جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آلمان و یك حقیقت انتخاباتی


آلمان و یك حقیقت انتخاباتی

در گیر و دار هیاهوی پس از انتخابات در آلمان, یك حقیقت مهم كمتر نمود پیدا كرده است و آن اینكه رأی دهندگان آلمانی به احزاب دست راستی اعتماد ندارند

همه می دانند كه وقتش رسیده است. باید شاهد افول دموكرات مسیحی ها پس از نمایش مفتضحانه حزب درانتخابات عمومی یكشنبه گذشته بود و همه چیز، رهبر حزب و نامزد اصلی آن یعنی «آنگلا مركل» را نشانه رفته است. در واقع، كاردی كه برای قربانی كردن این سپر بلا به كار گرفته می شود، پیش از اینها تیز شده بود. به نوشته «زود دویچه»، رهبر خواهر باواریایی حزب دموكرات مسیحی، «ادموند اشتویبر» قبلاً سرزنش مركل را به دلیل «سخنرانی سرد و بی روح» در مبارزات انتخاباتی، آغاز كرده بود.اما همه طرفداران جناح راست در گستره سیاسی آلمان اعتقاد دارند كه كسب میزان ۳۵‎/۲ درصد آرا برای مجموعه ائتلاف حزب دموكرات مسیحی و حزب باواریایی سوسیال مسیحی - در عین حال كه شاید كمی ناامیدكننده باشد - كار سترگی نبود. در حقیقت، در اجتماع اعضای جدید دموكرات مسیحی ها در پارلمان، مركل به عنوان زن خط مقدم حزب كه ۹۸‎/۶۴ درصد آرا را به خود اختصاص داده است، دوباره مورد حمایت قرار گرفت.

اما مراسم قربانی مطمئناً آغاز می شد. زیرا سرزنش مركل برای درهم ریختگی موجود در حزب، بسیار آسان تر از رویارویی با واقعیت آشكار شده در روز انتخابات، یعنی سقوط بی سرانجام راست در گستره سیاسی آلمان، است.

محافظه كاری در آلمان چگونه بازنده شد؟

اكنون سال هاست كه سیاستمداران آلمان به رأی دهندگان می گویند كه رفاه بیش از اندازه اجتماعی دولتی دیگر به سادگی میسر نیست و بررسی ها نشانگر آن است كه بسیاری از آلمانی ها خود را برای این امر آماده می كنند. با این وجود، در روز انتخابات ۵۱‎/۱ درصد آرای ریخته شده به صندوق، به نفع جناح چپ بوده است. تنها ۹‎/۸ درصد به محافظه كاری سنتی در قالب حزب دموكراتیك آزاد و بیشتر از آن، ۳۵‎/۲ درصد به ائتلاف دموكرات مسیحی ها و اتحادیه سوسیال مسیحی رأی دادند، كه چون از برنامه اقتصادی محكم در طول مبارزات انتخاباتی صحبت می كردند، به شدت قابل مقایسه با جمهوری خواهان در آمریكا هستند. به نظر می رسد كه محافظه كاری در آلمان امروز نمی تواند پیروز باشد. بخش زیادی از شكست حزب دموكرات مسیحی البته می تواند به دلیل اشتباهات كوچك از سوی مركل و باند مبارزاتی وی باشد. به عنوان مثال، حزب یك طرح كاملاً مفید مالیاتی داشت، كه در سطحی بسیار خوب توسط مسؤول مالی سابق حزب «فردریش مرتز» ترسیم شده بود.«الكساندر گولند» كه روزنامه محافظه كار «دی ولت»، وی را یكی از معدود محافظه كاران روشنفكر می خواند، می پرسد پس چرا «شما باید مردی را معرفی كنید كه به كلی، نظرات دیگری دارد؟» منظور وی انتخاب «پل كرشوف» به عنوان وزیر دارایی از سوی مركل، قبل از انتخابات است. گولند می افزاید: «نتیجه آن می شود كه هیچكس معنی این پیام را درك نمی كند».درباره سیاست مالیاتی مركل چه می توان گفت كه در مجموع، همان نظر جناح راست آلمان باشد. هیچكس معنی این پیام را درك نمی كند. «گوئیدو هاینن» مفسر دی ولت، در نتیجه شوك حاصله نوشت: «موضوع این نیست كه حزب دموكرات مسیحی به سوی چپ متمایل شده، بلكه آن است كه دموكرات مسیحیان به سوی بی دقتی گام برمی دارند... آنها به مردم مصالح اهدا می كنند. اما یك طرح كلی مطابق با آن ارائه نمی دهند». روزنامه متمایل به چپ زود دویچه می نویسد: «دموكرات مسیحی ها، درهای یخچال را باز می كنند ولی اكنون جریان برعكس شده است و سرمای حاصله برای رأی دهندگان جذاب نیست».

