چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
غزل و اسرار ماندگاری آن
غزل، عمری دراز دارد. دیگر قالبهای سنگین و رنگین شعر فارسی، همانند جانداران اعصار کهن به تدریج منقرض شدند، ولی غزل باقی ماند، با محیط سازگار شد و همچنان زندگی میکند.
به راستی در غزل چه چیزی است که آن را چنین پا بر جای نگه میدارد و با هر آب و هوایی سازگارش میسازد؟ تجربه نشان داده است که پدیدههای وسیع و ماندگار، هیچگاه اتفاقی نیستند. همانگونه که بقای یک جانور یا یک سلسلة حکومتی یا یک تمدن بشری عوامل و دلایلی دارد، برای پایداری غزل نیز میتوان دلایلی سراغ گرفت. به واقع دو ویژگی مهم در غزل هست که تا کنون زنده و کارآمد نگاهش داشته است، تعادل و انعطافپذیری. و ما در این نوشته، با این فرض که این خاصیتها از رموز اصلی ماندگاری غزل هستند، میکوشیم آنها را در جوانب گوناگون این قالب، نشان دهیم، البته با این یادآوری که استنباطها و حکمهای ما در این مطلب، کاملاً نسبی است و استثناپذیر.
۱) طول شعر
شعرهای خوب، غالباً حاصل یک حس و حال واحدند، یعنی لحظاتی که شاعر به قول اخوان ثالث، در پرتو شعوری نبوتگونه قرار میگیرد. بنابراین، انتظار میرود طول یک شعر، در آن اندازهای باشد که هم گفتنیهای شاعر در یک حالت عاطفی خاص را در خود بپذیرد و هم او را برای حفظ قالب، وادار به خارج شدن از این حالت نکند.
از سویی دیگر، به تجربه دیده شده است که بسیاری از این حس و حالها، نه آن قدر خفیف و کوتاه هستند که در یکی دو بیت قابل بیان باشند و نه آن قدر شدید و بلند که سرایش شعری بسیار طولانی را ایجاب کنند. غالب این حالات شاعرانه، متناسب با یک شعر پنج، شش بیتی تا بیست، بیستو پنج بیتی هستند و این، همان حد ابیات غزل است. قالبهای بلندتر یا کوتاهتر، از این نظر محدودیتی بارز دارند. در رباعی و دوبیتی کمتر مجال حسگرفتنـ به تعبیر اهالی هنرهای نمایشی ـ پیدا میشود و در قصیده و ترجیعبند، این حس کمکم از دست میرود، مگر به ندرت و در آن جاهایی که یا حالت عاطفی بسیار شدید است و یا گستردگی موضوع بسیار; همچون ترکیببندهایی که برای واقعة کربلا سروده میشده است.
با این وصف، میتوان پنداشت که غزل با توجه به طول متعادل خویش، برای بیشتر معانی و احساساتی که انسانها را به شعر سرودن وا میدارند، مناسب است و کارآمد.
این بود تعادل طولی غزل، اما باید دید انعطافپذیری این قالب از این نظر چگونه است. به واقع باید دید که در مقایسه با قالبهای دیگر، دست شاعر در کوتاه یا بلند ساختن شعر، چقدر باز است. بعضی از قالبهای شعر، تعداد ابیاتی ثابت دارند و بعضی نیز از این نظر، انعطافپذیرند. متصلبترین قالبها، رباعی و دوبیتیاند، چون حتی نمیتوان یک مصراع بیشتر یا کمتر از حد معهود در آنها سرود. پس از آن، نوبت به ترکیببند و ترجیعبند میرسد که غالباً باید بیش از بیست بیت داشته باشند (با فرض این که حداقل از سه بند شش بیتی ساخته شده باشند.) و قصیده نیز البته وضع بهتری ندارد، چون هرچند تعداد ابیاتش محدودیت نظری ندارد، بیش از پنجاه یا شصت بیت مجال سرودن در آن رخ نمیدهد، مگر به ندرت.
ولی تعداد ابیات معمول غزل، از پنج تا پانزده است، یعنی این قالب، تا سه برابر قابلیت انعطاف دارد و اگر شاعر بخواهد، تا حوالی بیست و پنج بیت یا پنج برابر نیز میتواند کشیده شود. (یکی از بهترین غزلهای مولانا یعنی «بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست» غزلی است بیست و سه بیتی.)
