پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فوت و یا حذف یکی از اعضای خانواده


فوت و یا حذف یکی از اعضای خانواده

بگذارید موضوع را از اینجا آغاز کنم که ما در جامعه شناسی مسائل را در سه سطح بررسی می کنیم سطح اول, سطح کلان است در سطح کلان ما باید در مطالعه متوجه ساختارهای خانواده باشیم

بگذارید موضوع را از اینجا آغاز کنم که ما در جامعه شناسی مسائل را در سه سطح بررسی می کنیم. سطح اول، سطح کلان است. در سطح کلان ما باید در مطالعه متوجه ساختارهای خانواده باشیم. اصولا در مطالعات کلان اجتماعی به ساختارها توجه می شود. در خانواده، این ساختارها در جایگاه افراد در خانواده مورد مطالعه قرار می گیرد. وقتی ما جایگاه فردی را در خانواده مورد مطالعه قرار می دهیم، در مرحله ی بعد باید به وظایف فرد در خانواده و حقوق او در قبال دیگر افراد، توجه کرد. پس مطالعات سطح کلان شامل مطالعه ی وظایف و حقوق افراد خانواده بر اساس جایگاه آن ها در خانواده است.

در سطح دوم، که سطح خرد نامیده می شود، ما به مطالعه ی رفتار افراد خواهیم پرداخت. این روابط بسیار پیچیده هستند و گسترده. کنش و واکنش و روابط عاطفی افراد خانواده در موقعیت های مختلف در سطح دوم، مورد مطالعه قرار می گیرد.

در سطح سوم، که سطح میانه هم نامیده می شود(این سطح از مطالعات به نسبت سطوح دیگر چندان قدیمی نیست ولی تحقیقات در این زمینه چندان هم جدید نیست... منظورم این است که مثلا از دهه ی هفتاد آغاز شده است) جامعه شناسان دو سطح خرد و کلان را به هم پیوند می دهند.

خوب حالا موضوع اصلی. فردی در خانواده ای مرده است. چه اتفاقی می افتد؟

در سطح اول، یعنی سطح کلان، اگر فردی بمیرد با توجه به جایگاه فرد در خانواده، سطح تغییرات در خانواده ممکن است متفاوت باشد. مثلا اینکه اگر (خدای ناکرده!) مادر و یا پدر فوت کنند، خیلی متفاوت است تا زمانی که (باز هم خدای ناکرده!) یکی از فرزندان فوت کنند. (البته همین جا باید بگویم که منظور از حذف شدن همان طور که در بالا گفتم، فقط فوت کردن و از دنیا رفتن یکی از اعضای خانواده نیست، بلکه ممکن است مواردی مانند ازدواج و یا مهاجرت هم اتفاق بیفتد.) اگر پدر و یا مادر به دلایلی از خانواده جدا شوند و یا فرزندان، در هر صورت اتفاقی که می افتد آن است که وظایف آن فرد در خانواده به عهده ی دیگر اعضای خانواده می افتد.

در اینجا دقت داشته باشید که وظایف پدر و یا مادر خیلی بیشتر و وسیع تر از فرزندان می باشد. به همین دلیل زمانی که یکی از والدین می میرد و وظایف او به عهده ی دیگر اعضای خانواده می افتد، موجب تغییرات شدیدی در خانواده خواهد شد. اگر مادر وظیفه داشت تا آشپزی کند، خرید کند، لباس بشوید، خانه را مرتب کند و ... حالا دیگر نیست و این وظیفه به عهده ی فرزندان می افتد.

اگر پدر وظیفه داشت تا کار کند تا مخارج اعضای خانواده را تامین کند، پس از فوت، این وظیفه باید به وسیله ی سایر اعضای خانواده انجام شود. فرزندان اما از این نظر (دقت کنید در سطح کلان هستیم و وظایف و مسئولیت ها بررسی می شوند!) بسیار کم اثر تر هستند. در این وضعیت اگر فرزندان فوت کنند، در وظایف افراد خانواده کمترین تغییر ایجاد می شود.

