یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در باب نقد و نقادی


در باب نقد و نقادی

همانطور که جامعه تئاتری مان با علوم تئاتری نمایشی رو به رو هستند , پس به یقین برای تفسیر و تحلیل و بررسی یک اثر تئاتری می توان از چشم انداز علمی به تئاتر نگریست با این چشم انداز برای نقد هم نیاز به کدها و فاکتورهایی است که منتقد باید از آنها برای سنجش علمی اثر در نقدش لحاظ کند

اگر این اصل اساسی را بپذیریم که تئاتر از یک سیستم آموزشی و دانشگاهی و چه بسا از یک روند آکادمیک ( علمی ) پیروی می کند ، پس در حوزه نقد تئاتر می توان به صراحت اعلام داشت که ، منتقد با رویکردی علمی سروکار دارد و برای نقد این حوزه نیازمند است که جنبه های علمی این تخصص را مورد کارشناسی قرار دهد و عناصر موجود در آن را کاویده و بشناسد .از این زاویه می توان پذیرفت ، همانطور که جامعه تئاتری مان با علوم تئاتری (نمایشی ) رو به رو هستند ، پس به یقین برای تفسیر و تحلیل و بررسی یک اثر تئاتری می توان از چشم انداز علمی به تئاتر نگریست. با این چشم انداز برای نقد هم نیاز به کدها و فاکتورهایی است که منتقد باید از آنها برای سنجش علمی اثر در نقدش لحاظ کند .

به گمان نگارنده در ابتدا آنچه که ذهن مخاطب این پزوهشنامه را به خود معطوف می دارد ، همانا تعریفی مشخص از " نقد " است .

● در باب نقد و نقادی :

▪ در فرهنگ نامه فارسی به کوشش دکتر محمد معین ، نقد بدین شرح درج شده است :

" نقد : جدا کردن دینار و درهم سره از ناسره – تمیز دادن خوب از بد – آشکار کردن ، جدا کردن و باز شناختن محاسن و معایب سخن .

نقاد : آنکه درم و دینار سره را از ناسره جدا کند – آنکه خوب و بد را از یکدیگر تمیز دهد، " طبعی نقاد و ذهنی وقار و نظمی سریع و خاطری مطیع داشت "(معین . محمد . " فرهنگ فارسی". جلد چهارم . انتشارات سرایش . چاپ هشتم . ۱۳۷۱ . تهران . ص ۶- ۴۷۸۵)

▪ در فرهنگ نامه عربی به فارسی از کتاب " المعجم العربی الحدیث "به کوشش دکتر خلیل جر ، نقد بدین شرح درج شده است :

" النقد : هنر تمیز دادن سخن نیکو از سخن بد – در درهم ها و جز آنها نظر کردن تا خوب آنها را از بد جدا کردن ."( جر . خلیل . " فرهنگ عربی – فارسی . " المعجم العربی الحدیث " . برگردان : سید حمید طبیبیان . تهران . جلد دوم . انتشارات امیر کبیر . ۱۳۸۱ .. ص ۲۰۷۱ )

▪ " در فرهنگ نامه فرانسه "روبر" ( Robert) ، واژه کریتیک( Critique) ( به انگلیسی Critic)، هم به معنی نقد و انتقاد و هم به معنی ناقد و منتقد آمده است . " آزمون یک اصل ، یک عمل ، به منظور داوری ارزیابانه ، از دیدگاه فلسفی یا زیباشناسانه – داوری زیباشناسانه : هنر داوری کارها و تولیدهای روحی ، ادبی و هنری . – داوری یک اثر هنری ، یک اثر معنوی . – داوری هوشمندانه ، اخلاقی ، داوری اخلاق و خصیصه های یک اثر . – داوری اصالت یک متن از دیدگاه فلسفی – گرایش روح به برقراری داوری های جدی و ناخوشایند [ انتقاد کردن ] – داوری بدبینانه و ... – شخصی که به داوری تن در دهد و کارش این است – کسی انتقاد می کند و محکوم می سازد – کسی که ارزش ها ، کیفیت ها و اشتباهات و خطاهای یک اثر روحی [ ادبی و هنری ] را تعیین کند – کسیکه ارزش منطقی یک ادعا و اصالت یک متن اثر هنری ) را می آزماید [ یا مورد تایید قرار می دهد ] – شک اصولی و آزمون شخصی بر روی یک اثر روحی . – کسی که انتقاد می کند و نکات منفی را می آزماید." ( آیت اللهی . حبیب الله . "شیوه های مختلف نقد هنری. انتشارات سوره مهر (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ) . تهران . چاپ اول . ۱۳۸۴. . صص ۱۸- ۱۷)