از سویی دیگر، شاعر میتواند با سرودن حدود ده تا بیست بیت، غزلی کوتاه را به غزلی بلند تبدیل کند و این مقدار انعطافپذیری در عین سهولت، در همه قالبها نیست. مثلاً اگر کسی بخواهد یک قصیدة کوتاه (از نوع قصاید کوتاه خاقانی) را به قصیدهای بلند (از نوع قصیدة دویستبیتی «الصبوح الصبوح کآمد کار» این شاعر) بدل سازد، باید بیش از صد و هشتاد بیت به آن بیفزاید و این البته کاری است بسیار دشوار و نفسگیر.
چنین است که طول غزل، به راحتی قابل تغییر است و شاعر میتواند به تناسب سخن خویش، حد معینی را اختیار کند. قافیه و ردیف هم این اجازه را میدهند. از این نظر، در میان همه قالبها، فقط قطعه، مثنوی و چهارپاره با غزل رقابت میکنند و بس.
۲) وزن شعر
از لحاظ انتخاب وزن، مسلماً قالبی انعطافپذیری و کارآیی بیشتری دارد، که بتوان وزنهای مختلف را در آن آزمود، چون ممکن است یک معنی، با وزنی خاص به سراغ شاعر بیاید، یا وزنی خاص را ایجاب کند.
باز هم رباعی و دوبیتی از این نظر بسیار محدود هستند، چون هر یک فقط یک وزن مطبوع و مقبول دارند. مثنوی نیز محدودیت دارد، چون در همه وزنها دلپذیر نمیافتد. قصیده البته محدودیت نظری ندارد، ولی در عمل، کسی با وزنهایی بسیار بلند نظیر «متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن» قصیده نسروده است. به طور کلی، به نظر میرسد رابطهای غیرمستقیم میان طول و وزن شعر وجود دارد، یعنی یک شعر بسیار طولانی در وزنی بسیار بلند مطبوع نمیافتد و شاید به همین لحاظ نیز کمتر سروده شدهاست. بی سبب نبوده است که در روزگار مثنویهای بسیار طولانی، وزنهای بلند در این قالب آزموده نشد و وقتی وزن بلند در مثنوی به کار رفت، طول شعر بسیار کوتاه شد.
پس ملاحظه میشود که بعضی وزنها برای بعضی قالبها تجویز نمیشوند، چه به ضروریتهای قانونی و چه به دلایل ذوقی. ولی در شعر فارسی، وزنی را نمیتوان یافت که برای غزل، تجویز نشده باشد، مگر وزن رباعی که البته در این قالب آزموده شده است، ولی ناموفق. پس غزل از این نظر، یک انعطافپذیری بسیار بالا دارد. ما در کوتاهترین وزنهای رایج، همچون «فاعلاتن مفاعلن فعلن» و «مفعول مفاعلن مفاعیل» هم غزل داریم و در بلندترین وزنها نیز، که هر مصراعشان دو برابر وزنهای فوق است و امروز بسیار سروده میشود.
۳) موسیقی کناری
قافیه و ردیف، از سویی عیار موسیقی شعر را بالا میبرند و از سویی دیگر، آزادی عمل شاعر را محدود میسازند. مسلماً در میان قالبهای گوناگون، قالبی بهترین بهره را از این نوع موسیقی میبرد که نه موسیقی کناری آن بسیار کم باشد که به چشم نیاید و نه آن قدر زیاد که دست و پای شاعر را ببندد.
از میان قالبها، چهارپاره، کمترین عیار موسیقی کناری را دارد، چون از هر چهار مصراعش، دو مصراع مقید به قافیه هستند و تازه این قید هم در هر بند، عوض میشود. موسیقی کناری در مثنوی دو برابر چهارپاره است، چون در هر بیت، دو مصراع همقافیه داریم; ولی چون قافیه پیاپی عوض میشود، از جانبی دیگر عیارش پایین میآید.
در قالبهایی مثل رباعی و دوبیتی، عیار قافیه بالاست و به همان نسبت، تقید هم بیشتر میشود، چون سه چهارم کل مصراعهای یک شعر، مقید هستند. اینجا فقط یک مصراع آزاد داریم و بس. در مسمط، این تنگنا به حداکثر میرسد، یعنی همة مصراعها مقید به قافیه هستند و علاوه بر آن، مصراعهای آخر بندها با هم قافیه میشوند. اینجا دیگر مجال نفسکشیدن نمیماند، چون در کل شعر، حتی یک مصراع هم نیست که بتوان از قافیهاش فارغ بود.
