شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

« ردِ پروانه» بر نسل تازه به میدان آمده


« ردِ پروانه» بر نسل تازه به میدان آمده

درباره مجموعه شعر «رد پروانه», محمود درویش

«- چه کسی در جشنواره شبانه ما می‌رقصد/ - کودکانی که می‌آیند/ - چه کسی فراموشی را به یاد می‌آورد/ - کودکانی که می‌آیند/ - چه کسی غم‌ها را با اکلیل گُلی در پیشانی زمان می‌بندد/ - کودکانی که می‌آیند»

● محمود درویش

... و حالا کودکان بزرگ شده‌اند و بزرگ‌تر و به میدان آمده‌اند، تا آزادی خود را جشن بگیرند تا فراموشی را به یاد آورند و غم‌ها را با گلی تعویض ببندند و« جمعه‌های تغییر و آزادی » خود را در میدان‌های «تحریر» تقریر کنند. ‌جمعه‌های خشم، خروج و خلجان... . به جای جمعه‌های خالی و خواب و خمیازه و خمود گی... خاورمیانه را زلزله‌ای در برگرفته و آتشفشان‌ها دهان باز کرده‌اند، انگاری ۶۰ سال ادبیات مقاومت فلسطین به نیروی بالنده و مادی تبدیل شده و آن اتوپیای ضداسراییلی یا عقده اسراییلیت سر باز کرده است و خیابان‌ها را به تسخیر درآورده است. محمود درویش سال‌ها پیش در پرسش سوالی که از او پرسیده بودند بشارت شما برای آینده انسان چیست، گفته بود: ‌ «ما بشارتی نداریم مگر اینکه بگوییم که حق ماست که آزاد باشیم. هر چقدر آزادی گسترده شود، تجربه‌ها با مشارکت در تغییر مسیر فعال‌تر می‌شود.

جرایم امپریالیست‌ها تنها در سرقت اقتصادی نیست، ‌بلکه آنها چهره آزادی را مشوب کرده‌اند... . بگذارید سخن بگوییم! چه اتفاقی می‌افتد اگر حق کلام را به جا آوریم؟ ما می‌خواهیم مساحت وطن انسانی را توسعه دهیم. مگر این آخرین هدف ادبیات نیست؟ ‌ما روابط انسانی را این گونه برقرار می‌کنیم. ما راه خود را به سوی آزادی این‌گونه با رنج و عذاب به پیش می‌بریم، از فراز جنگ‌های تحمیلی‌تان علیه ما و از فراز گرسنگی‌مان و عامی بودن‌مان و از فراز سرمقاله‌های روزنامه‌جات غربی که با ما به‌مثابه نفت معامله می‌کنند نه انسان... ادبیات جدید ما نتیجه این درد زایمان طولانی است. و مفردات این ادبیات صداهایی را حمل می‌کند که می‌گوید: به پیش می‌رویم... به پیش می‌رویم... ما از زندان جهان به سوی جهان می‌آییم. دعوت و بشارت ما برای خودمان و برای شما؛ تغییر است... تغییر... » نوشتار در درجه غلیان – محمود درویش – مجله الاداب – ۱۹۷۴