▪ " نقد ، واژه ای که به وسیله قوم لاتین از یونانی ها به وام گرفته شده ، لاتین کریتکوس ( Criticus) ، از یونانی ( Kritos ) از مصدر (Krinein) به معنی داوری کردن . ( فعالیتی است که به داوری اثر می پردازد ، به ویژه ارزشگذاری منطقی و مستدل . " (همان منبع . ص ۱۶۷)

▪ در کتاب " مبانی و روش های نقد ادبی " به کوشش دکتر نصرالله امامی در باب نقد و انتقاد به شرح زیر آماده است :

" واژه نقد معانی متعددی دارد ، سره گزینی ( انتخاب نیکو و ناب از هر چیز ) ، ارزیابی و سنجیدن ، به محک زدن ، خوب و بد چیزی را نشان دادن ، بهین و بهترین را برگزیدن . واژه نقد ، گاه مترادف با انتقاد به کار می رود ولی در عرف و کاربرد متداول زبان ، تفاوت محسوسی میان نقد و انتقاد به چشم می خورد ؛ یعنی انتقاد را غالبا در مفهوم بیان کاستی های یک چیز و خرده گیری از کاری یا کسی می آورند ، در حالی که نقد را چنین مفهومی به کار نمی گیرند و آن را برای ارزیابی امور و آثار ذهنی ، فکری ، هنری و فرهنگی مورد استفاده قرار می دهند . گفتنی است که واژه انتقاد نیز گاه در مفهوم گسترده تر خود به کار می رود و در چنین حاتی مترادف با واژه نقد آورده می شود . هر دو واژه نقد و انتقاد معادل واژه انگلیسی ( Criticism) هستند . واژه مذکور نیز در زبان انگلیسی تقریبا وسعت معنا و مصداقی به اندازه واژه های نقد و انتقاد در زبان فارسی دارد . کسی را که به نقد یا انتقاد می پردازد ، ناقد یا منتقد می گویند و این دو واژه را غالبا مترادف یکدیگر بکار می برند . " (امامی . نصرالله . مبانی و روشهای نقد ادبی . انتشارات جامی . چاپ دوم . ۱۳۷۷. صص ۱۲- ۱۱)

▪ " در خصوص ریشه های معنایی دو کلمه نقد و معادل لاتین آن نکته ای جالب توجه وجود دارد : در شرایطی که واژه نقد به معنای " جداکردن سره از ناسره " است و مستقیما به نفس سنجش و ارزیابی اشاره می کند ، کلمه critique از نام چوبدستی هایی به عاریت گرفته شده است که در یونان باستان برای حفظ نظم و آرامش در جشنواره ها بکار می رفت : " یونانیان باستان در زمان رقابت ها داورهایی انتخاب می کردند که در مورد پیروزی داوطلب ها تصمیم می گرفتند و مسئول ساکت کردن تماشاگران بودند . آنها به چوبدستی هایی به نام mrtastigonome یا critoe مجهز بودند که critique از آن می آید " . دیگر اینکه بر خلاف زبان فرانسوی و انگلیسی ، خوشبختانه زبان فارسی بین این دو کلمه تفاوت قایل شده است . در زبان فرانسه نقد کردن می تواند در معنای عام به معنای برشمردن عیوب یا " ایراد " گرفتن باشد . همچنین می تواند به معنای ناخشنود بودن باشد : " فرهنگ لیتره بیان می کند که یک فرد منتقد " مردی است که همه چیز را از نقاط منفی آن می بیند " مثلا وقتی در زندگی روزمره به کسی می گویند " همه اش نقد می کنی " به این معنی است که " تو هرگز خشنود نیستی". اما علی رغم این برتری معنایی واژه در زبان فارسی امری که در حوزه اصطلاح شناسی هنری به ندرت رخ می دهد – متاسفانه یکی از اصلی ترین جنبه های آسیب نقد تئاتر در ایران آن است که برخی منتقدان به تفاوت بین نقد و انتقاد توجه نمی کنند و از نقد " چماقی " برای انتقاد صرف از هنرمند می سازند که عکس العمل منفی هنرمند را در پی می آورد و فضایی مسموم بین هنرمند و منتقد ایجاد می کند . در حالیکه لازمه یک نقد مصفانه توامان دیدن جنبه های مثبت و منفی اثر و در نظر گرفتن و بر شماردن محدودیت ها و امکانات هنرمند است . "( جلالی پور . بهرام . " نقد تئاتر به مثابه دستگاهی ارتباطی " . فصلنامه هنر . تهران . نشر مرکز مطالعات و تحقیقات هنری . پاییز ۱۳۸۵ . شماره ۶۹ . ص ۷۶ )