اما غزل از این نظر در تعادلی نسبی است. حدود نصف مصراعهای آن آزاد هستند و نصف دیگر نیز آنقدر متعدد نیستند که نتوان برایشان قافیه فراهم کرد. این است که هم بهرهمندی از موسیقی به حد کافی میرسد و هم آزادی عمل شاعر، تا حد زیادی تأمین میشود. در قصیده، تعداد زیاد قافیهها شاعر را به تنگنا میافکند و در مثنوی، عوض شدن پیاپی قافیه، نمیگذارد تا از یک هماهنگی طولی در شعر، لذت ببریم.
اینجا میتوان بین قطعه و غزل نیز مقایسهای کرد و دریافت که چرا قطعه با این همه تشابه صوری با غزل، در عمل جایگاه درخوری نیافت. قطعه تنها قالبی است که بیت اولش بدون قافیه است، آن هم بیتی که باید سنگ بنای التذاذ از شعر را بگذارد. در مقابل، غزل این امتیاز بسیار مهم مقفی بودن بیت اول را دارد. پس در همان ابتدا، خواننده نه تنها یک بهرة کامل از موسیقی کناری میبرد، که برای التذاذ از بیتهای بعد هم آماده میشود. به همین لحاظ، تبدیل قطعه به غزل با افزایش فقط یک قافیه، معاملهای است سودمند و بسیار طبیعی است که شاعر این معامله را بکند و تا حد امکان، به جای قطعه غزل بسراید.
غزل، از یک نظر دیگر هم برتری دارد و آن، تنوع در قافیهها و انتخاب ردیف است، که میدانیم در زیبایی شعر، تا چه مایه اثر دارد. انتخاب قافیههایی دشوار و کمیاب، هم به شعر تازگی و طراوت میبخشد و هم میتواند مضامین تازهای با خود بیاورد و این، یکی از رموز جذابیت غزلهای شاعرانی چون زکریا اخلاقی است که از این امکان غزل، خوب کار کشیدهاند. به راستی که میتواند مدعی شود که این شاعر، با قافیههایی از نوع «پیمانه» و «میخانه» و «پروانه» میتوانست همان قدر موفق باشد که در غزلی با قافیههای «سکوت»، «ملکوت» و «قنوت» بوده است؟
ولی این کار در قصیده همواره مقدور نیست. چگونه میتوان با قافیههایی از نوع «رنج»، «نارنج» و «بغرنج» قصیده سرود؟ مثنوی و چهارپاره از این نظر نسبت به غزل آزادی بیشتری دارند، ولی عوض شدن قافیه در هر بیت، این برتری را تخفیف میدهد.
غزل از نظر انتخاب ردیف هم چنین موقعیت ممتازی دارد. در بعضی قالبها مثل قصیده، بسیار دشوار است که ردیفی طولانی یا ابتکاری انتخاب شود. بعضی قالبها نیز آنقدر به ردیف وابستهاند که بیتهای بدون ردیف در آنها، بسیار کمعیار به نظر میآید، مثل چهارپاره یا مثنوی. از سوی دیگر طولانیگرفتن ردیف در همه قالبها مقدور نیست، چون در رباعی و دوبیتی، ردیف طولانی، عملاً سه مصراع شعر را پر میکند و دیگر جایی برای کار شاعر نمیماند. ردیف طولانی در مسمط، از این هم دست و پاگیرتر است. مثل این است که یک رانندة تاکسی در حالی که خانوادة پنجنفریاش را سوار کرده است، در پی مسافرکشی باشد. ولی در غزل، ردیف بلند چندان مشکلآفرین نیست، چون با پرشدن مصراعهای دوم، مصراعهای اول خالیاند و میتوانند سخن شاعر را در خود جای دهند. اینجا شعر، مثل مینیبوسی میشود که در یک طرفش خانوادة راننده نشسته باشند و در طرف دیگر، مسافران. (حالا میتوان تشبیه را کاملتر کرد و گفت قصیده مثل اتوبوسی با همین اوصاف است. حالا کدام راننده باشد که خانوادهای چنین بزرگ داشته باشد که یک طرف را پر کنند؟!)