در سطح دوم اما تغییرات بسیار عمیق تر است. اگر پدر یا مادر حذف شوند، (ممکن است صدمات جبران ناپذیری از نظر روحی به افراد خانواده وارد شود. البته این آیتم خیلی به این متغیر وابسته است که فرزندان در چه سنی می باشند. و یا همسران! در وضعیت روحی بدی قرار خواهند گرفت! فوت یکی از افراد خانواده بیش از مهاجرت و یا ازدواج، ممکن است موجب صدمات روحی شود....( چون در ازدواج و یا مهاجرت، فرد فقط حذف می شه ولی امکان تماس با او وجود دارد، اما فردی که دیگر امید بازگشتی به او نیست و فقط باید منتظر شد تا در خواب با او ارتباط برقرار کرد.... ضربه ی روحی بسیار بزرگی است! همین طور فوت فرزندان هم ضربه ی جبران ناپذیری برای والدین است.

در این وضعیت، افراد خانواده ممکن است :

۱. تعادل روحی خود را به راحتی از دست بدهند.

۲. با هر مسئله ای به شدت عصبانی و پرخاشگر شوند!

۳. ممکن است همزمان به این قضیه فکر کنند که اگر اقدامات بهتری انجام داده بودند ( به بیمارستان بهتری رفته بودند و یا زودتر متوجه بیماری فرد متوفی شده بودند) آن شخص زنده می ماند. (این نشئت گرفته از احساس گناه است که تا مدت ها با فرد خواهد بود!)

۴. بعد ازفوت فرد متوفی، منتظر هستند تا او زنده شود

۵. پرسیدن جمله ی "آخه چرا؟ "

۶. بی حوصلگی!

۷. احساس خلاء عاطفی شدید(چه در مورد والدین و چه فرزندان! هیچ فرقی نمی کند!)

۸. ممکن است بر سر تقسیم وظایف درگیری هایی میان اعضای خانواده ایجاد شود. اجازه بدهید این در سطح سوم مورد بررسی قرار بگیرد.

حالا در سطح سوم هستیم و باید سطح کلان و خرد را در اینجا به هم پیوند بدهیم. پدر یا مادر مرده اند! در اینجا باید وظایفشان به دیگر اعضای خانواده محول شود. ولی این ماجرا به همین سادگی انجام نخواهد شد زیرا ...

حالا اعضای خانواده هنوز از نظر روحی در وضعیت تعادل قرار نگرفته اند. آن ها حتی این توانایی را ندارند که وظایف خودشان در خانه را انجام دهند ولی... همان طور که گفتم حالا نه تنها باید وظایفشان را انجام دهند بلکه باید وظایف فرد متوفی را هم انجام دهند!

در این وضعیت همه دچار مشکل می شوند. انجام دادن یک سری وظایف اضافه بر سازمان، خیلی فشار وارد می کند. افراد با هم درگیر می شوند و سطح مجادله در خانه بالا می رود! اگر یکی از والدین تا قبل از فوت، وظیفه ی آرام کردن و سر و سامان دادن روابط دیگر اعضا را به عهده داشته، حالا دیگه نیست! پس افراد بدون هیچ واسطه ای رو در روی هم قرار می گیرند و اینطوری بشکه ی باروت خانواده با یک جرقه ی کوچک به آتش کشیده می شود!

در ادامه اما در هر حال باید وظایف انجام شوند. ممکن است فرد مجبور بشود بخشی از وظایف خود را به حال خود رها کند تا بتواند وظایف محوله را انجام بدهد. پس اگر اعضای خانواده بخواهد در هر دو مورد موفق باشند باید تلاش و اراده خود را چند برابر از قبل کنند و ضمن تحمل فشار عاطفی، وظایف محوله را به انجام برسانند.

ثمینه کاشانی