فشارهای تاریخی

تعریف آلمان از محافظه كاری سیاسی، همواره با تعریف ایالات متحده از آن تفاوت داشته است. همانگونه كه گولند اشاره می كند، این جنبش وقتی محافظه كاران و ایمار، قبل از جنگ جهانی دوم با نازی ها همداستان شدند، به شكل وحشتناكی مفتضح شد. وی می گوید: «همیشه برای تعریفی دوباره از محافظه كاری، اگر بخواهیم در عین حال، از گذشته شرم آور آن دوری كنیم، مشكل وجود داشته است». آلمان پس از جنگ، تصمیم روشنی به سود یك شبكه قوی اجتماعی گرفت. در نتیجه، نوعی از محافظه كاری به وجود آمد كه مانند جمهوری خواهان محافظه كار، تغییر ناگهانی به سوی «دولت بزرگ» ندارد و علاقه مندی به نئولیبرالیسم نیز در آن نسبتاً محدود است.

«ولفگانگ شوبل» از حزب دموكرات مسیحی در سندی با عنوان «اصول اعتقادی محافظه كاری آلمان»، نوشت: «ما در مورد تكروی بدون محدودیت به دلیل آگاهی از گناهان بشر، و نیز به دلیل آگاهی عمیق از تناقض تاریخی و لغزش های آلمان در قرن بیستم مشكوك هستیم».

اما حتی احزاب راست گرا هم با ضعف بسیار نشان دادند كه هنوز برای رأی دهندگان آلمانی از جایگاهی قوی برخوردارند . ۱۵ سال پس از «وحدت» دو آلمان، «هلموت كهل» با حدود اكثریت ۵۵ درصد (حزب دموكرات مسیحی در ائتلاف با دموكرات های آزاد) دوباره انتخاب شد. همین احزاب به زحمت توانستند ۴۵ درصد آرا را به دست آورند. حتی در زمانی كه كشور به توانایی «گرهارد شرودر» برای حل بیكاری، بدهی و مشكل رشد اقتصادی در كشور اطمینان ندارد، حزبی مانند حزب دموكرات مسیحی از سوی افراد بسیاری به عنوان حزبی كارآمدتر، حزبی نیست كه بتوان به سادگی به آن رأی داد.گولند می گوید: «دموكرات مسیحی ها شكست خوردند، به این دلیل كه شعارهای نئولیبرالی برگزیدند كه جامعه در مورد آنها تلقی خوبی ندارد. برداشتی نیز وجود داشت مبنی بر این كه حزب دموكرات مسیحی، دیگر، در مورد جامعه منطقی نیست».بخشی از مسأله به حریف سیاسی آنان، یعنی حزب سوسیال دموكرات گرهارد شرودر برمی گردد. شرودر در تلاشی برای ایجاد یك سیستم اجتماعی همراه با ریاضت در تمام طول زندگی مردم، مجموعه ای از اصلاحات را با عنوان دستور كار ۲۰۱۰ و برنامه كاهش كمك هزینه بیكاری با عنوان «هارتز ۴» را اعلام كرد. حتی اگر اصلاحات در میان مردم حوزه انتخاباتی به شدت مردود باشد، یعنی مردمی كه بسیاری از آنان به حزب چپ نوین پیوستند، در بیشتر بخش هایش مورد حمایت دموكرات مسیحی ها بود. حزب مركل بنابراین چیزی برای مبارزه در دست نداشت، جز آنكه «ما به اصلاح امور ادامه خواهیم داد، اما شاید با اندكی تفاوت در یكی، دو حوزه».