اکنون ادبیات خاورمیانه با چهره‌هایی چون نجیب محفوظ، اورهان پاموک، احمد محمود، گلشیری و دولت‌آبادی، سیمین دانشور، نایپل، خالد حسینی، یاشار کمال، ‌فرهاد پیر بال، طاهر جلون، الیاس‌خوری، طیب صالح، آدونیس، نزار قبانی و محمود درویش ترجمه و جهانی شده است... و دنیایی که زمانی از وجه نظر اروپایی به قول ادوارد سعید «تروریسم و نفت! » صادر می‌کرد و مستشرقانش تفوق اروپایی‌ها را امری طبیعی و مردم خاورمیانه را قادر به حکومت بر خود نمی‌دانستند، با جنبش‌های آزادیخواهانه و به پشتوانه چنین ادبیاتی می‌رود تا آینده جدیدی را برای منطقه رقم زند و صادر‌کننده ادبیات و آزادی باشد. خاورمیانه به مرکز بحران‌های جهان تبدیل شده است، و با این روحیه اگر همچنان پیش رود، ‌در آینده مرکز رمان و شعر جهان خواهد شد. با روحی از آن دست که توفیق الحکیم در رمان « بازگشت روح » به آن اشاره کرده بود، روحی که گرچه نه دیوار برلین را فرو ریخته و نه دیوار آهنین شوروی را متلاشی کرده است، ‌اما دیوار سکوت را شکسته تا همه چیز را در پارادایم افقی تازه‌ای حرکت دهد و خود را بی‌نیاز از ساختارهای سنتی و سلسله مراتب عمودی تعریف کند. در این افق ماتریسی حتی اگر ملک عبدالله پیشنهاد ۱۵۰ میلیارد دلاری را بدهد تا فیس بوک را بخرد، چیزی از افقیت کاسته نخواهد شد. این افق شکسته شده و این دیوار فروریخته است.

این جنبش نه فقط پایان امپراتوری‌های حکومتی که پایان هر نوع امپراتوری است. حرکتی که پیشاپیش دیوارهای امپراتوری شعر سنتی عرب را فروریخته بود شعری که ظاهرا پابرجا‌تر و ریشه‌دارتر از آن در سنت عربی نبوده است، یعنی این امپراتوری در همه شاکله‌های خود ترک برداشته و شکسته است و می‌توان گفت ادبیات و هنر خاورمیانه قادر شده تا تعبیر جدیدی از مدرنیته بدهد، که با انتقال مرکز بحران‌ها به آن باید منتظر بود تا ادبیاتی آوانگارد و رهایی بخش را در منطقه شکوفا کنند [همان‌گونه که با رشد جنبش‌های آزادی‌بخش آمریکای لاتین در دهه ۸۰، ادبیات و هنر آن شکوفا شده بود]. «رد پروانه» محمود درویش اثری است که از سال ۱۹۹۸ میلادی رد خود را بر خاورمیانه گذاشته و شاکله عمودی آن را در شعر شکسته و آن را با نثر افقی تعویض کرده است و به نوعی نشانه خروج از شیوه نوشتار مرسوم و رسمی را رقم زده است.

جریانی که با جبران خلیل جبران و بدر شاکرالسیاب آغاز شده بود و به نزار قبانی، آدونیس و محمود درویش رسیده بود و در یک منظومه دیالکتیکی توانسته بود، با فراروی از نژاد و ملیت و پدرسالاری، زبانسالاری، مردسالاری، بنیان‌های صلب سنت را به نفع جریان مدرنیته‌ای عرب تغییر دهد. تا طرحی از ادبیات را به عنوان معرف و نشانگان ملت‌ها ترسیم کند و اهمیت «فرم» و شالوده‌شکنی از آن را در ادبیات و هنر نشان دهد. تغییرات فُرمیکی که هر چند در ادبیات و هنر به شکلی بطئی و آهسته حرکت می‌کنند، اما در نهایت تاثیر خود را می‌گذارند. پس این گونه ادبیات عرب همچون سیاست و اجتماع با همه شکاف‌های آن، بعد از زلزله‌های عربی با چالش‌های جدیدی رو به رو می‌شود. ادبیاتی که رویکرد به آن‌که همواره چون تابویی از سوی رهبران حکومت‌های عربی به عنوان نوعی مصادره تروریسم و نکبت برآورد می‌شد، امروزه با فضای دموکراتیک منبعث از حرکت توده‌ها، دوباره می‌تواند بر صدر بنشیند و ذات شاعرانه انسان‌ها را بیدار کند تا هستی خود را به‌مثابه امتداد هستی انسانی تازه‌ای تجربه کنند.