▪ در کتاب " فرهنگ اصطلاحات ادبی ،" به کوشش ام . اچ . ایبرمز ( M. H.Abrams) نقد بدین گونه تعریف شده است : " نقد ، اصطلاحی است کلی برای مطالعاتی که موضوع آنها تعریف ، طبقه بندی ، تحلیل ، تفسیر و ارزیابی می شود . " ( ایبرمز . ام . اچ . " فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی " . برگردان : سعید سبزیان . تهران . انتشارات رهنما . ۱۳۸۴ . ص ۶۶)

▪ " نقد یا ( critique ) ، ( critichk انگلیسی ) به معنای جدا کردن سره از ناسره ، خوب از بد ، خرد کردن یک کل و ... است و در ادبیات و هنر کاربرد فراوانی دارد . کسی را که به این معنی می پردازد ( و از آن پیشه و حرفه ای ساخته است ) منتقد می گویند . وظیفه نقد و منتقد ، آشکار کردن نواقص و معایب یک اثر ، ادبی یا هنری ، به منظور راهنمایی ادیب و یا هنرمند و نیز قابل فهم و درک بیشتر کردن اثر ، نزد همگان است . نقد همیشه یک سر مهربان و یک سر خشن و زهر آلود دارد . منتقد باید از بسیاری از دانشها که به نحوی به ادبیات و یا هنر مربوط می شوند آگاه باشد ، و از نظر و عقیده شخصی دوری کنند .( شیوه های مختلف نقد هنری . ص ۲۲۳)

▪ جدی ترین مشکلی که درابتدا در زمینه نقد و نقادی وجود دارد ، ناشی از تعریف یک جانبه ی نقد ( یعنی نقد به معنی انتقاد صرف ) است ؛ زیرا به دلیل عدم درک از مفهوم نقد ، بسیاری در جامعه به مساله بیان " انتقاد صرف " در این حوزه می پردازند . از نظرنگارنده بایستنی است که در ابتدا تعاریف مشخصی از نقد تجزیه گردد .

نقد یکی از روش های مهم به منظور ارزیابی مفاهیم ، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است . فوکویاما ( اندیشمند پست مدنیست ) درباره نقد می نویسد : " نقد ، روش بررسی در فرایند گیرندگی و دهندگی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقادانه و ماهیت اثر شکل می گیرد . " ( فوکویاما ." نقد در فرایند بررسی " . برگردان : الهام دادرس .تهران . انتشارات اندیشه . ۱۳۶۸ .. ص ۳۹)

" از منظری نقد به معنای " سخن سنجی " بکار رفته است . در زبان فارسی این اصطلاح از حرفه صراف ها گرفته شده ، چون " معیار یابی " معنای " عیار گیری " هم دارد . تشخیص سخن سره از ناسره از حرفه صراف ها آمده است . در زبان فارسی حتی تا بدان پایه پیش رفته اند که به شاعر " صیاد معانی " و به منتقد " صراف معانی " گفته اند . این کلمه از زمان های قدیم در فارسی و تازی در مورد شناخت محاسن و معایب به کار می رفته است . همیشه " محاسن " ارجح بر معایب بوده است . یکی دیگر از معانی نقد " عیب جویی " است . " عیب جویی " از لوازم " به گزینی " است و از ایام قدیم در اصل کلمه بوده است . اما باید به یاد داشت که نقد از منظری " دانش و از ساحتی فن " است . منتقد صاحب دانش و فن خصوصیاتی دارد . اگر کسی فاقد این صفات باشد نمی تواند نام منتقد را بر خود بگذارد . اولین و اساسی ترین و یکی از مهم ترین صفت های منتقد این است که " سجایای اخلاقی " داشته باشد و از حب و بغض بپرهیزد . کینه ، عناد ، حسادت ، حس حقارت ، دشمنی ، خود بزرگ بینی و ... از بلایای جان منتقد است . اگر از سطر سطر نوشته چرک و کثافت سر ریز کند و به جای هرس کردن ، شمشیر زنگی مست را به دست گیرد ، نقد مخرب است . ویرانگر است ، قرون وسطایی است . این نقد بیش از آنکه تاثیرش را بر هنرمند خلاق بگذارد ، شخصیت خود منتقد را ویران می کند . شخصیت منتقد در ساخت کلمه و زاویه دید او نهفته است که مخاطب فورا آن را کشف می کند . منتقد مانند مادر یا پدر یا فرزندی مهربان است .اساسا نقد می نویسد چون اثر را دوست دارد . منقدی که با اثر ارتباط برقرار نکرده ، حق ندارد آن اثر را نقد کند . او ممکن است تازیانه هم به دست گیرد ، اما تازیانه مادرانه ، با تازیانه زندگی مست تفاوت صوری و ماهوی دارد . برای نمونه بر صحنه ای از فیلم " راه " را اشاره می کنم . پدر وقتی از زندان می آید و می فهمد که همسرش خطا کرده ، تصمیم می گیرد او را به جایی دیگر ببرد و آنگاه مجازاتش کند . این مرد کرد که سرشار از غیرت و تعصب است ، مهربانی را از یاد نبرده است . پدر ، همسر و فرزند به راه می افتند . زن بیمار است ، برف و کولاک و سرما بیداد می کند و اگر زن به خواب برود ، دیگر هرگز بیدار نخواهد شد . پدر از فرزندش می خواهد مادر را با کمربند بزند ، بزند تا نخوابد ؛ نخوابد تا نمیرد . فرزند مهربان مادر را می زند . درد در رگ های می پیچد . اما مادر می فهمد که این تازیانه مهر است که برای حیات او فرود می آید و فرزند می گرید چون دوست ندارد که مادر بمیرد . مخاطب همگام با این اتمسفر نفس می کشد . آن را می فهمد . هرگز تازیانه پسر را به بیرحمی تعبیر نمی کند . آن را انتقام جویی کودکانه یا عناد جاهلانه نمی بیند . نقدی که چنین تازیانه بزند ، نقد موثر است . اولین تاثیرش بر صاحب اثر است . او می فهمد که برای تداوم حیات و رشد و بالندگی این تازیانه ها فرود می آیند . نقد موثر در صورت و ماهیت ، ساختی مهربان و همگام دارد . این زاویه دید موثرهم کمک کننده به مخاطب است هم یاریگر هنرمند است و هم شخصیت هنرمند را عیان می کند. اما نقد مخرب ، ویرانگر است ، وحشی است، هتاک و وقیح است . صورتش کریه و ماهیتش سیاه است . اساسا به محاسن عنایتی ندارد یا در حد فرمالیته به آن می نگرد . در پی " بهین چیزی برگزیدن " نیست ، فقط " عیب جو" است . معایب را قد و اندازه " آنچه من می گویم " ، " من حکم می دهم " ، " باید چنین باشد " ارائه می کند . ای بسا که محاسن را معایب جلوه دهد .

ما می دانیم که " شخصیت " خود منتقد در نوع نقدی که می نویسد بسیار موثر است و مخاطب در برخورد اول به آن توجه می کند . منتقد شکست خورده ، جامانده که نسبت به همه عناد دارد به گفته " ج . پولاک " ( منتقد بزرگ آمریکایی) ؛ " منتقد ، کسی است که از هر دو پا فلج است و سعی می کند به دیگران دویدن یاد بدهد " .