عدم تمركز

«جفری گدمن» رهبر نخبگان آمریكایی انستیتو «آسپن» (شاخه برلین) می گوید: كاری كه حزب به روشنی انجام نداد. تدارك یك دیدگاه واحد اقتصادی بود. وی می پرسد «جایگاه آنچه كه به نام محافظه كاری آلمان خوانده می شود، كجاست؟ چه كسی نماینده اقتصادی محافظه كاران آلمان است؟ پاسخ برای من كاملاً مبهم است». مسأله دیگر، به نظر بسیاری، عبارت از برخی تعاریف منسوخ شده از خانواده و اجتماع است كه از سوی جناح راست آلمان ارائه می شود. حتی گرایشی كه به آمریكا از دهه ۱۹۹۰ بین جوانان شروع شد و تا به امروز ادامه پیدا كرد، نمی توانست هرگز یك محافظه كاری اجتماعی به سبك جناح راست مذهبی آمریكا را عینیت ببخشد. در سال ،۲۰۰۲ حزب دموكرات مسیحی در جذب آرای زنان مشكل داشت و این مشكلی بود كه حزب می توانست آن را نادیده بگیرد و آن از زمانی بود كه به سبب موفقیت های انتخابات ایالتی، رأی دهندگان، شرودر را به دلیل دستور كار اصلاحاتش تنبیه كردند.اما در این انتخابات، یكبار دیگر، حزب دموكرات مسیحی در مناطقی با جمعیت زیاد ضعیف عمل كرد كه بحث هایی را به وجود آورد، مبنی بر اینكه موضع ضد مهاجرت و مخالفت با عضویت تركیه در اتحادیه اروپا، یعنی كشوری كه هر ساله میلیون ها آلمانی تعطیلات خود را در آنجا می گذرانند، دیگر انعكاس نقطه نظرات اكثریت مردم آلمان نیست. و در كشوری كه در شرایطی قرار دارد كه از هر آنچه كه بوی بیگانه ستیزی می دهد، گریزان است، نقش حزب دموكرات مسیحی در تعریف از شهروند آلمانی با صفت «فرهنگ برتر» و نیز شعار «كودكان، جای هندی ها» كه برای مبارزه عیله استخدام متخصصان كامپیوتر از جنوب آسیا مطرح می شود به نظر بسیاری، نژادپرستانه تلقی می شود. و این، تا حدودی مسأله اصلی حزب دموكرات مسیحی را به خاطر می آورد كه عبارت از اعتقاد به همگونی جامعه آلمانی است كه احتمالاً هنوز در دهكده ها و آبادی های كوچك وجود داشته باشد، اما در شهرها كه برای مهاجران، آزاداندیشان روشنفكر و جهان وطنان روزافزون پرجاذبه هستند، از بین رفته است.

نداشتن بینش

هیچ یك از این موارد تازگی ندارند. محافظه كاران آلمان مخالفتی طولانی با امر مهاجرت داشته اند، موافق صنعت و اخیراً نیز به شدت طرفدار كاهش خدمات دولتی بوده اند. اما همواره یك دیدگاه عمده تری آن را همراهی كرده است. «كنراد آدنائر» اولین صدر اعظم آلمان پس از جنگ، كشور را در ابتدای جاده دموكراسی قرار داد. هلموت كهل در جبهه ریگان و بوش علیه كمونیسم مبارزه كرد. و مركل؟ گدمن می گوید: «مركل و حزب دموكرات مسیحی در متقاعد كردن رأی دهندگان به اینكه آنها نظراتی دارند، شكست خوردند». «فرانتس والتر» كارشناس سیاسی در مقاله ای در اشپیگل نوشت: «در همه اسناد اقتصادی و برنامه ریزی حزب دموكرات مسیحی، هیچ فصلی درباره ارزش ها و دیدگاه های جهانی وجود ندارد.شاید مركل، نامزد مناسبی برای دیدگاه های حزب نبود و در این صورت، اكنون حزب دیدگاهی را جا می اندازد كه شامل «حزب بدون مركل درجایگاه رهبری آن است.»

منبع: هفته نامه اشپیگلترجمه فاطمه موثق نژاد