۴) ساختار شعر
هرچند انسجام ساختاری شعر، کاملاً وابسته به قالب نیست و به عواملی دیگر هم وابسته است، قالب در این میان سهمی عمده دارد. شعرهای کوتاه، غالباً ساختار صوری و محتوایی منسجمی را طلب میکنند. نمیتوان در یک رباعی، در هر مصراع سخنی دیگر گفت. در مقابل، شعرهای بسیار بلند، ساختاری متنوع و گاه پراکنده را میطلبند. سخت است که در یک مثنوی صد بیتی، یک سخن را تکرار کنیم، یا شرح و بسط دهیم. پس قالبهای بسیار کوتاه و بسیار بلند، از این نظر نوعی اجبار و الزام با خود دارند; انسجام در شعرهای کوتاه و پراکندگی در شعرهای بلند.
غزل، از این محدودیتها آزاد است. هم میتوان آن را به بخشهای کوچکتر یکبیتی و دوبیتی تقسیم کرد و در هر بخش سخنی تازه به میان آورد (همانند غزلهای مکتب هندی); هم میتوان یک سخن را در طول شعر امتداد بخشید (همانند غزلهای امروز) و هم میتوان با حفظ انسجام محتوایی، بیتها را از نظر صوری مستقل ساخت (همانند غزلهای مکتب عراقی). و به همین لحاظ، ما هم غزلهای گسستة خوبی سراغ داریم و هم غزلهای پیوستة درخشانی. این امکان در دیگر قالبها کمتر است. البته مثنوی از نظر استقلال ابیات با غزل رقابت میکند، ولی تعویض پیاپی قافیه در آن، ساختار صوری را از انسجام میاندازد.
غزل، میتواند محور عمودی قوی یا ضعیفی داشته باشد یا اصلاً نداشته باشد. حفظ محور عمودی در قصیده دشوار است و دشوارتر از آن، ابتکار در محور عمودی است. بیسببی نیست که بسیاری از قصاید مدحیة ما دارای یک ساختار واحد و یکنواخت «تشبیب، گریز و دعائیه» هستند. ولی غزل فارسی، این یکنواختی هولناک را نداشته است و به همین لحاظ، ساختارهای گوناگون در آن تجربه شدهاست، از ساختار گسستة غزلهای مکتب هندی بگیرید تا ساختار روایی بعضی از غزلهای امروز.
۵) قابلیتهای محتوایی
در میان مضامین و موضوعات مختلف شعری، هیچ موضوعی را نمیتوان یافت که برای غزل تجویز نشده باشد. عشق، عرفان، پند و موعظه، سیاست، مسایل اجتماعی، مرثیه، مدح، حکمت، مفاخره، همه در غزل ما دیده شدهاند و ما نمونههای برجستهای برای آنها داریم. البته بعضیها دوست میدارند که غزل را در عشق محدود ببینید و منحصر کنند، ولی کارنامه غزل فارسی، چنین محدودیتی را بر نمیتابد. غزلسرایان بزرگ ما، در همة این عوالم غزل دارند و اگر هم گاه در عالمی خاص محدود ماندهاند، این برایشان نه یک امتیاز، که یک نقطة ضعف بوده است، مثل محدود ماندن نسبی سعدی در عاشقانهسرایی که عملاً میدان را برای برتری حافظ باز کرده است. در شعر معاصر نیز حکایت همین است و شاعران، همه حرفها را در غزل گفتهاند.
حالا ممکن است بگویید «ما غزلهای غیرعاشقانه را غزل نمیدانیم»، ولی شما در آن صورت، باید برای این شعرهایی با این ساختار صوری ولی غیر عاشقانه، نامی دیگر برگزینید. به هر حال اصل قضیه فرقی نمیکند، یعنی این که این قالبـ نامش را هرچه بگذاریدـ کمتر از دیگر قالبها محدودیت محتوایی داشته است و میتواند محور بحث ما باشد.
۶) امکانات کاربردی
آنچه تا کنون گفتیم، امتیازها و امکانات غزل بود در مقام سرایش شعر. حال باید دید که در مقام کاربرد، موقعیت این قالب چگونه است. باز هم اگر شکلهای گوناگون کاربرد یک شعر را بررسی کنیم، خواهیم دریافت که غزل در مجموع از دیگر قالبها امکانات بهتری دارد.