هستی‌ای که محمود درویش آن را در شعر خود از وطن و جغرافیای کوچکی به نام فلسطین آغازیده بود و اکنون به عنوان نمادی منادی جهان پساشرق شناسانه و پسااستعماری معرفی می‌شود، تا شاعر، مادر، معشوق و زمین در یک منظومه واحد، بدون گسستی شکل جهانی را بگیرد که انسان شرقی در بازگشت روح خود آن را گرامی می‌دارد. آری محمود، شاعر حماسه‌ها پس از یک دوره به سوی شعری « لیریک » و غنایی حرکت می‌کند و غنا را به‌مثابه دروازه‌های فنی شعرش روی جهان می‌گشاید، تا در رویکردی تازه بذر عشق را به جای کینه در دل‌ها بنشاند. تا حرکتش به نوعی بزرگداشت زندگی و به نوعی زندگی را به خیابان آوردن باشد، به نشانه عبور از آن فخامت زبانی و روایت‌های کبیری، که امروزه بیشتر تجریدی و جدا از مسایل روزمره زندگی تلقی می‌شوند. آری ‌اغلب شعرها، دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های روزانه انسانی است آشنا با خویش و آشنا با دیگران، روزنه‌هایی زیبا با چالاکی و ظرافت پرواز پروانه‌ای تا شاعر در این سیر و سلوک به سبکی پایان‌ناپذیر به رهایی برسد. انگار او هم به خیابان آمده تا بتواند کمی به رویاهای کوچک و روزمره خود بیندیشد، تا بتواند آخرین چیزها را ببیند، همه چیز را که نامش زندگی است، حتی اگر نتواند مرگ را حذف کند!

«در خیابان همیشگی راه می‌رود، در ساعت همیشگی. به موهبت آسمان – چشیدن آرام طعم هوا – بسنده می‌کند. افسوس می‌خورد وقتی کاستی رو به رشد زیتون زار را می‌بیند. ساختمان‌ها چون آرزوهایمان مرتفع شده‌اند و از کمیت فضا می‌کاهند، اما دخترکان، بیشتر می‌شوند و بزرگ‌تر و بالغ‌تر، بی‌‌آنکه از زمان کمین کرده در انتهای خیابان رو به دشت بترسند.» رد پروانه – محمود درویش – ترجمه مریم حیدری – نشر چشمه – چاپ اول – سال ۱۳۸۹ – ص ۴۷

«رد پروانه»؛ رد کوتاه و سریعی از ترجمه عربی باپیکر ادبیات فارسی است؛ از کسی که یار آشنای « زبان عربی» است و به عربی و فارسی شعر می‌گوید، و آن سوی آب و در دنیای عرب بیش از ایران نامی آشناست – مریم حیدری. در آخر به پاس این نسل جدیدی که به میدان ادبیات آمده و دوزبانه است و به طور طبیعی نقش مهمی را در آینده ادبیات منطقه بازی خواهد کرد، بایسته است اشاره کنم به: حمزه کوتی، شاعر و مترجم که کتاب «الجداریه» (‌دیوارنوشته‌ها) را ترجمه کرده که در همین روزها توسط نشر افراز در حال انتشار است.

این مترجم پرکار و جوان امسال چهار کتاب را به همت این نشر منتشر کرده است: «پاییز آرایشگر فصل‌ها» از جمال جمعه، شاعر عراقی و «کودکی مرگ» « باغ‌های هملت » و « باغ ایرانی» از شاعر سوری «نوری الجراح». همین‌طور باید به گفت‌وگوی عبده وازن با محمود درویش اشاره کنم که امسال به ترجمه « محمد حزبایی‌زاده» با عنوان «هر روز زاده می‌شوم» توسط نشر فرهنگ جاوید منتشر شده است. و ایضا باید به کسانی که در حیطه ترجمه به ویژه ترجمه شعر فارسی به عربی - بیرون از صحنه آکادمیا و نهادهای رسمی و ترجمه‌های تشریفاتی - زحمت کشیده‌اند و ادبیات ما را به دنیای عرب معرفی کرده‌اند نیز اشاره کنم: «احمد حیدری»، «مهدی فرطوسی»، «حسین عباسی» و «حسین ‌طرفی» و... که آثار مهمی را از گستره شعر، قصه و رمان فارسی به عربی ترجمه کرده‌اند و در آینده درباره آنها زیاد خواهیم شنید.

رضا عامری



همچنین مشاهده کنید