نقد مجموعه ای از" معیار" هاست ، معیارها و محک ها در طول تاریخ ، تغییر و تحول پیدا می کنند . هر هنرمندی معیار خاص خودش را دارد . منتقد ابتدا باید آن معیار را کشف کند ، اگر صراف معانی باشد و اگر به " دانش " و " فن " مسلح باشد ، بی تردید بسیار به نقد موثر نزدیک شده است . هیچ هنرمند عاقل و شایسته ای نیست که از یاری دیگرا خود را بی نیاز بداند . اما وقتی نقد از دایره انصاف خارج می شود ، پا به وادی " نقد مخرب " می گذارد . منتقد مخرب ، بیماری است که باید درمان شود . فقط ممکن است لحظه ای هنرمند را بیازارد . همین و بس . فورا فراموش می شود . ما نمی توانیم منکر شویم که بسیاری از هنرمندان ، شیوه ها ، مکتب ها و ... را اولین بار منتقدان کشف کردند و به مخاطبان معرفی کردند . نقد موثر ، نه نقد ستایشگر است ، نه سنگسار کننده . بلکه توصیف و تحلیل منطقی است از اثر هنری بر مبنای " ضابطه " !

منتقد موثر در حقیقت و اصالتا یک زیبایی شناس اصیل هنر است . اگر به ریشه معانی نقد توجهی داشته باشیم ما از منتقد صفاتی را طلب می کنیم که سرلوحه آنها " انصاف و عدالت " است . سپس می خواهیم که او " اشراف به موضوع " داشته باشد و حتما " بی طرفی " را رعایت کند . منتقد تئاتری که اشراف به موضوع دارد ، حتما با تمام عناصر تشکیل دهنده درام آشناست . تاریخ هنر تئاتر جهان را می شناسد . به تئاتر کشورش تسلط دارد . با دنیا در ارتباط است و رخدادهای جدید تئاتری را می شناسد . پر مطالعه است . با دیگر هنرها آشناست . مکتب شناس است . سبک را می فهمد ، آرمانگراست وحتما آیین نگارش می داند . چنین منتقدی حتما خوب می فهمد که که هر اثری را نمی توان با " قواعد ارسطویی " سنجید و مثلا " تراژدی مدرن " با " تراژدی کلاسیک " فرق دارد ، چون معیارها و محک ها تغییر و تحول پیدا کرده اند . پس او ناچار است که معیارهای صحیح و مورد وفاق را بشناسد . نقد موثر پا از دایره " انصاف و عدالت " و " بی طرفی " بیرون نمی گذارد . او اگر در حیطه نقد " ما قال " سخن می گوید ، هرگز به نقد " من قال " نمی پردازد . این نکته هم بدیهی است که شخصیت هر هنرمندی هم در اثرش نهفته است . اما محال است احدی بتواند به " مقصود " هنرمند پی ببرد . منتقد فقط می تواند با معیارهایی که دارد به ساحتی از " معنا" ی اثر برسد . نقد اگر از دایره انصاف پا فراتر بگذارد ، به حیطه تخریب وارد شده است . تردیدی نباید داشت که هرگز هنرمند به آن توجه نمی کند و تاثیری در خلق بعدی او ندارد . اما " نقد موثر " مانند تازیانه دردآوری است که حتی دردش در رگ ها می پیچد اما حیات و طراوت و زندگی می بخشد . ممکن است در لحظه ای هنرمند را ناراحت کند اما فورا به آن خو می گیرد و به اصلاح خود می پردازد . حال ما به نقدهایی که می نویسیم عنایت کنیم که کدام جایگاهیم ؟ چقدر منتقدیم ؟ مخاطبان و هنرمندان تا چه پایه نقد ما را جدی می گیرند ؟ چه تاثیری یر روند روبه رشد تئاتر داریم ؟ ما کجای نقد جهان ایستاده ایم ؟ ! " ( قادری . نصرالله . [ مقاله ] " نقد مخرب ، نقد موثر " . ماهنامه هنرهای نمایشی . تهران . نشر حوزه هنری . شماره ۴ و ۳ .ص ۳۵ )

سعید گودرزی



همچنین مشاهده کنید