الف) غزل، بهتر از بسیاری قالبهای دیگر، در حافظه میماند. از این نظر، فقط دوبیتی و رباعی بر غزل ارجحیت دارند و بس. قصیده و ترجیعبند و مسمط غالباً طولانی اند; مثنوی و چهارپاره پراکندگی موسیقیایی دارند و قالبهای نوین هم که در این عرصه دچار مشکل جدی هستند. در حفظ کردن یک پاره از شعر هم غزل قابلیت خوبی دارد. مثلاً اگر بخواهیم یک پاره از یک مسمط را حفظ کنیم، باید حداقل یک بند یعنی پنج یا شش مصراع را به حافظه بسپریم، ولی در مورد غزل دو مصراع یا حتی یک مصراع هم کافی است.
ب) غزل قابلیت ارائة تریبونی مناسبی دارد. نه چنان کوتاه است که بدون ایجاد تمرکز در مخاطبان به پایان برسد و نه چنان طولانی است که ملالانگیز شود. میتوان یک غزل خواند و یک حس واحد آفرید. یک رباعیسرا، در پشت تریبون ناچار است بیش از یک رباعی بخواند و لاجرم چند حس متفاوت به مخاطبان خواهد بخشید. پس بیجهت نیست که گاه، نوپردازان یا قصیدهسرایان هم، در محافل و مجالس، به غزلهایشان روی میآورند.
ج) برای چاپ یک شعر در یک نشریه نیز غزل قالب مناسبی است، هم از نظر گنجایش و آرایش صفحه و هم از نظر مقبولیت برای خوانندگان. این سخن را اهل مطبوعات، به خوبی درک میکنند.
د. از دیرباز، غزل برای هماهنگی با موسیقی مناسبترین قالب بوده است و امروز نیز در موسیقی سنتی چنین است. این حقیقت دیگر جای شک و شبهه ندارد.
● سخن آخر
ملاحظه میکنید که ماندگاری غزل، آنقدرها هم بیدلیل و موجب نبوده است. ساختار این قالب از نظر موسیقیایی و تعداد ابیات، به گونهای است که برای بیان بسیاری از حالات شاعرانه، بهترین مناسبت را دارد. البته بسیار اتفاق میافتد که شاعر، برای بیان یک حالت خاص، قالبی دیگری را ترجیح دهد و منکر نمیشویم که از بعضی جهات، قالبهای دیگر، برتریهایی نیز بر غزل دارند.
با آنچه گفته آمد، میتوان قضیه را از سویی دیگر نیز مطرح کرد، یعنی اگر قرار است که رمز ماندگاری غزل، انعطافپذیری و تعادل آن باشد، برای حفظ این قالب نیز رعایت این دو اصل ضروری مینماید، یعنی باید از افراط و تفریط و جزماندیشی دوری گزید. در داوریهایی که دربارة غزل میشود، گاه سخنهایی از این دست بسیار میشنویم که «بیتهای غزل باید مستقل از هم باشند»، یا بر عکس «غزل باید دارای ساختار پیوسته باشد» یا «غزل باید ردیف داشته باشد» یا «غزل فقط میتواند عاشقانه باشد». واقعیت این است که کارنامة غزل فارسی، این جزماندیشیها را برنمیتابد و همواره خلافشان را ثابت میکند. البته غزل با ردیف زیباتر میشود، ولی یکی از بهترین غزلهای حافظ ـ به باور بسیاری از حافظشناسان ـ بدون ردیف است، یعنی «زان یار دلنوازم شکری است با شکایت» و یکی از بهترین غزلهای بیدل نیز چنین است یعنی «همهکس کشیده محمل به جناب کبریایت». از سوی دیگر، غزل «در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع/ شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع» از بدترین غزلهای حافظ است و «ای که دنیا و جلالش دیدهای خمیازه است/ همچو مستی گر مآلش دیدهای خمیازه است» از بدترین غزلهای بیدل.
تجربه نشان دادهاست که فقط شاعرانی موفق بودهاند که آزادی عمل ناشی از انعطافپذیری غزل را حفظ کرده و از آن بهره جستهاند، نه این که خویش را در حصار این «باید» و «نباید»های نظری حبس کرده باشند.
محمّدکاظم کاظمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست