجم زیاد تولید درون بازار موجب کاسته شدن یا حتی بی‌ارزش شدن تولیدات از حیث اقتصادی می‌شد. چنین بود که کشورهای صنعتی در جستجوی بازارهای نو در کشورهای دیگر برآمدند. بهترین توجیه اقتصادی صنعت کشتی‌سازی و ناوبری در همینجاست. در واقع کشورهای صاحب صنعت از راه دریا و اقیانوس و با استفاده از صنعت کشتی‌سازی، موفق به گسترش بازارهای محصولات صنعتی خود و نجات آن از ورشکستگی شدند.

نکته: تشخیص نیاز و مساله ،اساسی‌ترین گام در جهت پیشرفت است. اگر ندانیم چه کاستی‌هایی داریم، نخواهیم دانست که نوک پیکان پیشرفت را به کدام سو هدایت کنیم و هر از گاهی سراسیمه به یک سو خواهیم دوید و در نهایت ممکن است چشم باز کنیم و خود را در همان خانه ابتدایی ببینیم

حال نتیجه چنین پدیده‌ای چه بود؟ وقتی به عنوان مثال محصولات نساجی کشورهای صنعتی با حجم و کمیت انبوه و بهایی اندک، وارد کشوری دیگر شد، چه اتفاقی افتاد؟ طبیعی‌ترین اتفاق این بود که کسانی که در کشور مقصد، چنین کالاهایی را به شیوه بومی و غیرصنعتی تولید می‌کردند، بیکار شوند. چراکه دیگر نیازی به محصولات و ماحصل کار آنها نبود و بهترین کار برای چنین افرادی این بود که نهایتا به عوامل فروش کالاهای وارداتی مبدل شوند. کار پیشین آنها به این خاطر که کاری غیرصنعتی و محصول فعالیت صرف خود آنها بود، به لحاظ مالی گران‌تر از محصولات صنعتی تمام می‌شد، بنابراین مشتریان خود را از دست داد و نتیجه این که این عوامل‌کار کشورهای غیرصنعتی به عوامل فروش کشورهای صنعتی مبدل شدند.

بنابراین می‌بینیم که اگر با نگاهی تبارشناسانه به مساله پیشرفت و صنعت بنگریم، خواهیم دید که این پدیده دارای دوسویه است، کشورهای صاحب صنعت و کشورهای مصرف‌کننده آن. صنعت همواره برای کشور صاحب صنعت، قدرت و ثروت را به ارمغان آورده، ولی برای کشوری که فاقد آن است، ولی در عین فقدان صنعت، نیازهای جامعه صنعتی را در خود به وجود آورده ـ یا حداقل می‌توان گفت که به کشورهای صنعتی اجازه داده که این کار را انجام دهند ـ موجب ضعف و انفعال شده است.

بنابراین ما با دوسویه پیشرفت مواجهیم، پیشرفت برای صاحبان و طراحان آن و پیشرفت برای ناظران و مصرف‌کنندگان صرف آن.

با این اوصاف، به نظر می‌آید آنچه امروزه تحت عنوان الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت مطرح شده و مباحث بسیاری را برانگیخته است، اساسا و اصالتا پدیده فرخنده‌ای است. چراکه سویه نیکو و مثبت پیشرفت همواره سمت عاملان و طراحان آن است، به شرطی که این عاملان نیازهای خود را ـ از هر جهت ـ تشخیص دهند. تشخیص نیاز ـ یا به عبارت بهتر تشخیص مساله ـ اولین و اساسی‌ترین گام در جهت پیشرفت است.

اگر ندانیم چه کمبودها و کاستی‌هایی داریم، نخواهیم دانست که نوک پیکان پیشرفت را به کدام سمت و سو هدایت کنیم و هر از گاهی با شتاب و سراسیمه به یک سو خواهیم دوید و در نهایت ممکن است چشم باز کنیم و خود را در همان خانه ابتدایی ببینیم. نیازهای ما بسته به محیط جغرافیایی، اقلیمی و فرهنگی‌مان، نیازهایی ویژه است و نیازهای ویژه بخشی از هویت مردمان هر سرزمینی است.

پس از تشخیص درد، درمان نیز خود را نمایان می‌کند. کافی است با رویکردی علمی و باور به نظام علّی ـ معلولی طبیعت و کشف قوانین آن، آنها را به کار گیریم. مسلما باورهای دینی ما تقیداتی را در مواجهه با طبیعت و سایر انسان‌ها و استخدام آنها در جهت نیل به مقاصدمان ایجاد می‌کنند، چراکه اخلاق دینی ما به گونه‌ای است که نه‌تنها برای همه ابناء بشر بلکه حتی برای سایر موجودات طبیعی نیز حقوقی قائل است، اما این تقیدات اتفاقا نه مانع راه ما بلکه یاری بخش ما برای تشخیص درست نیازهایمان است.

سلمان اوسطی